غلط خوانده شدن صیغه عقد ازدواج
غلط خوانده شدن صیغه عقد ازدواج
س. چه مقدار غلط خواندن به صیغه عقد ازدواج ضرر نمی زند و اگر عاقد الفاظ عقد ازدواج را غلط بخواند و بعد متوجه اشتباه خود شود، اولاً حکم عقد ازدواج مذکور چیست؟ ثانیاً تکلیف فعلی فرد عاقد چیست؟
ج. اگر غلط به گونه ای نباشد که معنا تغییر کند و عرفاً معنای مورد نظر از آن فهمیده شود ـ اگر چه به آن غلط می گویند ـ ، عقد محکوم به صحت است، و عاقد و زوجین در این باره تکلیفی ندارند؛ ولی اگر به گونه ای خوانده شده که معنا تغییر می کند و خلاف آنچه مورد نظر بوده را می فهماند، در این صورت اگر وکالت او برای خواندن عقد مدت معینی نداشته و باقی است باید فوراً عقد را به طور صحیح بخواند و اگر وکالت او زمان معینی داشته و مدت آن گذشته است، باید فوراً به زوجین اطلاع دهد و زوجین در صورت تمایل به زندگی مشترک اقدام به تجدید عقد نمایند. و روابط زناشویی آن دو در مدتی که از باطل بودن عقد اطلاع نداشته اند، وطی به شبهه محسوب می شود و نسبت به گذشته تکلیفی ندارند.
آموزش رانندگی به زن توسط نامحرم
سؤال. آیا برای زن، یاد گرفتن رانندگی به کمک مرد اجنبی در مکان مخصوص تعلیم رانندگی، با علم به اینکه آن زن حجاب و عفاف شرعی خود را حفظ می کند، جایز است؟
جواب. آموختن رانندگی با کمک و راهنمایی مرد اجنبی در صورتی که با مواظبت بر حجاب و عفاف و اطمینان به عدم وقوع در مفاسد همراه باشد، اشکال ندارد، ولی در عین حال شایسته است که یکی از محارم وی همراه او باشد، بلکه اولی این است که آموزش رانندگی به کمک مربّی زن یا یکی از محارم صورت بگیرد.
اجوبة الاستفتائات، سؤال ۱۳۲۹
سفر ایستگاه
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
ومن چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
وهمچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!
قیصرامین پور ،دستور زبان عشق
مشارکت در جرم و جنایت
کسی که منکرات را می بیند
و شکسته شدن حریم مقدسات شرع را به تماشا می نشیند
و با بی تفاوتی از کنار آن می گذرد
راه را برای شیوع منکرات
و گسترش گناه را دامن می زند
و این به معنای مشارکت در جرم و جنایت است.
مثل آیینه باش .
می خواهی امر به معروف کنی خیلی آهسته،
مثل آیینه باش .
داد نمی زند .
وقتی روبروی آیینه می ایستی جیغ نمی کشد .
سکوت محض است آهسته ؛
هیچکس خبردار نیست جز تو و آیینه….
علامه حسن زاده آملی
بیست سال معصیت
جوانی در بنی اسرائیل زندگی می کرد و به عبادت خداوند مشغول بود .روزها را به روزه و شب ها را به نماز و عبادت .بیست سال کارش همین بود ،تا این که روزی شیطان او را فریفت،از خدا فاصله گرفت و عبادت ها را به گناه تبدیل کرد و از جمله گناه کاران شد و بیست سال براین طریق ماند.روزی جلوی آیینه آمد،خود را دید ،موهایش سفید شده بود.به خود آمد و از کردارش سخت نادم و پریشان شد.
گفت: خدایا بیست سال معصیت کردم ،اگر توبه کنم آیا قبولم می کنی؟صدایی شنید که می فرماید:«تا آن وقتی که که ما را دوست داشتی ،ما هم تو را دوست داشتیم ،ترک ما کردی ،ماهم تو را ترک کردیم ،معصیت ما را کردی ،مهلتت دادیم ،اگر توبه کنی ما هم می پذیریم.
منبع: ثمرة الحیاة،ج 3،ص 377
جلسه مشاوره ازدواج و مقدمات آن
امروز در خدمت سرکار خانم رنجبر مشاور مدرسه بودیم.ایشان در این جلسه به مبحث شیرین و مهم ازدواج و مقدمات آن اشاره داشتند.
نکات مهم جلسه:
* آن چیزی که زندگی ما را از ملائکه و دیگر موجودات خاکی جدا کرده است. انتخاب ماست ما می توانیم چنان انتخاب کنیم که از ملائکه هم بالاتر رویم و می توانیم بگونه ای انتخاب کنیم که از خاک هم پست تر شویم.
* بهترین انتخابها :
← انتخابی است که به موقع با وجود شرایط و رفع موانع با معیار های حساب شده و شیوه ی شناسایی صحیح با آگاهی کامل با همراهی عقل و دل و با تائید خانواده وبا تحقیق صحیح و توکل بر خداوند باشد.
← انتخابی است که صرفاً براساس احساسات و علاقمندی زود گذر نباشد،همه جانبه باشد همراهی و پشتیبانی خانواده را داشته باشد در حال اضطرار و با عجله نباشد ،با نگاه به آینده باشد.هیچ چیز بیرونی و درونی در آن نباشدسطحی نباشد،با طیب خاطر باشد.
← بهترین اتنخاب زمانی است که انسان هم خوب انتخاب کند هم خوب انتخاب شود لذا صادقانه بگوید و نشان دهد و عاقلانه بشنود و ببیند و هم فرد را درنظر بگیرد.
← هم خانواده و فرهنگ او را فقط به دیدگاه خود اکتفا نکند از دیگران کمک بگیرد ولی نهایتاًخود تصمیم بگیرد.
← بهترین انتخاب زمانی است که عوامل تحریک زای عاطفه میدان در نباشد عاقلانه انتخاب کند و عاشقانه زندگی کند.
← بهترین انتخاب ،انتخاب کسی است که ما را به آرامش برساند لباسی باشد برای محافظت از بدی ها .
← بهترین انتخاب شانسی و تصادفی نیست بلکه تعقلی و توکلی است .بهترین انتخاب فردی است که ه دل ، هم فکر ،هم عقیده ،و همراه انسان باشد و این از طریق تقلب یا تحمیل به دست نمی آید.
← بهترین انتخاب با انتخاب بهتر فرق دارد ….
الحمدلله ، دلم شکست
گاهی نگاهشان ….
گاهی با کلامشان ….
و گاهی با رفتارشان …. عذابم می دهند…
… دل این سرمایه پر از احساس وجودم را می شکنند …
…امّا بزرگی می گفت اینقدر نق نزن ...
مگر بد مهمانی را به خانه دلت خوانده اند…
دعایشان کن و برایشان از خدا خیر بخواه و تنها به خودش واگذارشان کن …
ببین ناخواسته چه عزیزی را به دلت خوانده اند...
فقط از فرصت استفاده کن!!!
مگر نه این است که امام زین العابدین فرمود:خداوند هر دل غمگینی را دوست دارد …خب زرنگ باش خودت را محکم در آغوش مهربانی پروردگارت غرق کن فرصت از این بهتر …
مگر نه این است که پیامبر نور و رحمت فرمود: خداوند در دلهای شکسته جای دارد …پس چرا درنگ کنیم خودت را تا می توانی برای خدایت لوس کن…و بدان خداوند خیری را برایت اراده نموده …
شکر گزارش باش و بگو
الحمدلله ، که دلم شکست .
دولت عشق
گفت :فقیرم.
گفتند:نیستی.
گفت:فقیرم!باور کنید.
گفتند:نه!نیستی.
گفت:شما از حال و روز من خبر ندارید.
وحال و روزش را تعریف کرد.گفت که چقدر دستهایش خالی است و چ سختی هایی شب و روز می کشد.ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.
گفت:به خدا قسم که چیزی ندارم.
گفتند:صددینار اگر به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری ؟ از ما فرزندان محمد صلی الله علیه و آله .
گفت :نه !به خدا قسم نه .
-«هزار دینار؟»
- نه !به خدا قسم نه.
-دهها هزار ؟
- نه !باز دوسستتان خواهم داشت .
-گفتند: چطوری می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی ؟
«چطور می گوئی فقیری وقتی کالای عشق به ما در دارایی تو هست؟»
منبع : کتاب خدا خانه دارد،فاطمه شهیدی ،ص 134
نا امید امیدوار
محمد بن عجلان ثروتش را از دست داد،به شدت فقیر شد و مقدار زیادی نیز بدهکار شد.بالاخره به فکر افتاد که پیش حاکم مدینه که از خویشاوندانش بود ،برود و از نفوذ او استفاده کند. در بین راه، به پسر عموی امام صادق علیه السلام رسید، پس از سلام و احوال پرسی ،پسر عموی امام از او پرسید:کجا می روی ؟
گفت: مقدار زیادی بدهی دارم ، پیش امیر می روم تا کارم را اصلاح کند. پسر عموی امام گفت : از پسر عمویم امام صادق علیه السلام چند حدیث قدسی شنیده ام که می خواهم برایت نقل کنم.
خداوند می فرماید: به عزت و جلالم سوگند ، کسی که به غیر من امید وار باشد ، امیدش را قطع می کنم.
نیز می فرماید: وای بر این بنده ، او بدون این که ما را بخواند و از ما بخواهد ، نعمت های خود را به او عطا نمودیم، آیا اگر ما را بخواند و در خواستی نماید ، خواسته اش را رد می کنیم ؟
آیا تو گفتی خدایا چشم می خواهم که خداوند به تو چشم داد؟
آیا وقتی خداوند به تو گوش ، دهان ، دست و پا داد ، تو آن ها را از خداوند خواسته بودی ؟ محمد که این احادیث را برای اولین مرتبه می شنید ، با اشتیااق گفت : دوباره آن ها را برایم بخوان .
پسر عموی امام صادق علیه السلام دوباره احادیث را خواند و محمد با دقت به آن گوش فرا داد. بالاخره فرمایش خداوند در او اثر کرد. و گفت : به خداوند امیدوار شدم و کارم را به او واگذار کردم.
این را گفت و راهش را کج کرد و به خانه بازگشت . طولی نکشید که گرفتاری ها یش بر طرف گردید و قرض هایش پرداخته شد.
منبع: دیده شده در کتاب استعاذه ،ص 186