خواستگاري با وضو شهيد مرتضي بصيري
خواستگاري با وضو شهيد مرتضي بصيري
شهيد «مرتضي بصيري» از جمله شهداي عرفه است كه همراه با شهيد حاج احمد كاظمي به شهادت رسيد. وي خدمه هواپيمايي بود كه مركب رستگاري شهداي عرفه شد. او مسئول تجهيزات زميني فرودگاهي، مهندس پرواز هواپيماي فاكلن و چند مسئوليت ديگر بوده است. در آستانه سالگرد شهادت شهداي عرفه به برخي از خصوصيات اخلاقي اين شهيد كه توسط خانواده ايشان ذكر شده اشاره مي كنيم:
همسر شهيد مي گويد: «بسيار بزله گو و خوش خنده بود، خيلي مهربان ، مودب و صبور بود. خيلي آرام و فعال بود و هيچ وقت شاكي نمي شد كه خسته شده ام.»
وي در ادامه مي افزايد: «مرتضي فردي خستگي ناپذير بود و بسيار پركار و هميشه شاكر خداوند بود. به كارش خيلي عشق مي ورزيد. ايشان بسيار كم حرف بود. به كارهاي فني علاقه زيادي داشت. بسيار هنرمند بود و از لحظه لحظه فرصت هايش استفاده مي كرد. ايشان هيچ وقت لب به گلايه باز نمي كرد. بسيار خوش خلق بود با وجود اينكه مشغله كاري داشت، ولي در كارهاي منزل خيلي كمك مي كرد. مي گفت از ياد خدا غافل نشو، در برابر مشكلات زندگي استقامت كن، چون در قرآن هم به صبر و بردباري بسياري اشاره و تأكيد شده است.
همسر شهيد مي گويد: «زندگي ما با توكل بر خدا و با وضو و طهارت الهي آغاز شد. ايشان مراسم خواستگاري را با وضو آغاز كرد و اعتقاد داشت مراسم خواستگاري بايد با وضو باشد.»
وي مي افزايد: «مرتضي برايم تعريف كرد كه طي سفري به مشهد مقدس از آقا امام رضا(ع) خواستم كه همسري به من بدهد از خانواده خودشان باشد. چون علاقه وافري به امام رضا(ع) داشت، دوست داشت كه همسري از سادات برگزيند.
در مورد تاريخ ازدواج مان ايشان تأكيد داشت، با ميلاد ائمه اطهار(عليهم السلام) مصادف باشد و براي همين مراسم ازدواج ما در روز عيد غديرخم برگزار شد.
زندگي مان را بسيار ساده و عاري از تجملات شروع كرديم. من نيز از اين زندگي راضي بودم.»
همسر شهيد مي افزايد: «سال ها منتظر چنين لحظه اي بود. هميشه تعريف مي كرد خواب شهادت خود را ديده و هميشه قبل از پرواز هم غسل شهادت را انجام مي داد.
ما در سال 1374 ازدواج كرديم و ثمره ازدواج ما دو پسر به نام سينا و مبين است. نزديك دهمين سالگرد ازدواج مان بود كه به فيض شهادت نائل آمد. مرتضي در ماجراي زلزله بم بسيار زحمت كشيد.»
سينا فرزند شهيد نيز مي گويد: «من از دو سه سالگي با پدرم به مسجد مي رفتم و هركاري كه پدرم انجام مي داد من هم انجام مي دادم و همين شد كه من اشتياق و علاقه زيادي به نماز پيدا كردم.
پدرم به من ياد داد كه زمان خواندن نماز فقط و فقط بايد به ياد خدا باشيم. هميشه به من مي گفت: بايد خوب درس بخواني و در آينده فرد مفيدي براي كشور باشي. او مي گفت هر كدام از شما بايد جاي يك شهيد را براي اين انقلاب و كشور پر كنيد و ان شاءالله شما هم شهداي آينده باشيد.»
منبع:صبح صادق