وقتی همه خواب بودیم ...
جهاد فرهنگی
از وزارت ارتباطات و #شورای عالی مجازی گله دارم!!
فضای مجازی ، انقلاب حقیقی
فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد.
عرصه فرهنگی عرصه جهاد است.
اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد.
هر کس به اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد .
گاهی انسان حرف حق را می تواند با استدلال قوی و با زبان شیوا و هنرمندانه بیان کند که این حرف به گوش و چشم هزاران و شاید میلیونها مخاطب برسد .
رایانه و فضای مجازی که الان در اختیار شماست اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید ، می توانید یک حرف درست خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمی شناسید ، برسانید . این فرصت فوق العاده ای است مبادا این فرصت ضایع شود . اگر ضایع شد ، خدای متعال از من و شما در روز قیامت سوال خواهد کرد
میدان گاه عشق،دمشق
انگار قرار است هرچه از خدا بیشتر عمر بگیری، تکرار تاریخ را کلمه به کلمه، با همه وجودت درک کنی؛ یک وقتی شنیده بودی که در هزار و چند سال پیش، پیکر 72 فدایی مولایت روزها روی زمین داغ کربلا ماند، درحالی که سر به بدن نداشتند، ذبیح های عطشان، مقطع الأعضاء، شنیدی لشکر اشقیا به پیکرهای اربااربا هم رحم نکرد، شنیدی جسارت و اسارت و آتش و خیام و… شنیدی و قلبت آتش گرفت…
تاریخ تکرار شد، این بار نه هزار و چند سال پیش، همین سی و چند سال پیش، شنیدی عزیزترین اولاد روح الله، سربندهای یازهرا و یاحسین و یاعباس بسته و لبیک گفتند، شنیدی از غیرتشان، بچه های کمیل و حبیب و مالک، شنیدی از رجزهای شبهای فکه و اروند و شلمچه، بعد قصه رسید به نخل های بی سر شلمچه، به سرخ شدن آب اروند، به سوختن خاک فکه… شنیدی و قلبت آتش گرفت…
آن وقتها که میشنیدی و قلبت آتش میگرفت، یادمان رفت دعا کنیم که کاش هرگز نبینیم که: شنیدن کی بود مانند دیدن”
امروز نمیشنویم، میبینیم چطور عزیزانمان، همان ها که سالها شب تاسوعا فقط به صدای قدمهای عباس فکر کرده بودند، غصه خورده بودند که غروب عاشورا بدون قدم های عباس چه بر سر قلب عقیله بنی هاشم خواهد آمد… همان ها که آنقدر غصهء تنهایی بی بی را به جان خریدند که شدند عباسهای حرم و حریم بی بی… روی بازوهاشان “کلنا عباسک یا زینب” حک کردند و پیشانی بند “لبیک یا زینب” بستند
به چشم خود دیدیم نگاه بی بی از آنها مدافع حرم ساخت و بعد مدال افتخار شهید مدافع حرم به سینه های مجروحشان بست
تاریخ تکرار شد، باز هم باید آتش بگیریم دیروز از دیدن کربلای بصرالحریر و محرم… امروز خان طومان.
تاریخ تکرار شد، پیکرهای روی خاک مانده، ذبیح، مقطع الأعضاء، جسارت، اسارت…
تاریخ تکرار شد، و باز هم ما در این تکرار جا مانده ایم…
راستی مولای غایب از نظر، خدا صبرتان دهد… پدر و مادرم به فدایتان، کجای خان طومان ایستاده اید و دست به قبضه ذوالفقار میفشارید و خون گریه میکنید، سر کدام عزیز را به دامان گرفته اید؟
حجاب،بالی برای پرواز...
میگه: چیه گیر دادید به حجاب؟! مملکت ما دیگه هیچ مشکلی نداره؟!
میگم: اتفاقا هیچ کس به حجاب به قول شما “گیر” نداده که اگر داده بودیم وضعیت، این نبود!
فقط حرف زدیم… کار نکردیم!
گفتیم حجاب خوبه، باحجاب بشید اما نگفتیم چراحجاب خوبه؟چرا باید با حجاب باشیم!
حجاب و چادر خیلی مظلوم اند!خیلی!
مملکت هم خیلی مشکلات داره(مثل خیلی از کشورهای دیگه) اما وجود مشکلات نباید باعث بشه کسی به حجاب ومسئله تهاجم_فرهنگی و ابتذال توجه نکنه! مثلا اگر خدای نکرده شما ناراحتی قلبی داشته باشید و دکترا بهتون بگن مبتلا به سرطان هم شدید، میگید من مشکل قلبی دارم به سرطانم کاری ندارم؟ عاقلانه است؟
بی حجابی، همون سرطانیه که به زودی عفت و پاکدامنی زنان و غیرت مردان رو میکشه!
میگه: اگه حجاب درست بشه دزدی و اختلاس و مال مردم خوری بعضی آقازاده ها کمتر میشه؟
میگم: با درست شدن حجاب همه مشکلات حل نمیشه! اما خیلی از مشکلات حل میشه مثلا:
فحشا و فساد و ابتذال های خیابونی!
امنیت اجتماعی!
بالارفتن ارزش زنها و حذف نگاه نر و مادگی به اونها و دیدن شخصیت زن!
بهبود وضعیت اقتصادی به خاطر کمتر شدن مصرف گرایی در جامعه و چشم و هم چشمی برای دیده شدن!
کمتر شدن واردات در کشور!
تمرکز بهتر روی کار و فعالیت های اجتماعی و تحصیلی با ایجاد فضای سالم در دانشگاه ها و محیط های علمی، فرهنگی!
پایین تر اومدن آمار طلاق به خاطر عدم جلوه گری بعضی زنان در محل کار و کوچه و خیابون و استحکام خانواده! خانواده ای که مهم ترین نهاد یک کشوره!
و خیلی چیزهای دیگه!
اما نمیفهمم اختلاسی که گفتی دقیقا چه ارتباطی به حجاب و بی_حجابی داره؟
سوال: هرچقدر بی حجاب تربشیم اختلاس ودزدی و مال مردم خوری کمتر میشه؟
سوال: آیا حجاب(چادر) مشوقی هست برای اختلاس بیشتر؟
واقعا مسخره و کودکانه نیست این دو چیز رو به هم ربط دادن؟
میگه: شما همش میگید حجاب_خونبهای_شهداست! کی گفته؟
شهدا فقط روی حجاب حساس بودن؟ روی اختلاس حساس نبودن؟ روی حق_الناس حساس نبودن
میگم:چرا، شهدا روی همه این چیزها حساس بودن
شهید ما کسی بود که وقتی میخواست معبر رو باز کنه تا بقیه رزمنده ها راحت رد بشن… برگشت پوتینش رو درآورد، تحویلش داد و گفت: این بیت_الماله… بعد با پای برهنه به سمت میدون مین دوید… با پای برهنه
اما همین شهدا ما رو قسم دادن به خونشون که حجاب و غیرت رو ترک نکنیم
شهدا فقط به حجاب حساس نبودن اما به حجاب خیلی خیلی حساس بودن
حجاب، فقط چادر نیس، اما چادر، برترین حجابه
زندگانی حضرت علی اکبر (ع)
زندگانی حضرت علی اکبر (ع)
حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان،(1)سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود.
پدر گرامي اش امام حسين بن علي بن ابي طالب (ع) و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.(2)
در کتاب اعلام النساء آمده :هِیَ مِن فَواضِلِ نِساءِ عَصرِها
ولی تاریخ ولادت و وفاتش معلوم نیست،همچنان که آمدن او در کربلا معلوم نیست،وَ لَعَلَّها کانَت مُتَوَفّاه قَبلَ الطَّفِّ
یعنی شاید {لیلی}قبل از جریان کربلا از دنیا رفته باشد.
درسنّ شريف حضرت علی اکبر به هنگام شهادت، اختلاف است. برخي مي گويند هجده ساله، برخي مي گويند نوزده ساله و عده اي هم مي گويند بيست و پنج ساله بود.(3)
ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست. بلكه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثقیف تبلور یافته است. (4)
اما از اين كه وي از امام زين العابدين(ع)، فرزند ديگر امام حسين(ع) بزرگتر يا كوچك تر بود، اتفاقي ميان مورخان و سيره نگاران نيست. روايتي از امام زين العابدين(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر اين كه وي از جهت سن كوچك تر از علي اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لي اخ يقال له عليّ اكبر منّي قتله الناس …(5)مقبره حضرت علي اكبر عليه السلام در كربلاي معلي پايين پاي اباعبدالله الحسين عليه السلام است و در سلام زيارت عاشورا منظور از وعلي علي ابن الحسين آقا علي اكبر عليه السلام مي باشد.
نقل است روزي علي اكبر(ع) به نزد والي مدينه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پيغامي را خطاب به او ميبرد، در آخر والي مدينه از علي اكبرسئوال كرد نام تو چيست؟ فرمود: علي سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علي آن شخص عصباني شد، و چند بار گفت: علي، علي، علي، « ما يُريدُ اَبُوك؟ » پدرت چه مي خواهد، همه اش نام فرزندان را علي مي گذارد، اين پيغام را علي اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسين (ع) برد، ايشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنايت كند نام همه ي آنها را علي مي گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نمايد نام همه ي آنها را نيز فاطمه مي گذارم.
درباره شخصيت علي اكبر(ع) گفته شد، كه وي جواني خوش چهره، زيبا، خوش زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و صباحت رخسار، شبيه ترين مردم به پيامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدش علي ابن ابي طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. (6)
روز عاشورا وقتى اذن ميدان طلبيد و عازم جبهه پيكار شد، امام حسين (ع) چهره به آسمان گرفت و گفت:«اللّهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولك محمد خلقا و خلقا و منطقا و كنا اذا اشتقنا الى رؤية نبيك نظرنا اليه…».
شجاعت و دلاورى حضرت على اكبر(ع) و رزم آورى و بصيرت دينى و سياسى او، در سفر كربلا بويژه در روز عاشورا تجلى كرد. سخنان و فداكاريهايش دليل آن است. وقتى امام حسين (ع) از منزلگاه «قصر بنى مقاتل» گذشت، روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس از بيدارى «انا لله و انا اليه راجعون» گفت و سه بار اين جمله و حمد الهى را تكرار كرد. حضرت على اكبر (ع) وقتى سبب اين حمد و استرجاع را پرسيد، حضرت فرمود: در خواب ديدم سوارى می گويد اين كاروان به سوى مرگ می رود. پرسيد: مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا. پس گفت: «فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقين» پس باكى از مرگ در راه حق نداريم!
در روز عاشورا پس از شهادت ياران امام، اولين كسى كه اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداى دين كند، او بود. اگر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود، ولى از ايثار و روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود. وقتى به ميدان می رفت، امام حسين (ع) در سخنانى سوزناك به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تيغ به رويشان كشيدند، نفرين كرد. على اكبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاى شجاعانه اى با انبوه سپاه دشمن نمود. پس از شهادت، امام حسين (ع) صورت بر چهره خونين حضرت على اكبر (ع) نهاد و دشمن را باز هم نفرين كرد: «قتل الله قوما قتلوك…».
در روايتي به نقل از شيخ جعفر شوشتري در كتاب خصائص الحسينيه آمده است: اباعبدالله الحسين هنگامي كه علي اكبر را به ميدان مي فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:« يا قوم، هولاءِ قد برز عليهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله……. اي قوم، شما شاهد باشيد، پسري را به ميدان مي فرستم، كه شبيه ترين مردم از نظر خلق و خوي و منطق به رسول الله (ص) است بدانيد هر زمان ما دلمان براي رسول الله(ص) تنگ مي شد نگاه به وجه اين پسر مي كرديم.
امام حسين (ع) در تربيت وي و آموزش قرآن ومعارف اسلامي و اطلاعات سياسي و اجتماعي به آن جناب تلاش بليغي به عمل آورد و از وي يك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتي همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگيخت.
به هر روي علي اكبر(ع) در ماجراي عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسين(ع)بود و با دشمنانش به سختي مبارزه مي كرد. شيخ جعفر شوشتري در خصائص نقل مي كند: هنگامي كه اباعبد الله الحسين عليه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا مي كرد، حالتي به حضرت(ع) دست داد بنام نوميه و در آن حالت مكاشفه اي براي حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون » علي اكبر(ع) در كنار پدر بود، و مي دانست امام بيهوده كلامي را به زبان نمي راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودي؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان ديدم اين كاروان مي
رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علي اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نيستيم؟ حضرت فرمود: آري ما بر حق هستيم. علي اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكي نداريم،گفتني است، با اين كه حضرت علي اكبر(ع) به سه طايفه معروف عرب پيوند و خويشاوندي داشته است، با اين حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهيان يزيد، هيچ اشاره اي به انتسابش به بني اميه و ثفيف نكرد، بلكه هاشمي بدون و انتساب به اهل بيت(ع) را افتخار خويش دانست و در رجزي چنين سرود:
أنا عَلي بن الحسين بن عَلي
نحن بيت الله آولي يا لنبيّ
أضربكَم با لسّيف حتّي يَنثني
ضَربَ غُلامٍ هاشميّ عَلَويّ
وَ لا يَزالُ الْيَومَ اَحْمي عَن أبي
تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي
وي نخستين شهيد بني هاشم در روز عاشورا بود و در زيارت شهداي معروفه نيز آمده است:السَّلامُ عليكَ يا اوّل قتيل مِن نَسل خَيْر سليل. (7)
علي اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دويست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانيد و سرانجاممرّه بن منقذ عبدي بر فرق مباركش ضربتي زد و او را به شدت زخمي نمود. آن گاه ساير دشمنان، جرأت و جسارت پيدا كرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وي را آماج تيغ شمشير و نوك نيزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانيدند.
امام حسين(ع) در شهادتش بسيار اندوهناك و متأثر گرديد و در فراقش فراوان گريست و هنگامي كه سر خونين اش را در بغل گرفت، فرمود:ولدي علي عَلَي الدّنيا بعدك العفا.(8)
فرز ندم علي ،ديگر بعد از تو اف بر اين دنيا
حضرت على اكبر (ع)، نزديكترين شهيدى است كه با امام حسين«ع» دفن شده است. مدفن او پايين پاى ضریح مقدس اباعبد الله الحسين«ع»، در کربلای معلّی قرار دارد.
پی نوشت ها:
1- مستدرك سفينه البحار (علي نمازي)، ج 5، ص 388
2- أعلام النّساء المؤمنات (محمد حسون و امّ علی مشكور)، ص 126؛ مقاتل الطالبين (ابوالفرج اصفهانی)، ص 52.
3- مقاتل الطالبین، ص 52؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 373 و ص 464
4- الارشاد، ص 458
5- نسب قريش (مصعب عبن عبدالله زبيري)، ص 85، الطبقات الكبري (محمد بن سعد زهري)، ج 5، ص 211
6- منتهي الامال ، ج1، ص
7- منتهي الآمال، ج 1، ص 375
8- همان
اعتراف معاویه به شایستگی علی اکبر (ع)
اعتراف معاویه به شایستگی علی اکبر (ع)
حضرت علی اکبر (ع) فرزند حسین بن علی بن ابیطالب(ع) و لیلی بنت ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی ، در اوایل خلافت عثمان بن عفان، يازدهم شعبان سال 33 هجری قمری در مدينه به دنیا آمد و در سن 28 سالگی در کربلا به شهادت رسید.
از نظر وجاهت وزيبايي، ملاحت و دلربايي، شبيهترين مردم به رسول خدا(ص) بود. همچنین دارای صورت و سيرتى جذاب و طبع بلند، منظره مليح، داراى ادب و تربيت بىنظير، و پيوسته با خضوع و خشوع و با صلابت و بزرگوار بود.
علی اکبر همچنین دارای صدای خوشی بود به گونه ای که گاهي كه اباعبداللّه الحسین(ع) براي صوت قرآن جدّ عزيزش دلتنگ ميشد، به علي ميفرمود: “علي جان! برايم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم.”
او در ويژگىهاى معنوى و فضايل علمى و اخلاقي، رشد جسمى و اجتماعى و کمالات روحى و مناقب نفسانى و سجاياى ملکوتى در ميان تمام بنى هاشم و ياران پدر بزرگوارش امام حسين بن علی(ع) کم نظير بود. اين روحيه قوي و صفات شايسته، چنان ابهت و عظمت به علي اكبر داده بود كه افزون بردوستان، دشمنان اهل بیت نيز به برتريهايش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف ميكردند.
روزی معاویه از اطرافيانش پرسيد: “چه كسي در اين زمان براي خلافت مسلمانان برديگران برتري دارد و براي حكمراني بر مردم از ديگران سزاوارتر است؟” اطرافیان متملق به ستايش خليفه پرداختند و او را لايق اين منصب معرفي كردند. ولی معاويه گفت: “نه چنين نيست، اولي الناس بهذا الامرعلي بن الحسين بن علي، جدّه رسول اللّه و فيه شجاعة بنيهاشم و سخاه بني اميه و رهو ثقيف؛ شايستهترين افراد براي امر حكومت، علي اكبر فرزند حسين است كه جدّش رسول خدا است و شجاعت بنيهاشم، سخاوت بني اميه و زيبايي قبيله ثقيف را در خود جمع كرده است.”
شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر كربلا به ویژه در روز عاشورا تجلى كرد. از ميان خاندان هاشمي، نخستين كسي كه در كارزار كربلا به ميدان شتافت، علي اكبر بود. همچنین زمانی که امام حسین بن علی(ع) از منزلگاه «قصر بنى مقاتل» گذشت، و خوابی به او دست داد و پس از بیدارى «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و خداوند را حمد کرد، وقتی على اكبرسبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: “در خواب دیدم سوارى مىگوید این كاروان به سوى مرگ مىرود.” علی اکبر پرسید: “مگر ما بر حق نیستیم؟” امام فرمود: “چرا.” علی اکبر عرض کرد: “فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین؛ پس باكى از مرگ در راه حق نداریم!”
در پایان خوب است راجع به اینکه آيا حضرت على اکبر(ع) داراى خانواده و فرزندانى بوده است يا نه، مطلبی گفته شود که با توجه به زیارت نامه های حضرت به نظر می رسد که ایشان نیز دارای عهد و عیال بوده اند.
زیارت نامه ایشان عبارت است از: “صلى الله عليک و على عترتک و اهل بيتک و آبائک و ابنائک.” همچنين سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: “چون به قبر حضرت رسيدي، ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله عليک يا ابا الحسن! ” که با توجه به این فراز، ایشان فرزندى به نام “حسن” داشته است.
به علاوه طبق برخى روايات، نظير روايت “احمد بن نصر بزنطي"، حضرت على اکبر(ع)، ام ولد (کنیز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است.
گرچه برخى از علماى انساب تصريح کردهاند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسين (ع) تنها از طريق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پيدا کرده است.
حضرت علی اکبر (ع) در کلام امام خمینی (ره)
حضرت علی اکبر (ع) در کلام امام خمینی (ره)
حضرت امام خمينی (قدس سره) در درس اخلاقشان فرمودند: تمام مدايح و گفتار اهل بيت (عليهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (عليه السلام) در مورد حضرت علی اکبر (عليه السلام) حاکی از اين است که اگر علی اکبر (عليه السلام) در کربلا به شهادت نمی رسيد، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود. ( يعنی امامی که اطاعت او واجب است) . در اين مختصر بهتر است به يک نمونه از کرامات ايشان بپردازيم:
فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، يکی از سه پزشک معروف کربلا مي برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هر روز حال او بدتر می شود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گويد و خطاب می کند که:اسمت خيلی بزرگ است ولی از معالجه تو سودی نديديم. بعد بدون خداحافظی می رود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می شود و يک دفعه شفا می يابد. نزد حافظ الصحه می رود و عذر خواهی می کند.
طبيب می گويد: بنشين تا برايت بگويم. من بعد از سخنان تو خيلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (عليه السلام) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسين (عليه السلام) تو را به حق پدرت قسم می دهم که شفای اين مريض را از خدا بخواه. ديدی چگونه به من توهين کرد؟ بسيار گريه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (عليه السلام) شرف ياب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مريض را از خدا خواستم و از هاتفی شنيدم که « اين مريض مردنی است و تا نه روز ديگر ميميرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همين ساعت او را شفا داديم.» آن مرد سی سال ديگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. وصيت کرد پيکرش را پايين پای حضرت علی اکبر (عليه السلام) دفن کنند.
جمال و زیبایی:
جمال و زیبایی
ویژگی ممتاز دوران جوانی « جمال و زیبایی» میباشد.دوره جوانی دوران شکوفایی جمال است. طراوت، شادابی و جمال ظاهری یکی از مزایای دلپسند و از سرمایه های ارزشمند نسل جوان است. با فرا رسیدن دوران جوانی، نه تنها بدن نیرومند میشود، بلکه فرّ و شکوه جوانی نیز به صاحبش زیبایی میبخشد و او را در نظر مردم عزیز و محبوب میکند. در ایام بلوغ به طور طبیعی دو صفت مطبوع و جذاب در جوانان نورس بروز میکند: یکی شکفته شدن غریزه جنسی و دیگری طراوت و زیبایی ایام شباب. جمال و زیبایی دوران بلوغ مخصوص نوع بشر نیست، بلکه خداوند در نظام آفرینش، بسیاری از حیوانات را نیز از این ویژگی برخوردار فرموده است و غریزه شهوتشان را با زیبایی اندام همراه کرده است.
اهتمام اسلام به مسأله زیبایی:
اسلام نیز در ضمن پرورش کلیه تمایلات فطری بشر، عاطفه جمال دوستی را نیز مورد حمایت قرار داده و استفاده از زیباییهای طبیعی و مصنوعی را توصیه نموده است.
الف: زیبایی طبیعی: اسلام از زیبایی آسمان و ستارگان و از جمال طبیعی بشر سخن گفته و در آیات و روایات بسیاری به موضوع جمال اشاره کرده است. قرآن کریم میفرماید:« أَفَلَمْ یَنظُرُواْ إِلیَ السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَ زَیَّنَّاهَا؛ آیا نمیبینید که آفریدگار جهان چگونه کاخ بلند پایه کیهان را بالای سر مردم بنا کرده و آن را با ستارگان درخشنده زینت داده است».
زیبایی رخسار یکی از عوامل محبوبیت اجتماعی و رمز نفوذ در دیگران است. جوان باید قدر این جمال و زیبائیش را بداند و شکر این نعمت را به جای آورد. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: « روی زیبای مردم با ایمان، عنایت نیکوی خداوند است به آنان ».
ب: زیبایی مصنوعی( تزیین و خودآرایی): زیبایی مصنوعی و خود آرایی نیز مانند جمال طبیعی مورد عنایت مخصوص قرآن و روایات است. پوشیدن جامه زیبا، مسواک زدن، شانه زدن، معطر بودن و خلاصه خود را آراستن در حال عبادت و در مواقع معاشرت با مردم، از مستحبات مؤکد است. قرآن کریم میفرماید: « یَابَنیِ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکمُْ عِندَ کلُِّ مَسْجِد ».
ج: زیبایی معنوی: زیبایی جامع و کامل این است که سیمای ظاهر و باطن، هر دو زیبا باشد؛ و پرداختن به زیبایی جسم و ظاهر به تنهایی و رها کردن باطن، از حربه های نفس و شیطان است که زیبایی ظاهری را نسبت به زیبایی باطن و درون زینت میدهد. جمال طبیعی و تجمل مصنوعی ظاهر مردم را زیبا میکند و علم به آدمی زیبایی باطنی و معنوی میبخشد. امام حسن عسگری(ع) میفرمایند: « زیبایی صورت جمال ظاهری انسان، و زیبایی عقل و فکر جمال باطنی اوست». در رابطه با این که جمال طبیعی و مصنوعی محترم است، شکی نیست و روایات بسیاری در این باب وجود دارد؛ از جمله پیامبر (ص) فرمودند:« خیر و خوبی را نزد خوشرویان بجوئید؛ زیرا کرده های آنها به زیبایی زیبنده تر است». و نیز امام علی (ع) فرمودند: « زیبایی رخسار مؤمن از حسن عنایت خداوند است ». و این مطلب که خداوند جوان زیبارو را دوست دارد، امتیاز بسیار بالایی است که نسل جوان ما از آن برخوردار است؛ این زیبایی هرچه بیشتر باشد، مراعات و حفاظت از آن بیشتر خواهد بود. پیامبر (ص) فرمودند: « خداوند متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد، و دوست دارد اثر نعمت خود را در بندهاش ببیند. او فقر و فقرنمایی را دشمن دارد ». اما مسئله مهم و اصلی در جمال جوانان، جمال و زیبایی درونی و زیبایی در کردار و رفتار آنهاست. چه بسا که جوانی از زیبایی ظاهری برخوردار نباشد، لکن رفتار و کردار و نحوه برخوردش با مردم و نوع سخن گفتن و طرز معاشرتش با دیگران سبب قرار گرفتن مهر او در قلوب دیگران گردد. روایات متعددی از ائمه اطهار (ع) وجود دارد در باب این که زیبایی در رفتار و منش انسان است، نه در ظاهر او. رسول اکرم (ص) میفرمایند: « لا جَمالَ أَحْسَنُ مِنَ الْعَقل؛ هیچ جمالی زیباتر از خرد نیست ». و در روایتی دیگر میفرمایند: « اَلْجَمالُ فِی الْلِّسانِ؛ زیبایی در زبان است ».