محبت دو طرفه
درجه ايمان فاطمه (س )
حضرت فاطمه عليهاالسلام به آن درجه از ايمان مى رسد كه باورش شده است خدا هست و شاهد اعمال است ، انسان در برابر او متعهد و مسئول است ، باورش شده بود كه قيامت حق است ، قبر حق است ، صراط و ميزان حق است ، بهشت و دوزخ راست است و…در وصيتنامه اش مى خوانيم :
- هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله
اين وصيتى است كه فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر آن را نوشته است :
- و هى تشهد ان لا اله الا الله
او گواهى مى دهد كه خدايى جز الله نيست .
- و ان محمدا رسول الله
و گواهى مى دهد كه محمد فرستاده خداوند است .
- و ان الجنة حق و النار حق
و گواهى مى دهد بهشت حق است و دوزخ نيز حق است .
و ان الساعة آتية لاريب فيها
و گواهى مى دهد كه قيامت آمدنى است و در آن شكى وجود ندارد.
و ان الله يبعث من فى القبور
و گواهى مى دهد كه خداى عز و جل همه مردگان را بيدار و مبعوث مى كند.
- يا على انا فاطمة بنت محمد، زوجنى الله منك لاكون لك فى الدنيا والاخرة …
اين باورها روان او را پر كرده و آثار آن در جوارح و اعضا او ظاهر شده بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله در شاءن ايمانش فرمود: خداوند دل و اعضاى دخترم فاطمه عليهاالسلام را از ايمان و يقين سرشار فرمود: ان ابنتى فاطمة ملا الله قلبها و جوارحها ايمانا و يقينا.
او ايمان و يقينش به خدا و معاد به حدى است كه گوئى جهان غيب را مى بيند، بهشت را با همه نعمت هايش و دوزخ را با همه عذاب و شكنجه هايش شهود مى كند.
او در دعا و عبادت خود، در ارتباط و مناجات با خداى خود ترسان و نگران است ، در حين مناجات با خدا و سخن گفتن با او دلش مى لرزد گوئى مورد خطاب خدا با موسى عليه السلام است كه خدا فرمود: يا موسى ، كن اذا دعوتنى خائفا مشفقا، وجلا، و ناجنى حين ناجيتنى بحسنة من قلب وجل.
شوق به عبادت
شوق به عبادت
عبادت هاى فاطمه زهرا فراوان است ، خصوصا در آن عباداتى كه با پرورگار خويش مناجات مى كند كه ما عبادت وى و نيز شوق و رغبتش به نماز و كثرت علاقه قلبى اش به مناجات با خداى تعالى را احساس نمى كنيم و چرا اين گونه نباشد؟ زيرا كه فاطمه زهرا دختر برترين عبادتگر است ؛ يعنى آن پيامبرى كه براى عبادت ساعات طولانى بر سر پا مى ايستد تا اين كه خدايش به وى فرمود: طه ما انزلنا عليك القرآن لتشفى و نيز فاطمه زهرا دقيقا معنى و قدر و قيمت عبادت را به خاطر معرفت عظيمش نسبت به پروردگار مى دانست ، پس جاى تعجب و شگفت نيست كه اين بزرگوار تا اين حد از عبادت لذت ببرد و خود، را با ايستادن در برابر خداى تعالى به رنج افكند و اظهار تذلل و خشوع نمايد، گويى كه هيچ گاه از قيام و ركوع و سجود ناراحت نمى گردد.
شب زنده دارى فاطمه
شب زنده دارى فاطمه
حسن مثنى ، حضرت امام حسن عليه السلام ، نزد عموى خويش ، حضرت امام حسين عليه السلام براى خواستگارى يكى از دخترانش (فاطمه يا سكينه ) آمد.
امام حسين عليه السلام به او فرمودند: فاطمه را براى تو اختيار مى كنم ، زيرا شباهت بيشترى به مادرم فاطمه ، دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله دارد. او در ديانت ، تمام شب را بيدار بوده و روز را روزه مى گيرد و در شكل و جمال شبيه حورالعين است . و اما سكينه ، استغراق با خدا بر او غلبه داشته و شايسته نيست كه با مردى ازدواج كند.
لقب تقيه
لقب تقيه
شريف ترين لقب حضرت زهرا عليهاالسلام تقيه مى باشد، به معناى كسى كه از خدا بترسد و خدا را حاضر داند و از گناهان دورى و پرهيز كند. فاطمه زهرا عليهاالسلام عين و خود كلمه تقوى است و هيچ يك از زنان عالم همانند آن حضرت خوف و خشيت از خداوند را نداشت ، عارفين گفته اند: همه خير دنيا و آخرت در يك كلمه جمع شده و آن كلمه تقوى مى باشد.
خشيت زهرا (س )
خشيت زهرا (س )
خشيت آن حالتى است كه عارض مى شود بر اولياء خدا هنگامى كه نفس ايشان متوجه عظمت و جلالت و هيبت ذات احديت مى شود، در آن وقت اين حالت او را دست مى دهد كه مبادا حاجبى بين محبوبش پيدا بشود و اين حالت حاصل نمى شود مگر از براى كسى كه مطلع بر عظمت كبريايى بوده باشد و لذت قرب را چشيده باشد، از اين جهت خداى تعالى مى فرمايد: انما يخشى الله من عباده العلماء. پس خشيت خوف خاصى است كه گاهى اطلاق خوف بر او مى شود.
پس بايد دانست كه خوف فاطمه زهرا عليهاالسلام و سائر ائمه هدى عليهم السلام از اين سنخ است نه آن كه به واسطه اين است كه كوچكترين معصيتى از آن ها سرزده باشد، ترك اولى هم از آن ها سر نمى زند.
خوف در نماز
خوف در نماز
يكى از خصوصيات ويژه در نماز و عبادت حضرت فاطمه عليهاالسلام خوف و خشيت وى بوده است .
ابومحمد ديلمى در ارشاد القلوب روايتى را در اين باره نقل نموده و گويد:
كانت فاطمة تنهج فى صلواتها من خوف الله ؛
و روايت شده كه حضرت فاطمه عليهاالسلام به هنگام نماز نفسش به شماره مى افتاد.
سبب اين حالت كه در نماز و دعا براى فاطمه عليهاالسلام پيش مى آمد خوف و خشيت وى از حضرت بارى تعالى بوده است .
ممكن است پرسيده شود كه : خوف از چه چيزى ؟ مگر حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام ، معصوم نبوده و آيه تطهير در شان او نازل نشده است ؟ پس كسى كه خداوند او را از معاصى و پليدى ها تطهير نموده گناهى از او صادر نمى شود، چرا بايد خائف و ترسان باشد؟
در پاسخ گوييم : خوف اسباب متعدد دارد، گاهى به سبب گناه و سوء عمل است و اين كه فردى مى داند در محضر كسى ايستاده كه او را به دليل گناهش مجازات خواهد كرد و گاهى منشاء خوف ، اطلاع و يقين نسبت به نقص خود و كمال معبود است ، و ناقص وقتى خود را در محضر كامل بيند، البته نفسش به شماره مى افتد، رنگش متغير مى شود و حتى غش به او دست مى دهد.
در روايتى آمده است : كان اميرالمومنين عليه السلام اذا اخذ بالوضوء يتغير وجهه من خيفة الله ؛
على عليه السلام هرگاه وضو مى ساخت ، رنگ چهره اش از خوف الهى تغيير مى كرد.
و در روايت ديگرى آمده است :
امام حسن مجتبى عليه السلام هرگاه سجده شكر را به جاى مى آورد از خشيت و خوف مقام ربوبى حالت غش به او دست مى داد.
و در روايت ديگر، درباره امام حسن عليه السلام آمده است :
امام وقتى از وضو فارغ مى گرديد، رنگ چهره اش تغيير مى كرد، هنگامى كه از وى درباره علت اين حالت سوال كردند، فرمود:
حق آن است كه وقتى در برابر كسى چون (پروردگار عالميان ) مى ايستيم رنگ از چهره ما پريده باشد.
و شبيه اين روايات را درباره ساير امامان شيعه عليهم السلام و صديقين نيز نقل نموده اند: در روايتى آمده است كه :
از امام سجاد عليه السلام پرسيدند: چرا وقتى براى وضو حاضر مى شويد رنگ چهره شما زرد مى گردد؟ فرمود: چه ميدانيد كه به حضور چه كسى مى روم !
بنابراين معلوم مى شود كه علت خوف و خشيت حضرت فاطمه عليهاالسلام معرفت تمام نسبت به خداوند متعال مى باشد.
حال اگر كسى بگويد: جايگاه خوف و خشيت در قلب است ؟ گوييم : امام مومنان على بن ابى طالب عليه السلام در اين باره گويد: بنده خداوند طعم ايمان را وقتى مى چشد كه داراى خوف و رجا باشد و اگر خوف و رجاى او صحيح و كامل باشد، اثر آن ، در جسد و عمل مومن ديده مى شود
آیات عذاب
زمانى كه اين آيه شريفه بر پيامبر (ص ) نازل شد:
و ان جهنم لموعدهم اجمعين لها سبعة ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم ؛ ميعادگاه همه آنهاست ! هفت در دارد، و براى هر درى ، گروه معينى از آن ها تقسم شده اند!
رسول خدا (ص ) با شنيدن اين آيه به شدت گريه كرد؛ به گونه اى كه از گريه آن حضرت ، اصحاب نيز گريستند، هرچند كسى نمى دانست جبرئيل چه چيز بر او نازل كرده است و كسى نيز نمى توانست در آن حال با رسول خدا(ص ) سخن بگويد. چون پيامبر صلى الله عليه و آله از ديدن فاطمه (س ) خوشحال مى شد، برخى از اصحاب به سراغ آن حضرت رفتند (تا با آمدنش گريه رسول خدا صلى الله عليه و آله تمام شود) آن ها فاطمه (س ) را در حال آسياب كردن جو يافتند كه مى فرمود: آن چه نزد خداست برتر و ماندگارتر است ؛ بر او سلام دادند و جريان گريه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را به عرض او رساندند.
حضرت زهرا(س ) به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و گفت : پدر جان ! فدايت شوم ، چه چيز باعث گريه تو شده است ؟
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله آياتى را كه جبرئيل عليه السلام بر وى نازل كرده بود، قرائت فرمود.
صديقه طاهره (س ) چون آيات عذاب را شنيد، با رو به زمين افتاد، در حالى كه زير لب زمزمه مى كرد: واى ! واى بر كسى كه داخل آتش جهنم گردد
جلوه هاى عبادت9
شهادت فاطمه (س ) در اذان
اكنون كه فهميدى بقيه نبوت و عقيله رسالت و وديعه مصطفى و زوجه ولى الله و كلمه تامه الهى ، فاطمه عليهاالسلام حائز مقام عصمت است ، پس مانعى ندارد كه در فصول اذان و اقامه به عصمت آن حضرت شهادت دهيد و مثلا چنين بگوييد:
اشهد ان فاطمة بنت رسول الله عصمة الله الكبرى ؛ يعنى شهادت مى دهم كه فاطمه دختر رسول خدا عصمت كبراى خدا است . (سعى كنيم در اذان و اقامه نماز خويش گواهى فاطمه زهرا عليهاالسلام را فراموش نكنيم ، و نماز خود را با نام زهرا مزين كنيم ).
چرا فاطمه (س ) را زهرا گويند؟!
راوى مى گويد: از امام حسن عسكرى عليه السلام پرسيدم : چرا فاطمه عليهاالسلام را زهرا مى گويند؟
فرمود: زيرا (نور معنوى ) چهره اش در سه وقت بر على مى درخشيد. اول روز مثل خورشيد و ظهر همچون بدر ماه و در هنگام غروب همچون ستاره درخشان
جلوه هاى عبادت8
29 - درخواست زهرا(س ) براى اذان
يكى از اقدامات فاطمه زهرا عليهاالسلام بعد از رحلت پدر بزرگوارش صلى الله عليه و آله زنده نگهداشتن خاطرات دوران پدر بود. او مى خواست با احيا و يادآورى آن دوران دل هاى مرده را بيدار كند و از تاريكى به سوى روشنايى هدايت كند، و توطئه هاى دشمن و افكار پليد آن ها را به وسيله اذان خنثى كند، چون روح اذان گواهى به توحيد و رسالت رسول خدا صلى الله عليه و آله و ولايت على عليه السلام مى دهد.
به راستى كه زهرا عليه السلام آموزگار بيدارى و ظرافت است .
وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و وصى او را كنار نهادند، بلال به عنوان اعتراض ديگر اذان نگفت و هر چه به سراغش مى آمدند، امتناع مى كرد و عذر مى آورد. زهرا عليهاالسلام از او خواست كه اذان بگويد، گفت : بسيار مشتاقم كه صداى موذن پدرم را بشنوم .
بلال بر بالاى بام مسجد رفت . آواى گرم بلال در مدينه پيچيد: الله اكبر، همه دست از كار كشيدند. هر كس دست ديگرى را مى كشيد و به شتاب به طرف مسجد مى آورد، همه حتى زنان و كودكان در بيرون مسجد جمع شدند، مدينه به يكباره تعطيل شد.
همه به طنين روح افزاى بلال گوش مى دادند و بر دهان او خيره شده بودند. ناگاه ، به ياد ايام رسول خدا صلى الله عليه و آله افتادند، فرياد هاى هاى گريه ها در مدينه پيچيد، مدينه كمتر اين گونه روزهايى به ياد داشت . همه از يكديگر سوال مى كردند، چرا بلال اذان نمى گفت ؟ چه شده كه به درخواست زهرا عليهاالسلام اذان مى گويد؟ چرا زهرا عليهاالسلام گريه مى كند؟ به يكديگر نگاه مى كردند، سپس سرها را به زير مى انداختند و از خود و بيعتشان با ابوبكر شرمشان مى آمد. زهرا عليهاالسلام هم همراه جماعت به اذان گوش داده بود و به ياد دوران پدر و غدير و…افتاد. و همچون ابر باران اشك مى ريخت .
در فضاى مدينه پيچيد: اشهد ان محمدا رسول الله زهرا عليهاالسلام ديگر طاقت نياورد، فرياد و ناله و آهى زد و از حال رفت . آن چنان كه همه گمان كردند از دنيا رفته .
مردم فرياد برآوردند: بلال بس كن ، دختر رسول الله صلى الله عليه و آله را كشتى !
بلال ، اذان را نيمه رها كرد و ندانست كه چگونه خود را بر بالين زهرا عليهاالسلام رساند.
زهرا عليهاالسلام را به هوش آوردند. درخواست اتمام اذان كرد.
بلال گفت : از اين درگذريد كه بر جان شما نگرانم .
با اصرار بلال ، التماس و گريه هاى مردم ، زهرا عليهاالسلام از خواسته خود درگذشت .