بوي خوش گلستان
بوي خوش گلستان
او در دوازده سالگي عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزة علمية مشهد را احساس كرد و عاشقانه به آن جا روي كردو چنان پر تلاش و منظم به تحصيل مشغول شد كه باعث شگفتي اهل بصيرت گرديد.
رفته رفته افكاري بلند و سؤالهايي سرنوشت ساز برايش آشكار شد جهان آفريدة كيست؟ خدا چگونه صفاتي دارد؟ انسان براي چه آفريده شده است؟ و… اين پرسشها همة فكر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضي آرزو ميكرد كه روزي بتواند در درس ميرزا مهدي شهيدي رضوي ـ مدرس فلسفة الهي ـ حاضر شود، اما اين آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال 1355 قمري درگذشت.
سرانجام مرتضي در سال 1316 شمسي در زماني كه حكومت سياه رضاخان بيداد ميكرد و ظلمت همه جا را فرا گرفته بود، به دنبال نور و فضيلت راهي حوزة علميه قم شد تا روح تشنهاش را از كوثر قرآن و زمزم عترت سيراب كند.
مطهري به دنبال يافتن گنج علم و فضيلت، با شور و علاقهاي وصف نشدني، به تلاش و فعاليت پرداخت. پشتكار و كثرت مطالعة او همة اهل علم را در مدرسة فيضيه شگفت زده كرد.
او آرام و قرار نداشت، منتظر و تشنه به دنبال گمشدهاي بود در اين هنگام ستارهاي بدرخشيد و او را به مقصود رساند. حضرت امام خميني ـ الگوي علم و تقوا ـ درس اخلاق تشكيل داد و به نور افشاني و انسان سازي پرداخت.
مطهري به زيارت آن استاد بزرگ نايل آمد و از سرچشمة زلال او سيراب شد. اين درس در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود، نه اخلاق به مفهوم علمي آن. درس «يافتن» و «رسيدن» بود نه فقط «دانستن» و «آموختن».
مرتضي از سويي، غرق در مطالعه و تحصيل و تدريس و از سويي ديگر يكي از مهمترين كارهايش و بلكه عاليترين و مهمترين فعاليتش، راز و نياز و مناجات نيمه شب و اشك سحري بود. او شيريني و لذتي از اين كار مبارك و سعادت آفرين، احساس ميكرد كه شب تيرة زندگيش را تبديل به روز روشن مينمود.