هفته دولت از منظر مقام معظم رهبري
* هفته دولت، فرصت مغتنمی است تا مردم با نتایج تلاشهای بخشی از مجموعه نظام اسلامی بیشتر آشنا شوند و دروغ بودن محور اصلی تبلیغات دشمنان اسلام مبنی بر ناکارآیی و ناتوانی نظام اسلامی، آشکارتر گردد.
* هفته دولت، یک فرصت مغتنم دیگری هم هست برای نقد و اصلاح عملکردها به شکل صحیح.» خوشبختانه رهبر بصیر و فرزانه انقلاب با اتکا به تجربههای ارزشمند اجرایی و تیزبینی خاص خویش، کوشیده است با نظارت دقیق بر عملکرد دولتمردان و نمایاندن نقاط قوّت و ضعف آنها، با بیان هشدارها، رهنمودها و راهکارها، دولت را برای رسیدن به اهداف چشماندازی روشن و امیدبخش یاری رساند. ایشان همواره با طرح خواستههایی چون مبارزه دولتمردان با مثلث شوم فقر و فساد و تبعیض و طرحهای دیگر، به تبیین سیاستهای صحیح نظام پرداخته است.
* ممکن است ما انواع و اقسام کارها و برنامهها را پیش رو داشته باشیم و اجرا کنیم. باید در میان آنها، آنچه خدمترسانی عمیقتر و ماندگارتر و زودبازدهتر محسوب میشود، اولویت پیدا کند. به ویژه این کارها باید بیشتر در خدمت قشرهای مستضعف و محروم و محتاج جامعه صورت گیرد.
* مسئولان کشور امروز از حمایت ملت فداکار برخوردار هستند و این چیزی است که در هیچ نقطهای از دنیا وجود ندارد.
* زمامدار مسلمان وظایفش را در مقابل مردم انجام میدهد و امت مسلمان وظایفشان را در قبال زمامدار انجام میدهند. آن وقت است که دولت و ملت یکپارچه به سوی هدفی که اسلام و قرآن ترسیم کرده است، به پیش میتازند.
* هیچ دولتی بدون کمک و همیاری مردم نمیتواند موفق شود.
* توصیه من به مردم و تمامی دستگاههای دولتی آن است که نیروی مردم را قدر بدانند.
* این مناسبت هفته دولت ما یکی از تصادفهای پرمعناست. هفته دولت این کشور یادبود شهادت دو شخصیت دولتی برجسته است… در کشور ما هفته دولت، هفته ولادت دولت نیست. جاهای دیگر اگر بخواهند، چنین روزی و چنین مناسبتی بگذارند، قاعدتا ولادت دولت، یا مثلاً کار برجستهای که دولت انجام داده، این را به عنوان هفته دولت معین میکنند، اما ما آمدیم و هفته دولتمان را یادبود شهادت قراردادیم. این چیز خیلی پرمعنا و مهمی است؛ این معنایش آن است که راه ما را، همین خصوصیات است.
* ذخیره معنوی شما (دولتمردان) یکی توکل به خداست و یکی اعتماد به این مردم مؤمن و صادق، فداکار، علاقهمند به مسئولان، علاقهمند به اسلام و علاقهمند و قدردان نظام جمهوری اسلامی که هرجا از طرف مسئولان نظام از این مردم کمکی خواسته شد، آنچه در اختیارشان بوده در اختیار ما قرار دادند و حجت را بر ما تمام کردند.
* از اهداف اصلی حکومت اسلامی، برپایی قسط و عدالت اجتماعی است. اجرای درست عدالت در جامعه و بهرهمندی تمامی مردمان از امکانات موجود، اصلیترین عامل اجتماعی حرکت جامعه انسانی به سوی تعالی است. بنابراین، وظیفه دولت اسلامی است که در تأمین عدالت اجتماعی تلاش کند.
* مسئولان باید به دنبال عدالت باشند. دنبال آسان کردن زندگی برای طبقات مستضعف و محروم و پابرهنه باشند؛ کسانی که در روز خطر این مملکت را نجات دادند.
* فلسفه وجودي همه مسئولان خدمت به مردم است. (1)
* اگر دولتي نتواند تشكيلاتش را در خدمت مردم قرار دهد، دولت ناموفقي است.(2)
* دولت بايد گرههاي اقتصادي را باز كند. (3)
* مردم بايد قانون را محترم بشمارند و نگذارند دولت اسلاميدرگير مسائل جنبي شود.(4)
* مديران ومسئولان حكومت از دل و متن مردم جوشيدهاند و از طبقات ممتاز و بالانشين جامعه نيستند، به همين دليل خلق و خوي آنها خلق وخوي عامه مردم است. (5)
* مبادا در ميان كارگزاران دولتي غرضها وانگيزههاي شخصي وبيماريهاي اخلاقي موجب شود كه چيزي را برخلاف حق ومصلحت انجام بدهند ووضع بكنند. (6)
* شهيد رجايي در سلولهاي تاريك زندان ، با صبر خود مأموران ساواك را به زانو در آورد. (7)
* شهيد رجايي هيچگاه در برابر مقام وقدرت جذب نشد وتوانست ملاك كار را براي خدا برهمه امورش حاكم كند. (8)
* شهيد رجايي يك نخست وزير موفق بود كه عليرغم مشكلات بسيار، مملكت را اداره كرد. (9)
* نيروهاي خط امام ( رحمت الله علیه ) در هنگامي كه اين دو شهيد به شهادت رسيدند، از يك انسجام بسيار بالايي برخوردار بودند، اما اين شهادت هم مردم را هر چه بيشتر به هم جوشيدهتر كرد. (10)
پی نوشت ها :
(1) روزنامه كيهان 9/6/62
(2) روزنامه كيهان 9/6/62
(3) روزنامه جمهوري اسلامي8/8/62
(4) روزنامه كيهان 12/6/62
(5) روزنامه كيهان 8/6/62
(6) روزنامه كيهان 12/6/62
(7) روزنامه كيهان 9/6/62
(8) روزنامه كيهان 9/6/62
(9) روزنامه كيهان 8/6/62
(10) روزنامه كيهان 8/6/68
من محمدعلی رجایی هستم...
من محمدعلی رجایی هستم…
متن زیر طرحی از یك زندگی است كه توسط محمدعلی رجایی بعد از انتصابش به مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران روایت شده است. متن ساده و بیریا است. یقیناً مخاطبان عزیر نه یكبار بلكه چندبار این متن را پیش از این خوانده یا شنیدهاند اما گویی حدیث مكرر است كه بار دیگر تكرار میشود.
من محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین در خانوادهای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشهور بود و در بازار مغازه خرازی داشت. در چهار سالگی او را از دست دادم و مسئولیت اداره زندگی ما به عهده مادر و برادرم افتاد، برادرم در آن موقع 13 سال داشت.
من، طبق معمول به دبستان میرفتم؛ درسم را ادامه داده تا موفق به اخذ مدرك ششم ابتدایی شدم. بعد از آن به كار در بازار پرداختم و شاگردی را از مغازه دائیام كه خرازی بود، شروع كردم. حدود 14 سال داشتم كه قزوین را به قصد تهران ترك گفتم، در تهران، ابتدا در بازار آهن فروشان به شاگردی مشغول شدم و مدتی را هم به دستفروشی گذراندم. بعد از مدتی دستفروشی، رفتم به تیمچه “حاجبالدوله” چند جایی شاگردی كردم و مجددا به دستفروشی پرداختم كه مصادف شد با دوران حكومت رزمآرا. روزی رزمآرا تصمیم گرفت كه دستفروش های سبزهمیدان را جمع كند و این باعث شد كه بساط كاسبی ما را هم جمع كردند. همان موقع نیروی هوایی با مدرك ابتدایی برای گروهبانی استخدام میكرد و من هم با مدرك ششم ابتدایی، برای گروهبانی، وارد نیروی هوایی شدم.
27 سال با آیت الله طالقانی
بعد از مدتی با فدائیان اسلام همكاری میكردم و در جلسات آنان شركت داشتم. مصدق هم فعالیتش در همان موقع در اوج بود و ما جذب این شعار فدائیان اسلام شدیم كه میگفتند:"همه كار و همه چیز تنها برای خدا” و “اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از اسلام نیست” و بلاخره اینكه “احكام اسلام باید مو به مو اجرا شود.”
بعد از 4سال اول نیروی هوایی كه 28 مرداد اتفاق افتاد و من به همراه عده زیادی از افراد نیروی هوایی تصفیه شدیم و رفتیم به نیروی زمینی، در آن یك سال مبارزه، بچههایی با ما تبعید شده بودند. برای این كه برگردیم به نیروی هوایی، ارتش هم بعد از مدتی ناچار شد بگوید اگر نمیخواهید، استعفا بدهید و ما هم بهترین فرصت را دیدیم و استعفا كردیم. مسالهای كه باید عرض كنم، این كه به موازات این حركت، از همان سالی كه به نیروی هوایی آمدم، با آقای طالقانی آشنا شدم و تقریبا هرشب جمعه را در مسجد هدایت بودیم و هر روز جمعه ایشان یك جلسه داشتند در خانیآباد، منزل یك نانوایی بود و ما هم در خدمتشان بودیم و میتوانم بگویم حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبی و طرز تفكر و غیره، تحت تعلیم مرحوم طالقانی بودم و فكر میكنم از هر كسی به ایشان نزدیكتر بودم.
50 روز در زندان
مهندس بازرگان درماه رمضان ما را دعوت كرد به افطار و نهضت آزادی ایران اعلام كرد كه ما جزء نفرات اولی بودیم كه در نهضت ثبت نام كردیم.
سپس كمكم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان كمال مشغول تدریس بودم. در 11 اردیبهشت سال 1342 شناسایی شدم و به وسیله ساواك در قزوین دستگیر شدم و بعد از دستگیری منتقلم كردند به زندان و 15 خرداد 1342 را من در زندان قزوین بودم كه عدهای هم با من در آنجا زندانی شدند در رابطه با15 خرداد؛ از جمله برادران, امانی بود. پنجاه روز آنجا زندان بودم تا اینكه به قید كفیل از زندان آزاد و بعد از محاكمه تبرئه شدم.
ستاد نماز جمعه
در سال 1346 با دوستانی كه در زندان بودیم. من و آقای فارسی و آقای باهنر، سه نفری یك تیم شدیم و بقایای هیات موتلفه را اداره میكردیم.
بسیاری از این برادران كه ستاد نماز جمعه را تشكیل میدهند آن موقع جزء سرشاخههای هیات موتلفه بودند كه بندههم به نام مستعار امیدوار در آن جلسات شركت داشتم. جلساتی داشتیم تا اینكه كمكم برادران از زندان بیرون آمدند. كمكم یك سازمان جدید به وجود آمد، برای این كه یك پوشش اجتماعی داشته باشد و كار سیاسی هم بكند به نام بنیاد رفاه و تعاون اسلامی نامیده شد.
آقای فارسی رفت خارج؛ سریك سال، قرار شد كه من بروم كارهای آقای فارسی را ارزیابی كنم و اطلاعاتی بدهم و بگیرم و برگردم، پس مردادماه 1350 رفتم به خارج, اول پاریس بعد تركیه, بعد سوریه؛ و آقای فارسی هم آمد سوریه و ماه همدیگر را آنجا دیدیم.
شكنجه در زندان
با اكثر بنیانگذاران سازمان مجاهدین از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلسات مسجد هدایت كه پای تفسیر آقای طالقانی بودیم. آشنا شده بودم.در سال 47 یكبار سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه كرد, ولی به علت اختلافاتی كه در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم، من موافقت نكردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعا تعهد كرده بودم كه تماس را به هیچكس نگویم . شهید رجایی چون رابطهای نزدیك با مبارزات اسلامی روحانیت داشت و به خصوص در جلسات شهید بهشتی شركت میكرد و در رابطه با سازمان مجاهدین هم بود، در آذرماه 1353 دستگیر شد و زیر شكنجه قرار گرفت.
ساواك خیلی انتظار داشت كه از من اطلاعات زیادی به دست بیاورد. آن سال كه من كمیته را میگذراندم، واقعا جهنمی بود كه بیست روز تمام مرا میزدند و هیچ مسالهای را هم عنوان نمیكردند و فقط اظهار میكردند كه “حرف بزن” یا اینكه روزها چندین ساعت سرم را به پنجههایم به حالت ركوع میبستند و اظهار میكردند كه درجا بزنم و اینكه صلیب میكشیدند و میبستند و آویزان میكردند تا اینكه صحبت كنم. ما هم روزها و شبها كتك میخوردیم و 14 ماه این مسئله طول كشید.
یكی از روزهای ماه رمضان، درست نیمه ماه رمضان بود، تولد امام حسن (علیه السّلام) من را یك روز ساعت 8 بردند تا ساعت یك بعدازظهر كه هنگام برگرداندن حالم طوری بود كه مرا كشان،كشان به سلولم آوردند. آن روز یكی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود و خیلی خوشحال بودم كه روزه هستم و شكنجه میشوم.یادم هست كه در اتاق شكنجه و یا در سلولم بیشتر اوقات آیه “یا منزل السكینه فی قلوب المومنین” را تكرار میكردم. وقتی شكنجه میشدم, مجبورم میكردند كه برروی پاهای تاول زده بدوم. آنجا قسمتهایی از دعا را كه قوعلی خدمتك جوارحی …. این قسمتهای دعا را تكرار میكردم.
اردیبهشت و خرداد 57 را به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر میبردم ( به جرم اقامه نماز جماعت) و آنجا هم برای ما یك كلاس بود و تجربیاتی هم در آنجا اندوختیم. در آبان 1357 روز عید غدیر در سایه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شدیم و به این ترتیب دوران بازداشتم را گذراندم.
پس از آزادی از زندان
بعد از آنكه از زندان بیرون آمدم، در تشكیلات انجمن اسلامی معلمان وارد شدم؛ با این تشكیلات كار میكردم تا پیروزی انقلاب. انقلاب كه پیروز شد، من هم از همان ابتدا نزدیك به مركز مبارزه، یعنی مدرسه رفاه و كمیته استقبال امام كه در آنجا حضور داشتم و كم و بیش عهدهدار مسئولیتهایی بودم و به عنوان یك خدمتگذار كوچك، حركت كردم تا انقلاب پیروز شد و در آموزش و پرورش به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش شروع به فعالیت كردم.
وزیر آموزش و پرورش كه استعفا كرد، ابتدا به عنوان كفیل و بعد به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. مدت تقریبا یكسالی وزیر آموزش و پرورش بودم كه نسبتا دوره خوبی بود و خوشحال و راضی بودم. نزدیكیهای انتخابات بود كه یك شب برادرمان هاشمی تلفن كرد و از من خواست كه برای نمایندگی مجلس كاندیدا شوم. ولی من اظهار تمایل كردم كه وزارت آموزش و پرورش را حفظ كنم. ایشان پیشنهاد كردندكه “به مجلس بیایید و اگر امكان وزیر شدن نبود، لااقل بتوانید به عنوان نماینده خدمت كنید.” حرف ایشان را پسندیدم و كاندیدای نمایندگی شدم و برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم.
انتخاب به نخستوزیری
بعد از یكسری گفتگوهایی كه اكثر هممیهنان عزیزم مطلع هستند، من به نخستوزیری رسیدم، نخستوزیری را به عنوان یك تكلیف شرعی انقلابی پذیرفتم و از صمیم قلب میگفتم كه دارای یك كابینه 36 میلیونی هستم.
انتخاب به ریاست جمهوری را با آرا 13 میلیونی امت حزب الله و شهید داده، ادای تكلیف الهی و رسیدن به فوز عظیم در راه اسلام و خدمت به جمهوری اسلامی میدانستم.
شهید محمدعلی رجایی در سال هشتم شهریور 1360 در حادثه انفجار دفتر نخستوزیری به همراه یار دیرینش محمدجواد باهنر شربت شهادت نوشید.
دولت اخلاقي از منظر امام علي(ع) – (2)
دولت اخلاقي مسلمانان:
جوهر انديشه هاي سياسي نزد متفكران مسلمان، مبتني بر آموزه هايي است كه از يك نظام منسجم ديني حاصل مي آيد. آيين اسلام، مجموعه اي از تعاليم قدسي است كه در كلام وحي - قرآن از طرف خداوند به پيامبر اكرم(ص) نازل گرديده است. در كنار قرآن به عنوان منبع اصلي، سنت نبوي و سنت امامان در آموزه هاي شيعي به عنوان منابع فرعي و ساير منابع نظير عقل و اجماع به عنوان منابع مقوم، بنيادهاي انديشه سياسي در اسلام را تشكيل مي دهد. به رغم تفاوتهاي عمده اي كه در آموزه هاي كلامي مذاهب گوناگون اسلامي وجود دارد، در بحث از دولت اخلاقي نزد آنان، نوعي قرابت فكري مشاهده مي شود. اين قرابت فكري حاصل پيوند وثيقي است كه ميان دين و اخلاق وجود دارد. بنابراين براي شناسايي معيار فضيلت اخلاقي و مسيرهاي دستيابي به كمال انساني، بايد به متون مقدس و آموزه هاي ديني مراجعه شود. حال آن كه انديشه هاي غيرديني، عقل بشر را معيار شناخت خود قرار مي دهند. درباره مناسبات دين و اخلاق و انگاره -هايي كه در اين باره وجود نظرهاي مختلفي ارایه شده است كه به رغم تفاوتهايي كه ميان آنها وجود دارد، همگي از بن مايه هاي مشتركي برخوردارند. در سنت فكري مسلمانان فرمانهاي اخلاقي، همان اوامر الهي اند كه منشا خوبي ها و كمالات و فضايل اخلاقي هستند و از بدي ها و رذايل نهي مي كنند.
در ميان دانشمندان مسلمان، امام خميني(ره) در تاريخ اسلام، بزرگترين فيلسوف، فقيه، مرجع تقليد و عالم ديني است كه از «حكومت اسلامي» در مرحله عمل و اجراي آن سخن گفته و به تاسيس دولتي با سازوكار جديد و مبتني بر اخلاق و آموزههاي ديني را اقدام نمود و شخصا رهبري آن را پذيرفت. دولت اسلامي در انديشه امام خميني تبلور و تحقق اسلام راستين است، از نظر امام همه هستي تحت ولايت حق تعالي و ولايت كليه رسول الله و حكومت ظاهري در دنيا، شعبه اي از ولايت كليه رسول الله(ص) مي باشد.
جمهوري اسلامي در ايران، حقيقتي از تحقق ولايت الهي و حكومت اسلامي است. در نگاه امام، دولت اخلاقي، دولتي است اسلامي كه قوانين اسلامي را به اجرا در مي آورد.
از منظر امام، دولت اسلامي در حوزه سياست خارجي دولتي آزاد و مستقل خواهد بود و مادام كه دولتهاي ديگر در امور داخلي آن مداخله نكنند. مي خواهد روابط دوستانه با همه كشورها داشته باشد.
اين دولت نبايد با مردم طوري برخورد كند كه آنها در خانه هايشان مطمئن نباشند، در زندگي، تجارت در كسب مطمئن نباشند. دولت اسلامي بايد مردم را مطمئن كند، در آرامش باشند و ابداً نمي تواند كه تاذي بكند به آنها و نبايد تاذي بكند، و اگر يك كسي تاذي كرد تايب خواهد شد.
امام خميني، نويد دولت اسلامي را مي دهد كه هدف ايجاد آن آدم سازي معرفي خدا و اقامه عدل تربيت انسان بر پايه ايمان به خدا توام با آزادي و امنيت و استقلال،رفاه رعايت حقوق مردم، ضايع نكردن حقوق مردم و تاكيد بر «حيثيت انسان» و عدالت اجتماعي است.
كاركنان و كارگزاران دولت اسلامي بايد معتمد مردم و متعهد به اسلام ، آگاه به قوانين ، عادل ، صالح ، امين ، متخصص، دانشمند و كاردان و… باشند و علاوه بر اصلاح خود ، احكام شرعي را اجرا ، عامل به عدالت و داراي رفتاري اسلامي باشند.
در ادبيات سياسي وي دولت به مثابه نهادي است كه به نظم سياسي مسلمين ياري مي رساند و ارزشهاي فضيلت مدارانه در آن استخدام درآمده اند؛ بدون آن كه دانش مورد نياز تحول و اداره دولت مورد غفلت قرار گيرد. با اين سرآغاز مي توان تجربه دولت ديني در ايران را نمونه آرماني از دولت اخلاقي در دنياي امروز معرفي نمود.
دولت اخلاقي از منظر امام علي(ع):
چنان كه گذشت واژه دولت در متون ديني به معناي امروزي آن به كار نرفته، و در منابع شرعي، حكومت معناي عامي داشته كه دولت را نيز شامل ميشد. حضرت علي(ع) وجود حكومت و دولت را يك ضرورت (اجتماعي) مي دانند ، زيرا در سايه وجود دولت انسانها به رستگاري مي رسند ، امور اجتماعي مردم استوار و در پرتو عزت پايدار آرام مي گيرند. عدالت و احكام الهي اجرا مي شود؛ مردم به كرامت انساني و رستگاري با استحكام ، مي رسند.
در رويكرد امام علي حكومت بايد رضايت و خشنودي مردم را كسب نمايد، زيرا خشم عمومي مردم خشنودي خواص را از بين مي برد.
در دولت علوي، حقوق مردم محترم و حدود الهي پاس داشته مي شود. «امر به معروف» براي اصلاح توده هاي نا آگاه، «نهي از منكر» براي بازداشتن بي خردان از زشتيها، «قصاص» را براي پاسداري از خونها، «اجراي حدود» را براي بزرگداشت محرمات الهي، ترك «مي گساري» را براي سلامت عقل، دوري از «دزدي» را براي تحقق عفت، «امامت» را سازمان يافتن امور امت و «فرمانبرداري از امام» را براي بزرگداشت مقام رهبري واجب كرد.
مهمترين وظايف و توانايي هاي دولت اخلاقي امام علي(ع)
گرچه نمي توان مدعي بود كه اين نوشتار به همه وظيفه ها و توانايي هاي دولت اخلاقي اميرالمؤمنين(ع) پرداخته است، اما در مناسبات پيچيده اجتماعي، ضرورت ايجاد نظمي كه در آن حيات بشري تداوم يابد، زندگي داراي معنا شود و سرانجام، سعادت و به روزي انسان را فراهم آورد، آشكار مي سازد. ايجاد چنين نظمي از وظايف دولت است.
بنابراين با زوال اعتماد، كه پايه مشروعيت دولتها را فرهم مي سازد، سامان اجتماعي نيز به خطر مي افتد. از اين رو، دولت هادي و فضيلت محور اسلامي، براي رسيدن به چنين ساماني، تربيت اخلاقي انسان را مورد تاكيد قرار مي دهد.
همچنين از آنجا كه مقاصد نهايي انبيا و اولياي الهي انسانسازي و تهذيب نفس، فراهم ساختن زمينه هاي تربيت الهي انسان است. بنابراين چاره نداريم جز اينكه دستگاه هاي حكومتي عادل و صالح زمام امور را به دست گيرند.
همچنين به اين دليل كه موظفيم شرايط اجتماعي مساعدي براي تربيت افراد مؤمن و با فضيلت فراهم سازيم. بنابراين، شايد بتوان گفت كه موارد ذيل از اهميت بيشتري برخوردارند:
برپايي عدالت اجتماعي
با نگاهي به مفهوم عدالت اجتماعي، به جايگاه پراهميت آن در ميان انديشمندان سياسي از دوران باستان تاكنون، پي خواهيم برد. به ويژه در قرن بيستم عدالت اجتماعي در كانون مباحث فلسفه سياسي قرار گرفت. همين امر به فزوني مباحث در اين باره و بيشماري تعاريف و پيچيدگي اين مفهوم انجاميده است. رايجترين تعريف عدالت، عبارت است: «اعطاي حق به ذيحق يا عدم تجاوز به حق ذيحق».
اجراي عدالت الهي، يكي از اهداف اساسي حكومت اسلامي به شمار مي رود؛ همان هدف مهمي كه انبيا و اولياي الهي در پيوند ميان وظيفه عدالت و سعادت بشري، آن را بيان مي كنند.
و در اين دولت اخلاقي با برقراري عدالت به يك عدالت اجتماعي دست مي يابند، عدالتي كه در پرتو آن با تاسيس حكومت، آن هم حكومت عادلانه به ثمر برسد.
از اصول و وظايف دولت اخلاقي امام علي(ع)، رفتار مبتني بر عدالت است. حضرت عدالت را به بهترين وجه تعريف نموده اند: «عدالت هرچيزي را در جاي خود مي نهد».
در خصوص ضرورت استقرار عدالت مي فرمايد: «همانا روشني چشم زمامداران، برقراري عدل در شهرها و آشكار شدن محبت مردم نسبت به رهبر است، كه محبت دلهاي رعيت جز با پاكي قلبها پديد نمي آيد، و خيرخواهي آنان زماني است كه با رغبت و شوق پيرامون رهبر را گرفته، حكومت بارِ سنگيني را بر دوش رعيت نگذاشته باشد، و طولاني شدن مدت زمامداري بر ملت ناگوار نباشد.»
ايشان در فرازهاي زيبايشان عدالت را نقطه مقابل ظلم و ستم مي دانند و مي فرمايد: «با خدا و با مردم و با خويشاوندان نزديك و با افرادي كه آنان را دوست داري، انصاف را رعايت كن، كه اگر چنين نكني ستم رواداشتي.»
باز در جايي ديگر نتيجه ستم به رعيت، به آوارگي و بيداري كشاندن افراد و انجاميدن كار را به جنگ و مبارزه قلمداد مي كنند و ميفرمايد: «دولت داشتن چيزي در نزد تو، در حق ميانه ترين و درعدل فراگيرترين… باشد.»
حضرت، عدالت را امري فراگير دانسته كه بايد نسبت به دشمن هم رعايت شود.
عدالت از منظر حضرت امير(ع) حوزه هاي مختلف اقتصاد و اجتماع را شامل مي شود:
1. عدالت اقتصادي:
در اين بخش، هيچ امتيازي براي كسي قایل نبود، ولو اين كه از اقوام نزديك حضرت بودند.
2. توزيع عادلانه بيت المال:
«اگر اموال، مال خودم هم بود يكسان مي بخشيدم تا چه رسد به آن كه مال، مال خداست.
سپس فرمود: همان قطعاً بيجا بخشيدن، زياده روي و اسراف است و چنين بخشنده اي در دنيا مشهور و صاحب نام و آوازه، ولي در آخرت بدبخت و زيردست خواهد بود. مردم او را احترام كنند، اما نزد خدا خوار و بي مقدار خواهد بود.
آدمي اگر مال خود را بيجا مصرف كند و به نااهلان دهد، خداوند از سپاس همان ها هم محرومش گرداند، و آنان دوست ديگري را برگزينند. تازه اگر روزي ورق برگردد و به كمكشان روي نياز آورد، به راستي كه بدترين و سرزنش كننده ترين دوست خواهند بود.»
2. عدالت اجتماعي
حضرت اميرالمؤمنين(ع) به كارگزاران دولت خويش امر مي فرمودند كه در نگاه هايشان و توزيع ثروت، عدالت را رعايت نمايند: «به خدا سوگند، اگر اين املاك، كابين همسران و بهاي كنيزكان هم گشته باشد، آن را به بيت المال برميگردانم، كه در عدالت گشايش است، و آن كس كه «داد» بر او سخت آيد، از «بيداد» به فرياد آيد.»
گزينش كارگزاران دولتي شايسته:
راز موفقيت يك دولت اخلاقي آن است كه مديران دولت از شايسته ترين افراد انتخاب شوند؛ و فرمانها و توصيه هاي حضرت علي(ع) در انتخاب كارگزاران دولتي به شاخص هاي مهمي اشاره فرمودند؛ برخي از آنها يادآوري مي شوند: نصيحت پذير، پايبند به حلال و حرام، خدا را خشنود و از كارهايي كه كارگزاران را خشنود كند، و عموم مسلمانان را ناخوشايند سازد، از اسراف بپرهيزد! خشمش را فرونشاند و هنگام قدرت ببخشد، در حكومت مدارا كند، با مردم فروتن، در نگاه و رفتار با مردم مساوات و عدالت پيشه كند، و كارگزاران دولتي از ميان مردمي با تجربه و با حيا، از خانداني پاكيزه و با تقوا در مسلماني سابقه درخشاني دارند، انتخاب شوند، زيرا اخلاق آنان گراميتر، و آبرويشان محفوظ تر و طمع ورزيشان كمتر، و خيانت نمي كنند.
رفتار مهرآميز با مردم:
«مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شكاري باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني؛ زيرا مردم دو دسته اند؛ دسته اي برادر ديني تو و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مي باشند.»
حضرت در مورد رفتار با مشركاني كه در قلمرو دولت اسلامي زندگي مي كنند به يكي از فرمانداران خويش چنين فرمودند: «از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلي تو شكايت كردند… در رفتار با آنان، نرمي و درشتي را به هم درآميز، رفتاري توام با شدت و نرمش داشته باش، اعتدال و ميانه روي را در نزديك كردن يا دور كردن، رعايت كن.»
تامين امنيت و آسايش عمومي :
از آنجا كه امنيت و احساس آسودگي خاطر، اهميت فراواني در زندگي بشر دارد، كه هرگاه افراد مخير به انتخاب يكي از دو امر امنيت و آزادي گردند، طبعاً مايلند آزادي را فداي امنيت كنند و جان و مال خود را از خطر و هلاكت نجات بخشند. امنيت يكي از نعمتهاي الهي است كه دولت اسلامي بايد در ايجاد و تداوم آن كوشا بوده و همه انواع امنيت مانند امنيت اخلاقي، اقتصادي، قضايي، سياسي اجتماعي، فرهنگي و معنوي را حفاظت نمايد.
امنيت اقتصادي:
حضرت علي(ع) به كارگزاران جمع آوري ماليات مي فرمايد: در روابط خود با مردم انصاف داشته باشيد و در برآوردن نيازهايشان شكيبا باشيد.
«پس اينك شما را فرمان دهم كه با مردم از درِ انصاف درآييد و در انجام نيازهاشان صبر و حوصله به خرج دهيد، كه شما خزانه دار مردم و نمايندگان آنها و سفيران دولت اسلامي هستيد. زنهار كه حاجتمندي را نااميد بر مگردانيد و خواسته اش را بايگاني مكنيد و در گرفتن ماليات «مته به خشخاش» مگذاريد و تنپوش زمستاني و تابستاني و چارپاياني را كه وسيله كارند و بردگان را حراج نكنيد. كسي را به خاطر درهمي تازيانه نزنيد. دست به مال كسي دراز ننماييد - چه مسلمان و چه آن كه در پناه حكومت اسلامي باشد مگر آن كه «اسبي» يا «سلاحي» را نزد آنان بيابيد كه بخواهند با آن بر مسلمانان حمله كنند، كه راستي سزاوار نيست مسلمان اين گونه ابزار را در اختيار دشمنان اسلام بگذارد تا سبب فر و شكوه دشمن شود. هرگز نصيحت و خيرخواهي را فرو مگذاريد، و از برخورد نيكو با سپاهيان غافل مباشيد. كمك و مساعدت را از مردم دريغ ننماييد. دين خدا را نيرو بخشيد و آنچه بر شماست ادا كنيد و واجب الهي را پاس داريد، زيرا خداي سبحان از ما و شما خواسته است كه با تلاش خود او را سپاس گوييم و با تمام توان او را ياري كنيم، كه نيرويي جز از خداوند بلند مرتبه بزرگ نيست.»
«سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكاري سفارش كن، بازرگاناني كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن مي باشند، و بازرگاناني كه با نيروي جسماني كار مي كنند، چرا كه آنان منابع اصلي منفعت و پديدآورندگان وسايل زندگي و آسايش و آورندگان وسايل زندگي از نقاط دور دست و دشوار مي باشند، از بيابانها و درياها، دشتها و كوهستان ها، جاهاي سختي كه مردم در آن اجتماع نمي كنند، يا براي رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمي آرامند و از ستيزهجويي آنان ترسي وجود نخواهد داشت، مردمي آشتي طلبند كه فتنه انگيزي ندارند. در كار آنها بينديش چه درشهري باشند كه تو به سر مي بري، يا در شهرهاي ديگر، با توجه به آنچه كه تذكر دادم.
اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان، كساني هم هستند كه تنگ نظر و بدمعامله و بخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويي به سود خود مي انديشند. و كالا را به هر قيمتي كه مي -خواهند مي فروشند، كه اين سودجويي و گرانفروشي براي همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگي بر زمامدار است. پس، از احتكار كالا جلوگيري كن، كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم - از آن جلوگيري مي كرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامي، به سادگي و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايي كه بر فروشنده و خريدار زياني نرساند، كسي كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود، اما در كيفر او اسراف نكن.»
امنيت سياسي - اجتماعي
امنيت سياسي در هر جامعه اي به خاطر ضرورت حكومت و وجود دولت است، از اين رو حضرت مي فرمايد: «در حالي كه مردم به زمامداري نيك يا بد، نيازمندند، تا مومنان در سايه حكومت، به كار خود مشغول و كافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حكومت، زندگي كنند، به وسيله حكومت بيت المال جمع آوري مي گردد و به كمك آن با دشمنان مي توان مبارزه كرد. جاده ها امن و امان، و حق ضعيفان از نيرومندان گرفته مي شود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران، در امان مي باشند.»
حمايت از آزادي هاي مشروع:
آزادي مانند مفاهيمي از قبيل خير، سعادت و عدالت مفهومي بغرنج و پيچيده است. به نظر متفكران و فلاسفه آزادي حقيقي در تبعيت از يك نظم عقلاني و منطقي است، و به معناي توانايي انجام هر عملي است كه با حقوق ديگران لطمه وارد نكند، آزادي يك نظم قانوني و يك عمل مسئولانه است؛ همان گونه كه در ماده 4 اعلاميه مشهور حقوق بشر و شهروند فرانسه (مورخ 26 اوت 1789) آمده است: «آزادي عبارت است از توانايي انجام هرگونه عملي كه به ديگري لطمه وارد نياورد..» يعني اين كه آزادي توام با مسئوليت است. بنابراين آزادي دو چيز است: اول اين كه انسان در معرض تعدي و تجاوز و مزاحمت ديگران نباشد و دوم اين كه بتواند هرچه را بخواهد انجام دهد به شرط آن كه زياني به حقوق ديگران وارد نيايد.
چنين استنباط مي گردد كه واژه آزادي در معاني مختلف اخلاقي، سياسي و حقوقي از سيره عملي حكومتي دولت علوي و در سخنان آن حضرت استفاده مي شود البته از آن جا كه آزادي سياسي و حقوقي مربوط به رفتار دولتها است از آنها بحث مي شود، زيرا از لحاظ سياسي، آزادي به مفهوم امكانات فرد از لحاظ حقوق مدني، اجتماعي و سياسي در برابر قدرت و جامعه مي باشد. به لحاظ حقوقي نيز، آزادي يكي از حقوق اساسي فرد دانسته شده و ضمانتهاي اجرايي آن مورد توجه قرار مي گيرد.
به طور كلي حضرت علي(ع)، انسان را موجودي آزاد مي دانند و اين يكي از مباني ديني آزادي انسان مي باشد، تا آنجا كه مي فرمايند: «برده ديگري مباش، كه خدا تو را آزاد آفريده است.»
ايشان همچنين عزت انساني را در گرو آزادي او بيان مي كنند و مي فرمايند: «با شما به نيكويي زندگي كردم،… و از بندهاي بردگي و ذلت شما را نجات داده.»
اقسام آزاديها
ازبررسي سخنان و نامه ها و خطبه هاي آن حضرت چنين استنباط مي گردد كه ايشان آزادي مردم را در قبال حكومت به اشكال مختلف مورد عنايت قرار مي دهند و بدين جهت مي توان از ديدگاه آن حضرت آزادي را به چند نوع تقسيم كرد:
1. آزادي بيان مردم در حكومت (دولت)
«من از شما مي خواهم مرا با سخنان زيباي خود مستاييد… پس با من چنان كه با پادشاهان سركش سخن مي گويند، حرف نزنيد، و چنان كه از آدمهاي خشمگين كناره مي گيرند، دوري نجوييد،… پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خودداري نكنيد، زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمي دانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد.
ايشان خطاب به مالك اشتر كه از كارگزاران لايق آن حضرت در سرزمين مصر بود چنين مي فرمايد: «پس بخشي از وقت خود را به كساني اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگي كني، و در مجلس عمومي با آنان بنشين و در برابر خدايي كه تو را آفريده فروتن باش، و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا سخنگوي آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفت وگو كنند».
2. آزاديهاي سياسي:
يكي از ماني مشروعيت حكومت علي(ع) اين است كه مردم آزادانه با ايشان بيعت كردند و خود ايشان به مردمي كه براي بيعت خدمت آن حضرت مي آمدند، مي فرمود: «مردم بدون اكراه و اجبار با من بيعت كردند.»
امام در نامه اي به آتش افروزان جنگ جمل، بيعت مردم با آن حضرت و امر خلافت را امري اجباري ندانستند و فرمودند:
«پس از ياد خدا، و درود شما مي دانيد - گرچه پنهان مي داريد - كه من براي حكومت در پي مردم نرفته، تا آنان به سوي من آمدند، و من قول بيعت ندادم تا آن كه آنان با من بيعت كردند، و شما دو نفر از كساني بوديد كه مرا خواستيد و بيعت كرديد. همانا بيعت عموم مردم با من نه از روي ترس قدرتي مسلط بود، و نه براي به دست آوردن متاع دنيا. اگر شما دو نفر از روي ميل و انتخاب بيعت كرديد تا دير نشده - از راهي كه در پيش گرفته ايد - بازگرديد، و در پيشگاه خدا توبه كنيد. و اگر در دل با اكراه بيعت كرديد خود دانيد، زيرا اين شما بوديد كه مرا در حكومت بر خويش راه داديد، اطاعت از من را ظاهر، و نافرماني را پنهان داشتيد. به جانم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقيده و پنهان كاري نيستيد. اگر در آغاز بيعت كنار مي رفتيد - و بيعت نمي كرديد - آسانتر بود كه بيعت كنيد و سپس به بهانه سرباز زنيد.»
تنظيم سياست خارجي دولت:
1. جنگ
جنگ بارزترين نوع روابط خصمانه است. جنگ، زاييده ناديده انگاشتن اخلاق و اصول انساني است، پرهيز از جنگ يكي از قواعد حكومت اسلامي از سوي مسلمين است مگر اين كه به دشمن اعلام آمادگي براي جنگ داده شود، دولت حضرت علي(ع) كه مصداق اكمل دولت اسلامي است درباره رعايت حقوق بشردوستانه كه از مهمترين قواعد اخلاقي و انساني هستند؛ در هنگام جنگها مي فرمودند:
«با دشمن جنگ را آغاز نكنيد تا آنها شروع كنند، آن كس را كه پشت كرده نكشيد، و آن را كه قدرت دفاع ندارد آسيب نرسانيد، و مجرمان را به قتل نرسانيد، زنان را با آزار دادن تحريك نكنيد.»
2. صلح
مقصود از صلح «پرهيز از اختلاف شديد و برخوردهاي نظامي با ساير كشورها است،» به بيان ديگر، صلح بين المللي همان ثبات نسبي نظامي، تعادل نسبي قدرت و فقدان اختلال و بينظمي كلي در نظام بين المللي موجود يا در شالوده روابط ميان كشورهاست.
دولت علوي الگوي كاملي از صلح و آسايش را به بشريت عرصه نموده اند، سير عملي آن حضرت در برخورد با دشمنان بيانگر اين رويكرد اخلاقي ايشان است تا جايي كه در يكي از نامه هايش درباره صلح جويي و پذيرش صلح شرافتمندانه مي فرمايند: «هرگز پيشنهاد صلح دشمن را كه خشنودي خدا در آن است رد مكن، كه آسايش رزمندگان و آرامش فكري تو، و امنيت كشور در صلح تامين مي گردد.»
و درباره مباني صلح و سازش مسلمين در ضمن نامه اي مي فرمايد: «اين پيمان نامه اي است كه مردم «يمن» و «ربيعه» آن را پذيرفته اند، چه آنان كه درشهر حضور دارند چه آنان كه در بيابان زندگي ميكنند.
آنان پيرو قرآنند، و به كتاب خدا دعوت مي كنند، و به انجام دستورات آن فرمان مي دهند، و هركس كه آنان را به كتاب خدا بخواند پاسخ مي دهند، نه برابر آن مزدي خواهند، و نه به جاي آن چيز ديگري بپذيرند، و در برابر كسي كه خلاف اين پيمان خواهد، يا آن را واگذارد، ايستادگي خواهند كرد.
بعضي بعض ديگر را ياري مي دهند، همه متحد بوده و به خاطر سرزنش كننده اي، يا خشم خشم گيرنده اي، يا خوار كردن بعضي، يا دشنام دادن قومي، اين پيمان را نمي شكنند.
براين پيمان، حاضران و آنها كه غايبند، دانايان و ناآگاهان، بردباران و جاهلان، همه استوارند، و عهد و پيمان الهي نيز بر آنان واجب گرديده است كه «همانا از پيمان خدا پرسش خواهد شد. »
گفتني است كه از ديدگاه حضرت، صرف بستن پيمان صلح و آشتي نبايد دولت اسلامي ديدگانش را از حركات دشمن بپوشاند، ايشان دراينباره مي فرمايند: «البته هوشياري پس از آشتي و صلح ضروري است و دولت اسلامي بايد دورانديش باشد.»
3. پايبندي به پيمانها
پايبندي به پيمانها لازم است و فرقي نمي كند پيمان ميان دولتهاي اسلامي منعقد شده باشد و يا ميان دولت اسلامي با غيرآن.
حضرت در اصل پايبندي به پيمانها مفرمايند: «عهد و پيمانها را پاس داريد به خصوص با وفاداران» و نيز در مورد پايبندي به پيمانها منعقد با دشمن چنين مي فرمايد :
«حال اگر پيماني بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادي، به عهد خويش وفادار باش، و آنچه بر عهد گرفتي امانت دار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يك از واجبات الهي همانند وفاي به عهد نيست، كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتي كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر دارند تا آنجا كه مشركين، به عهد و پيماني كه در زمان جاهليت با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا كه آينده ناگوار پيمان شكني را آزمودند. پس هرگز پيمان شكن مباش، و در عهد خود خيانت مكن!»
تامين رفاه عمران و آباداني:
وقتي كه مالك اشتر را به عنوان والي انتخاب مي كند يكي از هدفهاي اين كار را آباد كردن شهرهاي مصر دانسته اند.
«در آباداني زمين تلاش شود چون خراج و ماليات جز با آباداني فراهم نمي گردد عمران و آباداني، عامل ازدياد قدرت تحمل مردم (شهروندان) است، حضرت يكي از ره آوردهاي بعثت پيامبر ـصلي الله عليه و آله و سلم - را آسايش و رفاه مردم دانسته اند.»
و نسبت به رونق اقتصاد جهت نيل به راه و آسايش مردم تاكيد داشته اند. دولت را موظف به برنامه ريزي اقتصادي كرده اند:
«با دانشمندان، فراوان گفت وگو كن و با حكيمان فراوان بحث كن، كه مايه آباداني و اصلاح شهرها، و برقراي نظم و قانوني است كه در گذشته نيز وجود داشت.»
نتيجه گيري
در پايان تحقيق به اين نتيجه رسيديم كه دولت اخلاقي از واژه هاي جديد است. اين اصطلاح نخستين بار از سوي انديشمندان غربي مطرح گرديده آنان درباره مفهوم، وظايف و تكاليف دولت اخلاقي سخن گفته اند؛ اما نوظهور بودن آن به معناي نبود مباني و ذكر شاخصه هاي آن در منابع اسلامي نيست. از جمله منابع اسلامي مي توان به سخنان و نامه هاي حضرت علي - عليه السلام - اشاره كرد كه از مهمترين اسناد ماندگار براي دولتها در طول تاريخ بشريت هستند. دولت اخلاقي امام علي دولتي جامع است كه از نظر قوانين و مقررات اجرايي و مجريان مبتني بر منابع اصيل اسلامي است.
مهمترين وظايف علوي در عرصه سياست، استقرار دولت حق و اصلاح دولتهاي باطل و ارائه دولتي مبتني بر آموزه هاي نبوي، گسترش عدالت و ايجاد قسط، تثبيت صلح و امنيت داخلي و بين المللي، و رفع اختلافها و ستيزه هاست.
در زمينه فرهنگ و دين نيز رشد و تعالي اخلاقي و معنوي مردم، ترويج فضايل اخلاقي و ريشه كن شدن رذايل، حاكميت آيين اسلام و توحيد و يكتاپرستي، جلب رضايت عمومي، توسعه و پيشرفت علم و دانش و شكوفايي انديشه و خرد و ايجاد آرامش روحي و رواني و… به دست خواهد آمد. از نظر اقتصادي و عمراني نيز بشر شاهد برنامه ريزي جهت وفور نعمت و بركت، حيات مجدد و متكامل در روي زمين، رونق كشاورزي، رفاه و آسايش بشري، عمران و آباداني زمين و شهرها و… خواهد بود.
براين اساس مي توان از تعاليم و آموزه هاي ديني، فلسفي، كلامي، سياسي، فلسفه تاريخ و… در توضيح و تبيين دولت اخلاقي امام علي - عليه السلام - بهرمند شد و نظريه اي علمي، نظاممند و فراگير از انديشه كاربردي ايشان ارایه داد.انگاره هاي فوق هر كدام متكفل تبيين و تصوير ابعاد مختلف دكترين امام علي - عليه السلام - مي باشند.
دولت اخلاقي از منظر امام علي(ع) – (1)
دولت اخلاقي مانند بسياري از اصطلاحات رايج امروزي از امور جديد است، اگرچه در منابع و متون ديني با برداشت ويژه امروزي بدان اشاره نشده است لكن اين امر مانع از وجود مباني و منابع ديني آن نيست. دولت اخلاقي مركب از دو واژه «دولت» و «اخلاق» ميباشد؛ بنابراين نخست مفردات آن تشريح ميگردد، آن گاه تركيب دولت اخلاقي تبيين مي شود. پيش از پرداختن به اصل موضوع براي شناسايي مفهوم دولت اخلاقي به عنوان مقدمه رابطه دولت با اخلاق بررسي مي شود. از اين ديدگاه دولتها را به سه گروه مي توان تقسيم كرد :
1. دولت مقيد به اخلاق:
در اين گروه دولتهايي قرار مي گيرند كه خود را مقيد و تابع اخلاق مي دانند مانند: حكومت اسلامي يا مسيحي، يا دولتهاي مقيد به حقوق طبيعي هم چون جمهوريت افلاطون و دولتهاي كمونيستي.
درجه وابستگي دولتها به اخلاق و مذهب تفاوت مي كند: گاه دولتي متعهد است كه برخلاف قوانين شرعي قانون وضع نكند و گاه بنابراين دارد كه همه سازمانهاي قضايي و اداري و قانونگذاري را شرعي كند و دولت اسلامي يا مسيحي باشد. بيگمان دولت به عنوان شخصيت حقوقي نمي تواند اخلاق و مذاهب داشته باشد. پس قيد ديني و اسلامي براي دولتها به معناي پايبند بودن آنها به نظام ديني و ارزشهاي اخلاقي است.
2. دولت در كنار اخلاق:
در اين فرض، دولت از هر جريان فلسفي و اعتقادي شايع در ميان مردم جداست و تنها به شخص معين و با رعايت قواعد ويژه به اداره سازمانهاي سياسي و قضايي مي -پردازد، بي طرف است و به منزله ابزاري در اختيار حكمرانان قرار مي گيرد.
3. دولت حاكم بر اخلاق:
در اين مفهوم دولت، حكومت بر اخلاق هم چيره است، در اين گونه دولتها، دولت هر چه را اراده كند اخلاقي و نيك است و انسانها نه فقط در بعد سياسي بلكه در ساير ابعاد اقتصادي، اجتماعي، اخلاقي و خانوادگي بايد از مشي رسمي و دولتي تبعيت كنند: مانند مفهوم دولت در نظر فاشيسم و سوسياليسم ملي در آلمان نازي.
به دليل مناقشه آميز بودن مفهوم دولت اخلاقي و اختلافات فزاينده اي كه در معنا و كاربرد آن وجود دارد، ارایه يك تعريف جامع از دولت اخلاقي چندان آسان نيست. از اين رو، در اين نوشتار ضمن عنايت به رويكردهاي مختلف در باب دولت اخلاقي، به عنوان آغازي بر مباحث بعدي و برداشت از ديدگاه هاي موجود مفهوم دولت اخلاقي را در ذيل تشريح مي كند؛ تفاوت دولت اخلاقي با اخلاق دولتي تبيين شده، سپس با توجه به منابع سياسي اسلام در اين باره خواهيم پرداخت.
مراد از دولت اخلاقي، دولتي است قوانين و مقررات عادلانه اي وضع نمايد تا بتواند با هدف وصول انسان به سعادت، پيوند عميقي ميان فعل سياسي و فعل اخلاقي خود برقرار سازد و رفتار عادلانه با شهروندان خويش و دولتهاي ديگر داشته باشد؛ در اين معنا اخلاقي بودن وصف شخصيت حقوقي دولت است نه كارگزاران و دولتمردان آن، اگرچه آنان نيز موظفند از نظر شخصي داراي صفات كمال اخلاقي باشند.
بنابراين، دولت اخلاقي غير از «اخلاق دولتي» «Ethics Professional» است و آن اخلاق حرفه اي است كه اهداف آن عبارتند از :
الف) حفظ حقوق خودمختاري حرفه ها بدون دخالت دولتها در امور آنان؛
ب) فلسفه وجودي حرف، خدمت به مردم است؛ در نتيجه منافع مشتريان بر منافع شخصي آنها برتري دارد؛
ج) قوانين اخلاقي (كد اتيكز)، مجموعه اي منسجم از استانداردهاست كه هدفشان تضمين حقوق مردم و حفظ اعتماد يك جانبه آنان به حرفه است؛
د) علاوه بر مهارت و دانش، پايبندي خدشه ناپذير به اخلاق حرفه اي شرط ورود و ماندن در حرفه است؛
ه ) هيچ شخص حقيقي يا حقوقي خارج از حرفه حق ندارد براي اعضاي يك حرفه، قواعد اخلاقي تعيين كند، چرا كه اين مسئوليت و تكليف از ماهيت حرفه ناشي مي شود و بر عهده خود حرفه است.
از ديدگاه اسلام برخلاف نظريه واقعگرايي سياسي كه رعايت اخلاق را در رفتار فرد، اجتماع، حرفه و سياسيت تاكيد مي كند؛ علاقه اي به رعايت اصول اخلاقي در حوزه سياست ندارد، هرچند سعي دارد اقدامات خود را توجيه اخلاقي كند. از اين روست كه «مورگنتا» مي گويد:
«اصول عام اخلاقي را نميتوان در شكل انتزاعي و عامشان در مورد اقدامات دولتها به كار بست، بلكه بايد اصول مزبور را از صافي شرايط خاص زماني و مكاني عبور داد. دولتهاي ملي، در تعقيب منافع خويش، تحت حاكميت نوعي اخلاق قرار دارند كه متفاوت از اخلاق افراد در روابط شخصيشان است. مخلوط كردن اخلاق فردي با اخلاق دولت، به معناي استقبال از فاجعه ملي است.»
دولت اخلاقي از نگرگاه انديشمندان غربي:
چنان كه يادآوري شد، دولت، محوريترين مفهوم يا مقوله در مطالعه سياست و علوم سياسي بوده و تعريف آن، همواره مورد مناقشه پژوهشگران و صاحبنظران بوده است، دولت كاربردها، تعاريف و معاني بسيار گسترده و متعددي دارد و مي توان آن را بر طيف وسيع و مجموعه اي از نهادها و امثال آن كار برد. دولت مفهومي فراگير و محيط بر حكومت است. و حكومت عنصر بنيادي و وسيله اي است در خدمت هدفهاي اعضاي دولت يعني مردم. از آنجا كه مفهوم دولت اخلاقي بيش از همه در ادبيات سياسي هگل به كار رفته است، از اين رو در اين قسمت از نوشتار، مفهوم دولت مدرن در انديشه هگل مورد بررسي و توجه قرار گرفته، آن گاه تعريف دولت اخلاقي از نگاه دوركيم و روسو ارزيابي مي شود.
1. دولت اخلاقي در انديشه هگل
از ميان سه نوع دولت؛ دولت بيروني، دولت سياسي و دولت اخلاقي، هگل آخري (دولت اخلاقي) را بهترين دولت مي داند، زيرا اين شكل از دولت را به تحقق روح در تاريخ نزديكتر مي بيند. دولت مدرن برخلاف نمونه هاي تاريخي خود آنچنان قدرتمند، عظيم و گسترده است كه سرشت و ماهيت آن به صورت يكي از موضوعات محوري و مناقشه برانگيز در مباحثات سياسي و مناقشه هاي ايدئولوژيك درآمده است.
معاني دولت از نگاه هگل: هگل به سه معنا انديشه دولت را به كار مي برد: در تفسير سنتي انديشه هگل، تنها به دو معنا اشاره شده است. اين سه معنا عبارتند از:
1. دولت در متن جامعه مدني، كه هجل آن را دولت بيروني مي نامند؛
2. دولت سياسي؛
3. دولت اخلاقي، كه اين معنا كاملترين و فراگيرترين معناي دولت در نظر هگل است و وجوهي از معاني ديگر را نيز دربر دارد.
دولت بيروني: دولت در اين معنا مآلاً به مفهوم مجموعه منظمي از قوانين است كه فراتر از ازدحام اغتشاش آميز بازار قرار دارد. همين معناي دولت است كه در پشت مفاهيمي چون حق انتزاعي، اخلاق و جامعه مدني نهفته است. مصداق مفهوم حق انتزاعي، قواعد حاكم بر حقوق و آزاديهاي فردي است. فرد كه داراي استقلال و اختيار و برخي حقوق خاص است با دولت به عنوان مجموعه اي از قواعد خارجي روبه رو مي شود. وي مي گويد: اصل دولتهاي مدرن داراي توان و ژرفايي شگرفي است.
دولت سياسي: هگل در اين معنا از دولت، مفهومي را عرضه مي كند كه پيشرفته تر از مفهوم قبلي است؛ اما بازهم محدود؛ يعني مفهوم دولت سياسي هگل دولت را در اين معنا بر حسب نهادهاي خاص حكومت بررسي مي كند. وي قانون اساسي را در معناي قديمي تر و توصيفي تر آن، مشتمل بر پادشاه، قوه مجريه و قوه قانونگذاري مي داند، و در اين جا به نظام قدرت سياسي نظر دارد.
دولت اخلاقي: سومين معناي دولت كه هگل آن را از مفهوم دولت سياسي متمايز مي كند، مفهوم دولت اخلاقي است. در اين مرحله است كه شهروندان به وجود معنايي اخلاقي در ساختار نهادي دولت پي مي پرند. هگل بر آن بود كه ما درون دولت به اوج تكامل انساني و تاريخي خود مي رسيم. دولت نه صرفاً مجموعه اي از قوانين مستقل و مجزا از علايق عملي شهروندان و نه ساختار سياسي مبين و نماينده مجموع منافع و علايق موجود است، بلكه از لحاظ صوري، نهادي اخلاقي است كه در قالب قوانين و ساختارهاي سياسي خود متضمن علايق اخلاقي افراد است. ميان اراده فرد و اراده يا غايت مندرج در قوانين، هيچ گونه گسستگي وجود ندارد و نبايد هم وجود داشته باشد. براين اساس هگل استدلال ميكند كه خواستها و نيازهاي واقعاً ذهني و دروني شهروندان، در جهان عيني نهادها ريشه دارد. هگل آشكارا مفهوم دولت كامل (دولت اخلاقي) را از مفهوم دولت سياسي و دولت بيروني جدا مي كند، هرچند اين دو مفهوم اخير خود دقايقي از انديشه دولت كامل تلقي مي شوند.
مفهوم اخلاقي دولت، مبين دولت كامل يعني جامعترين و كاملترين معناي دولت است. روي هم رفته، انديشه هگل در تميز اين معنا از معاني ديگر دولت همواره منظم نيست؛ اما بيترديد نظريه اخلاقي دولت، نظريه خاصي است كه هگل به نظريات دولت افزوده است. به هر حال، دولت اخلاقي فرايندي اجتماعي است كه در آن جوهر آگاهي و اراده فردي در نهادها عينيت مي يابد. هگل دولت را در اين مرحله فعليت انديشه اخلاقي ميخواند. در اين مرحله است كه آزادي واقعي به دست مي آيد و موضوعات اراده فردي با موضوعات عقل منطبق مي شوند.
هگل، از ديدگاهي متفاوت، دولت را ايده اي اخلاقي ديد كه از لحاظ اخلاق عمومي بر جامعه مدني برتر است. او در كتاب فلسفه حق،دولت را با حرمت و احترامي شايسته قلمرو نوع دوستي و همدلي متقابل ديد، در حالي كه جامعه مدني را زير سلطه منافع شخصي تنگ نظرانه مي دانست.
اميل دوركيم يكي از نظريهپردازان دولت و جامع شناسان سياسي است كه به نقش و كاركرد اخلاقي براي دولت مدرن قائل بوده و از مفهوم دولت اخلاقي صحبت كرده اند، وي برآن بود كه جامعه مجموه اي از انديشه هاي اخلاقي است.
دوركيم براي نشان دادن چگونگي گذار جوامع مكانيكي به سمت جوامع ارگانيكي به بررسي نظامهاي حقوقي به عنوان شاخص ملموس قواعد اخلاقي مي پردازد. از آن جايي كه نظامهاي حقوقي در مواجهه با تغييرات رفتار اجتماعي مجبور به انطباق خود با تغييرات هستند، ميتوانيم از طريق مطالعه تغييرات آنها، دگرگونيهاي اساسي در نظم اخلاقي جامعه را بشناسيم.
دوركيم مهمترين عامل انسجام جامعه جديد را «تقسيم كار» مي داند. و به اين نتيجه مي رسد كه «لازمه انسجام ارگانيك، فردگرايي اخلاقي است».
از نظر وي اخلاق، «دستگاهي از واقعيات تحقق يافته است كه با دستگاه كلي جهان پيوند دارد.»
امر اخلاقي سرچشمه همبستگي است و بشر را در مسيري غير از پيگيري «انگيزشهاي خودپرستانه اش» هدايت مي كند. اين امر انسان را با انسانهاي ديگر در بطن جامعه پيوند مي زند. و «هر قدر اين گونه پيوندها بيشتر و نيرومندتر باشد اخلاقيت استوارتر است.»
اخلاق فردگرايي دوركيم در جهان مبتني بر همبستگي ارگانيكي ظاهر مي شود. در نزد دوركيم اين اخلاق «به موضوع نوعي مذهب و اعتقاد مذهبي تبديل مي شود» كه از آن به عنون «كيش فرد» ياد مي كند. از نظر دوركيم، كيش فرد در برابر خودشيفتگي قرار مي گيرد و در بطن خويش «احترام به تماميت همه افراد جامعه» را به دنبال دارد. به عبارت ديگر «خدا انگاري فرد منجر به احترام به حقوق انساني و تصديق اين حقوق گرديده است. و همدردي با همه آنچه انساني است، دلسوزيِ بيشتري براي همه رنجها و بدبختيهاي بشري، اشتياق بيشتري براي نبرد با آنها و تخفيف آنها و عطش بيشتري براي عدالت» را در خود مستتر دارد.
در نظام مبتني بر فردگرايي اخلاقي، به دليل اين كه فرد از قواعد اخلاقي پيروي مي كند، تمام اعمالش صورت اخلاقي به خود مي گيرد. در اين نظام، اخلاق جامعه حاصل جمع قواعد اخلاقي، عرفي و قانوني است.
در اين نظام، فردگرايي اخلاقي در قامت روح كلي حاكم بر روابط اجتماعي افراد در جامعه جديد عمل مي كند. به همان صورت كه وجدان جمعي، جامعه سنتي را از خطر فروپاشي در امان نگه مي داشت، فردگرايي اخلاقي نيز به محافظت از انسجام و پايداري جوامع جديد مي پردازد. «جوامع صنعتي مدرن با ساختاري اجتماعي كه روز به روز پيچيده تر مي شود با تقسيم دقيقتر كار تعريف مي شوند، جوامع صنعتي تخصصي كردن و تقسيم بندي دقيق كار را ضروري مي سازند و به همراه آن وابستگي متقابل فزاينده اي پديدار مي گردد. اين وابستگي متقابل جديد كه ويژگي روابط اجتماعي است، دقيقا كيفيت جوامع صنعتي است كه اساس همبستگي ارگانيك را ايجاد مي كند. تقاوت دركاركردهاي اعضاي هر جامعه، تفاوتهاي فردي را به وجود مي آورد و بدينسان انگيزه فردگرايي مي شود».
از نظر او در يك جامعه ارگانيكي كه تقسيم كار به حد اعلي مي رسد لزوم كسب تخصص و به كارگيري آن از سوي فرد زمينه را براي ارزشمند شدن فرد و حقوق فردي او فراهم مي سازد.
در اين جا قواعد عمل اخلاقي، عنصر وظيفه را به همراه دارد. فرد انجام وظيفه مي كند چون به دنبال خيررساني به ديگري (اعضاي جامعه) است و ديگري انجام وظيفه مي كند چون به دنبال خيررساني به فرد است از اين جاست كه ابعاد سهگانه فردگرايي اخلاقي نمايان مي شود: اول اين كه فرد در پي سود رساني به جامعه است، دوم اين كه اين مقوله اخلاقي، استقلالي را به همراه دارد كه منشا آن «اقتدار اخلاقي» است و سوم اين كه عمل اخلاقي آدميان وابسته به جامعه مي باشد. دوركيم منشا اين وابستگي را «امر مقدس» مي نامد.
فردگرايي اخلاقي، مخالف نفع فردي بر اساس هرج و مرج است. فردگرايي اخلاقي در جهت آن ارزشهاي اخلاقي است - يعني آزادي و برابري - كه در عصر جديد مي تواند شالوده همبستگي اجتماعي را فراهم آورد».
اما از آن جايي كه فردگرايي اخلاقي به تنهايي نمي تواند خلا چارچوب اخلاقي نظام سنتي را در روابط بين اجزاي جامعه پر كند، شرط اساسي توسعه تقسيم كار گسترش آزاديهاي انساني مي -شود. ضمن اين كه چون تقسيم كار خود «سرچشمه عالي همبستگي اجتماعي است، پايه نظم اخلاقي را نيز تشكيل مي دهد».
آزادي هاي انساني توسط نهادهاي مدني كه نقش واسط را بين دولت و فرد بر عهده مي گيرند، محافظت مي شوند. همچنين توسعه تقسيم كار، منجر به ظهور وظايفي جديد براي دولت در صيانت از حقوق افراد مي شود. در اين جا دولت، ملزم به فراهم كردن شرايط تحقق آرمانهاي فردگرايي اخلاقي است. در واقع دوركيم با علم بر اينكه دولت مي تواند آزاديهاي فردي را تهديد كند، از طريق برجسته كردن نقش تشكلها و انجمنهاي صنفي به عنوان واسط بين جامعه و دولت، نظريه جديدي را درباره دموكراسي عرضه مي دارد. و براي پر كردن خلا ناشي از فقدان امر انسجام بخش، از تشكلها و انجمنهاي صنفي سخن به ميان مي آورد. تشكلها و انجمنهاي صنفي در عين توجه وافر به آرمانهاي فردگرايي اخلاقي، از جايگاه رابط بين دولت و جامعه در نقش ابزار تحقق آرمانهاي فردگرايي اخلاقي براي رضايت همگاني كل جامعه تلاش مي كنند. «فردگرايي اخلاقي، نظامي مبتني بر رضايت همگاني فراهم مي آورد كه به نظم كل جامعه مربوط مي شود ولي نمي -تواند مستقيماً وظايف شغلي مختلف را اخلاقي كند، زيرا در اين وظايف قواعدي اختصاصي مطرح است كه به نوع خاص فعاليت مورد نظر معطوف است. انجام اين وظيفه بر عهده سازمانهاي صنفي است.
3. دولت اخلاقي در انديشه روسو
ژان ژاك روسو، در اصل علاقمند بود بگويد چگونه دولت مي تواند بر بنيادهاي اخلاقي بازسازي شود و چگونه نظام مشروع حكومت مي تواند فراهم آيد. بنابر نظر قرارداد اجتماعي وي، دولت محصول كوشش سنجيده انسان است و اقتدار خود را از رضايت مردمي مي گيرد كه در زمانهاي دور تاريخي از راه قرارداد اجتماعي خود را به صورت هيأتي سياسي سازمان دادند. قاطع ترين مساله اي كه روسو با آن روبرو بوده، مساله رضايت است. به نظر او همين كه رضايت مردم تامين شد، دولت اخلاقي و قانوني و عادلانه مي تواند به وجود آيد، و هنگامي كه رضايت افراد موجود نباشد، حكمران، ستمگر و غاصب خواهد بود.
رهبر معظم انقلاب بارها در صحبتهایشان خواسته اند که مسئولین و خواص نظام در مورد مسئله فتنه موضع گیری شفاف و صریح داشته باشند
وخودشان نیز فرموده اند که ((بنده نسبت به فتنه حساس هستم و در خصوص آن مواضع صریح اتخاذ می کنم. ))
لازم به ذکر است موضع گیری فقط محدود به بحث فتنه نمی شود و مسائل بسیاری در سطحنظام و جامعه وجود دارد که نیاز به موضع گیری آنهم از نوع صریح و شفاف دارد.
مسائلی از قبیل فیشهای حقوقی نجومی، فسادهای مالی ، حجاب و سبک زندگی و ….
متاسفانه شاهد هستیم که برخی مسئولان نسبت به این موضوع اهمال کرده و در موضع گیری های خود مردم را به بازی می گیرند .
هم ندای مطیع امر رهبریم سر می دهند و هم در کارهایشان نسبت به رهبری زاویه دار حرکت میکنند.
هم قضایا را محکوم می کنند و هم با محکومین همان قضیه نشست و برخاست دارند .
هم شعار همراهی با مردم می دهند و هم با متخلفان عکس یادگاری می گیرند.
هم متخلف را از کار برکنار میکنند و هم در جلسه برکناری از وی تعریف و تمجید میکنند
البته خوشبختانه مردم ماهمواره موضع گیری های صریح و به موقع داشته اند که نمونه واقعی آن در انتخابات و راهپیمائیها و شعارهایی که سر می دهند تبلور پیدا می کند . حضور هایی که باعث تقویت پایه های نظام و انقلاب شده و مردم رابه عنوان سرمایه های اصلی نظام در صحنه نگه داشته است.
اگر مسئولین هم همگام با مردم سریعاً و صریحاً مواضع خودرا اتخاذ کنند مسلماً دوگانگی و دو دسته گی در سطح جامعه کمتر و خسارات وارده بر نظام کمتر و کمتر خواهد بود.
دفاع جانانه از مرزها و آرمانهای انقلاب اسلامی!
مقام معظم رهبری (دامت ظله العالی ):
- آنچه وظیفهی ملتها و ملت و مسؤولان ماست، این است که خود را برای دفاع شرافتمندانه از آرمانها و مرزهای خود آماده کنند.
- در هر كاری كه هستیم، احساس مسئولیت كنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهوری اسلامی؛ یعنی از اسلام، حقوق مردم، و عزت كشور.
- برخلاف خواست دشمن، اكثریت جوانان ما آماده هستند كه هروقت و هرطور لازم باشد، از كشور و نظام و دین و شرف و عزت ملی خود دفاع كنند.
- دفاع همیشه، با آلات قهریّه نیست؛ با مشت نیست، با تفنگ نیست. گاهی دفاع، با فهمیدن است. گاهی دفاع، با زبان است. گاهی دفاع از حقیقت، با حضور در جایی است.
- كسی كه وقتی كشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است، میتواند ادعا كند كه اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت.