جلوه هاى عبادت2
6 - خوف در نماز
در حديثى آمده : فاطمه عليهاالسلام در حال نماز از شدت ترس نفسش به شماره مى افتاد.
7 - فاطمه ثمره چهل روز عبادت
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام و عده اى از اصحاب از جمله عمار ياسر، حمزه و عباس در ابطح نشسته بودند. جبرئيل به صورت اصلى خود نازل شد، و گفت :
اى محمد! خداوند به شما سلام رسانده ، مى فرمايد بايد چهل روز از خديجه كناره گيرى كنى .
بدين جهت ، آن حضرت ديگر به خانه نرفت ، روزها روزه بود و شب ها تا صبح به عبادت مى پرداخت . پيامبر صلى الله عليه و آله براى رفع دلتنگى همسر وفادارش ، عمار را به خانه فرستاد و به او فرمود: به خديجه عليهاالسلام بگو:
اين كه تو را ترك كردم از روى بى مهرى نيست ، بلكه به دستور پروردگار است ؛ گويا امر مهمى در كار است . نگران مباش كه شما در نيكى برترى دارى و زن شايسته اى هستى ، خداوند تعالى روزى چند بار به تو بر ملائكه افتخار مى كند. هر شب در خانه را ببند و در بستر خود بياساى . من تا پايان مدت تعيين شده ازسوى خداوند حكيم در خانه فاطمه بنت اسد خواهم بود.
حضرت خديجه عليهاالسلام روزها از فراق شوى مهربان خود مى گريست . از اين كه تا مدتى سيماى مباركش را زيارت نمى كرد بسيار اندوهگين بود.
جبرئيل پس از چهل روز بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و عرض كرد: اى محمد صلى الله عليه و آله خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: امشب خود را براى هديه و كرامت من مهيا ساز.
پس از آن ميكائيل طبقى را كه دستمالى از حرير بهشتى روى آن كشيده شده بود، پيش روى آن حضرت گذاشت و عرض كرد: پروردگارت فرمود: امشب با اين خوراك افطار كن .
حضرت على عليه السلام دراين باره فرمود: پيامبر هر شب هنگام افطار به من فرمود: در را بگشا تا هر كس ميل دارد با پيامبر افطار كند. اما آن شب فرمود: در خانه بنشين و نگذار كسى وارد شود، زيرا اين خوراك بر غير من حرام است .
پيامبر پارچه حرير را از روى طبق غذا برداشت . در آن طبق يك خوشه خرما، يك خوشه انگور و جامى از آب بهشت بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن خوراك ميل كرد تا سير شد. سپس آب بهشتى را نوشيد تا سيراب گشت . پس از آن جبرئيل با كوزه بهشتى آب بر دست مبارك آن حضرت ريخت و ميكائيل دست ايشان را شست و اسرافيل دست حضرتش را با دستمال خشك كرد. بعد از آن بقيه طعام دوباره به آسمان برگشت . چون رسول اكرم صلى الله عليه و آله براى نماز آماده شد، جبرئيل عرض كرد. در اين هنگام لازم نيست نماز مستحبى به جاى آرى ، همين الان به خانه خديجه برو و در كنار او باش ، زيرا حق تعالى اراده كرده است در اين شب از نسل تو ذريه پاكيزه اى خلق كند. از اين رو پيامبر صلى الله عليه و آله روانه خانه خديجه شد.
حضرت خديجه عليهاالسلام ماجراى چهل روز هجران ، و وصال دوباره اش را چنين بازگو كرده است :
من با تنهايى انس گرفته بودم . هنگام شب درها را مى بستم و پرده ها را مى كشيدم و نماز مى گزاردم . سپس چراغ را خاموش كرده ، به بستر مى رفتم . شب چهلم ، در بين خواب و بيدارى متوجه شدم كه كسى در مى زند. سوال كردم : چه كسى در خانه مرا مى زند، در حالى كه جز وجود مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله كسى حق ندارد كوبه در را به صدا درآورد.
ناگاه از پشت در صداى دلنوازى شنيدم كه فرمود: منم محمد صلى الله عليه و آله در را باز كن .
چون آن صداى روح بخش را شنيدم با اشتياق بسيار از جا برخاستم و در را گشودم . پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و اين بار بر خلاف عادت ديرينه اش كه هنگام خواب آب طلبيده و تجديد وضو مى كرد و دو ركعت نماز خوانده ، سپس وارد بستر مى شد، يكراست به بستر آمد. طولى نكشيد كه من نور حضرت فاطمه عليهاالسلام را درون خود يافتم .