کد جاوا تصاویر ویژه اسلامی ،ابزاری برای وبلاگ
شبهه در مورد اوصاف طاووس، مورچه، خفاش
شبهه:
در نهج البلاغه با دقت تمام اوصاف طاووس، مورچه، خفاش و… بيان شده و اصطلاحات فلسفي همچون (اين) و (کيف) و مانند آن به کار رفته و علما و ادبا وشعراي صدر اسلام از اين معاني دقيق و اصطلاحات جديد چيزي نمي دانستند و مسلمانان پس از ترجمه ي کتابهاي حکمت و داستانهاي يونان و فارس- در دوران عباسي- آنها را آموختند.
و اينگونه خطبه ها به زمان سيد رضي رحمه الله بيشتر متناسب است تا زمان اميرالمومنين عليه السلام.
پاسخ:
کساني که اين شبهه را مطرح کرده اند هيچ دليل علمي بر آن ندارند آيا مي توان گفت که دقت تخيل و زيبائي توصيف، منحصر به اين قوم و يا آن قوم است؟ آيا اشعار عرب جاهلي و صدر اسلام مملو از اينگونه دقتها و تخيلات نيست؟ آيا کسي که از کودکي ملازم پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بوده و در هر زمان و هر مکاني هر آيه اي کهر بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نازل مي شد آن را به خوبي فرا مي گرفته و تفسير آن را از آن حضرت مي آموخته و کلمات حکيمانه ي پيامبر را مي شنيده، بر ديگران برتري ندارد؟ آيا کسي که همه روزه سحرگاهان يک ساعت اختصاصي داشته که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اسرار الهي را به او مي آموخته، همانند ديگران است؟
البته ممکن است گفته شود ما مي پذيريم که خطبا و شعراي جاهليت و صدر اسلام در اثر ذوق سرشار توان توصيف اسب و شتر و حتي مورچه و ملخ را داشتند، ولي از کجا مي توانستند طاووس را توصيف کنند با اينکه در مدينه طاووسي وجود نداشت و چگونه اميرالمومنين عليه السلام در خطبه ي 165 در توصيف طاووس و کيفيت جفت گيري آن مي فرمايد: «احيلک من ذلک علي معاينه…» من تو را از چيزي که بالعيان ديده ام خبر مي دهم و بر شنيده ها حواله نمي دهم.
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه ج 9 ص 270 در پاسخ به اين اشکال مي گويد: «اگر چه در مدينه طاووس نبوه، ولي در کوفه که پايتخت اسلام شده بود و از تمام نقاط جهان همه چيز به آنجا آورده مي شد، چرا در آنجا طاووس نباشد و با بودن يک جفت نر و ماده مشاهده ي جفت گيري آنها کار دشواري نيست».
بلکه همچنانکه متعال به اولين پيامبر آدم ابوالبشير اسماء و خواص اشياء را آموخت به آخرين پيامبر نيز حقائق امور و علوم اولين و آخرين را تعليم داد و آن حضرت آنها را به وصي خود منتقل ساخت و او را به عنوان دروازه ي شهر علم خويش به مردم معرفي کرد و فرمود: «انا مدينه العلم و علي بابها» بنابراين هيچ مانعي ندارد که اميرالمومنين علي عليه السلام از چيزهايي همچون کسي که با چشم خود ديده خبر دهد و از آن به تفصيل سخن گويد در حالي که ديگران هيچ اطلاعي از آن ندارند.
بنابراين، اين شبهه ناتمام است.
شگفتي هاي آفرينش طاووس– نهج البلاغه - خطبه 165
از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگ هاي پر و بالش را به نيكوترين رنگ ها بياراست، با بال هاي زيبا كه پرهاي آن به روي يكديگر انباشته و دُم كشيده اش كه چون به سوي مادّه پيش مي رود، آن را چونان چتري گشوده و بر سر خود سايبان مي سازد، گويا بادبان كشتي است كه ناخدا آن را برافراشته است. طاووس به رنگ هاي زيباي خود مي نازد، و خوشحال و خرامان دُم زيبايش را به اين سو و آن سو مي چرخاند، و سوي مادّه مي تازد، چون خروس مي پرد، و چون حيوان نرِ مستِ شهوت، با جفت خويش مي آميزد، اين حقيقت را از روي مشاهده مي گويم، نه چون كسي كه براساس نقل ضعيفي سخن بگويد: اگر كسي خيال كند؛ «باردار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكي است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس آن را مي نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشك ها تخم گذاري مي كند». افسانه بي اساس است، ولي شگفت تر از آن نيست كه مي گويند: «زاغ نر، طعمه به منقار ماده مي گذارد، كه همين عامل باردار شدن زاغ ماده است». گويا ني هاي پر طاووس چونان شانه هايي است كه از نقره ساخته، و گِردي هاي شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاي اوست از زر ناب و پاره هاي زَبَرجد بافته شده است. اگر رنگ هاي پرهاي طاووس را به روييدني هاي زمين تشبيه كني، خواهي گفت دسته گُلي است كه از شكوفه هاي رنگارنگ گل هاي بهاري فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچه هاي پوشيدني همانند سازي، پس چون پارچه هاي زيباي پر نقش و نگار يا پرده هاي رنگارنگ يَمَن است، و اگر آن را با زيور آلات مقايسه كني چون نگين هاي رنگارنگي است كه در نواري از نقره با جواهرات زينت شده است.
روانشناسي حيواني طاووس
طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه مي رود، دُم و بال هايش را برانداز مي كند، پس با توجه به زيبايي جامه و رنگ هاي گوناگون پر و بالش قهقهه سر مي دهد، امّا چون نگاهش به پاهاي او
مي افتد، بانگي برآورد كه گويا گريان است، فرياد مي زند گويا كه دادخواه است، و گواه صادق دردي است كه در درون دارد، زيرا پاهاي طاووس چونان ساق خروس دورگه (هندي و پارسي)[1] باريك و زشت و در يك سوي ساق پايش ناخنكي مخفي روييده است.
شگفتي رنگ آميزي پرهاي طاووس
بر فراز گردن طاووس به جاي يال، كاكلي سبز رنگ و پر نقش و نگار روييده، و برآمدگي گردنش چونان آفتابه اي نفيس و نگارين است، و از گلوگاه تا روي شكمش به زيبايي وسمه يماني[2] رنگ آميزي شده، يا چون پارچه حرير براق يا آيينه اي شفاف كه پرده بر روي آن افكندند. در اطراف گردنش گويا چادري سياه افكنده كه چون رنگ آن شاداب و بسيار مي باشد، مي پنداري با رنگ سبز تندي در هم آميخته است، در كنار شكاف گوش طاووس، خطي است باريك مانند سر قلم به سفيدي گل بابونه كه در كنار سياهي آن جلوه خاصي دارد، كمتر رنگي مي توان يافت كه طاووس از آن در اندامش نداشته باشد، يا با شفافيت و صيقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلاي برتري نداده باشد. طاووس چونان شكوفه هاي پراكنده اي است كه باران بهار و گرماي آفتاب را در پرورش آن نقش چنداني نيست، و شگفت آور آن هر چند گاهي از پوشش پرهاي زيبا بيرون مي آيد، و تن عريان مي كند، پرهاي او پياپي فرو مي ريزد و از نو مي رويند، پرهاي طاووس چونان برگ خزان رسيده مي ريزند و دوباره رشد مي كنند و به هم مي پيوندند، تا ديگر بار شكل و رنگ زيباي گذشته خود را باز مي يابد، بي آن كه ميان پرهاي نو و ريخته شده تفاوتي وجود داشته باشد يا رنگي جابجا برويد. اگر در تماشاي يكي از پرهاي طاووس دقت كني، لحظه اي به سرخي گل، و لحظه اي ديگر به سبزي زبرجد و گاه به زردي زر ناب جلوه مي كند.
بچه شیعه ها حتما بخوانند....
خدا نخواهد ، نمی توانند...
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی
دلم برایت تنگ می شود !
خدای من، معبودم:
دلم برایت تنگ می شود ،
با آنكه می دانم همه جا هستی،
اما به آسمان نگاه می كنم،چرا كه
آسمان سه نشـانه از تو دارد:
بی انتهـاست
و بی دریـغ
و چون یك دست مهربان،همیشه بـالای سر ماست
خدای آسمانی دوستت دارم.
نگران فردایت نباش...
نگران فردایت نباش
خدای دیروز و امروز ، خدای فردا هم هست
ما اولین بار است بندگی میکنیم…
ولی او بی زمانی است که خدایی میکند !
اعتماد کن به خدایی اش
افزایش تبلیغ مسیحیت در دانشگاه های کشور
اخیرا برخی از افراد بعنوان مبلغ مسیحیت در سطح دانشگاه های مختلف بااستفاده از روش های گوناگون در تلاش برای جذب دانشجویان به مسیحیتمی باشند.بنا بر اظهارات نهاد مددرسانی مسیحی «درهای باز» از سال2001جنبش کلیساهای خانگی برای جذب نوکیشان مسیحی در ایران آغاز شده است.این جنبش با هزینه های مالی و پشتوانه های فکری و فرهنگی از سوی کشورهایغربی در جوامع اسلامی ترویج و گسترش پیدا کرده و حمایت می شود.گفتنی است فرقه های تبشیری به طور متناوب مرسوله های پستی حاوی مطالب فرقه ای به مقصدهای مختلف در کشور ارسال می کنند. برای مثال بیش از 1200 مرسوله تبلیغ مسیحیت از مبدا آمریکا برای مسئولان کشور از جمله نمایندگان مجلس کشف و جمع اوری شده است.مرسوله های پستی علاوه بر مبدا آمریکا از کشورهایی نظیر انگلستان،فرانسه ،سوئد،آلمان،پاکستان،کاندا به مقصد شهرهای مختلف ایران و رابط های مختلف در ایران ارسال شده است که همگی کشف گردیده است.همچنین اخیرا در برخی شبکه های اجتماعی مانند تلگرام و … برخی مبلغان مسیحیت در حال تبلیغ مسیحیت و جذب افراد مختلف مشاهده شده اند.
لازم به ذکر است تاکنون از سوی نهادهای ذیربط برخوردهای متعددی با گردانندگان کلیساهای خانگی و مبلغان مسیحیت در کشور صورت گرفته است و بسیاری از این کلیساهای خانگی که بعضا در برخی از شهرهای مذهبی نیز بوده اند تعطیل گردیده و با گردانندگان آن برخورد لازم صورت گرفته است. به جاست نهادهای امنیتی و قضایی با دقت و شدت بیشتری بر این موضوع مهم نظارت داشته باشند.
دوستی مومن با مومن
رسول اكرم صلي الله عليه و آله
دوستى مؤمن با مؤمن براى خدا از بزرگترين شعبه هاى ايمانست ، همانا هر كه براى خدا دوستى كند و براى خدا دشمنى كند و براى خدا عطا و براى خدا دريغ كند از برگزيدگان خداست.
{اصول كافي جلد3 صفحه189}