فرصت ترمیم رابطهها
امام حسین علیهالسلام: از خوبیها و حسنات دنیا و آخرت این است که پیوند خویشاوندی و خانوادگی را برقرار و مستحکم کنی و با کسی که از تو قطع رابطه کرده، پیوند برقرار نموده و صلهی رحم کنی؛ و کسی که تو را نااُمید نموده ببخشی و از کسی که به تو ستم کرده درگذری.
ارشادالقلوب، ص۳۲۷
اهمیت حق الناس
اهمیت حق الناس
رسول خدا (صلی الله علیه وآله )فرومدند
روز قیامت بنده ای بر صراط آید ، از بدهی هایش و قرض هایش که پس نداده از او می پرسند…
جواب می دهد چیزی ندارم
پس از حسناتش (کارهای نیکش)آنقدر برمیدارند که تمام شود و چیزی از حسناتش برای او باقی نماند
[حسناتش تمام میشود اما هنوز طلبکاران زیادی وجود دارند]
ندا میرسد گناهان طلبکار را برداشته و برای بدهکار بگذارید و به آتش انداخته شود
منبع.مجمع الزوائد
مبغوض ترین افراد نزد خداوند
رُوِیَ عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِ السَّلامُ قال
قالَ مُوسی عَلَیهِ السَّلامُ: یا رَبِّ أیُّ خَلقٍ اَبغَضُ اِلَیکَ، قالَ الَّذی یَتَّهِمُنی، قالَ وَ مِن خَلقِکَ مَن یَتَّهِمُکَ؟ قالَ نَعَم اَلَّذی یَستَخیِرُنی فَأخِیرُ لَهُ وَالَّذی أقضِی القَضاءَ لَهُ وَ هُوَ خَیرٌ لَهُ فَیَتَّهِمُنی
ترجمه حدیث: حضرت موسی «علیه السلام» عرض کرد: پروردگار من! مبغوض ترین افراد نزد تو کیست؟
خداوند فرمود: کسی که به من تهمت میزند.
حضرت موسی «علیهالسلام» عرض کرد: چه کسی به تو تهمت میزند؟
فرمود: کسی که از من میخواهد تا برای او خیری انتخاب کنم و من هم برای او خیر انتخاب کرده و خیر می خواهم، و کسی که صلاح و خیر او را در چیزی میبینم و آن قضا را خودم برای او فرمان می دهم که برای او دارای خیر و صلاح است، امّا او به من تهمت می زند.
شرح حدیث
خداوند در جواب، دو گروه از افراد را ذکر میکند: یک گروه، ازخدا چیزی میخواهند و رو به خدا میکنند و از او در خواست می کنند که انتخاب کند و او هم انتخاب میکند. گروه دیگر کسانی هستند که از خداوند نمیخواهند برای آنها چیزی انتخاب کند، ولی خداوند که صلاح آنها را میداند، با فرمان تکوینی (هدایت تکوینی همان قضا و قدر الهی است و با در نظر گرفتن خیر آنها میباشد.) به خداوند تهمت میزنند؛ به این معنا که نعوذ بالله میگویند: خداوند برای من خوب نخواسته است. و متأسفانه خیلی ها توجّه به این ندارند.
انسان باید بداند که خداوند هیچ وقت برای او بد نمی خواهد، بلکه خداوند که خیر مطلق است، هرچه از او صادر شود خیر است و برای هیچ موجودی بد نمی خواهد و گره به کار هیچ انسانی نمی اندازد؛ بلکه این خود انسان است که به خود بد کرده است و این اثر و محصول عمل او می باشد. انسان باید دقّت کند در اعمال خود و ببیند چه کرده است؟ اگر انسان حنظل را که میوهای تلخ است بکارد، گلابی شیرین نطنز برایش می آورد؟! هرگز چنین نخواهد شد. خداوند هرگز گره به کار انسان نمی اندازد، بلکه گره از کار او باز می کند
بحار الانوار، جلد ۶۸صفحه ۱۴۲
توصیه جوادالائمه(ع) به پسری که پدری منحرف داشت
کربن صالح میگوید: دامادم به امام جواد علیهالسلام نامهای نوشت بدین مضمون: پدرم، یک فرد ناصبی و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشاری میکند. میخواهم نظر حضرتعالی را در باره وی بدانم. آیا با او مقابله کنم و یا با او مدارا کنم؟!
امام نهم در پاسخ وی چنین نگاشت: منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادی پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعای خیر فراموش نمیکنم. مدارا برای تو بهتر از رو در رویی و مقابله با پدر است. هر سختی، آسایش و راحتی در پی دارد.
شکیبایی و بردباری پیشه کن و صبور باش که عاقبت نیک در انتظار پارسایان است.
خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان که دوستشان داری، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهی هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمیکند.
بکر بن صالح در ادامه سخن خود میافزاید: خداوند در مدت کوتاهی، دل پدر را [در نتیجه صبر وی ] چنان به او متمایل کرد که دیگر در هیچ موردی با پسرش مخالفت نمیکرد.
ضرورت بهرهگیری از «لحظه»ها
*محمدمهدی رشادتی
امام هفتم(ع) فرمود: یا هشام اصبر علی طاعهًْ واصبر عن عاصی الله، فانما الدنیا ساعهًْ فما مقضی منها فلیس تجد له سرورا و لاحزنا و مالم تأت منها فلیس تعرفه فاصبر علی تلک الساعهًْ التی انت فیها فکانک فد اغتبطت.
ای هشام بر طاعت خدا پایدار باش و در مقابل گناهان مقاومت کن.
زیرا دنیا همان ساعت (و لحظهای) است که در آن هستی، آن مقدار که گذشت (زمان گذشته) نه شادی دارد و نه غم. آن مقدار که هنوز نیامده (زمان آینده)، از آن بیخبر هستی، پس به همان لحظه و ساعتی که در آن قرار داری صبر کن (تلاش بنما) آن چنان که گویی مورد غبطه دیگران قرار گرفتهای. (تحفالعقول ص 417)
فرصتها، سرمایه انسانی
فرصتها و لحظهها در واقع همان جهانی است که در آن زندگی میکنیم. این فرصتها سرمایه هر انسانی محسوب میشود. نیل به کمال انسانی و طی مراتب قرب خداوندی منحصرا در همین جهان و لحظهها و نیز استفاده بهینه از این سرمایه عظیم میسر است. به عبارت دیگر عمر انسان و جهان او همان لحظه است و نه گذشته و نه آینده. این لحظه اگر با گناه و بطالت توأم باشد خسران است و اگر با اطاعت و عمل صالح همراه باشد، عین بهرهوری و سودمندی است.
فخررازی یکی از علمای معروف اهل تسنن میگوید: یکی از بزرگان را دیدم میگفت: شخصی را دیدم که یخ میفروخت و مکرر فریاد میزد: به کسی که سرمایهاش دارد ذوب میشود رحم کنید. پیش خود گفتم این است معنای آیه - والعصر ان الانسان لفی خسر - آری انسانی که از عمرش روز به روز کاسته میشود و در آن، فضائلی کسب نمیکند مانند یخی است که آب میشود و هیچ میگردد. (داستان دوستان ج 1 ص 57)
علی(ع) فرمود: فرصتها چون ابرها میگذرند، پس فرصتهای نیک را غنیمت شمارید. (حکمت 21)
هماکنون در دنیائی زندگی میکنید که میتوانید رضایت خدا را بدست آورد. اکنون نامه عمل، گشاده و قلم فرشتگان نویسنده در حرکت و بدنها سالم و زبانها گویاست. توبه مورد قبول واقع میشود و اعمال نیکو را میپذیرند. (خطبه 94) و در فرازی دیگر میفرماید: گذشته که از دست رفت، آینده هم که هنوز نیامده و معلوم نیست که چه بشود، پس همین وقتی را که در آن هستی غنیمت بشمار و عمل کن.
این کلام نورانی مضمون همان شعری است که به آن حضرت منسوب است. (غررالحکم ج 2 ص 276)
مافات مضی و ما سیاتیک فاین
قم فاغتنم الفرصهًْ بین العدمین
امام صادق(ع) فرمود: وقتی روز میشود، روز به انسان میگوید: من روزی جدید و گواه اعمال تو میباشم. در من کار خیر انجام بده که روز قیامت به نفع تو شهادت دهم و بدان که بعد از گذشت من هرگز مرا نخواهی دید.
وقتی شب فرا میرسد او میگوید: ای پسر آدم، من آفریدهای جدیدم و بر آنچه در من هست گواهی میدهم. از وجود من بهره بگیر، چرا که اگر خورشید طلوع کند دیگر به دنیا برنمیگردم. (اصول کافی ج 4 ص 194)
ضرورت بهرهگیری از لحظهها
انسان زیرک هر لحظه را برای خود غنیمت میشمارد. زیرا جهان خویش را همان لحظه میداند. چه بسا لحظه بعد اصلا زنده نباشد. اگر کاری هست، اگر تکلیفی هست، اگر توبه و استغفاری هست، اگر طلب رضایتی هست، اگر عمل صالحی و خدمتی و احسانی هست، اگر عبادتی و ذکری هست، نباید منتظر بعد ماند و همین الان باید انجام داد، شاید همین اندک زمان را نیز از کف بدهیم زیرا ذات زمان و لحظه، گذر کردن و رفتن است و نه ماندن. امام صادق(ع) میفرماید: به هرکس فرصتی دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل، آن را به تأخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید. زیرا کار روزگاران بردن است و روش زمان از دست رفتن. (میزان الحکمه ج 2 ص 797)
گفتهاند: حضرت عیسی(ع) با یاران خود از قبرستانی عبور میکردند. به قبری اشاره کرد و فرمود قسم باذن الله - به اذن الهی برخیز - و او زنده شد و پس از صحبتهایی از وی پرسید. تو برای این افراد چه توصیهای داری؟ گفت: من صد سال است که اینجا هستم. آرزو دارم کاش یک لحظه حیات مجدد داشتم و یک عمل صالح انجام میدادم و صد سال توشه میگرفتم. (نسیم حیات ج 8 ص 864)
درمان فقر و حل مشکلات با کلید صدقه
شاید عجیب باشد که کسی به فردی که در فقر شدید زندگی میکند بگوید: برای حل فقر و نداری، همان دو ریالی را که دارید، در راه خدا صدقه بدهید و انفاق کنید.
یا کسی بگوید: برای آنکه مشکلات شما حل شود و از سختی و فشار اقتصادی یا هر مشکل دیگر رها شوید تنها درمان مجرب آن است که صدقه و انفاق کنید.
اما واقعیت این است که این راهکار صدقه و انفاق کردن را خداوند در قرآن سفارش کرده است. خداوند میفرماید: لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ الله لَا يُكَلِّفُ اللَه نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ الله بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا ؛ بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده صدقه دهد و انفاق كند. خدا هيچ كس را جز به اندازه آنچه به او داده است تكليف نمىكند. خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى كند. (طلاق، آیه ۷)
در این آیه خداوند:اولا انفاق را بر دارا و غنی به میزان دارایی واجب کرده است؛ ثانیا به فقیر میگوید: برای رهایی از تنگدستی و رسیدن به گشایش در روزی از هر چه دارد انفاق کند. البته به میزانی که خدا داده نه اینکه برود قرض بگیرد، بلکه هر چه در دستش است، آن را انفاق کند و صدقه بدهد. این گونه ،هم مشکل اقتصادی اش حل میشود و هم دیگر مشکلاتش. در حقیقت شخص با انفاق و صدقهای که میدهد هم مشکل بیپولی اش حل میشود و هم گرههای کوری که در کارش افتاده باز میشود و سختی در زندگیاش به آسانی بدل خواهد شد.
هارون بن عيسى روایت میکند: امام صادق(ع)به فرزندش محمّد فرمود: چقدر از خرجى اضافه آمده؟ گفت: چهل دينار. فرمود: آن را بیرون آور و صدقه بده. عرض كرد: آقا ديگر چيزى برایمان باقی نمیماند. فرمود: صدقه بده، خداوند عوض آن را مي دهد، مگر نمي دانى که هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى صدقه است، پس اينك صدقه بده. او به دستور امام عمل كرد، ده روز بيشتر نگذشت كه از جایی چهار هزار دينار رسيد. فرمود: پسرم، در راه خدا چهل دينار داديم و خداوند چهار هزار دينار در عوض آن به ما عطا کرد. (کافی، ج 4 ، ص 9)
میلاد باسعادت حضرت علی اکبر ( علیه السلام ) مبارک باد
میلاد باسعادت حضرت علی اکبر ( علیه السلام ) و روز جوان مبارک باد
امام صادق عليه السلام:
جوانان را درياب، زيرا كه آنان سريع تر به كارهاى خير روى مى آورند.
كافى، ج ۸، ص ۹۳
رسول خدا(ص): هرکس میخواهد بیتردید وارد بهشت شود، از سرزنشها نترسد
رسول خدا(ص): هرکس میخواهد بیتردید وارد بهشت شود، از سرزنشها نترسد
چند روایت دربارۀ تحت تأثیر قرار نگرفتن نسبت به سرزنش عرض کنم که بدانید این فقط یک مسألۀ اجتماعی و انقلابی نیست بلکه یک مسألۀ شخصی نیز هست. پیامبر گرامی اسلام میفرماید: دل و قلب انسان، که ظرف محبّت خداست، ظرف معرفت خداست، باید سه ویژگی داشته باشد، صلابت داشته باشد، دوباره صلابت معنای حماسه است در لغت. رقّت داشته باشد و صفا داشته باشد. گفتند یا رسولالله! صفا و رقّت و صلابت دل به چیست؟ حضرت فرمود صفای دل به این است که گناه نکنی و آلوده به علاقههای بد نباشد، رقّت دل به محبّت شما به برادران دینیتان هست، صلابت به چیست یا رسولالله؟! فرمود صلابت به این است که شما از سرزنش سرزنشکنندهها نترسی. (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى آنِیَةً فِی الْأَرْضِ فَأَحَبُّهَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مَا صَفَا مِنْهَا وَ رَقَّ وَ صَلُبَ وَ هِیَ الْقُلُوبُ فَأَمَّا مَا رَقَّ مِنْهَا فَالرِّقَّةُ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا مَا صَلُبَ مِنْهَا فَقَوْلُ الرَّجُلِ فِی الْحَقِّ لَا یَخَافُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ وَ أَمَّا مَا صَفَا مَا صَفَتْ مِنَ الذُّنُوبِ.؛ نوادر راوندی/7) اگر کارت را درست انجام دادی، محکم بایست. این سرزنشها را نوشجان کن، اینها محبّت پروردگار عالم است به شما. چون انسان از طریق مقاومت در مقابل سرزنشها رشد میکند.
رسول خدا(ص) در جایی میفرمایند: وقتی که کسی ایمان داشته باشد و ایمانش را به ورع برساند، وارد بهشت میشود. کسی قانع باشد به رزق خودش، وارد بهشت میشود، بعد میفرماید اما اگر کسی میخواهد بیتردید وارد بهشت بشود، از سرزنش کسی نترسد. (اِنتَهَى الإیمانُ إلَى الوَرعِ ، مَن قَنَعَ بما رَزَقَهُ اللّه ُ دَخَلَ الجَنَّةَ ، و مَن أرادَ الجَنَّةَ لا شَکَّ فلا یَخافُ فی اللّه ِ لَومَةَ لائمٍ؛ کنزالعمال/7275)
«ترس از سرزنش» زبیر را جهنمی کرد!
«ترس از سرزنش» زبیر را جهنمی کرد!
چقدر این مطلب اهمیّت دارد. شما میدانید زبیر، در آن لحظۀ آخر امیرالمؤمنین علی(ع) متقاعدش کرد که تو نباید با من بجنگی. حضرت به او فرمود: یادت است پیامبر اکرم(ص) فرمود تو یک روزی در مقابل من میایستی؟ همه را یادش آورد، زبیر گفت: خب الان چهکار کنم؟ آقا فرمود خب برگرد. گفت: «آخر حرف مردم را چهکار کنم؟» با همین یک کلمه رفت جهنّم؛ «حرف مردم را چهکار کنم؟» مردم به من حرف میزنند. (قَالَ[الزبیر]: اللَّهُمَّ نَعَمْ لَقَدْ کَانَ ذَلِکَ وَ لَکِنِّی نَسِیتُ وَ مَا ذَکَرْتَنِی أَنْسَانِیهِ الدَّهْرُ وَ لَوْ ذَکَرْتَهُ لَمَا خَرَجْتُ عَلَیْکَ فَکَیْفَ أَرْجِعَ وَ قَدْ الْتَقَتْ حَلْقَتَا الْبِطَانِ وَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا هُوَ الْعَارُ الَّذِی لَیْسَ لَهُ مَثِیلٌ، فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَا زُبَیْرُ ارْجِعْ قَبْلَ أَنْ تَجْمَعَ الْعَارُ وَ النَّارُ. …و خطاب به پسرش هم گفت: لَقَدْ ذَکَرَنِی عَلِیٌّ حَدِیثًا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِلَهَ وَ سلّم قَدْ أَنْسَانِیهِ الدَّهْرُ فَلَا حَاجَةَ لِی فِی مُحَارَبَتِهِ أَبَداً … فَقَالَ کَفِّرْ عَنْ یَمِینِکَ لِئَلَّا یَتَحَدَّثْنَ نِسَاءِ قُرَیْشٍ إِنَّکَ جَبُنْتُ وَ مَا کُنْتَ بِجَبَانٍ قال الزبیر: صَدَقتَ؛ وقعة الجمل/ص130) مقاومت در مقابل مدح و ذمّ دیگران، حتی در مقابل مدح دیگران باید مقاوم باشید، شما باید اینقدر مخلص باشی که مدح کسی شما را شیر نکند، آنگاه مذمّت کسی هم روی شما تأثیر نخواهد گذاشت.
امام صادق(ع) میفرماید: «لَا یَصِیرُ الْعَبْدُ عَبْداً خَالِصاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى یَصِیرَ الْمَدْحُ وَ الذَّمُ عِنْدَهُ سَوَاء»(میزان الحکمه/حدیث18713) هیچکس بندۀ خالص خدا نمیشود مگر اینکه مدح و ذم پیشش یکسان باشند. تحت تأثیر مذمّت قرار نگیر.
حجت الاسلام پناهیان
مژدۀ امام رضا(ع) به کسی که از سرزنش و ملامت دیگران نترسد
مژدۀ امام رضا(ع) به کسی که از سرزنش و ملامت دیگران نترسد
مژدهای است که امام رضا(ع) به یکی از یارانشان به نام یونس دادند، یونس یکی از اصحاب امام رضا(ع) بود. گروهی از مردم بصره که تقریباً همشهریهای ایشان بودند، آمدند؛ آنوقت یونس برگشت گفت آقا! اینها من را اذیّت میکنند، خیلی حرف به من میزنند. آقا فرمود تو برو توی اتاق. یونس رفت توی اتاق. آنها آمدند اتفاقاً شروع کردند از یونس بدگویی کردن. امام رضا(ع) هم حالا سکوت کردند، زیاد نمیشد با آنها حرف بزنند، آنها خیلی ضعیفتر بودند نسبت به یونس، درک نمیکردند. بعد از اینکه رفتند، یونس آمد با یک داغ دلی گفت: «آقا! یا امام رضا! دیدید اینها چهکار میکنند؟ چقدر حرف به من میزنند؟ حرفهای بیربط، مثلاً من اینجوری نیستم ها!»
امام رضا(ع) جملهای فرمودند، چقدر زیباست این جمله، اینها مقاومت انسان را در مقابل مذمّتها افزایش میدهد. فرمود: «یَا یُونُسُ فَمَا عَلَیْکَ مِمَّا یَقُولُونَ إِذَا کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً؟»(رجال کشی/ج2/ص782) یعنی یعنی چه اشکالی دارد، که حالا چهارتا حرف نامربوط به تو میزنند، وقتی امامت از تو راضی است، دیگر حالا هرچه میخواهند بگویند، بگذار بگویند.
ببینید این چه مقاومتی به انسان میدهد، ما باید واقعاً دل امام زمانمان را به دست بیاوریم و یک کاری بکنیم که در مسیر حضرت، با آن راهی که حضرت امام(ره) و همۀ اولیاء به ما نشان دادهاند، در مسیر امام زمان(ع) و نایب امام زمان حرکت بکنیم، خدا دیگر از ما راضی خواهد بود، اماممان از ما راضی خواهد بود، واقعاً سرزنش دیگران چه تأثیری روی ما دارد؟
حجت الاسلام پناهیان