پانزده توصیه در خصوص زندگی مومنانه
پانزده توصیه حاج اسماعیل دولابی (رحمة الله علیه) در خصوص زندگی مومنانه:
1.هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.
غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود.
اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحما نی و… . کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14. “دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند
امام علی(ع) چه طریقه ای برای محاسبه نفس ارائه کرده اند؟
پرسش : امام علی(ع) چه طریقه ای برای محاسبه نفس ارائه کرده اند؟
پاسخ اجمالی: مردى از امام علی(ع) پرسید، اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟ امام فرمود: هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید: اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد، و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟ آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟ و… .
پاسخ تفصیلی: در این که چگونه باید نفس را «محاسبه» کرد و خویشتن را پاى حساب حاضر نمود و مورد باز خواست قرار داد؛ بهترین طریق همان است که در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که بعد از نقل حدیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که فرمود: «اَکْیَسُ الکَیِّسینَ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ»؛ (عاقل ترین مردم کسى است که به محاسبه خویش پردازد). مردى از آن حضرت پرسید «یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ وَ کَیْفَ یُحاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهَ»؛ (اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟).
امام ضمن بیان مشروحى چنین فرمود:
«هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید: اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد، و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟ آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟ آیا حق برادر مؤمن را ادا کردى؟ آیا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردى؟ آیا حقّ بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردى؟ آیا با استفاده از آبروى خویش، جلو غیبت برادر مؤمن را گرفتى؟ آیا مسلمانى را یارى نمودى؟ راستى چه کار (مثبتى) امروز انجام دادى؟!
سپس آنچه را که انجام داده به یاد مى آورد، اگر به خاطرش آمد که عمل خیرى از او سر زده، حمد خداوند متعال و تکبیر او را به خاطر توفیقى که به او عنایت کرده به جا مى آورد، و اگر معصیت و تقصیرى به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش مى طلبد و تصمیم برترک آن در آینده مى گیرد، و آثار آن را از نفس خویش با تجدید صلوات بر محمّد و آل پاکش، و عرضه بیعت با امیرمؤمنان(علیه السلام) برخویشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو مى کند؛ هنگامى که این محاسبه (جامع و کامل) را انجام داد، خداوند مى فرماید: «من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنیت با دشمنانم (و محاسبه جامعى که با نفس خویش داشتى) در مورد گناهانت به تو سختگیرى نمى کنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!».(۱)
آرى این است بهترین طرز محاسبه نفس!(۲)
پی نوشت:
(۱). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۸۹، ص۲۵۰، باب ۲۹ «فضل سوره الفاتحه و تفسیرها و فضل البسمله و تفسیرها و کونها جزءا من الفاتحه و من کل سوره و فیه فضل المعوذتین أیضا …».
(۲). گرد آوری از: اخلاق در قرآن، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ ه. ش، ج ۱، ص ۲۵۷.
تنها خدا را خواستن
مومن جزايي جز قرب خدا قبول نميکند. او همه زمين و آسمان و بهشت را گردش ميکند ولي فقط طالب قرب است.
غضّوا ابصارهُم عَمّا حَرَّمَ اللّه عَلَيهم: ديدگانش را از آنچه خداوند حرام نموده است فرو پوشيدند؛ که از صفات متّقين است، مرحله اوّل آن، نگاه نکردن به نامحرم است، مرحله دوم به اين معنا است که اگر با مال حرام يا شبهه ناک برخورد کنند از آن غَضّ بصر کرده و صرف نظر ميکنند. امّا از اين دو بالاتر اين است که اصلاً (به ما سوي الله) نگاه نميکنند که اين مال خصّيصين است.
از دنيا نگو، از خلق نگو ، از خودت هم نگو، از خدا بگو. چند وقت که از تنها از خدا بگويي اگر غير از او چيزي هم وجود داشته باشد از يادت ميرود و غير او را فراموش ميکني.
ما فَقَدَ مَن وَجَدَک و ما الّذي وَجَدَ مَن فَقَدک: آن کسي که تو را يافت ديگر چه چيزي را فاقد است و کسي که تو را فاقد شد ديگر چه چيزي دارد
مبادا گل، شما را از گلکار غافل کند.
طلبه، يعني کسي که مؤدّبانه طالب خداست.
در مسير کمال بايد طالب بود ولي با ادب، نه با زور.
دوجور طلب داريم، يکي به ضرر آدمي است يکي به نفع اوست. طلبي که با صدق و ادب باشد به نفع عبد است و او با آن مثل سلمان طلبه فقه آل محمّد ميشود. اگر طلب توأم با ادب نباشد و شلوغ کند مثل دومي ميشود که طلبکار بود و در را سوزاند و شکست. هرچه ادب و صفاي عبد بهتر، ريزش رحمت از جانب خدا بيشتر.
چند وقت است که خداوند اين معنا را مرحمت کرده است که آياتي که ميگويند: يضلّ من يشاء و يهدي من يشاء، يعني اينکه اگر شما بخواهيد، اين کارها را ميکند. خداوند هدايت ميکند کسي را که خودش را که بخواهد هدايت شود. (ضمير مستتر در يشاء به من راجع است و فاعل يهدي و يرزق، خداوند است.) چون او که همه درها را باز کرده است و سعادت و هدايت و رزق رساندن به عباد را ميخواهد، عمده اين است که شما بخواهيد.
اين که پيامبر(ص) فرمود: يا ليت لم يخلق محمّد: اي کاش محمّد(ص) آفريده نميشد، شايد به اين جهت بوده است که حضرت عطري از خود استشمام کرده و نميخواستند که در کنار جمال و حسن خداي تعالي جمال ديگري باشد. ميفرموده است: حيف است که در کنار حسن و نور خودت، کس ديگري را آفريده باشي.
شيفته ي وجود حق ، حاج آقا دولابي مي فرمايند :
در دنيا اگر خودت را مهمان حساب كني و حق تعالي را ميزبان ، همه غصه ها مي رود . چون هزار غصه به دل ميزبان است كه دل ميهمان از يكي از آنها خبر ندارد . هزار غم به دل صاحبخانه است كه يكي به دل مهمان راه ندارد . در زندگي خودت را ميهمان خدا بدان تا راحت شوي . اگر در ميهماني يك شب بلايي به تو رسيد شلوغ نكن و آبروي صاحبخانه را حفظ كن .
نان و سبزی!!!
حاج آقا اسماعیل دولابی می فرماید:
شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود. بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه مشرف شد.
وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد: « شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمی خوردم و عذاب نمی کشیدم؟»
حضرت فرمودند:
اگر زودتر ما را می دیدید از ما نان و سبزی می خواستی! حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی
نماز بدون حضور قلب موجب قساوت قلب میشود
گريه هاي شيخ عباس قمي (قدس سره)
فرزند شيخ عباس صاحب كتاب مفاتيح الجنان مي گويد: يك روز صبح پدرم برخاست و شروع به گريه كرد، از او پرسيدم چرا اشك مي ريزيد؟
فرمود: براي اين كه شب گذشته نماز شب نخواندم!
گفتم: پدرجان نماز شب كه مستحب است و واجب نيست، شما كه ترك واجب نكرده ايد و حرامي بجا نياورده ايد چرا اينطور نگرانيد؟
فرمود: فرزندم! نگراني من از اين است كه من چه كرده ام كه بايد توفيق نماز شب خواندن از من سلب شود.!!!
چرا نظام سلطه اینقدر با حجاب مشکل دارد و از محجبهها کینه دارد؟
چرا موضوعاتی مثل حجاب، توسط دشمنان ما اینهمه مورد حمله قرار میگیرد؟ چرا جریان سلطه از وجود پدیدۀ متین و انسانی و ارزشمندی مثل حجاب اینقدر واهمه دارد؟ برای اینکه آنها میدانند وقتی حجاب در میان یک جامعه موجب متانت رفتارها میشود، خود به خود به جریان مقاومت کمک میکند. هرزگی در هر جامعهای موجب کاهش مقاومت میشود. این را همۀ مردم عالم میدانند. در میان کلمات حضرت امام (ره) و دیگر بزرگان هم میتوانید این را به سهولت ببینید.
چرا نظام سلطه اینقدر با حجاب مشکل دارد و از محجبهها کینه دارد؟
چرا باید رؤسای نظام سلطه و بهطور مشخص صهیونیستها و رؤسای آنها بیایند و صریحاً از جوانهای ما دعوت کنند که شما به هرزگی بپردازید؟ چرا آنها با حجاب در جامعۀ ما اینقدر مشکل دارند؟ چرا نسبت به محجبهها اینقدر کینه دارند؟ برای اینکه آنها در نهایت میخواهند خط مقاومت را بشکنند و الا آنها برای ما غصۀ فرهنگی نمیخورند.
موضوع حجاب بیشتر از اینکه برای ما یک موضوع کلیدی باشد برای نظام سلطه یک موضوع کلیدی قرار گرفته است که اساساً بنیاد تمدن غرب را زیر سؤال برده و در معرض خطر قرار داده است. ما در جامعۀ خودمان آنقدر مشکل حجاب نداریم که نظام لیبرالی و سلطهطلب جاری در کشورهای غربی با حجاب مشکل دارند. آنها میروند قانون میگذارند که یک دختربچۀ محجبهای را که به میل خودش و بر اساس قانون اساسی آن کشورها، یک متر روسری روی سر خودش گذاشته است از مدرسۀ دولتی اخراجش کنند. چرا آنها اینقدر از حجاب در کشور خودشان ترس دارند در حالی که بنا بر مبانی خودشان تصریح کردهاند که پوشش آزاد است؟
اگر کسی به هندوستان برود و آنجا زندگی کند و دهها متر -کمتر یا بیشتر- پارچه به سر خودش ببندد و هر جوری لباس بپوشد، کسی با او کاری ندارد اما اگر این پارچه تبدیل به یک پوششی شود که اسلام به تعابیر مختلف به آن تصریح کرده یا اشاره کرده است، یکدفعهای میبینند که بنیاد نظام سلطه دارد به خطر میافتد.
اگر کسی مقابل دوربین حجاب خود را بردارد هیچ اتفاق تازهای در جهان نیفتاده؛ غیر محجبه در عالم زیاد است!/ مثل دیگران شدن هنر نیست، حجاب حرف تازه در جهان امروز است
بعد در مقابل این جریان جهانیای که ایجاد شده و خیلی از خانمهای غیر محجبه، میآیند و محجبه میشوند و اساساً بهخاطر ارزش انسانی حجاب، دین اسلام را انتخاب میکنند، نظام سلطه هم میآید و یک جریان مضحکی در مقابل آن درست میکنند که بدل بزنند یا به قول بچههای رزمنده، پاتک بزنند. و خیلی دلخوش هستند به اینکه چند نفر دارای حجاب پیدا کنند که حاضر باشند مقابل دوربینها حجاب خودشان را بردارند!
اگر کسی مقابل دوربینی، حجاب خودش را برداشت، چه اتفاقی در جهان افتاده است؟ هیچ اتفاق تازهای نیست، غیر محجبه در عالم زیاد است و اینها هیچ اثری هم در عالم نگذاشتهاند. این حجاب است که در عالم اثر دارد. این حجاب است که امروز برای بشریت حرف نو شده است. اگر کسی غیر محجبه بشود، تازه میشود یکی مثل دیگری، یکی مثل همه، و مثل دیگری بودن که هنر نیست. هیچ خاصیتی در جهان ایجاد نمیکند. آنقدر این وضعیت در جهان بوده و بهواسطۀ این فرهنگ بیحجابی و برهنگی اینهمه به مردم و خصوصاً نسبت به بانوان محترم در همۀ جهان ستم شده است.
همان کسانی که از تروریستهای جنایتکار حمایت میکنند از رواج بیحجابی هم حمایت میکنند تا مقاومت را در هم بشکنند
چرا اینها دارند هرزگی را ترویج میدهند؟ این سؤالی است که هر کسی میتواند به سادگی برای خودش مطرح کند. آنهایی که به سادگی از تروریستهایی حمایت میکنند که با افراطیگری در امور دینی، از طرفی زنها را بیگناه سر میبُرند و از طرفی به بدترین رفتارهای خشونتآمیز -که آدم شرم دارد اسمش را برزبان جاری کند- دست میزنند، از یک سو به این تروریستها حمایت و کمکهای مالی میکنند و از سوی دیگر، از جریانهایی مثل بیحجابی حمایت میکنند و میخواهند این مسأله را در یک جامعۀ مقاوم رواج دهند. برای چه؟ برای اینکه مقاومت را در هم بشکنند.
آنها تجربۀ تاریخی در آندلس و جاهای دیگر را دارند. و اصلاً اگر این تجربۀ تاریخی هم نباشد، هر کسی فکر کند متوجه میشود ملتی که جوانهایش به گونهای افراطی با موسیقی ارتباط برقرار کنند و به آن آلوده شوند ، این ملت طبیعتاً ضعیف خواهد شد. ملتی که جوانهایش بیشتر از اینکه مشغول تحصیل علم باشند، مشغول روابط و مسائلی بشوند که انسانها را در حدّ غریزه نگه میدارد، خُب این ملت ضعیف میشود. اینها کاملاً مسائل معلومی است. دشمنی آنها با این ملت است، نه حتی با این نظام. دشمنی آنها با اسلام است نه با این کشور، و وقتی که میبینند این نظام و این کشور اسلام را احیا کرده، میبینند چارهای ندارند غیر از اینکه با این نظام مقابله کنند. خُب در عرصۀ اقتصادی به تحریمهای ظالمانه اقدام میکنند. در عرصۀ سیاسی رُعب ایجاد میکنند که انشاء الله کسی در مملکت ما نیست که از رُعب آنها هراس کند. و در عرصۀ فرهنگی هم دنبال ترویج ابتذال هستند.
بنده تصور نمیکنم درک این معانی کار دشواری باشد. همۀ اینها برای این است که ملتی مقاوم درست نشود. که وقتی تقریباً همۀ جهان دست به دست هم دادند تا یک شهر را از این ملت بگیرند، این ملت این شهر استراتژیک را که دشمن محال میدانست رزمندگان ما بتوانند پس بگیرند، همراه با گرفتن شانزده هزار اسیر از دست نظام سلطه آزاد کرد.
در عرصۀ فرهنگ و اقتصاد و سیاست اولین هدفمان باید مقاومت در مقابل جریان استکبار باشد
ما در عرصۀ فرهنگ اولین هدفمان باید مقاومت در مقابل جریان استکبار باشد. در عرصۀ اقتصاد هم بیشترین هدفمان باید مقاومت در مقابل جریان استکبار باشد و در عرصۀ سیاست هم طبیعتاً همینطور. همانطور که در عرصۀ نظامی موفق شدیم در دل دشمن رُعب ایجاد کنیم، در عرصههای دیگر هم باید بتوانیم این کار را انجام دهیم و انشاء الله این کار را خواهیم کرد. مسلماً با حضور خانوادههای شهدا که جدای از هر جریان و اسم و رسمی و جدای از هر گرایش دلدادۀ به خط مقاومت هستند، خط مقاومت در این کشور هیچوقت بیفروغ یا حتی کمفروغ نخواهد شد.
خدایا این جریان مقاومت را با همین سیر صعودیای که در مسیر خودش دارد هرچه سریعتر به ظهور آقا امام زمان(ع) متصل بفرما. وعدههای نصرت که به مؤمنان دادهای که اگر مقاومت کنند، نصرت تو فراخواهد رسید، این وعدهها را بیش از پیش برای مردم مقاوم ما محقق بگردان. همۀ کسانی که در منطقه و جهان به خط مقاومت کمک میکنند مؤید و منصور بدار و همۀ کسانی که علیه مقاومت بشریت قدمی بر میدارد، قدمهایشان را بشکن و قلمهایی که علیه مقاومت قلم میزنند خودت سبب رسوایی آن قلمها را فراهم بگردان.
منبع: نشریه فرهنگ/ سال اول/ شماره14/ مردادماه 94
تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان...
تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان،
می نشینی بگو یا صاحب الزمان،
برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان،
صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،
شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب.
شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد,شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،دیگر نمیتوانی گناه کنی،دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی…
و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشن.
آيت الله بهجت
روایتی از امام هادی علیه السلام از زبان امام خامنه ای مدظله العالی
روایتی از امام هادی علیه السلام از زبان امام خامنه ای مدظله العالی
حدیثى دربارهى كودكى حضرت هادى است، كه نمىدانم شنیدهاید یا نه؛ وقتى معتصم در سال 218 هجرى، حضرت جواد را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادى كه در آنوقت شش ساله بود، به همراه خانوادهاش در مدینه ماند. پس از آنكه حضرت جواد به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرسوجو كرد و وقتى شنید پسر بزرگ حضرت جواد، علىبنمحمد، شش سال دارد، گفت این خطرناك است؛ ما باید به فكرش باشیم. معتصم شخصى را كه از نزدیكان خود بود، مأمور كرد كه از بغداد به مدینه برود و در آنجا كسى را كه دشمن اهلبیت است پیدا كند و این بچه را بسپارد به دست آن شخص، تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد.
این شخص از بغداد به مدینه آمد و یكى از علماى مدینه را به نام «الجنیدى»، كه جزو مخالفترین و دشمنترینِ مردم با اهلبیت علیهمالسّلام بود - در مدینه از این قبیل علما آنوقت بودند - براى این كار پیدا كرد و به او گفت من مأموریت دارم كه تو را مربى و مؤدبِ این بچه كنم، تا نگذارى هیچكس با او رفت و آمد كند و او را آنطور كه ما مىخواهیم، تربیت كن. اسم این شخص - الجنیدى - در تاریخ ثبت است. حضرت هادى هم - همانطور كه گفتم - در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حكومت بود؛ چه كسى مىتوانست در مقابل آن مقاومت كند.
بعد از چند وقت یكى از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدى را دید و از بچهیى كه به دستش سپرده بودند، سؤال كرد. الجنیدى گفت: بچه؟! این بچه است؟! من یك مسأله از ادب براى او بیان مىكنم، او بابهایى از ادب را براى من بیان مىكند كه من استفاده مىكنم! اینها كجا درس خواندهاند؟! گاهى به او، وقتى مىخواهد وارد حجره شود، مىگویم یك سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو - مىخواسته اذیت كند - مىپرسد چه سورهیى بخوانم. من به او گفتم سورهى بزرگى؛ مثلاً سورهى آلعمران را بخوان؛ او خوانده و جاهاى مشكلش را هم براى من معنا كرده است! اینها عالمند، حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند؛ بچه؟!
ارتباط این كودك - كه علىالظاهر كودك است، اما ولىاللَّه است؛ «وآتیناه الحكم صبیّا» با این استاد مدتى ادامه پیدا كرد و استاد شد یكى از شیعیان مخلص اهلبیت!
اسراری از نماز و نیایش
نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است… نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همۀ مراتب خضوع و خشوع. [در محضر بهجت:1/222]
نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست! [در محضر بهجت:1/222]
نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ می شود. [در محضر بهجت:2/377]
تمام لذتها روحی است؛ و آن چه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است. [در محضر بهجت:2/392]
قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است. [نکته های ناب: 78]
نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است… مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد. [نکته های ناب: 82]
ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم. [نکته های ناب:83]
شاید حکمت تکرار نماز – علاوه بر تثبیت – سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد.[نکته های ناب:81]
قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.[نکته های ناب:83]
سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل می شود؟
جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل می شود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این می شود کهدر اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.[به سوی محبوب:62]
سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید![به سوی محبوب:63]
اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر (عج) است.[به سوی محبوب:64]
گوی سبقت را نماز شب خوانها ربودند مخفیانه![به سوی محبوب:68]
سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟
جواب: با قرائت آیۀ آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می شود [قبل از نیمه شب به جا آورده می شود.] [به سوی محبوب:77]
سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع می شود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن نشدید)، قضای آن را به جا آورید. [به سوی محبوب:77]
از آیِۀ شریفۀ (اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ [عنکبوت:45] نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد.) استفاده می شود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر: کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمی کند، واقعاً نمازش نماز نیست!) [در محضر بهجت:2/83]
این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.[برگی از دفتر آفتاب:133]
یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و…) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم![برگی از دفتر آفتاب:133]
اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطۀ خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است![برگی از دفتر آفتاب:139]
همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان [اولیاء] می فرمایند: از همه چیز، لذیذتر است! [در محضر بهجت:1/122]
همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین! [در محضر بهجت:1/283]
سؤال: می خواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم.
جواب: بسمه تعالی، با شرایط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نیست![به سوی محبوب:62]
سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.[فیضی از ورای سکوت:77]
سؤال: برای این که در انجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟
جواب: در اول نماز، توسل حقیقی به امام زمان (عج) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهید.[به سوی محبوب:63]
سؤال: مستدعی است جملۀ کوتاه و رسایی دربارۀ نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار گیرد.
جواب: بسمه تعالی، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتبۀ عُلیا، کلام معروف از معصوم (علیهم السلام) است: (الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن: نماز، معراج مؤمن است.) برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را …[به سوی محبوب:64]
اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهره مند نشود، در عقل او خلل است… نماز خواندن برای اهلش مانند حلواخوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمی شوند.[نکته های ناب:82]
در کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آمده است: (وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ: بدان که تمام اعمالت، تابع نماز می باشد.)
مشاهده کرده ایم که علمای بزرگ در حال نماز، عجیب و غریب بودند، به گونه ای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند! [در محضر بهجت:1/92]
از حدیث (تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فی الدُّنیا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها فی الآخِرَة: در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید بود.) بر می آید که عبادات، قابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاّق بالای سرِ ما است… گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم. [در محضر بهجت:1/350]
سؤال: گاهی اوقات در عبادات، ریا می کنم و بعداً سخت رنج می برم؛ علاج آن چیست؟
جواب: بسمه تعالی، علاج، این است که ریا بکند؛ ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ (فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه: این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!)[به سوی محبوب:70]
معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرین ترین ذکر است، برترین چیز است… همه چیز تابع نماز است؛ باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم… وقتی نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است![در خلوت عارفان:103]
وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ باز می گردد، اولین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحیۀ او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: (اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَیَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام: خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیۀ تو است و به سوی تو باز می گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیۀ خود تحیّت گوی!)[نکته های ناب:83]
چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن! … در تکبیر، اکبر مناسب است… یعنی تمام امور دنیا و همۀ بزرگها را کنار بگذارید، چون خداوند متعال اکبر است… نمازگزار، با تکبیر، در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که: (لَو عَلِمَ المُصَلِّی مایَغشاهُ مِن جَلالِِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه: اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمی گرداند!)[نکته های ناب:84]
. ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزلۀ کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.[نکته های ناب:84]
. در جایی دارد که: خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد. کانّه وقتی بنده با خدا خلوت می کند، خالق هم با او خلوت کرده است![نکته های ناب:88]
. بلی می شود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگویید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی زَوجَةً صالِحَةً: خداوندا، زن شایسته ای را روزی من کن!) یا بگوید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً: خداوندا، فرزند نیکوکاری را روزی من کن!)[فریادگر توحید:213]