لبخند شیطان...
به شیطان گفتم: « لعنت بر شیطان » لبخند زد…
پرسیدم : چرا میخندی؟ پاسخ داد : از حماقت تو خنده ام میگیرد!
پرسیدم: مگر چه کرده ام؟؟؟؟؟ گفت: مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام!!!!!!!!
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین میخورم؟؟؟؟ جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای ! نفس تو وحشی است ؛ تو را زمین می زند…
پرسیدم پس تو چه کاره ای ؟؟؟؟ پاسخ داد : هر وقت سواری آموختی , برای رم دادن اسب تو خواهم آمد,
فعلا تو برو سواری بیاموز!!!!!!!!!!!!!!!
داداش جون!!!!!!!!!!!!
صورتت را به خاک بگذار, اینطرف صورت,آنطرف صورت.
شبها بلند شو,داداش جون!
اقلا سرت را روی فرش بگذار. پروردگار این حالت را دوست دارد.
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند
آیت الله حق شناس(ره)
شادی روحشان صلوات.
نکات اخلاقی از شهید مهدی باکری....
یک رژیم غذایی عالی برای خوش اخلاقی...
یک رژیم غذایی عالی برای خوش اخلاقی
خوردن غذای سالم و به روش سالم در خلق و خوی ما تاثیر مثبت دارد.
غذاهای سالم به ما انرژی کافی میدهند و رابطه
مستقیمی بین نوع غذا خوردن و خلق و خوی افراد وجود دارد.
شما میتوانید با خوردن و نوشیدن درست از خلقی خوش بهرهمند شوید.
در اینجا نکاتی را درباره ارتباط خلق و خو با غذا و شیوه درست غذا خوردن
برای داشتن حالی بهتررا با هم میخوانیم :
چگونه کودکان باهوش داشته باشیم؟؟؟
همه مادرها دلشان می خواهد فرزندشان سالم و باهوش باشد اما بیشتر آنها نمی دانند چطور باید این کار را انجام دهند. تا زمانی که جنین متولد نشده سلول های مغزش در حال شکل گیری هستند.
دانشمندان می گویند تجربه های مادر در دوران بارداری بر شکل گیری مغز کودک تاثیر می گذارد. این تاثیرها می توانند در تمام عمر کودک ادامه داشته باشند.
انگور در زمستان؟؟؟؟؟؟؟؟
داود رقّى حكايت كند:
روزى به محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام شرفياب شدم و پس از عرض سلام در كنارى نشستم ،
سپس فرزندش حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر عليهما السلام وارد شد و از شدّت سردى هوا، لباس هاى خويش را به دور خود پيچيده بود.
همين كه امام موسى كاظم عليه السلام نزد پدر آمد، امام صادق عليه السلام اظهار داشت : اى فرزندم ! در چه حالتى هستى ؟
پاسخ داد: در سايه رحمت و پناه خداوند متعال هستم ، و بعد از آن اظهار نمود: اى پدر! من اشتهاى مقدارى انگور و انار دارم !
داود رقّى گويد: من با خود گفتم : چگونه حضرت در اين فصل زمستان و سرماى شديد اشتها و ميل به تناول اين نوع ميوه ها را دارد، ولى حضرت از افكار درونى من آگاه شد و فرمود: خداوند متعال بر هر چيز و هر كارى قدرت دارد.
و سپس به من فرمود: اى داود! بلند شو و برو داخل حياط منزل ببين چه خبر است ؛ و در باغ چه مى بينى ؟
پس ، از جاى خود برخاستم و به طرف حياط حركت كردم ، همين كه وارد حياط شدم ، با حالت تعجّب ديدم درخت انگور و انار پر از ميوه است .
با ديدن اين صحنه شگرف ، بر اعتقاد و ايمانم افزوده شد؛
و با خود گفتم : اكنون به اسرار و علوم اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام آگاه گشتم و اعتقادم كامل گرديد.
سپس مقدارى از انگور و تعدادى انار چيدم و چون وارد اتاق شدم حضرت موسى كاظم عليه السلام آن ها را از من گرفت و شروع به تناول نمود؛ و در ضمن اظهار داشت :
اين از فضل پروردگار است ، كه ما خانواده عصمت و طهارت را بر آن اختصاص داده و گرامى داشته است .(1)
1- الخرايج والجرايح : ج 2، ص 617، ح 16.
بنده خدا...
مرد فقیر را که دید، نشست کنارش توی خرابه. گفت:
“کاری داری بگو برایت انجام دهم.”
ـ شما امامید، نشستهاید توی خرابه؟
نگاهش کرد، گفت:
“پدرمان که یکی است. پس برادریم! شهرمان هم که یکی است. پس همسایهایم! خدامان هم که یکی است. پس بندهایم! چرا ننشینم؟”
با آب قمقمه...
در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر،دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می کردند علت را پرسیدم،گفتن:وقت نماز است
وهمان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا ! تا نمازمان را اول وقت بخوانیم خلبان گفت:این منطقه زیاد امن نیست اگر
صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنید.
شهید صیاد گفتند:اشکالی ندارد!ما باید همین جا نمازمان را بخوانیم!خلبان اطاعت کرد وهلی کوپتر نشست.باآب قمقمه ای که داشتند
وضوگرفتیم ونماز را به امامت ایشان اقامه کردیم…وقتی طلبه های شیراز از آیت الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند ایشان فرمدند:بروید
از صیادشیرازی درس زندگی بگیرید اگر صیاد شیرازی شدید،هم دنیا را دارید وهم آخرت را…
شهید صیاد شیرازی،منبع:کتاب امیر دلاور،ص77
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نیفتیم...
شهدا…
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند…
یک جلد فنا نا پذیر...
مهریه ی ما یک جلد کلام الله مجید بود ویک سکه طلا.سکه را که بعد از عقد خودم بخشیدم.اما آن یک جلد قران را محمد بعد از ازدواج
خرید ودر صفحه ی اولش این طور نوشت:امید به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد ونه چیز دیگر؛که همه
چیزفناپذیراست جز این کتاب.حالا هر چند وقت یکبار وقتی خستگی بر من غلبه می کند،این نوشته ها را می خوانم وآرام می گیرم.
همسر شهید محمد جهان آرا،بانوی ماه 5/ص14