حسادت مخرب عشق و دوستي
از ديرباز حسادت به نوعي محافظ عشق محسوب مي شده است؛ در حالي که غالباً موجب سقوط عشق مي گردد. در حسادت، فرد معمولا طرف مقابل خود را به خاطر توجه زياد به ديگران سرزنش مي کند، اما در حقيقت بايد روي رفتارهاي خود کنترل داشته باشد . آماندا زني با شخصيت بامزه است که اليوت خيلي زود عاشق او شد و چند روز بعد از ملاقاتشان فرستادن دسته هاي گل به همراه کارت را آغاز کرد. اين سورپرايز باعث خشنودي آماندا و تمجيد همکارانش گرديد. اليوت شخصي عادي و صبور به نظر مي رسيد که کمتر تحت تأثير قرار مي گرفت و کمي حالت عصبي داشت، اما طرز لباس پوشيدنش قابل توجه بود. يک ژاکت شطرنجي با کفش هايي خاص که به نظر مي رسيد يکسري از کمبودهاي خود را با حالتي کمدي مخفي کند. بعد از هفته ها و ماه ها، اليوت به طور مداوم آماندا را براي شام با جمع دوستان بيرون مي برد. او اغلب زنگ مي زد تا مطمئن شود که آماندا گل ها را دريافت کرده است و اگر آماندا پشت ميزش نبود، با تلفن هاي مکرر همکارانش را مي آزرد. آماندا مي گويد: بعد از مدتي متوجه اين جنبه شخصيتي احمقانه در اليوت شدم. ابتدا فکر مي کردم که اين روش خاص او براي ابراز علاقه است؛ براي همين لذت مي بردم و جذبش مي شدم؛ اما رفته رفته متوجه شدم که دسته گل ها بهانه اي است براي اينکه بداند هر لحظه من کجا هستم و اگر چيزي که مي خواست نمي شنيد، تن صدايش تغيير مي کرد و خشمگين مي شد. همين باعث دلسرد شدن من و به هم خوردن رابطه مان شد. يک روز با خود فکر کردم، چرا اين رابطه رمانتيک بايد به چنين زنداني تبديل شود تا من از آن فراري شوم؟
دسته گل ها دوام نياوردند و اليوت بسياري از علائم حسادت را مثل ترس از دست دادن معشوق، غبطه خوردن ، حس بي اعتمادي ، عصبانيت از توجه ديگران و نياز به کنترل طرف مقابلش نمايان کرد. غافل از اينکه طعنه ها و کنايه هايي که به بهانه عشق هستند، مي توانند آن را از بين ببرند.
ما بيشتر تمايل داريم که حسادت را به رفتارهاي منفي، از مراقبت گرفته تا خشونت، ربط دهيم. شعله هاي حسادت با چنان شدتي در مغز نفوذ مي کنند که تفکرات و رفتارهايي را که موجب تکامل شخص مي شوند پاک کرده و نياز اصلي فرد را تحت تأثير قرار مي دهند. کارشناسان حسادت معتقدند که اين حس يک مکانيسم لازم براي زندگي است (اگر چه هنوز اين فرضيه به اثبات نرسيده است). مطالعات اخير نشان داده است که بسياري از مخرب هاي علاقه شديد، احساساتي هستند که از نياز سرچشمه مي گيرند؛ نيازي که ريشه در گذشته ما دارد. حسادت به معناي غبطه خوردن نيست(اگر چه اين معنا از آن استنباط مي شود و نمي توانيم آن را تغيير دهيم.)در حقيقت هدف اصلي حسادت، کمک به معنادار کردن و حفظ رابطه است. ريچارد اسميت، پروفسور روانشناسي دانشگاه کنتاکي معتقد است: حسادت زماني ايجاد مي شود که به خاطر وجود يک رقيب حس خوب شما از بين رفته و رابطه سرد شود. حال اين رقيب ممکن است مواردي را براي تحريک کردن داشته باشد يا نداشته باشد. همچنين براي حسادت نيازي نداريد که بدانيد طرف مقابل چه چيزي را دوست دارد. از طرف ديگر، حسادت از اين واقعيت زندگي که منشا بسياري از فسادهاست، نشأت مي گيرد:ما چطور خودمان را با ديگران مقايسه کنيم! حس حسادت زماني به وجود مي آيد که فرد مورد نظر داراي صفات و موارد مورد پسند ماست؛ در نتيجه باعث نارضايتي شده و يک حس پست و مادون، مثل نااميدي از خود، همراه با رنج و خشم به وجود مي آيد.
حسادت حس دردناکي است که دفع اجتماعي آن چه به صورت واقعي و چه ساختگي، هميشه با آسيب همراه است. مغز دچار آشفتگي شده و برگرداندن آن به حالت عادي بسيار سخت است. افرادي که دچار حسادت هستند، معمولا طرف مقابل را سرزنش مي کنند تا مورد توجه ديگران قرار بگيرند. علت حسادت در افراد مختلف بسيار متفاوت است. و خصوصيات شخصي هر فرد در ايجاد آن دخالت دارد. به نظر مي رسد افرادي که از نظر شخصيتي بي ثبات تر هستند، در بهانه گيري و اذيت طرف مقابل خود غيرمنطقي تر عمل مي کنند.
حسادت لزوما مخرب نيست؛ بلکه مي تواند موجب ساختن هدفي شود که فرد خويش را بهتر ببيند و در جهت اصلاح خود برآيد که حتي موجب بهبود رابطه نيز مي شود. با اين ديد، حسادت بيشتر از واگذار کردن رابطه و از دست دادن آن، روي صبر و گذشت در رابطه تکيه دارد. حسادت مجموعه پيچيده اي از حس هايي مانند ترس از دست دادن، غم، عصبانيت، غبطه خوردن و تحقير است که با ترک کردن شخصي که از بي وفايي طرف مقابل خود رنج مي برد، نمايان مي گردد. حسادت توسط نافرماني از مغز ايجاد مي شود که از نظر ژنتيکي به قيد و بندهاي اجتماعي و ناراحتي ها و پريشاني هايي که به فرد آسيب رسانده اند، برمي گردد.