چند پیشنهاد ساده برای مصرف کمتر انرژی در ساختمان
بالاترین میزان مصرف انرژی در ساختمانها مربوط به سیستم های گرمایشی و تامین آب گرم مصرفی است .در کشور عزیزمان ایران، سرانه مصرف انرژی سالانه ۳۶۰۰۰ کیلو وات ساعت برای هر شهروند می باشد. نرخ مصرف فوق و روند صعودی آن موجب شده تا نیاز به تغییر رویکرد در مصرف و ارتقاء فرهنگ مصرف انرژی در کشور بیش از پیش احساس شود .
۱) دمای اتاق را در وضعیت بهینه تنظیم نمایید
با تنظیم دمای اتاق بالاتر از حد متعادل عملاً انرژی را هدر می دهیم – پس چه خوب است که دمای محل کار یا سکونت خود را هوشمندانه تنظیم نماییم. در روزهای آفتابی در فصل سرما ، اتاق های روبه آفتاب موقعیت مناسبی جهت حفظ گرمایش فضای زندگی رافراهم می کنند و امکان پایین آوردن دمای سیستم گرمایش و حتی خاموش نمودن آن را در طول روز به مامیدهند.
دمای اسمی مناسب برای محل زندگی حدود ۲۰ درجه سانتی گراد و برای محل کار- بواسطه جنب و جوش کار و جلوگیری از خستگی و خواب الودگی حدود ۱۸-۲۰ درجه در نظر گرفته می شود ، که البته این دما مربوط به فصل سرد سال بوده و طبیعتاً در فصول گرم صرف انرژی کلان جهت پایین آوردن دمای محل تا این حد نه تنها عاقلانه و مقرون به صرفه نیست بلکه به نفع سلامت شهروندان نیز نمیباشد. لازم به ذکر است که محققین در گزارشات خود دمای اتاق خواب را در وضعیت بهینه ۱۹ درجه سانتی گراد تعیین کرده اند.دمای در نظر گرفته شده برای آشپزخانه و حمام نیز در همین حدود مناسب می باشد.
2) هوا دهی محیط
یکی از ملاحظات مهم برای زندگی سالم وجود هوای پاک و تازه محیط زندگی می باشد. در همین راستا با هوا دهی مناسب محیط کار یا سکونت خود را از رطوبت و بوهای نامطبوع عاری و به حفظ سلامت و روحیه خود کمک می کنیم. شاید برخی بر این باور باشند که هوای اتاق باید به صورت دائم در جریان تبادل با فضای باز باشد و به عنوان مثال همیشه گوشه پنجره را باز بگذارند، ولی این موضوع موجب هدر رفتن انرژی گرمایشی و نهایتاً اتلاف آن میگردد. روش صحیح این کار بازکردن تمام پنجره برای مدت ۲ دقیقه و در صورتی که پنجره کوچک باشد این زمان تا ۵ دقیقه قابل افزایش می باشد. بدین طریق هم تهویه مناسب در فضای مورد نظر صورت میگیرد و انرژی نیز تا سر حد امکان تلف نمی شود.
3) استفاده از سیستم های گرمایش جدید
در صورت استفاده از سیستم های گرمایش قدیمی نه تنها هزینه های نگهداری بالا و مطلوبیت استفاده از این نوع سیستم ها پایین است بلکه مصرف انرژی در آنها تا ۳۰%بالاتر از سیستم های جدید می باشد. توجه داشته باشیم که منابع انرژی مورد استفاده در این نوع سیستم های گرمایشی از منابع تجدید نا پذیرهستند، پس صرف پرداخت هزینه بالاتربرای استفاده از این نوع سیستم ها توجیه مناسبی نیست. همه مردم در حفظ محیط زیست و آسیب رساندن کمتر به آن باید کوشا باشند. لذا با جایگزینی سیستم های قدیمی با تکنولوژی های جدیدتر و همچنین سرویس به موقع ۳۰% در هزینه های مصرف نیز میتوان صرفه جویی کرد. خوب است بدانیم که فقط تنظیم نبودن مشعل میتواند۵% هزینه های مصرف سوخت را افزایش دهد.
هزینه های مالی تحمیل شده به ساکنان ساختمان با مجتمع های مسکونی جهت نوسازی و تنظیمات دوره ای این سیستم ها نه تنها در درازمدت بازگشت مالی در کاهش مصرف را به دنبال خواهد داشت بلکه ذخایر سوخت های فسیلی را برای استفاده بهتر نسل های آینده حفظ خواهد نمود.
4) مانع داغ کردن رادیاتورها شوید!
به منظور بهره مندی هرچه بیشتر و بهتر از توان گرمایشی رادیاتور و شوفاژ (و حتی در سیستم های فن کوئل) باید جریان مناسب هوا در اطراف آنها برقرار باشد. این جریان که به آن کنوکسیون نیز میگویند فقط درصورتی در بهینه ترین وضعیت خود برقرار میگردد که رادیاتور در موقعیت مناسب با آزادی فیزیکی مطلوب قرار گرفته باشد. بدین منظور موارد ذیل باید لحاظ گردند:
پنهان نبودن رادیاتورها در پشت پرده ، غالباً به منظور حفظ زیبایی و مخفی ماندن رادیاتور از آنها استفاده می گردد ، محصور نبودن رادیاتور در بین مبلمان و دکورهای سنگین منزل و مواردمشابه که مانع تبادل درست گرمای رادیاتور با هوای محیط میگردد. در موارد فوق الذکر حرارت رادیاتور در اطراف آن حبس میگردد و تبادل مناسب با محیط پیدا نمیکند، که اصطلاحاً به آن داغ کردن رادیاتور هم اطلاق می گردد. در نتیجه این امر عدم بهره مند شدن از مصرف انرژی و نتیجتاً هدر رفتن آن می باشد.
۵) از هدر رفتن انرژی گرمایی از طریق پنجره ها جلو گیری نمایید.
پنجره ها هیچگاه به اندازه دیوار ها عایق دما گرما نمی باشند و همواره بیشترین میزان هدر رفتن انرژی از راه پنجره ها صورت می پذیرد. در طراحی ساختمان حتی الامکان باید از پنجره های دو جداره استفاده نمود که در این راستا سایز پنجره ها نیز تاثیر به سزایی در جلوگیری از هدر رفتن انرژی دارد. در پنجره هایی که تک جداره و با ضریب هدر رفت انرژی بالا هستند می بایست تا جای ممکن از کرکره های چوبی بیرون و پرده های ضخیم و بلند از داخل استفاده کرد تا دمای داخل را تا بیشترین حد ممکن حفظ نمود. بستن کرکره های چوبی بیرونی در هنگام شب می تواند تا ۵۰% از اتلاف انرژی جلوگیری نماید.
6) استفاده از درز گیرهای مناسب در پنجره و درها
در خصوص پنجره های تک جداره با چهارچوب فلز و یا چوب استفاده از درزگیرهای لاستیکی و یا نمدی موجود در بازار تاثیر به سزایی در کاهش مصرف انرژی از طریق حفظ دمای محیط دارد .
توجه داشته باشیم که در این گونه درز گیرها باید بطور منظم تعویض گردند تا تاثیرات مناسب خود را حفظ نمایند. این گونه سرمایه گذاری های کوچک معمولاً نتایج مطلوب و مقرون به صرفه ای در فصل سرما به همراه خواهد داشت.
7) مراقب گول خوردن ترموستاتیک والو باشید
باید مطلع باشیم که در مواردی که رادیاتور در کنار یا زیر پنجره های معرب قرار می گیرند (مانند اتاق های طبقات بالای ساختمان – زیر شیروانی ) ، والوترموستاتیک عملاً از سرمای انتقال یافته از پنجره به والو ، گول می خورد. این بدین معناست که هوای اتاق لزوماً تاثیر بر عملکرد والوترموستاتیک ندارد و بیشتر سرمایی که از جدار پنجره ها به والو وارد می شود در تعیین دمای رادیاتور مؤثر است – لذا در این گونه موارد حرارت مازاد تولید میگردد که معادل اتلاف انرژی و سوخت و بالارفتن هزینه می باشد.
8) استفاده از” وضعیت دمای شب”
در سیستم های حرارتی جدید “وضعیت دمای شب” وجود دارد. این امر موجب پایین آوردن دما در هنگام شب می شود که عملا با توجه به خواب بودن ساکنین و عدم نیاز به دمای بالاتر در محیط ، باعث پایین آوردن هزینه سوخت می شود.
به یاد داشته باشیم که هریک درجه کاهش در دمای محیط در فصول سرد ، معادل کاهش هزینه سوخت در حدود ۶% می باشند. برای پایین آوردن هزینه آب گرم نیز به سادگی در مصرف آب گرم صرفه جویی کنید!
9) آیا لزومی به وجود آب گرم همیشگی داریم؟
برای تامین آب گرم حدود ۱۲% مصرف خانگی جریان آب باید تخصیص پیدا کندو این در حالتی است که حدود۳۰% هزینه گرمایش و آب گرم برای تامین آب گرم منازل مسکونی تخصیص یابد. چنین نرخی معرفی لزوم استفاده منطقی و فکرشده آب گرم را ضروری میسازد. اگر واقعاً فکر شده مصرف کنیم میبینیم که دستان نه چندان کثیف خود را میتوانیم به سرعت با آب بشوییم . یا اینکه ظرف های نه چندان چرک را که تعداد شان زیاد هم نیست را می توان با آب سرد یا ولرم شستو شو داد. مجموع این راهبرد ها هزینه آب گرم را تا حدود نصف می تواند کاهش دهد.
10) دوش گرفتن بجای وان آب داغ!
وان آب گرم بسیار آرامش بخش است اما به چه قیمتی ؟ صرف وقت فراوان و مصرف زیاد آب تنها علل عدم توصیه این کار نیست !
انرژی فراوان برای گرم کردن آن میزان زیاد آب لازم است . چرا به جای وان آب گرم از دوش آب گرم که با صرف بسیار کمتر آب و وقت و البته انرژی ، ما را به همان میزان پاکیزگی و شادی می رساند استفاده نکنیم؟
در ساختمان هایی که آب گرم آنها با نیروی برق تامین میشود برای یک وان آب گرم مقدار ۶ کیلو وات ساعت انرژی برق باید صرف شود که معادل روشن بودن تلویزیون خانه برای ۱۲۰ ساعت است .
دانشمندان و شخصیت های غیرمسلمان در باره امام حسین علیه السلام و قیام ایشان چه گفتهاند؟
پرسش :
دانشمندان و شخصیت های غیرمسلمان در باره امام حسین علیه السلام و قیام ایشان چه گفتهاند؟
پاسخ :
حرکت امام حسین (ع) و واقعه کربلا آنچنان عالمگیر است که بسیاری از اندیشمندان شناخته شده در برابر آن خضوع نموده و و با بازگو نمودن مطالبی بزرگی و ارزشمندی این واقعه را در حد خود در جامعه انعکاس داده اند. در زیر به گزیدهای از این اظهارات اشاره می شود :
1. گاندي:
من نهضتم را مديون حسين بن علي (ع) هستم و من چيز تازه اي براي مردم هندوستان به ارمغان نياورده ام.
2. چارلز ديکنز (نويسنده انگليسي):
اگر منظور امام حسين(ع) جنگ در راه خواستههاي دنيايي خود بود، من نميفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند. پس عقل چنين حکم مي کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاري کرد.
3. جرجي زيدان، نويسنده لبناني:
پس از رحلت پيامبر(ص)، حب جاه و مال بر فضايل اخلاقي فائق آمد و افکار و آراي آل علي(ع) در ميان چنان مردمي بي اثر ماند. چنانکه مردم کوفه به خاطر جاه و مال بيعتي را که با امام حسين(ع) بسته بودند، در هم شکستند و به اين نيز اکتفا نکرده و او را کشتند.
4. توماس مان، متفکر آلماني:
اگر بين فداکاري مسيح و حسين(ع) مقايسه شود حتماً فداکاري حسين پرمغزتر و باارزش تر جلوه خواهد نمود. زيرا مسيح روزي که آماده براي فدا شدن گرديد زن و فرزند نداشت و در فکر آنان نبوده که بعد از او به چه سرنوشتي دچار خواهند آمد. امام حسين(ع) زن و فرزند داشت و بعضي از آنها کودک خردسال بودند و احتياج به پدر داشتند.
5.کورت فريشلر، مورخ بزرگ آلماني:
امام حسين(ع) در فداکاري قدم را از حدود فدا کردن خود برتر نهاد و فرزندانش را هم فدا کرد… تصميم ثابت حسين(ع) براي فداکاري مطلق نه ناشي از لجاجت بود نه معلول هوا و هوس و او با پيروي از عقل مصمم شده بود که به طور کامل فداکاري کند تا اينکه مجبور نشود بر خلاف عقيده و آرمان والاي خود به وسيله سازشکاري با يزيد بن معاويه و زندگي ادامه دهد. مي دانيم که حسين(ع) خود را براي کشته شدن آماده کرده بود. و او عزم داشت خويش را فدا نمايد چرا توقف نکرد تا به قتلش برسانند و چرا دائم اسب مي تاخت و شمشير مي انداخت… حسين(ع) دست روي دست گذاشتن و توقف براي کشته شدن را دور از مردانگي و جهاد در راه عقيده و آرمان خود مي دانست. در نظر حسين(ع) در همانجا توقف کردن و گردن بر قضا دادن تا اين که ديگران نزديک شوند تا او را به قتل برسانند خودکشي محسوب مي شود. يک مرد دلير و با ايمان خودکشي نميکند.
6. توماس کارلايل، دانشمند بزرگ انگليسي:
بهترين درسي که از تراژدي کربلا مي گيريم اين است که حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند. آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددي در جايي که حق و باطل روبرو مي شوند اهميت ندارد. پيروزي حسين(ع) با وجود اقليتي که داشت موجب شگفتي من است.
تندن انديشمند هندي:
قيام کربلا معدل بشريت را بالا برد و سطح آن را ارتقا بخشيد.
آنتوان بارا (دانشمند مسيحي سوري):
اگر بگويم حسين (ع) چراغ اسلام است کم گفته ام، اگر بگويم که او زره اسلام است کم گفته ام، بهترين جمله اي که مي توانم بگويم اين است که او وجدان تمام اديان در تمام تاريخ است.
واشنگتن ايروينگ(مورخ آمريکايي):
براي امام حســـين ممکن بود که زندگي خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد،ليکن مسووليت پيشوايي مسلمين اجازه نمي داد که او يزيد را به عنوان خليفه بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت، در زير آفتاب سوزان سرزمين خشک و در روي ريگهاي تفتيده…روح حســـين فنا ناپذير است؛اي پهلوان من و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، حســـــين!
پرفسور ادوارد براون (شرق شناس انگليسي)
آيا قلبي پيدا مي شود که وقتي درباره کربلا سخن مي شنود آغشته به حزن و اندوه نگردد؟
حتي غير مسلمانان نيز نمي توانند پاکي روحي را که اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انکار کنند… هر کس اندکي حس در نهاد خود داشته باشد نمي تواند از اين غصه غم انگيز متاثر نشود.
موريس دوکبري (انديشمند فرانسوي)
حســـين براي شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام مرتبه اسلام از جان و مال و فرزندان گذشت و زير بار استعمار و ماجرا جويي يزيد نرفت، پس بياييد ما هم شيوه او را سر مشق قرار داده از زير دستي يزيديان نوعي رهايي يابيم و مرگ با عزت را بر زندگي با ذلت ترجيح دهيم، زيرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگي با ذلت است.
پرفسور ماربين (فيلسوف و خاورشناس آلماني):
من معتقدم که رمز بقا و پيشرفت اسلام و تکامل مسلمانان به خاطر شهيد شدن حســــين و آن رويدادهاي غم انگيز مي باشد و يقين دارم که سياست عاقلانه مسلمانان و اجراي برنامه هاي زندگي ساز آن به واسطه عزاداري حيسني بوده است. مادامي که اين روش و خصلت در ميان مسلمانان وجود دارد هرگز آنها تن به خواري نمي دهند و تحت اسارت کسي نمي روند.
سر پرسي سايکس (خاور شناس انگليسي):
حقيقتا آن شجاعت و دلاوري که اين عده قليل از خود بروز دادند به درجه اي بوده است که در تمام قرون متمادي هر کسي که آن را شنيد بي اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين عده مردم دلير غيرتمند، نامي بلند و غير قابل زوال براي خود تا ابد باقي گذاشتند.
کورت فريشلر (مورخ مشهور آلماني و نويسنده کتاب امام حسين و ايران):
تصميم ثابت حســـين براي فداکاري مطلق نه ناشي از لجاجت بود، نه معلول هوي و هوس؛ او با پيروي از عقل مصمم شده بود که به طور کامل فداکاري کند تا مجبور نشود بر خلاف عقيده و آرمان والاي خود با سازش کاري با يزيد بن معاويه به زندگي ادامه دهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.امام حسین(ع) از دیدگاه بزرگان، اندیشمندان و مستشرقین غیر مسلمان. پدید آورنده : جوزف، رینو متشرق فرانسوی
2.امام حسین (ع) از دیدگاه بزرگان، اندیشمندان و مستشرقین غیر مسلمان - پروردگار. … علی و حسین دو قهرمان اسلام: گابریل انکری، ترجمه فروغ شهاب.
چرا امام حسین عليه السلام با اینکه معجزۀ به وجود آوردن آب و نفرین کافران را داشت این کارها را در روز عاشورا انجام نداد؟
پرسش :
چرا امام حسین ـ عليه السلام ـ با اینکه معجزۀ به وجود آوردن آب و نفرین کافران را داشت این کارها را در روز عاشورا انجام نداد؟
پاسخ :
جواب سئوال در دو قسمت قابل طرح است. امّا بخش اوّل سئوال: می دانیم یکی از افتخارات هر مسلمانی شهادت و یکی از مهم ترین دستورات اسلام جهاد است و برای دفاع از دین و توسعۀ آن بصورت یک وظیفه بر مسلمانان تشریع شده است و امام ـ عليه السلام ـ که علت مبقیۀ اسلام است نیز مشمول این تکلیف است و طبیعی است انجام این دستور مهم که در قرآن دهها آیه در فضیلت آن و عظمت مجاهدین آمده است، زحمات و سختی هائی را دارد، حال اگر امام ـ عليه السلام ـ این تکلیف الهی را انجام بدهد ولی مشکلات آن را از قبیل جراحات و گرسنگی و تشنگی به صورت معجزه و خارق العاده برطرف نماید و یا در جهاد همیشه پیروزی ظاهری نیز نصیب امام و لشکریانش بشود دیگر جهاد و شهادت مفهوم واقعی خود را از دست خواهد داد، بنابراین تحمل جهاد و مشکلات آن برای امام ـ عليه السلام ـ و غیر او باید یکسان باشد و اداء این تکلیف به طور طبیعی صورت بگیرد زیرا پیامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امام ـ عليه السلام ـ نیز بشر است و وظائف خود را از هدایت و طاعت از راههای طبیعی انجام می دهد.
اما بخش دیگر سئوال و مسأله نفرین امام ـ عليه السلام ـ دو صورت می تواند داشته باشد:
الف: اینکه امام ـ عليه السلام ـ نفرین کرده باشد به گونه اي که در همان صحنۀ کربلا دشمن به طور دسته جمعی مستأصل و به طور کلی نابود و پیروزی ظاهری نیز نصیب امام شده باشد، می دانیم چنین نفرینی صورت نگرفته و دلائلی می تواند داشته باشد. اولاً قرآن کریم می فرماید: «در حالی که امت استغفار کنند و یا پیامبر در میان شان باشد خدا آنها را عذاب نمی کند»و می دانیم همان گونه که پیامبر رحمۀ للعالمین و هادی به سوی حق و مایۀ نجات امت است و عذابهای امت های پیشین به سبب وجود پیامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از این امت برداشته شده است، اوصیاء آن حضرت نیز چنین اند و به جز مقام نبوت همۀ مقامات پیامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را دارند و به همین جهت امام حسین ـ عليه السلام ـ تا آخرین لحظه در روز عاشورا سعی کرده است دشمن را از هلاکت نجات بدهد تا مبادا کسی بدون آگاهی از حقیقت در ورطۀ سقوط قرار بگیرد و چون امام ـ عليه السلام ـ عناد شخصی با دشمن ندارد حرّ بن یزید ریاحی را که تا چند لحظه قبل دشمن و سد محکم سر راه امام ـ علیه السلام ـ بود می پذیرد و از او استقبال می نماید و وقتي شهید می شود طبیبانه به بالین سرش رفته و برایش دعا می کند.
بنابراین امام ـ علیه السلام ـ که خود ناجی است و امان اهل زمین است هیچ گاه در حق امت به گونه اي نفرین نمی کند که مستأصل و ریشه کن شوند زیرا امام ـ علیه السلام ـ خود علت مبقیه عالم است.
از امام باقر ـ علیه السلام ـ سوال شده است که دلیل احتیاج مردم به امام و نبی چه چیز است؟ فرموده است: «وجود آن ها برای بقاء عالم لازم است» و پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ می فرماید: «ستارگان امان اهل آسمان اند و اهل بیت من امان اهل زمین»
ثانیاً؛ نتیجه اي که از شهادت امام ـ علیه السلام ـ و شهدا کربلا نصیب اسلام شد، معلوم نبود از راه «نفرین» نصیب اسلام بشود زیرا هدف امام اصلاح امت جدش و امر به معروف و نهی از منکر و معرفی اسلام، برداشتن پرده نفاق از چهره یزیدیان بود و با شهادت امام این هدف بخوبی برآورده شد چون مسأله شهادت امام ـ علیه السلام ـ و اسارت اهل بیت نهایت قساوت دشمن و مخالفتشان را با قرآن و اسلام و نداي وجدان و سفارش پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در مورد اهل بیت نشان داده و معلوم کرد که آن ها برای بدست آوردن پول، پست و مقام چند روزه دنیا تا چه اندازه حاضرند تن به ذلت داده حکم وجدان خویش را زیر پا بگذارند و خود را مستوجب عذاب الهی نمایند.
همان گونه که امام حسین ـ علیه السلام ـ فرموده است: «خشم خدا بر یهودیان آنگاه سخت گردید که برای او فرزندی قائل شدند و خشم خدا بر مسیحیان آنگاه شدید شد که خدایان سه گانه قائل شدند و خشم خدا بر آتش پرستان وقتی بیشتر شد که به جای خدا، آفتاب و ماه را پرستیدند و غضب خدا بر قوم دیگری (که خود را امت پیامبر خاتم می دانند) آنگاه شدیدتر شد که بر کشتن پسر پیامبرشان هماهنگ گردیدند» ولی اگر امام لشکر دشمن را نفرین می کرد و آن ها یکسره نابود می شدند، فقط برای مدت موقتی از چنگ دشمن رهائی می یافت اما زمینه تبلیغ اسلام، معرفی حقیقت و دریدن پرده های تاریکی که تبلیغات دروغین ایجاد کرده بود، با وجود حکومت شام فراهم نمی شد در حالی که می دانیم امام ـ علیه السلام ـ از طریق تحمل شکست ظاهری و بهره مند شدن از نعمت شهادت این زمینه را با اسارت اهل بیت ـ علهیم السلام ـ فراهم کرد و مبلغین خود را به خانه دشمن فرستاد و به اهداف خویش (که حفظ اسلام، رسوائی همیشگی دشمن و پرده برداشتن از چهره حکومت زور، تزویر و دروغ بود) به آسانی دست یافت زیرا:
زمینه تبلیغ پس از شهادت امام ـ علیه السلام ـ و وقوع فاجعه و خاموش شدن احساسات کینه توزانه و طمعکارانه و جانشین شدن احساسات رقت انگیز و پیدا شدن جنبه مظلومیت طبعاً فراهم شد و در حقیقت مرحله بهره برداری از قیام امام ـ علیه السلام ـ به وسیله اهل بیت بعد از شهادت امام ـ علیه السلام ـ انجام یافت و آن ها از فرصت به گونه اي استفاده کردند که در کوفه قیام توّابین را به وجود آوردند و بعد همین کوفه علیه شام و ابن زیاد قیام کرد.
ب: نفرین دشمن به گونه اي که گرفتار ذلت شود و نیز نفرین بعضی از افراد آن ها به طور خاص در روز عاشورا توسط امام ـ علیه السلام ـ صورت گرفته است که خود به دو صورت تحقق یافته است.
اول: در یکی از سخنرانی های روز عاشورا حضرت دست های خود را بسوی آسمان بلند کرده و لشکر دشمن را به طور عام چنین نفرین کرد: «خدایا قطرات باران را از آنان قطع کن و سال هایي مانند سال های یوسف بر آن ها بفرست و غلام ثقفی را بر آنان مسلط گردان تا با کاسه تلخ ذلت، سیراب شان سازد…. و از آنان انتقام من و خاندان و پیروانم را بگیرد زیرا اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن از یاری ما دست برداشتند….»
دوم: در روز عاشورا پس از آن همه هدایت های امام ـ علیه السلام ـ چند نفر در انکار حقیقت لجاجت را به آخرین مرحله رسانیدند و لذا حضرت آن ها را به طور خاص و به نام نفرین نموده است.
1ـ امام ـ علیه السلام ـ محمد بن اشعث را که قرابت امام ـ علیه السلام ـ را با پیامبر صریحاً انکار کرد این گونه نفرین نمودند «خدایا همین امروز ذلت زودرس او را بر من بنمایان».
2ـ عبدالله بن حوزه را این گونه نفرین نمود: «خدایا او را به سوی آتش بکشان» نفرین امام ـ علیه السلام ـ در مورد این دو در همان روز به اجابت رسید.
3ـ عبدالله بن حصین را این گونه نفرین نمود: «خدایا او را با تشنگی بکش و هیچ گاه نبخش».
4ـ و به عمر بن سعد فرمود: «خدا کسی را بر تو مسلط کند که در رختخواب سر از تنت جدا کند و امیدوارم از گندم عراق جز اندکی نخوری»
نفرین امام ـ علیه السلام ـ در مورد این دو نفر بعد از عاشورا به اجابت رسید.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ حماسه حسینی، شهیدمرتضی مطهری
2ـ نفس المهموم، شیخ عباس قمی
مجازات تهمت به همسر
مجازات تهمت به همسر
«و الذین یرمون أزوجهم و لم یکن لهم شهداء إلا أنفسهم فشهدة أحدهم أربع شهدت بالله إنه لمن الصدقین؛ کسانى که همسران خود را متهم (به عمل منافى عفت) مى کنند و گواهانى جز خودشان ندارند هر یک از آنها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد که از راستگویان است» (نور/ 6). این آیه در حکم استثناء و تبصره اى بر حکم حد قذف است، به این معنى که اگر شوهرى همسر خود را متهم به عمل منافى عفت کند و بگوید او را در حال انجام این کار خلاف با مرد بیگانه اى دیدم حد قذف (هشتاد تازیانه) در مورد او اجرا نمى شود، و از سوى دیگر ادعاى او بدون دلیل و شاهد نیز در مورد زن پذیرفته نخواهد شد، چرا که ممکن است راست بگوید و نیز ممکن است دروغ بگوید. در اینجا قرآن راه حلى پیشنهاد مى کند که مساله به بهترین صورت و عادلانه ترین طریق حل مى گردد و آن اینکه نخست باید شوهر چهار بار شهادت دهد که در این ادعا راستگو است.
چنانکه قرآن مى فرماید: کسانى که همسران خود را متهم مى کنند و گواهانى جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد که او از راستگویان است و در پنجمین بار بگوید: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد. به این ترتیب شوهر براى اثبات مدعاى خود از یکسو، و دفع حد قذف از سوى دیگر، چهار بار این جمله را تکرار مى کند: «اشهد بالله انى لمن الصادقین فیما رمیتها به من الزنا؛ من به خدا شهادت مى دهم که در این نسبت زنا که به این زن دادم راست مى گویم» و در مرتبه پنجم مى گوید: «لعنت الله على ان کنت من الکاذبین؛ لعنت خدا بر من باد اگر دروغگو باشم». در اینجا زن بر سر دو راهى قرار دارد اگر سخنان مرد را تصدیق کند و یا حاضر به نفى این اتهام از خود به ترتیبى که در آیات بعد مى آید نشود، مجازات و حد زنا در مورد او ثابت مى گردد. اما او نیز مى تواند مجازات (زنا) را از خود دفع کند که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد در این نسبتى که به او مى دهد از دروغگویان است و در مرتبه پنجم بگوید که غضب خدا بر او باد اگر آن مرد در این نسبت راستگو است.
در جای دیگر خداوند می فرماید: «إن الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخرة و أعد لهم عذابا مهینا* و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنت بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتنا و إثما مبینا؛ آنها که خدا و پیامبرش را ایذاء مى کنند خداوند آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور مى سازد، و براى آنان عذاب خوار کننده اى آماده کرده است* و آنها که مردان و زنان باایمان را به خاطر کارى که انجام نداده اند آزار مى دهند متحمل بهتان و گناه آشکارى شده اند» (احزاب/ 57-58). در اینکه منظور از ایذاء پروردگار چیست؟ بعضى گفته اند همان کفر و الحاد است که خدا را به خشم مى آورد، چرا که آزار در مورد خداوند جز ایجاد خشم مفهوم دیگرى نمى تواند داشته باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که آزار و اذیت خداوند همان آزار و اذیت پیامبر و مؤمنان است، و ذکر خداوند براى اهمیت و تاکید مطلب است. و اما آزار و اذیت پیامبر اسلام مفهوم وسیعى دارد و هر گونه کارى که او را آزار دهد شامل مى شود، اعم از کفر و الحاد و مخالفت دستورات خداوند، هم چنین نسبتهاى ناروا و تهمت، و یا ایجاد مزاحمت به هنگامى که آنها را دعوت به خانه خود مى کند، همانگونه که در آیه 53 سوره احزاب آمده: «ان ذلکم کان یؤذى النبى؛ این کار شما پیامبر را آزار مى دهد» و یا موضوعى که در آیه 61 سوره توبه آمده که پیامبر را به خاطر انعطافى که در برابر سخنان مردم نشان مى داد به خوش باورى و ساده دلى متهم مى ساختند: «و منهم الذین یؤذون النبى و یقولون هو اذن؛ گروهى از آنها پیامبر را آزار مى دهند و مى گویند او آدم خوش باورى است» و مانند اینها. حتى از روایاتى که در ذیل آیه وارد شده چنین استفاده مى شود که آزار خاندان پیامبر مخصوصا على (ع) و دخترش فاطمه زهرا (س) نیز مشمول همین آیه بوده است.
در صحیح بخارى جزء پنجم چنین آمده است که رسول خدا فرمود: «فاطمة بضعة منى فمن اغضبها اغضبنى؛ فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم در آورد مرا به خشم در آورده است». همین حدیث در صحیح مسلم به این صورت آمده: «ان فاطمة بضعة منى یؤذینى ما آذاها؛ فاطمه پاره اى از تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مى آزارد». شبیه همین معنى درباره على (ع) از پیامبر گرامى اسلام نقل شده است. و اما لعن در این آیه به معنى دورى از رحمت خداست، و این درست نقطه مقابل رحمت و صلوات است که در آیه قبل آمده بود. در حقیقت لعن و طرد از رحمت آنهم از سوى خداوندى که رحمتش گسترده و بى پایان است بدترین نوع عذاب محسوب مى شود، به خصوص که این طرد از رحمت هم در دنیا باشد و هم در آخرت، چنانکه در آیه مورد بحث اینگونه است و شاید به همین جهت مساله لعن قبل از عذاب مهین ذکر شده و تعبیر به اعد (آماده کرده است) دلیل بر تاکید و اهمیت این عذاب است.
در آیه بعد از ایذاء مؤمنان سخن مى گوید و براى آن بعد از ایذاء خدا و پیامبر اهمیت فوق العاده اى قائل مى شود، مى فرماید: کسانى که مردان و زنان باایمان را به خاطر کارى که انجام نداده اند آزار مى دهند، محتمل بهتان و گناه آشکارى شده اند. چرا که مؤمن از طریق ایمان پیوندى با خدا و پیامبرش دارد، و به همین دلیل در اینجا در ردیف خدا و پیامبرش قرار گرفته. تعبیر «بغیر ما اکتسبوا» اشاره به این است که آنها مرتکب گناهى نشده اند که موجب ایذاء و آزار باشد، و از اینجا روشن مى شود که هرگاه گناهى از آنان سر زند که مستوجب حد و قصاص و تعزیر باشد اجراى این امور در حق آنها اشکالى ندارد و همچنین امر به معروف و نهى از منکر مشمول این سخن نیست.
مقدم داشتن بهتان بر اثم مبین به خاطر اهمیت آن است، چرا که بهتان از بزرگترین ایذاء ها محسوب مى شود و جراحت حاصل از آن حتى از جراحات نیزه و خنجر سختتر است، آن گونه که شاعر عرب نیز گفته: «جراحات السنان لها التیام و لا یلتام ما جرح اللسان؛ زخمهاى نیزه التیام مى یابد اما زخم زبان التیام پذیر نیست». در روایات اسلامى نیز اهمیت فوق العاده اى به این مطلب داده شده است. در حدیثى از امام صادق (ع) مى خوانیم خداوند عزوجل مى فرماید: «لیأذن بحرب منى من آذا عبدى المؤمن!؛ آنکس که بنده مؤمن مرا بیازارد اعلان جنگ با من مى دهد!». قرآن شدیدا آنها را مورد سختترین حملات خود قرار داده و اعمال آنان را بهتان و گناه آشکار معرفى کرده است. شاهد این سخن در آیات بعد نیز خواهد آمد. در حدیث دیگر که امام على بن موسى الرضا از جدش پیامبر نقل کرده چنین آمده است: «من بهت مؤمنا او مؤمنة او قال فیه ما لیس فیه اقامه الله تعالى یوم القیامه على تل من نار حتى یخرج مما قاله فیه!؛ کسى که مرد یا زن مسلمانى را بهتان زند یا درباره او سخنى بگوید که در او نیست خداوند او را در قیامت روى تلى از آتش قرار مى دهد تا از عهده آنچه گفته برآید!».
شوق دیدار
اظهار شوق و میل به دیدار امام زمان علیه السلام و دعا برای دیدار او ، وظیفه هر مومن منتظر است. در دعای ندبه می خوانیم :«بر من گران است که همه را ببینم و تو را نبینم و از تو ندایی به گوشم نرسد. در دعای عهد که از امام صادق علیه السلام روایت شده است ،می خوانیم :«بار خدایا !آن طلعت رشیده و آن چهره نازنین را به من نشان بده و دیده ام را به سرمه یک نگاه به او ،روشن ساز ».امام صادق علیه السلام نیز فرمود:«هرگاه یکی از شما آرزوی دیدار قائم علیه السلام را داشته باشد ،بایذ آرزوی کند اورا در عافیت دیدار نماید که همانا خداوند ،محمد صلی الله و علیه و آله را به عنوان رحمت مبعوث کرد و قائم را برای عقوبت مبعوث می کند». و نیز فرمود هرکس پس از هر نماز واجب خود ، این دعا را بخواند ،همانا امام«م ح م د »فرزند حسن عسکری علیه السلام را در بیداری یا خواب خواهد دید .مطلع آن دعا این است:«اللهُمَ بَلِّغ مولانا صاحِبَ الزَّمان ِ اَینَما کانَ وَ حَیثُما کان َ…».
منبع: الفبای مهدویت (موعود نامه )،مجتبی تونه ای ،ص 440
وای بر من وای بر من ! اگر مردم حلالمون نکنن چی؟
موسسه جبل عامل در لبنان مخصوص پسر ها ومدینه الزهرا مخصوص دختر های یتیم شیعه بود، از چند ساله تا ۱۶ – ۱۷ ساله. مجتمعی بود فرهنگی که هم مدرسه بود وهم خوابگاه . دکتر چمران محبوبیّت خاصی در بین آنها داشت.
یک بار با بی سیم خبر دادند که دکتر دارد برای دیدنتان با ماشین به مدینه الزهرا می آید . به محض شنیدن این مطلب بچه ها ومسئولان مجتمع رفتند و با اسلحه اتوبانی را که از بیروت به سمت دریا می رفت رو بستند .
دکتر که از دور آمد و دید راه بسته است تعجب کرد و پرسید : مگه اتفاقی تو مدینه الزهرا افتاده ؟! چرا ماشین های مردم معطلند؟! او بلا فاصله خود را به افراد مسلح رساند وگفت : چرا اتوبان را بستین؟! کی قراره به این جا بیاد؟ وقتی جواب شنید به احترام شما اتوبان را بستیم ، هر دو دستش را بلند کرد و بر سر خود زد و گفت :
وای بر من وای بر من ! اگر مردم حلالمون نکنن چی؟
بچه ها با تعجب پرسیند :مگه اشتباهی از ما سر زده ؟ دکتر گفت: برای همین چند دقیقه ای که به خاطر من از عمرشون تلف شده فردا باید جوابگو باشیم وبعد دوباره گفت :وای برتو مصطفی باید از تک تکشون حلالیّت بطلبیم او به سراغ ماشین ها رفت سرش را از شیشه تک تک ماشین ها داخل می کرد ومی گفت آقا منو حلال کنید؛ این بچه های منو حلال کنید ، نفهمیدن اشتباه کردن ؛
منبع: کتاب چمران مظلوم بود به کوشش علی اکبری ، چاپ هفتم ،زمستان ۹۳ ، ص ۱۱
ﺍﺧﻮﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄﺮ ﺑﺰﻥ ، ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ
یکی از شبهای جمعه در جبهه؛
ﺍﺧﻮﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄﺮ ﺑﺰﻥ ، ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ
رزمندگان و بسیجی ها که در جبهه حضور داشتند علاوه بر ایمان و خلوص و شجاعتی که داشتند اهل شادی و مزاح نیز بودند .
یکی از خاطرات طنز جبهه اینچنین نقل شده است :
ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ ،
ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻣﺠﻠﺲ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ
ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ : ﺍﺧﻮﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄﺮ ﺑﺰﻥ ، ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ
– ﺍﺧﻪ ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺘﺸﻪ؟
ﺑﺰﻥ ﺍﺧﻮﯼ ، ﺑﻮ ﺑﺪ ﻣﯿﺪﯼ ، ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺴﻤﻮﻧﺎ
ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ .
ﺑﻌﺪ ﺩﻋﺎ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻤﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ
ﺗﻮ ﻋﻄﺮ ﺟﻮﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ !
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ هم ﯾﻪ ﺟﺸﻦ ﭘﺘﻮﯼ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ…
شاید این شب یکی از آخرین شب های آن دلاوران بوده است که در کنار معنویت بودن کسانی که با مزاح و شوخی دیگران رو نیز به خنده وا میداشتند .
شادی روح همه شهدا صلوات
چماق خورد و باز هم انقلابی ماند
یادی از شهید علی اکبر رستمی؛
چماق خورد و باز هم انقلابی ماند
روز اول آبانماه بود. در 30 مهرماه 38 سال قبل (1357) اولین راهپیمایی علیه رژیم شاه در اسدآباد شکل گرفت و فردای آن روز یعنی اول آبان دومین راهپیمایی که به تحریک رییس پاسگاه ژاندارمری شهر، گروهی چماقدار به راهپیمایی دانش آموزان حمله ور شدند.
یکی از شاهدان آن روز برادر احمد مهرانفر مشاهدات خود را این چنین نگاشته است: انقلاب هنوز پیروز نشده بودیکروز ازحیاط دبیرستان سید جمال الدین تظاهرات بر علیه رژیم طاغوت شروع از ابتدای شهر درمسیر خیابان امام به سمت پایین ادامه دادیم و این اولین تظاهرات در شهر اسدآباد بود و مردم با تعجب ما را نگاه میکردند و اکثر آنها هم جرئت پیوستن به مارا نداشتند.
به انتهای شهر که رسیدیم گروهی چماقدار طرفدار شاه به ما حمله ور شده و به شدت با چوب و چماق مارا می زدند و جمع دانش آموزان را پراکنده کردند. با چند نفر از دوستان به یک خیابان فرعی فرار کردیم چماقداران هم به دنبال ما.
یکی از کسبه که این وضع را دید ما را به داخل مغازه برد و کرکره را پایین کشید. در همین لحظه شهید علی اکبر رستمی به جلوی همان مغازه رسید و قبل از آن که مغازه دار فرصت کند او را هم به داخل بکشاند چماقداران به او رسیدند و دسته بیل را بالا بردند و گفتند بگو جاوید شاه و شهید با صدای بلند گفت: مرگ بر شاه و ضربه دسته بیل روی دست او فرود آمد. این وضعیت چندبار تکرار شد ولی شهید رستمی زیر بار نرفت.
هر بار و با هر ضربه مرگ بر شاه را بلندتر میگفت. و این در حالی بود که این شهید عزیز حدود 16سال داشت. شاید بگوئید ما در بین شهدا و اسرا 13 ساله هم داریم. بلی این شهدا آزادگان عزیز پس از حضور حضرت امام در ایران در دانشگاه معنویت و عرفان امام پرورش یافتند. نه در زمانی که آشنایی با امام از طریق سخنرانی روحانیون، اعلامیه، و یا حداکثر فتوکپی عکس حضرت امام بود. و این استقامت شهید عزیزمان در آن زمان حاکی از ایمان قوی به اعتقادات دینی بود. روحش شاد.
ما کی قراره توبه واقعی بکنیم ...
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم…
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم
از این که مرگ را فراموش کردم
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم،
غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم
نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم
از این که ” خدا می بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا … به نشنیدن زدم
از ……
و…..
فرازهایی از توبه نامه شهید 13 ساله کرجی - شهید محمودی
من حسینم! آمدهام دلت را آباد کنم...
هو الرحمن الرحیم
پیر مرد 70 ساله بود , پشت خط، مسئول ایستگاه صلواتی بود
محاسنی سفید و چهره ای نورانی داشت . بسیجیان به او «بابا صلواتی » می گفتند
و گاهی به شوخی می گفتند: «بابا امروز نور بالا می زنی!»
واقعا چهره ای دوست داشتنی و شخصیتی مجذوب کننده داشت
از گفتار و رفتارش لطف و عطوفت می بارید . چهارماه بود به مرخصی نرفته بود
هر وقت علتش را می پرسیدیم
می گفت: «چرا به مرخصی بروم؟ من آمده ام در خدمت رزمندگان باشم . عمرم را کرده ام
این آخر عمری از خدا خواسته ام شهادت را نصیبم نماید
آرزو دارم شهید شوم و مانند امام حسین علیه السلام سرم از بدن جدا شود و بر نیزه قرار گیرد .»
از نظر ما، محال بود این آرزوی باباصلواتی برآورده شود
تا این که یک روز هواپیماهای دشمن منطقه را بمباران کردند
یک راکت به ایستگاه صلواتی اصابت کرد . پیرمرد به شهادت رسید
وقتی به کنار جنازه سوخته اش رسیدیم; سر در بدن نداشت
دو روز بعد بچه ها سر باباصلواتی را در نیزارهای اطراف رودخانه پیدا کردند
او به آرزویش رسیده بود!
منبع:مشق های آسمانی، مجموعه خاطرات فرهنگیان ایثارگر، ص 48