نامه هاي بي آدرس
نامه هاي بي آدرس
داود جعفري مي گويد: حضور امام جواد(ع) شرفياب شدم و سه نامه بي آدرس همراه من بود كه بر من مشتبه شده بود و نمي دانستم به چه شخصي آن ها را برسانم. به همين خاطر ناراحت بودم. حضرت يكي از آن ها را برداشت و فرمود: اين نامه زياد بن شبيب است. دومي را برداشت و فرمود: اين نامه فلاني است. من مات و مبهوت شدم حضرت لبخندي زد و صاحب نامه سوم را هم فرمود. آن گاه ٣٠٠ دينار به من داد و امر كرد آن را به يكي از پسرعموهايش بدهم و فرمود: آگاه باش كه او به تو خواهد گفت: مرا به پيشه وري راهنمايي كن تا با اين پول از او كالايي بخرم، تو او را راهنمايي كن. داود جعفري مي گويد: من دينارها را نزد او بردم و او از من خواست تا پيشه وري را به او معرفي كنم تا از او كالا بخرد و چنان شد كه امام فرموده بود. داود جعفري نيز نقل كرده است، سارباني از من تقاضا كرده بود، به آن حضرت بگويم او را نزد خود به كاري بگمارد.
من خدمت حضرت رفتم تا درباره او با امام صحبت كنم ديدم غذا مي خورد و جماعتي نزد امام هستند، فرصت نشد با آن حضرت سخن بگويم. حضرت فرمود: اي اباهاشم! بيا غذا بخور و پيش من غذا گذاشت. آن گاه بدون آن كه من بپرسم فرمود: اي غلام! سارباني را كه ابوهاشم آورده نزد خود نگه دار.
كرامات و مناقب اهل بيت(ع) بسيار بيشتر از آن چيزي است كه در كتاب ها نقل شده است. اين موارد تنها گوشه هايي را از جايگاه رفيع آنان بازگو مي كند، جايگاهي كه به درستي در زيارت جامعه كبيره تبيين شده است. امام هادي(ع) در زيارت جامعه شأن امام(ع) در عالم هستي را در جمله جمله آن بيان كرده است. آن جايي كه فرموده است: بكم فتح ا… و بكم يختم، بكم ينزل الغيث و يكشف الهم…
همين عظمت علمي و جايگاه رفيع بود كه بنا به روايات نتوانستند امام را تحمل كنند و آن حضرت را در زمان معتصم عباسي به شهادت رساندند. بدون شك تأمل در كرامات مي تواند شناخت ما را نسبت به ائمه(ع) عميق تر و عواطف و احساس ما را به آنان بيشتر كند و اگر اين كار با تحليل و تحقيق همراه شود، زواياي جديدي از زندگي امامان را براي ما روشن خواهد كرد و تصوير كامل تري از امام در ذهن ما ترسيم خواهد شد.
امام (ع) از دل مردم آگاه است
امام (ع) از دل مردم آگاه است
هنگامي كه مراسم عروسي انجام شد، شخصي به نام محمدبن علي هاشمي نقل كرده است كه من بامداد روز بعد نخستين كسي بودم كه براي تهنيت خدمت امام رسيدم و چون در آن شب دوايي خورده بودم به شدت تشنه بودم و نمي خواستم از امام آب طلب كنم.
امام(ع) به چهره من نگاه كرد و گفت: به گمانم تشنه اي؟ گفتم: آري، دستور داد آب بياورند، با خودم گفتم: اكنون آبي مسموم مي آورند به اين خاطر اندوهگين شدم. در اين حال خدمتكار آب آورد. حضرت كه گويي فكر مرا خوانده بود، با حالتي متبسم و خندان به صورتم نگاه كرد و فرمود: اي غلام آب را به من بده، آن را گرفت و آشاميد، سپس به من داد. من هم آشاميدم. باز تشنه شدم و دوست نداشتم آب بخواهم، امام اين مرتبه هم مانند بار اول رفتار كرد.
راوي مي گويد: محمدبن علي هاشمي به من گفت: گمان مي كنم امام جواد(ع) چنان كه شيعيان درباره او اعتقاد دارند از دل مردم آگاه است. (كافي ج٢ ص ٤١٩ و ارشاد ص ٦٣١)
امام (ع) از دل مردم آگاه است
امام (ع) از دل مردم آگاه است
هنگامي كه مراسم عروسي انجام شد، شخصي به نام محمدبن علي هاشمي نقل كرده است كه من بامداد روز بعد نخستين كسي بودم كه براي تهنيت خدمت امام رسيدم و چون در آن شب دوايي خورده بودم به شدت تشنه بودم و نمي خواستم از امام آب طلب كنم.
امام(ع) به چهره من نگاه كرد و گفت: به گمانم تشنه اي؟ گفتم: آري، دستور داد آب بياورند، با خودم گفتم: اكنون آبي مسموم مي آورند به اين خاطر اندوهگين شدم. در اين حال خدمتكار آب آورد. حضرت كه گويي فكر مرا خوانده بود، با حالتي متبسم و خندان به صورتم نگاه كرد و فرمود: اي غلام آب را به من بده، آن را گرفت و آشاميد، سپس به من داد. من هم آشاميدم. باز تشنه شدم و دوست نداشتم آب بخواهم، امام اين مرتبه هم مانند بار اول رفتار كرد.
راوي مي گويد: محمدبن علي هاشمي به من گفت: گمان مي كنم امام جواد(ع) چنان كه شيعيان درباره او اعتقاد دارند از دل مردم آگاه است. (كافي ج٢ ص ٤١٩ و ارشاد ص ٦٣١)
اعجاز علمي امام جواد(ع)
اعجاز علمي امام جواد(ع)
با آن كه امام جواد(ع) در امر امامت بي رقيب بود (چون امام رضا(ع) فرزند ديگري نداشت) و امام رضا(ع) هم به جانشيني فرزندش امام جواد(ع) تصريح كرده و كوشيده بود استبعاد و شگفتي شيعيان را نسبت به امامت جوادالائمه از طريق تمسك به آيات اعطاي نبوت به عيسي(ع) در خردسالي برطرف و زمينه باور شيعيان را به امامت ايشان فراهم كند، با اين همه پس از شهادت حضرت ثامن الحجج(ع) جمعي از بزرگان شيعه در بغداد گردهم آمدند و درباره امامت امام جواد(ع) به مشورت پرداختند. اين گردهمايي نشان مي داد كه پذيرش امامت امام محمدتقي در سن ٧ يا ٨ سالگي، براي برخي از شيعيان دشوار بوده است.
در نتيجه همين شك و ترديدها بود كه گروهي را به سوي «واقفيه» سوق داد و علماي شيعه را به سفربه مدينه و پرس وسوال از امام جواد(ع) واداشت. كتاب كافي از علي بن ابراهيم از پدرش نقل مي كند كه گفت: گروهي از شيعيان از شهرهاي دور آمدند و از امام جواد(ع) اجازه تشرف گرفتند و خدمت آن حضرت رسيدند و در يك مجلس صدها مسئله از او پرسيدند و حضرت به آن ها جواب گفت و در آن زمان ١٠ ساله بود. (كافي ج ٢ ص ٤٢٠-٤١٩) پس از اين پرسش و پاسخ ها بود كه شيعيان متحير به اطمينان قلبي و به اين باور رسيدند كه امام كسي نيست جز جوادالائمه(ع). راوي مي گويد: خدمت ابي جعفر امام محمدتقي(ع) رسيدم و درباره موضوعاتي با اومناظره كردم سپس فرمود: اي ابا علي! (كنيه راوي) شك و ترديد از ميان رفت. پدرم جز من فرزندي ندارد. (كافي ج ٢ ص ١٠٤) هم چنين كليني در كتاب خود «كافي» روايتي را نقل كرده است كه روزي عموي امام رضا(ع) علي بن جعفر(ع) در مسجدالنبي(ص) درس مي داد و احاديثي را كه از برادرش امام كاظم(ع) شنيده بود، براي شاگردان روايت مي كرد. در اين حال امام جواد(ع) به مسجدالنبي(ص) وارد شد. عموي امام رضا(ع) كه سن و سالي از او گذشته بود تا چشمش به امام جواد(ع) افتاد، بي درنگ از جا بلند و بدون آن كه كفش و عباي خود را بپوشد به سمت ورودي مسجد رفت و دست امام جواد(ع) را بوسيد و به آن حضرت اداي احترام كرد. امام به او فرمود: اي عمو! بنشين. خدايت رحمت كند، او گفت: آقاي من! چگونه من بنشينم و تو ايستاده باشي؟! هنگامي كه علي بن جعفر به محلي كه درس مي داد برگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش كردند كه چرا با اين كه او عموي پدر امام جواد(ع) است و بسيار بزرگ تر از او از نظر سن، با اين حال چنين نسبت به امام رفتار كرده است؟ او در پاسخ ريش خود را در دست گرفت و به آنان عتاب آلود، گفت: خاموش باشيد اگر خداي عز و جل اين ريش سفيد را سزاوار(امامت) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامي داد، آيا من بايد فضيلت او را انكار كنم؟! پناه بر خدا از سخن شما… (همان جا ص٧-١٠٦)
شيخ مفيد هم در «ارشاد» از خوشحالي و مسرت مأمون از علم و دانش امام(ع) درخردسالي سخن گفته و نوشته است به همين خاطر تصميم گرفت دخترش ام الفضل را به همسري آن حضرت در آورد. اما عباسي ها بر تصميم او خرده گرفتند و بهانه آوردند كه امام(ع) هنوز خردسال است و به سرحد معرفت و كمال نرسيده است. اين جا بود كه قرار شد جلسه مناظره اي بين امام(ع) و قاضي القضاة مأمون، يحيي بن اكثم در دربار برگزار شود. اين مناظره برپا شد و يحيي چنان از پاسخ دقيق امام متعجب شد كه هاج و واج ماند و از شرمندگي عرق سراسر صورتش را فرا گرفت و آثار درماندگي در او آشكار شد و زبانش به لكنت افتاد، چنان كه حاضران متوجه درماندگي او شدند و شكست او و عظمت امام (ع) را به چشم خود مشاهده كردند.
تفاوت كرامت و معجزه
تفاوت كرامت و معجزه
در كتاب هاي كلامي كم و بيش به تفاوت كرامت و معجزه اشاره و گفته شده است كه معجزه در مفهوم خاص به انجام عملي خارق العاده از سوي پيامبر براي اثبات نبوت و صدق رسالت به كار مي رود. در حقيقت معجزه دليل تصديق ارتباط پيامبر با خدا و عالم غيب است. اما كرامت عملي غيرعادي است كه انجام دهنده آن را براي اثبات ادعاي نبوت يا امامت به كار نمي برد. به همين خاطر شيعه براي اثبات امامت ائمه(ع) به تصريح امام پيشين و مانند آن استناد مي كند و از طريق پاسخ گويي امام به پرسش هاي ديني، برخورداري پاسخ دهنده را از علم الهي(علم لدني) كه از آن در ادبيات روايي به «محدث» بودن تعبير شده، مي آزمايد. هر چند متكلمان براي امور خارق العاده اي كه گاه از امامان سرزده نيز، واژه «معجزه» را به كار برده اند. نكته ديگر اين كه واژه كرامات هم به برخي كارهاي خارق العاده اولياي الهي اطلاق شده است اما تفاوتي كه بين كرامات امامان(ع) با كرامت بزرگان زهد و تقوا ذكر شده، آن است كه گفته اند، كرامات ائمه(ع) با اذن خدا در اختيار آنان است و هرگاه اراده كنند مي توانند كرامتي را از خود بروز دهند، اما ظهور كرامات از سوي عارفان حقيقي و اوليا و ابرار به طور اتفاقي و در مواقع خاص اتفاق مي افتد.
كنيه ها و القاب امام جواد (ع)
كنيه ها و القاب امام جواد (ع)
كنيه هاوالقاب هريك ازامامان عليهم السلام يادآورفضايل واوصاف برجسته آنان است وسيماي تابناك اين الگوهاي بزرگ «جامع» و «جهاني» و «جاويدان» را نشان مي دهد. به اعتقاد شيعيان امامان همگي نوري واحدند ولي باتوجه به شرايط و ضرورت هاي زمان و مكان هر كدام در چند ويژگي شهرت يافته اند. داستان راستان زندگاني هر امام يك اساسنامه مدوني است كه براي لحظه لحظه زندگي پيروان آنان درس وپيام دارد و خورشيدسان پرتومي افكند و راه مي نمايد.
در اين ميان زندگاني امام هشتم امام رضاعليه السلام 1 براي ما ايرانيان به سبب همجواري با آن حضرت اهميتي دو چندان دارد. همچنين زندگاني امام نهم امام جوادعليه السلام تنها فرزند امام رضا عليه السلام كه در مكتب رضوي تربيت شد و رشد يافت و به فرمان خدا و پيامبر خدا و از جانب امام رضا عليه السلام براي امامت پس از خويش نصب گرديد نيز براي ايرانيان از اهميت بالايي برخوردار است و سزاوار درنگ و انديشيدن فراوان مي باشد.
مفهوم كنيه ولقب
كنيه اسمي است غير از نام اصلي شخص كه در اول آن لفظ اب (پدر) ياام (مادر) ياابن (پسر) يابنت (دختر) باشد و براي تعظيم و تكريم است 2. لقب نيزنامي غيرنام نخستين واصلي است كه شخصي به آن مشهور گردد و برذم يا مدح دلالت كند3. البته لقب هاي امامان همواره بيانگرصفات زيبا و پسنديده الهي و يادآور فضيلت ها و امتيازات آنان است.
نام امام نهم
نام آن حضرت محمد بود. امام رضاعليه السلام همان گونه كه در صحيفه فاطميه كتاب الهام شده از جانب خداي متعال به زهراي مرضيه سلام الله عليها ثبت گرديده و در اختيار امام قرار داشت نخستين و آخرين فرزند خويش را محمد ناميدند4. جابربن عبدالله انصاري در محضر امام باقر عليه السلام و ياران ايشان گزارش روشني از مشاهده اسامي امامان عليهم السلام در صحيفه فاطميه حضرت زهرا سلام الله عليها ارائه نموده است كه در آن نام محمدبن علي براي امام نهم شيعيان ثبت شده است 5.
كنيه هاي امام
براي امام جواد عليه السلام چهار كنيه وجود داشته است. آن حضرت با عنايت به اينكه تنها فرزند امام رضا عليه السلام بوده اند كنيه «ابن الرضا» 6 و با توجه به نام تنها فرزند پسرشان امام علي نقي عليه السلام كنيه «ابوعلي» و در پرتو بندگي خدا كنيه «ابوعبدالله» داشته اند7 اما كنيه مشهور آن حضرت «ابوجعفر» بوده است. ابوجعفر در صحيفه فاطميه الهي كه در اختيار امامان بوده و اكنون در نزد امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشد ثبت است 8. اين كنيه به قدري مشهور شده و به كار رفته كه جايگزين نام اصلي آن حضرت گرديده است. امام جوادعليه السلام در پيوند و ارتباط باكنيه جد خويش باقرالعلوم عليه السلام «ابوجعفر» ناميده شدند و چون پس از امام پنجم به اين كنيه آراسته شدند به ابو جعفر ثاني معروف گرديده اند9. امام رضاعليه السلام همواره از فرزندشان با كنيه ابوجعفر ياد نموده و حتي در كودكي و خرد سالي فرزند خويش به وي احترام مي گذاشته وبه جاي نام وي كنيه مقدس جد خويش رابراي ايشان به كار برده اند. محمدبن ابي عباد گفته است: ماكان عليه السلام يذكر محمدا ابنه الا بكنيته ويقول: كتب الي ابوجعفر و كنت اكتب الي ابي جعفر «وهوصبي بالمدينه فيخاطبه بالتعظيم و ترد كتب ابي جعفر عليه السلام في نهايه البلاغه والحسن فسمعته يقول: ابوجعفر وصيي وخليفتي في اهلي من بعدي 10. امام رضاعليه السلام هيچگاه نام فرزندش محمد را جز با كنيه نمي برد و مي گفت: ابوجعفر براي من نامه اي نوشته است ! و من به ابوجعفر نامه نوشته ام در حالي كه او هنوز كودكي در مدينه بود امام او را با تعظيم و كمال احترام خطاب مي نمود و متن نامه هاي ابوجعفر در نهايت بلاغت و نيكي به امام مي رسيد. شنيدم امام رضاعليه السلام مي فرمود: ابوجعفر پس از من وصي و جانشين من در ميان خاندانم است. اين گونه مناسبات و روابط امام رضاعليه السلام با فرزند خردسال خويش گذشته از اينكه براي فراهم سازي زمينه امامت آن حضرت بوده است روش درست و مطلوب ارتباطات پدر و فرزندان را نيز آموزش مي دهد. احترام گذاشتن پدر به فرزند احترام به ديگران رابه فرزند مي آموزد و به وي شخصيت مي دهد و او را براي پذيرش مسئوليت هاي بزرگ آماده مي نمايد.
هريك از چهار كنيه اي كه براي امام نهم ذكر شد روشنگر يك ويژگي و فضيلت آن امام همام مي باشد.
القاب امام
لقب هايي كه براي امام نهم تنها فرزند امام رضاعليه السلام در تاريخ زندگاني آن حضرت به كار رفته است گوياي فضايل و اوصاف الهي اين امام است و امتيازات اين اسوه عالي رانشان مي دهد.
تقي جواد منتجب مرتضي مختار متوكل متقي زكي قانع نجيب و عالم يازده لقب براي امام نهم است كه ابعاد شخصيت بزرگ الهي آن حضرت را آشكار مي نمايد11.
«جواد» و «تقي» مهم ترين و مشهورترين القاب امام نهم است. البته در ميان ايرانيان بيشتر لقب جواد رايج است و آن حضرت با عنوان «جوادالائمه» شناخته مي شوند. جود و بخشش و سخاوتمندي فوق العاده امام عامل اشتهار آن حضرت به جواد بوده است. شيخ صدوق دروجه تسميه «تقي» نوشته است: سمي محمدبن علي الثاني «التقي» لانه اتقي الله عزوجل فوقاه شر المامون لمادخل عليه بالليل سكران فضر به بسيفه حتي ظن انه قدقتله فوقاه الله شره 12.
محمدبن علي ثاني «تقي» ناميده شد براي اينكه او از خداي عزوجل ترسيد و تقواي الهي داشت پس خداوند او را از شر مامون نگاهداشت در وقتي كه مامون در حال مستي شبي بر آن حضرت وارد شد و آن قدر آن حضرت را با شمشير زد كه گمان كرد امام رابه قتل رسانده است پس خداوند او را از شر مامون نگاهداشت.
شيخ مفيد در بيان لقب هاي امام نوشته است: كان منعوتا بالمنتجب والمرتضي 13. امام موصوف به منتجب و مرتضي بود. اين دولقب و همچنين لقب مختار وجود شرط اساس امامت در امام نهم را گزارش مي كند. به اعتقاد شيعه شرط اساسي امامت «نصب الهي» است. اين سه لقب همين برگزيدگي ونصب وتعيين اين امام از جانب خداي متعال را نشان مي دهد. لقب «نجيب» نيز علاوه بر بيان همين انتخاب الهي و برگزيدگي خوش رفتاري و خوش كرداري و برتري اخلاقي امام را آشكار مي نمايد.
لقب «زكي» هم گذشته از برگزيدگي امام پاكي و پاكيزگي و طهارت باطني و در يك كلمه «عصمت» رابيان مي كند. قناعت صفت ارزشمند و فضيلت بزرگ رفتاري امام نهم است كه در لقب «قانع» براي آن حضرت نهفته است. «عالم» لقب ويژه و ممتازي است كه تحقق شرط ديگرامامت راكه «اعلميت» است در امام نهم نشان مي دهد.
گرچه امام جوادعليه السلام فرزند امام رضاعليه السلام درسن پايين به امامت رسيد ولي همانند ساير امامان عليهم السلام از امتياز اعلميت برخوردار بود و با داشتن علم لدني در جايگاه بي نظير علمي در عصر خويش قرار داشت. پادشاهان بني عباس كوشش كردند با وادار نمودن دانشمندان و افراد عادي به طرح سخت ترين پرسش ها از امام جوادعليه السلام شخصيت علمي آن حضرت را متزلزل نمايند ولي امام به زيبايي تمام پرسش هاي پيچيده معاصران را پاسخ داد و اين نقشه منحرفان را خنثي نمود و در همين مناظرات و گفتگوهاي علمي بود كه برتري علمي امام بيشتر آشكار گرديد14.
پي نوشت ها:
1 ـ شيخ مفيد الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد ترجمه هاشم رسولي محلاتي انتشارات علميه اسلاميه تهران چاپ
دوم ج 2 ص. 263
2 ـ علي اكبرد هخدا لغت نامه موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران چاپ دوم از دوره جديد ج 12 ص 18653 حسن عميد فرهنگ فارسي عميد اميركبير تهران چاپ اول 1362 ص. 990
3 ـ دهخدا لغت نامه ج 13 ص 19739 فرهنگ فارسي عميد ص. 1030
4 ـ علامه مجلسي بحارالانوار موسسه الوفا و دار احيا التراث العربي بيروت چاپ سوم 1403 ه ق 1983 م ج 50 ص. 10
5 ـ شيخ صدوق عيون اخبار الرضاعليه السلام ترجمه غفاري و مستفيد دارالكتب الاسلاميه تهران چاپ اول 1380 ج 1 ص 76 و ص. 77
6 ـ شيخ مفيد ارشاد ج 2 ص 294 ابوجعفركليني رازي اصول كافي ج 1 ص 494 علامه مجلسي بحارالانوار ج 50 ص. 3
7 ـ ابن شهرآشوب مناقب آل ابي طالب ج 4 ص 379 علامه مجلسي بحارالانوار ج 50 ص 16 سبط ابن الجوزي تذكره الخواص موسسه اهل البيت بيروت چاپ اول 1401 ه ق 1981 م ص. 321
8 ـ شيخ صدوق عيون اخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص 76 و ص. 77
9 ـ ابوالفتح اربلي كشف الغمه في معرفه الائمه دارالكتاب الاسلامي بيروت چاپ اول 1401 ه ق 1981 م ج 3 ص 133 علي محمدعلي دخيل ائمتنا دارالمرتضي بيروت چاپ ششم 1402 ه ق 1982 م ج 2 ص 161 محمود بن وهب بغدادي حنفي جوهره الكلام ص. 147
10 ـ شيخ صدوق عيون اخبار الرضاعليه السلام ج 2 ص. 586
11 ـ ابن شهرآشوب مناقب آل ابي طالب ج 4 ص 379 علامه مجلسي بحارالانوار ج 50 ص 16 علي محمدعلي دخيل ائمتنا ج 2 ص. 161
12 ـ شيخ صدوق معاني الاخبار انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم چاپ اول 1361 ه ش ص 65 علامه مجلسي بحارالانوار ج 50 ص 16 محدث قمي منتهي الامال في تواريخ النبي والال كتابفروشي علميه اسلاميه تهران 1371 ه ق 1331 ه ش ج 2 ص. 217
13 ـ شيخ مفيد ارشاد ج 2 ص. 284
14 ـ شبط ابن الجوزي تذكره الخواص ص 321 علي محمدعلي دخيل ائمتنا ج 2 ص. 187
نگاه عمیق یک خارجی
الحمدلله
نمره 20
هیچ کس به رزمندگان نگفت سربند«یازهرا(س)» ببندید...
مقام معظم رهبری: هیچ کس - نه امام بزرگوار، نه بزرگان انقلاب - در دوران دفاع مقدس به رزمندگان نگفت که رمز «یا زهرا(س)» براى حملاتتان بگذارید، یا سربند «یا زهرا(س)» ببندید؛ اما هرچه که شما نگاه میکنید، در طول دوران دفاع مقدس، اسم مبارک حضرت زهرا(س) از همهى نامهاى مطهر و مبارک دیگر بیشتر مطرح است، بیشتر آورده میشود؛ همچنین نام مبارک حضرت بقیةالله (ارواحنا فداه). این دو نام در انقلاب، به طور طبیعى، بدون دستور، بدون یک مطالعهى قبلى، همین طور از دلها و از ایمانها و از عواطف روئیده است؛ این نشانهى مبارکى است؛ نشانهى توجه آن بانوى دو عالم، آن عنصر ملکوتىِ الهىِ بىنظیر در عرصهى وجود از لحاظ نورانیت - بعد از پدر بزرگوار و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است.
بیانات در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع) -1390/03/03
شرح مطلب در : بصیرت