اگر جامعهای به غیبت دچار شد به تهمت دچار میشود.
اگر جامعهای به غیبت دچار شد به تهمت دچار میشود
مولی الموالی، علیبن ابیطالب علیه السلام میفرمایند: «البُهتانُ عَلی البَری اَعظَمُ مِنَ السَّماء؛ تهمت زدن به آدم بیگناه بزرگتر از آسمانهاست.»
ذیل این روایت شریف ملّای نراقی فرمودند: «یعنی آسمان تحمّل ندارد كه تهمت و بهتان به بیگناه زده شود و به واسطه این بهتان ملائكة الله و اهل آسمان آن كسی را كه تهمت ناروا به دیگری زده لعن میكنند».
ایشان به نقل از حضرت سلطانالعارفین، آیتالله سلطانآبادی بزرگ، آن مرد الهی و عظیمالشّأن فرمودند: اگر در منطقهای یا جایی غیبت و تهمت زیاد شد، آن قسمت از زمین سنگین است و وضعیت بدی دارد.
ایشان فرمودند: پدر من یک موقعی از یكی از مكانها گذشت ـایشان اسم آن مكان را هم نفرمودند، به خاطر اینكه آبروی آنها را حفظ كنند ـ بنا بر این بود ساعاتی در آنجا استراحت كنیم بعد به سفر ادامه دهیم، همان لحظات اول گفتند: حالم بسیار بد است، سینهام گرفته است. گفتم: آقا استراحت كنیم بعد از اینكه حالتان بهتر شد حركت میكنیم. بعد از ظهر نزدیك به غروب بود، ایشان گفتند: هر طوری هست از این جا برویم. هر چه اصرار كردم چرا؟ فرمودند: اصرار نكن دلیلش را نمیگویم، فقط به شما میگویم برویم. ایشان آن لحظات آخر عمرشان فرمودند: میدانید در آن منطقه به من چه گذشت؟ دیدم آن منطقه پر از دود و سیاهی است كه از غیبت و تهمت پر شده بود و سنگینی آن نفس من را میگرفت.
ملّا محسن فیض كاشانی به نقل از آیتالله العظمی سلطانآبادی میفرمایند: آن منطقه طوری سنگین میشود كه انسان مومن قادر به نفس كشیدن نیست، آسمانها هم با آن پاكی خودشان صددرصد نمیتوانند تحمّل كنند..
وجود مقدّس امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند: «الْبُهْتَانُ عَلَى الْبَرِیِّ أَثْقَلُ مِنَ الْجِبَالِ الرَّاسِیَاتِ؛ بهتان و تهمت زدن به انسان بیگناه سنگینتر از كوههای استوار است.» (الخصال، ج 2، ص 5)
به تعبیر بزرگان كوه استوار با زلزلههای شدید هم تكان نمیخورد، امّا تهمت آنقدر سنگین است كه به تعبیری كوه با عظمت و استوار را هم میلرزاند و نمیتواند بار این گناه باعظمت و كبیره را تحمّل كند.
نفس المهموم
نفس المهموم
نویسنده: شیخ عباس قمی
دوره نگارش: قرن چهاردهم
«نفس المهموم» کتابی خوشخوان و خوش تدوین درباره امام حسین (علیه السلام) است که قیام آن حضرت را با نظر رایج شیعه بیان میکند. این کتاب نشان دهنده اوج تسلط یک عالم بر تاریخ و مقتل و روایات است. این کتاب، حاصل جمع کتابهای گذشتگان است و همانطور که نویسنده ابتدای کتاب گفته در آن مطالبی را که خود قبول دارد و صحیحی میداند نقل کرده. برای همین میتوان میگفت این مقتل کتاب جامعی است که به هیچ عنوان گزافه گویی و اباطیل و حرف اشتباه ندارد. تا حدی که بعداز مقتل نفس المهموم و کتاب «منتهی الامال» شیخ عباس قمی که روایتی از زندگانی اهل بیت (علیهم السلام) است، بیشتر مقاتل بعد از آن از مطالب این کتاب بهره بردهاند. «نفس المهموم» شامل مقدمه، پنج باب و موخره است. ترجمه «نفس المهموم» به فارسی را نخستین بار آیت الله ابوالحسن شعرانی با عنوان «دمع السجوم» و ترجمه دیگر آن را آیت الله محمدباقر کمرهای انجام داده.
خصائص الحسینیه
خصائص الحسینیه
نویسنده: آیت الله شیخ جعفر شوشتری
دوره نگارش: قرن سیزدهم
آیت الله شوشتری از مراجع تقلید و واعظان و خطبای عصر خود بود و کتاب «خصائص الحسینیه» را آن طور که در ابتای کتاب گفته پس از 60 سالگی نوشته. این کتاب که نام دقیق آن «خصائص الحسین (علیه السلام) و مزایا المظلوم» است، با مقتلهای دیگر امام حسین (علیه السلام) تفاوت دارد. چرا که این کتاب درباره تاریخ نگاری قیام اباعبدالله نیست بلکه شرح حال نگاری شخصیت و خصایص آن حضرت است. به همین دلیل کتاب آیت الله شوشتری، اثری کمنظیر و کمابیش ابتکاری است. این عالم بزرگ توانسته در این کتاب برخی از ابعاد شخصیت امام سوم شیعیان را کشف و معرفی کند و از مسائلی سخن بگوید که قبلاً دیگران نگفته بودند. از همین رو، در برخی از روایات کتاب و تحلیلهای نویسنده جای تأمل است. البته اهمیت کتاب در جای خود باقی است. «خصائص الحسین (علیه السلام) یک مقدمه و 11 فصل دارد.
مقتل بحارالانوار
مقتل بحارالانوار
نویسنده: محمدباقر مجلسی
دوره نگارش: قرن یازدهم
کتاب «بحارالانوار» مفصلترین مجموعه حدیثی شیعه است که علامه مجلسی با یاری گروهی از شاگردان خود آن را گردآوری کرده. علامه مجلسی سعی کرده در این دایره المعارف همه موضوعات و مسائل را پوشش دهد. با توجه به این موضوع باید گفت بخشی از کتاب 110 جلدی «بحارالانوار» به زندگی و قیام امام حسین (علیه السلام) اختصاص دارد. به نوعی میتوان گفت علامه مجلسی بخشی از جلد 44 و همه جلد 45 یعنی بیش از یک و نیم جلد از «بحارالانوار» را به زندگانی امام حسین (علیه السلام) و شهادت او و حوادث پس از شهادت آن حضرت در قالب 27 باب اختصاص داده. به این بخش از کتاب که نگارش آن ربیع الاول سال 1079 به پایان رسیده، «مقتل بحارالانوار» گفته میشود. کتاب مقتل علامه مجلسی را آیت الله محمد حسین هشترودی تبریزی در سال 1347 به فارسی ترجمه کرد و نام کتاب را «محن الابرار» گذاشت.
مثیرالاحزان
مثیرالاحزان
نویسنده: علامه ابن نما حلی
دوره نگارش: قرن هفتم
نام کاملش «مثیر الاحزان و منیر سبل الاشجان» است که ابن نما حلی از علمای بزرگ و فقهای شیعه آن را به نگارش درآورده. او بعد از سالها تلاش در راه خدمت به نشر آثار ائمه، در 78 سالگی در شهر حله رحلت کرد. «مثیرالاحزان» کتابی تاریخی و روایی درباره قیام امام حسین (علیه السلام) است که سه بخش دارد. بخش اول شامل گزارشی از قیام امام تا ورود به کربلاست، بخش دوم درباره رخدادهای کربلا تا شهادت آن حضرت و بخش سوم شرح وقایع پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) را بازگو میکند؛ از رفتن اسرا به کوفه و شام و مدینه گرفته تا سخنان حضرت زینت (علیها السلام)، امام سجاد (علیه السلام) و دیگران.
لهوف
لهوف
نویسنده: رضی الدین ابوالقاسم علی بن جعفر بن طاووس
دوره نگارش: قرن هفتم
رضی الدین ابوالقاسم از علما و عرفای بلندمرتبه شیعه است که دهها عنوان کتاب دارد. لهوف که نام اصلیاش «لهوف علی قتلی الطفوف» است یکی از مهمترین منابع مهم تاریخی و روایی شیعه درباره امام حسین (علیه السلام) به شمار میآید. ابن طاووس این کتاب را برای زائرین امام حسین تألیف کرده. برای همین یکی از مواردی که در آن در نظر گرفته، وقت کم مسافران است. به همین دلیل آن را به گونهای نوشته که مسافران در زمان محدود مسافرت آن را مطالعه کنند. به نظر خود ابن طاووس هر کس از ترتیب و نگارش این کتاب آگاه شود، با اختصار و حجم اندکی که دارد میداند با دیگر کتابها متفاوت است و دارای مزیتیهایی است. در «لهوف» هر چند روایات کتاب بدون سند ذکر شدهاند اما با این وجود مورد اعتماد اهل تشیع هستند. مقتل لهوف بارها در تهران، قم، نجف و دیگر شهرها چاپ شده.
مقتل الحسین (علیه السلام)
مقتل الحسین (علیه السلام)
نویسنده: لوط بن یحیی ازدی
دوره نگارش: قرن دوم
لوط بن یحیی ازدی مشهور به ابومخنف از علمای علم تاریخی در کوفه به دنیا آمد و در سال 157 یا 158 هجری درگذشت. پدر او از یاران امیرالمومنین (علیه السلام) و جدش مخنف بن سلیم یا سالم از صحابه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. ابومخنف از مورخین نامدار صدر اسلام است که نخستین کتاب مستقل درباره قیام امام حسین (علیه السلام) را نوشت. برای همین میتوان گفت مقتل الحسین ابومخنف نخستین مقتلی است که 60 سال بعد از واقعه عاشورا نوشته شده مقتل ابومخنف از معتبرترین مقاتل امام حسین (علیه السلام) است چرا که برخی از احادیث را از امام صادق (علیه السلام) نقل قول کرده و بسیاری از مطالب را از شاهدین واقعه کربلا یا یک یا دو واسطه نگاشته اما اتفاق مهمی که برای این کتاب افتاد این بود که مانند دیگر کتابهای با ارزش ابومخنف نابود شد و هیچ نسخهای از آن باقی نماند. ابومخنف حدود 40 کتاب داشت که متأسفانه همه آنها از میان رفته. مهمترین آنها مقتل امیرالمومنین (علیه السلام) مقتل الحسن (علیه السلام) و مقتل الحسین (علیه السلام) بوده. البته مقتل الحسین (علیه السلام) تا حدود قرن چهارم هجری موجود بود و طبری در کتابهایش از آن نقل قول کرده. هر چند کتابی امروز به نام مقتل ابومخنف وجود دارد اما به عقیده بیشتر علمای شیعه این کتاب از او نیست و نمیتوان آن را منسوب به ابومخنف دانست و بنابر دلایل متعددی مجعول است. اولین دلیل اینکه محتوای این مقتل با تاریخ طبری بسیار متفاوت است در حالی که طبری بدون واسطه یا با یک واسطه از کتاب ابومخنف نقل قول دارد. همچنین جملات و عباراتی نیز در آن به کار برده شده که نشان میدهد جاعل کتاب ابومخنف بسیار ناآشنا و جاهل به تاریخ واقعه کربلا بوده. با این حال در دوران معاصر برخی پژوهشگران سعی کردهاند با گردآوری و تطبیق نقل قولهایی که طبری از ابومخنف داشته مجعولهای را ارائه دهند و توفیقاتی کسب کنند
اربعين لالهها
اربعين لالهها
بشير!
وقتى به مدينةالنبى رسيديم، مبادا كسى جلوى قافله اسراى كربلا، گوسفندى را سر ببرد! اين كاروان، از سفر چهل روزه با سرهاى بريده بر بالاى نى مىآيد.
نگذار هيچ لالهاى را در رثاى شهدايمان پرپر كنند! سراسر خاك كربلا، پر بود از گلبرگهاى خونين و پارهاى كه از هر سو مرا صدا مىزدند: «أخىَّ اخَّى».
اجازه نده كسى بر سر و رويش خاك بريزد؛ هنوز باد ، گرد و خاك كوچههاى كوفه و شام را از سر و روى زنان و كودكان عزادار نربوده است.
اين صورتهاى كبود و دستهاى سوخته ، نيازى به گلابافشانى ندارند ؛ هنوز اربعين گلهايى كه با تشنهكامى بر خاك و خون افتادند، نگذشته است.
بگو پاى برهنه به استقبالمان نيايند؛ اين كاروان پر است از كودكانى كه پاى پرآبله دارند.
سفارش كن شهر را شلوغ نكنند و دور و برمان را نگيرند، ما از ازدحام نگاههاى نامحرم و بيگانه بازگشتهايم.
بگذار آسودهات كنم بشير!
دل زينب عليهاالسلام براى خلوت مزار جدش پر مىكشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سكينه و سجاد عليهالسلام و اين كاروان داغدار ، پيراهن كهنه و خونين حسين عليهالسلام را بر سر و روى خويش بنهد و گريههاى فرو خورده چهل روزهاش را يكسره رها سازد.
کاروان سوگوار
کاروان سوگوار
خورشید بر سر خاک، آتش میریزد.
کاروان خیمههای سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشتهاند.
قرار است به دنبال لالههای پرپر شده بگردند؛ به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.
گدازههای آتش، در جام حسرت میسوزند و فرات، عطش خاک را در خود حل کرده است؛ با موجهایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل میزنند.
کاروان آمده است تا خشم تازیانهها را بر بدنهای کوچک، مویه کند؛ آمده است تا قصه دربهدریاش را همدوش باد، در گوش زمان نجوا کند ؛ آمده است تا در رد پای سنگ، آینههای شکسته را جستوجو کند.
غربت کاروان ، باران میشود بر خاک و بار دیگر شعله میکشد تمام خاطرههای جگر سوخته از زمین.
خورشید ، سر به تاریکی گذاشته است و غم ، زانو زده در برابر کاروان و:
«افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی در جستوجوی یوسف زیبای بیکفن»
زبانت را نگه دار
همان گونه که طلا و نقره ات را نگاه میداری
زبانت را نیز نگه دار ،
بسا کلمه ای که نعمتی را سلب کند،
و عذابی را نزد تو آورد……
نهج البلاغه،حکمت 381