«تقوا»
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
اِتَّقُوا هذِهِ الأهواءَ الَّتی جِماعُهَا الضَّلالَةُ وَ میعادُهَا النّارُ؛
از این هواهای نفس بپرهیزید، که مجموعه ی آنها گمراهی و قرارگاه آنها آتش است.
احقاق الحق، ج11، ص591
شرح حدیث:
اولیای دین و فرزانگان عارف، رهروان راه کمال را از «هواپرستی» بر حذر داشته اند.
بزرگ ترین توصیه ی خدا و قرآن و رسول و امامان «تقوا» است. تقوا به معنای مهار نفس و کنترل تمایلات نفسانی و شیطانی، پروا داشتن از خدا و ترس از قیامت و کیفر گناه و عذاب دوزخ است.
هوای نفس، انسان را بازیچه ی شیطان قرار می دهد و او را مطیع ابلیس می سازد.
شیطان هم سوگند خورده است انسانها را گمراه نماید و با انحراف از راه طاعت و بندگی، آنان را مثل خودش جهنمی سازد.
شیطان در قرآن، به عنوان دشمن آشکار و آشتی ناپذیر انسان معرفی شده است. پس عاقل باید از پیروی این دشمن حذر کند که هم گمراه است، هم گمراه کننده.
با دشمن نفس، صلح کردن ننگ است
چون در همه حال با خِرَد در جنگ است
هر چند سخن ز آشتی می گوید
خصمی است که آتش بس او نیرنگ است.(1)
هر کس بر تمایلات و تمنّیات نفس خود مهار بزند و به جای آنکه اسیر نفس باشد، بر آن مسلط گردد، رستگار خواهد بود. و هر کس با پیروی از هوای نفس در دام گناه گرفتار و در باتلاق رذایل فرو شود، دچار ضلالت می گردد و سرانجام او آتش دوزخ خواهد بود.
برنده کسی است که گریبان خود را از دست نفس شوم برهاند.
و بازنده، کسی است که اسیر هواهای نفس گردد.
پی نوشت:
1. برگ و بار، جواد محدثی، ص287.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
«دولت مهدوی»
امام حسین(علیه السلام) درباره ی سیرت و رفتار حضرت مهدی(علیه السلام) فرمودند:
وَاللهِ ما لِباسُهُ اِلّا الغَلیظُ، وَ لا طَعامُهُ اِلَّا الشّعیرُ، وَ ما هُوَ اِلَّا السَّیفُ وَ المَوتُ تَحتَ ظِلِّ السَّیفِ؛
به خدا سوگند، لباس او به جز زبر و خشن و غذای او جز نان جو نیست. کار او جز شمشیر و جهاد و مرگ در سایه ی شمشیر( شهات) نیست.
موسوعة الامام الحسین(علیه السلام)، ص 663
شرح حدیث:
«دولت مهدوی» که نویدبخش امن و امان و قسط و عدل است، امید به زندگی و آینده ی روشن بشریّت را در دلها زنده می کند.
حکومت واحد جهانی که از سوی حضرت مهدی(عج) برپا می شود، تداوم حکومت رسول خدا(ص) و استمرار حکومت عدل علوی است. پیشوایان عادل و معصوم، لازم می دانند سطح زندگی خود را با طبقات محروم همسان کنند و از تجمّلات و تشریفات بپرهیزند.
«ساده زیستی»، شاخصه ی دولت امام زمان است، چه درباره ی خود آن حضرت، چه نسبت به یاران و کارگزاران حکومت او این ساده زیستی، در کیفیت لباس و غذا خود را بهتر نشان می دهد؛ یعنی پرهیز از اشرافیت و عیاشی و شکمبارگی.
شاخصه ی دیگر دولت مهدوی، «جهاد و شهادت» است.
برای برقراری عدالت در سطح جهان، جهاد با غارتگران جهانی و استثمارگران توسعه طلب ضروری است. این که حکومت آن حضرت را همراه با «قیام بالسّیف» دانسته اند، نه به معنای کشورگشایی با شمشیر، بلکه به معنای جهاد مسلحانه با طاغوتهای استعمارگر برای نجات مستضعفان است.
این هدف، هم «جهاد» را می طلبد، هم «شهادت» در سایه ی شمشیر را.
به امید ظهور آن منجی عدالت گستر و انتقام گیرنده ی خون شهیدان مظلوم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
سخنان تکان دهنده استاد رائفی پور در مورد قمه زنی
سخنرانی فوق العاده استاد رائفی پور - تربت امام حسین
اخلاق در نهج البلاغه(قناعت)
قناعت
قناعت عبارت از ملکه اي است براي نفس که موجب مي شود به قدر حاجت و ضرورت از مال اکتفاء کند، بدون اينکه سعي در طلب زائد بر آن داشته باشد (جامع السعادت104/2).
اميرمؤمنان درباره ارزش قناعت فرمود:
کفي بالقناعه ملکا، و بحسن الخلق نعيما؛
قناعت و حسن خلق براي نيل به يک نوع پادشاهي و نعمت کافي است (نهج البلاغه، حکمت 229).
و از طرف ديگر،
القناعه مال لا ينفذ؛
قناعت را مالي مي داند که تمام شدني نيست (همان، حکمت 475). و در جاي ديگر:
طوبي لمن ذکر المعاد، و عمل للحساب، وقنع بالکفاف، ورضي عن الله؛
خوشا کسي که با ياد معاد روزگار بگذارند و براي روز حساب کار کند و بکوشد و به قدر نياز خويش بسنده کند و از خداوند خرسند باشد (همان، حکمت 44).
اخلاق در نهج البلاغه(رازپوشي يا کتمان سر)
رازپوشي يا کتمان سر
کتمان سر يا رازپوشي، ضد آن افشاء سر است (شرح اصول الکافي، 399/1 تا 538، حديث جنود عقل و جهل)، و پوشيدن راز از افعال پسنديده است. و اخبار امر به آن کرده است.
اميرمؤمنان در مورد فايده ي رازپوشي، فرموده:
من کتم سره کانت الخيره بيده؛
آن کسي که راز خود را پنهان دارد، اختيار به دست خود او خواهد بود(که پنهان دارد يا فاش سازد) (نهج البلاغه، حکمت 162).
اميرمؤمنان در يک تعبير، به کار انداختن فکر را که سبب دورانديشي و پيروزي است به سبب حفظ و نگه داري اسرار مربوط مي داند و مي فرمايد:
الظفر بالحزم، و الحزم باجاله الراي، و الراي بتحصين، الاسرار (همان، حکمت 48).
اخلاق در نهج البلاغه(امانت داري و اداي امانت)
امانت داري و اداي امانت
امن به معني طمأنينه نفس و زوال خوف است و نيز امن عبارت است از: عدم توقع مکروه در زمان آتي. و امن و امانت و امان مصدرند. امانت يعني استواري در راستي و به معني درستکاري است، و ضد آن خيانت است. (فرهنگ اخلاق، ص155 به نقل از شرح اصول الکافي، 399/1تا 538) و امانت دار يعني امين و استوار، (ناظم الاطباء) و کسي که امانت نگاه دارد (فرهنگ معين) و کسي داراي صفت امانت باشد و هر چه به او سپارند بدون کسر و نقصان باز دهد، و هرچه به او گويند اعاده آن در هيچ جا و هيچ وقت جايز نداند و روا نشمارد (ناظم الاطباء).
فرق وديعه با امانت اين است که وديعه نگاه داري شيء است به قصد، و امانت چيزي است که بدون قصد به دست آيد مانند آن که بادلباسي را به درون اطاق افکند. و نيز وديعت بري از ضمان است اگر موافقت شده باشد، اما امانت بري از آن نيست تا آنگاه که به صاحبش برسانند (کشاف اصطلاحات الفنون، ذيل وديعه).
به اهل (عيال) مرد و مال وي و کساني که آنها را گذاشته و به سفر مي رود، امانت مي گويند (انندراج، ذيل واژه امانت) در اصطلاح مفسران، امانت تکاليفي است که خداي تعالي بر خلق تعيين کرده از عبادت و طاعات (فرهنگ معين، ذيل واژه امانت). در اصطلاح متصوفان استعدادي است که خداي تعالي براي کسب خير و علم و عشق در دل انسان وديعت نهاده است (همان). خواجه عبدالله انصاري گويد: و امانت ها که کتاب و سنت بدان ناطق است سه چيز است: يکي طاعت دين که رب العالمين آن را امانت خواند و گفت: «انا عرضنا الامانه». و ديگر، زنان نزديک مردان امانت اند که حضرت رسول فرمود: «اخذ تموهن بامانه الله؛ شما آنها را به عنوان خدا گرفتيد». سه ديگر، مالي که نزد وي بنهي يا سري که با وي بگويي که فرمود:
فليود الذي ائتمن امانته (البقره، 284؛ کشف الاسرار، ج2، ص561، به نقل از سجادي، دکتر سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفاني، ص 121).
اميرمؤمنان درنامه اش به مالک اشتر مي فرمايد:
و ان عقدت بينک و بين عدو لک عقده او البسته منک دمه، فحظ عهدک بالوفاء، و ارع ذمتک بالاماته، و اجعل نفسک جنه دون ما اعطيت؛
اگر با دشمن خود پيماني بستي يا به او جامه ي زنهار و امان پوشاندي به پيمان خويش وفا کن و با امانت پيمانت را رعايت نما و خود را سپر زنهاري که داده اي گردان (نهج البلاغه، نامه 53).
از آن حضرت منقول است که:
ادوا الامانه ولو الي قتله اولاد الانبياء؛
امانت را ادا کنيد هرچند آن امانت براي قاتلان فرزندان انبياء باشد (بحارالانوار، 115/75، به نقل از ميزان الحکمه، 345/1).
حضرت امير(عليه السلام) فرمود:
اقسم لسمعت رسول الله(صلي الله عليه و آله) يقول لي قبل وفاته يساعه مرار ثلاثا: يا اباالحسن اد الامانه الي البر و الفاخر فيما قل و جل -حتي في الخيط و المخيط؛
سوگند مي خورم که هر آينه از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم که ساعتي قبل از وفاتش سه بار مکرر به من فرمود اي ابوالحسن امانت را به نيکوکار و گناهکار برگردان چه امانت کوچک باشد يا بزرگ حتي در نخ و سوزن (بحارالانوار، 273/77، به نقل از ميزان الحکمه، 345/1).
در حديثي آمده است، که علي(عليه السلام) هر گاه وقت نماز مي شد به خود مي پيچيد و متزلزل مي شد و رنگش تغيير مي کرد. از او سؤال شد تو را چه شده است اي اميرمؤمنان؟ آن گاه فرمود: وقت نماز شد، وقت امانتي که خداي تعالي بر آسمان ها و زمين عرضه داشت و از آن ترسيدند.
في الحديث ان عليا اذا حضر وقت الصلاه يتململ و يتزلزل و يتلون فيقال: مالک يا اميرالمؤمنين؟ فيقال: جاء وقت الصلوه، وقت آمانه عرضه الله علي السموات و الارض و اشفقن منها (نوادر الرواندي، 313/4. به نقل از ميزان الحکمه، 349/1).
اخلاق در نهج البلاغه (صبر و بردباري)
صبر و بردباري
صبر بر دو قسم است: صبر بر پيشامدي که کراهت داري و صبر بر ترک چيزي که دوست داري.
و قال عليه السلام: الصبر صبران: صبر علي ما تکره، و صبر عما تحب (نهج البلاغه، حکمت 55).
اميرمؤمنان(عليه السلام) در وصيتش به فرزندش حسن(عليه السلام) فرمود:
عود نفسک الصبر علي المکروه، و نعم الخلق التصبر في الحق؛
خويشتن را به صبوري در برابر ناخوشايندها عادت ده، و نيکو خصلتي است صبوري کردن در راه حق (نهج البلاغه، نامه 31).
در خطبه 98 فرمود:
و ان ابتليتم فاصبرووا، فان العاقبه للمتقين؛
اگر [به رنج و ناراحتي] مبتلا شديد، شکيبا باشيد که عاقبت [پيروزي] با پرهيزگاران [يعني با صابران] است.
در خطبه ي 26 فرمود:
و استشعروا الصبر فانه ادعي الي النصر؛
شکيبايي را شعار خود سازيد که به نصرت و پيروزي فراخواننده تر است.
نقش و اهميت صبر براي ايمان آن چنان است که سر براي تن و بدن مهم است. در اين خصوص فرمود:
فان الصبر من الايمان کالراس من الجسد، لا خير في جسد لا راس معه؛
برشما باد که صبرو بردباري پيشه کنيد؛ زيرا همان گونه که سر، نشانه ي حيات بدن است، صبر نيز دليل ايمان است و بدني که سر در آن نباشد خير و حيات در آن نيست و ايمان که توأم با صبر نباشد ارزشي ندارد (همان، حکمت82)،
در حکمت چهارم نهج البلاغه، حضرت امير(عليه السلام) صبر را شجاعت و دليري مي داند و مي فرمايد:
الصبر شجاعه.
اخلاق در نهج البلاغه (عيب پوشي يا سترالعيوب)
عيب پوشي يا سترالعيوب
ضد کشف عيوب، پوشيدن و مخفي کردن عيب هاست و آن از شعبه هاي نصيحت است، و حدي براي ثواب آن نيست. چنان که از اخبار فراوان استفاده مي شود، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود:
من ستر علي مسلم ستره الله في الدنيا و الاخره؛
هر که برعيب مسلماني پرده پوشد خداوند در دنيا و آخرت عيب او را بپوشاند (جامع السعادات 280/2).
اميرمؤمنان(عليه السلام) درباره ي پوشاندن عيب ديگران فرمود:
من اشرف افعال الکريم غفلته عما يعلم؛
از کارهاي شرافت مندانه مرد کريم آن است که از آن چه مي داند خود تغافل ورزد (و عيب ديگران را ناديده پندارد) (نهج البلاغه، حکمت 222).
و در سخني ديگر فرمود:
من نظر من عيب نفسه اشتغل عن عيب غيره؛
هر که در عيب خود بنگرد، عيب ديگران را از ياد ببرد (همان، حکمت 349).
حضرت امير(عليه السلام) در يک تعبير ديگر فرموده است:
السخاء سترالعيوب؛ (ميزان الحکمه 420/4 به نقل از غررالحکم).
سخاوت و بخشش پوشاندن عيب ديگران است.
شیعه بودن، تنها به ادعا نیست؛ به عمل است.
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إنَّ شیعَتَنا مَن سَلُمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشًّ و غِلٍّ و دَغَلٍ؛
به یقین، شیعیان ما آنانند که دلهایشان از هر نوع فریبکاری، کینه و دشمنی پاک و سالم باشد.
بحارالانوار، ج 68، ص 156
شرح حدیث:
شیعه بودن، تنها به ادعا نیست؛ به عمل است.
اعتقاد به تشیّع تنها اعتقاد به امامت امامان معصوم(علیه السلام) پس از پیامبر خدا(ص) نیست، بلکه پیروی کردن از آن پیشوایان در همه ی زمینه ها، از جمله در راه و رسم زندگی و اخلاق و رفتار با دیگران است.
امام حسین(علیه السلام) این سخن را در پاسخ کسی فرمود که به آن حضرت گفت: یابن رسول الله! من از شیعیان شمایم.
حضرت او را از این ادّعا که بدون پشتوانه ی عملی باشد نهی کرد و به تقوا فرا خواند و فرمود: نگو من از شیعیان شمایم، بگو من از موالیان و دوستداران شمایم. ادّعای شیعه بودن، ادّعای بزرگی است.
مگر می توان پیرو یک «پشوا» بود و در رفتار و صفات، از او «پیروی» نکرد؟
پیشوایان ما، پاک ترین انسانهای زمان خود بودند و از پیروان خود انتظار داشتند در تهذیب نفس و خودسازی و آراستگی به صفات نیک و پیشگامی در امور خیر و در داشتن دلی دور از کینه و دشمنی و رفتاری دور از نیرنگ و فریب، به آنان اقتدا کنند.
دل، قلمرو محبت خدا و خوبان است. آلوده ساختن آن به کینه و حسد و بدخواهی، جفا در حقّ آن است.
شیعیان نباید سر کسی کلاه بگذارند، کلک بزنند، علیه فردی یا جمعی نقشه بکشند و توطئه بچینند و از درِ دشمنی درآیند.
صداقت و خیرخواهی، شاخصه ی پیروان اهل بیت(علیه السلام) است.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)