حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


اقسام تواضع
تواضع در مقامهاى مختلف فرق مى كند.تواضع در مقابل خداوند، تواضع در برابر مردم، استاد، والدين و…كه ما به چند نمونه از آن اشاره مي كنيم:
تواضع در برابر خدا
اساس بسيارى از كمالات تواضع و افتادگى است و روح تواضع، بندگى و كرنش در برابر خداوند است.
امام صادق(ع)فرمود: اصل و اساس تواضع، عزت و بزرگى خدا را به يادآوردن و خود را ناچيز شمردن است.
از جمله مواردي كه از مصاديق تواضع در برابر خدا به حساب ميآيد تواضع به هنگام برخوردارى از نعمت و دورى از تجملات است. در اين باره خداوند متعال به حضرت عيسى(ع) فرمود: هرگاه نعمتى به تو ارزانى كنم با فروتنى، استقبال كن و در برابر نعمتهاى الهى سپاسگزار باش، تا آن نعمت را بر تو كامل و فراوان سازم.
پيامبر اسلام(ص) مىفرمايد: كسى كه از پوشيدن لباسهاى فاخر، با وجود آن كه قادر بر پوشيدن آنهاست، به خاطر خدا و از روى فروتنى و افتادگى صرف نظر نمايد، خداوند او را رداى كرامت بپوشاند.
تواضع نسبت به استاد
گرچه تواضع در برابر تمام انسانها لازم است، امّا در برابر والدين، استاد و مؤمنان لازمتر است.
نبی اکرم(ص)فرمودند: برای استاد خویش فروتنی کنید.
تواضع نسبت به والدین
در آیات قرآن كريم سفارش به خفض جناح نسبت به والدين شده است، يعنى براى آن دو تواضع كن، تواضعى كه ناشى از رحمت و مهربانى است.
تواضع نسبت به مؤمنان
تواضع رهبرنسبت به مردم
امير مؤمنان(ع) در نامه خود به محمد بن ابى بكر چنين مىفرمايد:
بالهاى خود را براى آنها فرود آر! و در برابر آنها نرمش كن.
خواجه عبدالله انصاری برای تواضع سه درجه قائل است:
1)تواضع برای دین؛ آن است که راه مخالف دین را نپیماید.
2)تواضع برای بندگان؛ آن است که همه کس را برادر خویش و برتر از خود بداند و ظن بد به آنها نبرد.
3)تواضع برای حق؛ آن است که از رای خود، در خدمت به خلق و از راه و رسم خود در معاشرت، برای حق چشم پوشی کند و رضا به رضای او دهد.
امام رضا(ع) پیرامون درجات تواضع چنین فرموده است:
«تواضع درجاتی دارد، از آن جمله، انسان قدر خویش را بشناسد و با دلی سالم در جایگاه خود نشیند، دوست نداشته باشد به سوی كسی رود، مگر چنان كه به سویش آیند (با مردم چنان كه دوست دارد با او رفتار شود رفتار كند) اگر بدی ببیند، آن را با نیكی بپوشاند، فرو خورنده خشم و درگذرنده از (لغزش) مردم باشد و خداوند نیكوكاران را دوست دارد. »
تواضع یکی از والاترین خصلتهای اخلاقی و از ویژگیهای بندگان خدا است. این مسئله در روایات اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
در حدیثى از رسول خدا(ص) مىخوانیم: «چه مىشود که شیرینى عبادت را در شما نمىبینم؟ عرض کردند: شیرینى عبادت چیست؟ فرمود: تواضع است!»
امام على(ع)میفرماید:
«به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد».
حدیث دیگرى از نبىّ اکرم(ص) است كه فرمودند:
«خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مىکند:… يكي آنها که به خاطر خدا تواضع مىکنند و… »
در اهميت تواضع همين بس كه تواضع يكي از ابزار عقل ميباشد. در اين زمينه امام كاظم(ع) ميفرمايند:
«خداوند تواضع را ابزار كار عقل قرار داده و تكبّر را ابزار جهل».[18]
تواضع از صفات دوستان خدا نیز هست. چنانچه پيامبر گرامى(ص)فرمود:
«چهار چيز است كه خدا كرامت نمىكند مگر به كسى كه خدا او را دوست داشته باشد: اول، سكوت، دوم، توكل برخدا، سوم،؛ تواضع، چهارم: زهد در دنيا»
آیا خداوند متواضع است؟
صفت«تواضع» اگرچه برای بندگان از صفات کمالیه است.اما به کار بردن آن برای خداوند سزاوار نیست. زیرا متناسب با مقام عظمت و جلال خداوند نیست.
تواضع در برابر چه كسانی خوب است؟
فروتنی، در فرهنگ اسلام در مقابل مستكبران و یا توانگران به خاطر ثروت و قدرت آنان زشت و نكوهیده است.
امیر مؤمنان(ع) فرمود:
هر كس نزد توانگری رود و به خاطر ثروتش برایش فروتنی كند، دو سوّم دینش از میان رفته است.
نویسنده: اصغر طاهرزاده
تاریخ انتشار: دوشنبه ۷ اردیبهشت ۹۴
دستهبندی: مرگ، برزخ، معاد، حکمت متعالیه، معرفت نفس،
وَ كانَ مِنْ دُعائِهِ عليهالسلام لِنَفْسِه وَ لِاَهْلِ وَلايَتِهِ
«دعادرحق خود ودوستانش»
يا مَنْ لاتَنْقَضى عَجآئِبُ عَظَمَتِهِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
اى كسى كه شگفتىهاى عظمتت پايان بردار نيست، بر محمد و آلش درود فرست،
وَاحْجُبْنا عَنِ الْاِلْحادِ فى عَظَمَتِكَ. وَ يا مَنْ لاتَنْتَهى مُدَّةُ
و ما را از الحاد و لغزش در عظمتت بازدار. اى آن كه دوران فرمانروائيت را نهايت نيست،
مُلْكِهِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاَعْتِقْ رِقابَنا مِنْ نَقِمَتِكَ.
بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از بند عذاب خود رهايى بخش.
وَ يا مَنْ لاتَفْنى خَزآئِنُ رَحْمَتِهِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
اى كسى كه گنجينههاى رحمتت را فنا نيست، بر محمد و آلش درود فرست،
وَاجْعَلْ لَنا نَصيباً فى رَحْمَتِكَ. وَ يا مَنْ تَنْقَطِعُ دُونَ رُؤْيَتِهِ
و براى ما از رحمتت نصيب و بهرهاى قرار ده. اى كه چشمها و ديدهها از ديدنت
الْاَبْصارُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاَدْنِنا اِلى قُرْبِكَ. وَ يا مَنْ
فروماند، بر محمد و آلش درود فرست، و ما را به عرصهگاه قربت نزديك كن. و اى كسى كه
تَصْغُرُ عِنْدَ خَطَرِهِ الْاَخْطارُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ كَرِّمْنا
در برابر قدر و منزلتت تمام منزلتها كوچك است، بر محمد و آلش درود فرست، و ما را
عَلَيْكَ. وَ يا مَنْ تَظْهَرُ عِنْدَهُ بَواطِنُ الْاَخْبارِ، صَلِّ عَلى
در پيشگاهت گرامى دار. اى آن كه خبرهاى نهانى در نزدت آشكار است، بر محمد و آلش
مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ لاتَفْضَحْنا لَدَيْكَ. اَللَّهُمَّ اَغْنِنا عَنْ هِبَةِ
درود فرست، و ما را نزد خود رسوا مكن. الها ما را به بخشش خود
الْوَهّابينَ بِهِبَتِكَ، وَاكْفِنا وَحْشَةَ الْقاطِعينَ بِصِلَتِكَ، حَتّى
از بخشش ديگران بىنياز ساز، و ترس گسستن ديگران را از ما با پيوستن ما به خودت كفايت فرما، تا
لانَرْغَبَ اِلى اَحَدٍ مَعَ بَذْلِكَ، وَ لانَسْتَوْحِشَ مِنْ اَحَدٍ مَعَ
با وجود عطاى تو از ديگرى نخواهيم، و با احسان تو از احدى
فَضْلِكَ. اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ كِدْ لَنا وَ
نهراسيم. بارخدايا بر محمد و آلش درود فرست، و در هر كار به نفع ما چاره ساز و
لاتَكِدْ عَلَيْنا، وَ امْكُرْ لَنا وَ لاتَمْكُرْبِنا، وَ اَدِلْ لَنا وَ لاتُدِلْ
بر زيان ما چاره مساز، و به سود ما تدبير كن و به ضرر ما تدبير مفرما، و ما را چيرهگى ده و ديگران را بر ما چيره
مِنّا. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ قِنا مِنْكَ، وَاحْفَظْنا
مساز. بار خدايا بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از غضب خود حفظ كن، و به عنايت خويش
بِكَ، وَاهْدِنا اِلَيْكَ، وَ لاتُباعِدْنا عَنْكَ، اِنَّ مَنْ تَقِهِ يَسْلَمْ،
نگاهدار، و به سوى خود هدايت كن، و از پيشگاه خود دور منما، آن را كه تو حفظ كنى سالم ماند،
وَ مَنْ تَهْدِهِ يَعْلَمْ، وَ مَنْ تُقَرِّبْهُ اِلَيْكَ يَغْنَمْ. اَللَّهُمَّ صَلِّ
و آن را كه تو هدايت كنى دانا شود، و آن را كه تو به خود نزديك سازى غنيمت برد. بار خدايا
عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَ اكْفِنا حَدَّ نَوآئِبِ الزَّمانِ، وَ شَرَّ مَصآئِدِ
بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از سختى مصائب زمان، و شرّ دامهاى
الشَّيْطانِ، وَ مَرارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطانِ. اَللَّهُمَّ اِنَّما يَكْتَفِى
شيطان، و تلخى قهر سلطان حفظ فرما. بار خدايا بدون شك بىنيازان
الْمُكْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاكْفِنا،
به فضل قوّت تو بىنيازند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از هر چه غير خودت كفايت كن،
وَ اِنَّما يُعْطِى الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِكَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
و به حقيقت كه بخشندگان از افزونى دادههاى تو مىبخشند، پس بر محمد و آلش - درود
وَ الِهِ، وَاَعْطِنا، وَ اِنَّما يَهْتَدِى الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ،
فرست، و از نعمتت بر ما عطا كن، و همانا كه - راه يافتگان - در پرتو نور ذات تو راه مىيابند،
فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَاهْدِنا. اَللَّهُمَّ اِنَّكَ مَنْ والَيْتَ
پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را هدايت نماى. بارالها هر كه را تو يارى دهى هيچ
لَمْيَضْرُرْهُ خِذْلانُ الْخاذِلينَ، وَ مَنْ اَعْطَيْتَ لَمْيَنْقُصْهُ مَنْعُ
خواركنندهاى قدرت خوار كردن اورا ندارد، و هر كه را تو ببخشى هيچ بازدارندهاى قدرت كاستن ازعطايت به او
الْمانِعينَ، وَ مَنْ هَدَيْتَ لَمْيُغْوِهِ اِضْلالُ الْمُضِلّينَ، فَصَلِّ عَلى
او را ندارد، و هر كه را تو هدايت فرمايى گمراه ساختن گمراه كنندگان او را از راه بدر نبرد، پس بر
مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَامْنَعْنا بِعِزِّكَ مِنْ عِبادِكَ، وَاَغْنِنا عَنْ غَيْرِكَ
محمد و آلش درود فرست، و بعزّت خود ما را از شر بندگانت بازدار، و به عطايت از غير خود
بِاِرْفادِكَ، وَاسْلُكْ بِنا سَبيلَ الْحَقِّ بِاِرْشادِكَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى
بىنياز فرماى، و به وسيله ارشادت ما را به راه حق ببر. بارالها بر
مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاجْعَلْ سَلامَةَقُلُوبِنا فىذِكْرِ عَظَمَتِكَ، وَفَراغَ
محمد و آلش درود فرست، و سلامت قلوب ما را در ذكر عظمتت، و آسايش
اَبْدانِنا فى شُكْرِ نِعْمَتِكَ، وَانْطِلاقَ اَلْسِنَتِنا فى وَصْفِ
بدنهامان را در شكر نعمتت، و روانى زبان ما را در وصف عطايت
مِنَّتِكَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاجْعَلْنا مِنْ دُعاتِكَ
قرار بده. بارالها بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را در زمره دعوتكنندگان
الدّاعينَ اِلَيْكَ، وَ هُداتِكَ الدّآلّينَ عَلَيْكَ، وَ مِنْ خآصَّتِكَ
به سويت قرار بده، و از جمله راهنمايانى كه به تو دلالت و راهنمايى مىكنند قرار ده، و در حلقه خاصان
الْخآصّينَ لَدَيْكَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
از بندگانت درآر، اى مهربانترين مهربانان.
چند دعای روزانه برای ایمن بودن از حوادث :
- در كتاب بلد الأمين از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روايت كرده: هركه اين دعا را هنگام صبح، هفت مرتبه بخواند، در آن روز از بلاها محفوظ بماند.
فَاللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ اِنَّ وَلِيِّىَ اللَّهُ الَّذى نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصّالِحينَ
خدا بهترين نگهدار است، و او مهربان ترين مى باشد، به راستى سرپرست من خدا است، كه نازل كرد قرآن را، و او شايستگان را سرپرستى مى كنيد
پس اگر رو برگرداندند، بگو:
فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ
پس اگر رو برگرداندند، بگو خدا مرا بس است، كه معبودى جز او نيست، بر او توكّل نمودم و او پروردگار عرش بزرگ است.
.
شیخ كلينى به سند معتبر از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده: هركه در صبح اين دعا را بخواند، در آن روز چيزى به او گزندى نزند ان شاء اللّه تعالى
اَللّهُمَّ اِنّى اَصْبَحْتُ فى ذِمَّتِكَ وَ جِوارِكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَوْدِعُكَ دينى وَ نَفْسى وَ دُنْياىَ وَ آخِرَتى وَ اَهْلى وَ مالى وَ اَعُوذُبِكَ يا عَظيمُ مِنْ شَرِّ خَلْقِكَ جَميعاً وَ اَعُوذُبِكَ مِنْ شَرِّ ما يُبْلِسُ بِهِ اِبْليسُ وَ جُنُودُهُ
خدايا صبح كردم در حفظ و پناه تو، خدايا به تو مى سپارم دين و خود و دنيا و آخرت و خاندان و دارايى ام را، و به تو پناه مى آورم اى بزرگ، از شرّ همه آفريدگانت، و به تو پناه مى آورم از شرّ آنچه كه ابليس و لشکريانش به وسيله آن باعث نااميدى از رحمت خدا مى گردند.
-شیخ كلينى و برقى به سندهاى معتبر، از حضرت صادق و كاظم عليهم السّلام روايت كرده اند: چون نزديك غروب آفتاب شود، اين دعا را بخوان، تا از شرّ هر درنده و گزنده و شرّ شيطان لعين و فرزندانش، و شرّ هر صاحب زهرى، و دزدان و ديوانگى ايمن گردى.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لَمْ يَتّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِى الْمُلْكِ وَالْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى يَصِفُ وَلا يُوصَفُ وَ يَعْلَمُ وَلايُعْلَمُ يَعْلَمُ خآئِنَةَ الاَْعْيُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ وَ اَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ الْكَريمِ وَ بِاسْمِأللَّهِ الْعَظيمِ مِنْ شَرِّ ما ذَرَءَ وَ بَرَءَ وَ مِنْ شَرِّ ما تَحْتَ الثَّرى وَ مِنْ شَرِّ ما ظَهَرَ وَ ما بَطَنَ وَ مِنْ شَرِّ ما كانَ فِى اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَ مِنْ شَرِّ اَبى مُرّة وَ ما وَلَدَ وَ مِن شَرِّ الرَّسيسِ وَ مِنْ شَرِّ ما وَصَفْتُ وَ ما لَمْ اَصِفْ وَالْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانى اش هميشگى است، ستايش خداى را، كه فرزندى برنگرفته، و در فرمانروايى شريكى براى او نيست، و ستايش خداى را كه وصف مى كند و وصف نمى شود، و مى داند، و دانسته نمى شود، خيانت چشم ها و آنچه را سينه ها پنهان مى كنند مى داند، پناه مى برم به جلوه خداى كريم، و به نام خداى بزرگ، از شرّ آنچه آفريد و پديد آورد، و از شرّ آنچه در زمين است، و از شرّ آنچه پيدا و پنهان است، و از شرّ آنچه در شب و روز است، و از شرّ ابليس و آنچه زاد، و از شرّ بيمارى پايدار و از شرّ آنچه وصف كردم و وصف نكردم، و ستايش خداى را پروردگار جهانيان.
.
- و نيز كلينى به سندى در حدّ سند صحيح روايت كرده: مردى به محضر حضرت صادق عليه السّلام عرضه داشت: به من دعايى تعليم كن كه هر صبح و شب بخوانم، حضرت فرمود: اين دعا را بخوان:
اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى يَفْعَلُ ما يَشآءُ وَلايَفْعَلُ ما يَشآءُ غَيْرُهُ اَلْحَمْدُلِلَّهِ كَما يُحِبُّ اللّهُ اَنْ يُحْمَدَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كَما هُوَ اَهْلُهُ اَللّهُمَّ اَدْخِلْنى فى كُلِّ خَيْرٍ اَدْخَلْتَ فيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ اَخْرِجْنى مِنْ كُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
ستايش خداى را كه هرچه بخواند انجام دهد، و هرچه غير او بخواهد انجام ندهد، ستايش خداى را، آنگونه كه خدا دوست دارد، ستوده گردد، ستايش خداى را چنانچه او شايسته آن است، خدايا مرا وارد كن در هر خيرى كه در آن وارد كردى محمّد و خاندان محمّد را، و خارج كن از هر شرّى كه محمّد و خاندان محمّد را خارج نمودى، درود خدا بر محمّد و خاندان محمّد.

مقام معظم رهبری:
تهدید می کنند که شما را تحریم می کنیم و محاصره ی اقتصادی می کنیم! خب، در این سی سالی که ملت ایران را گاهی شدیدتر و گاهی ضعیف تر محاصره ی اقتصادی کردید، چه کسی ضرر کرد؟ ملت ایران ضرر کرد؟ ابدا!
ما از تحریم به نفع پیشرفت خودمان استفاده کردیم.
یک روزی بود که ما احتیاج به ابزارهای نظامی داشتیم؛ ساده ترین ابزار نظامی را به ما نمی فروختند و می گفتند: تحریم! ما توانستیم از این تحریم استفاده کنیم؛ امروز ملت ایران توانایی هایی به دست آورده که همان تحریم کنندگان دیروز، امروز از اینکه ملت ایران دارد به قدرت اول نظامی منطقه تبدیل می شود، دارند دست و پا می زنند! خب، این بر اثر تحریم شما بود. این تحریم به ما ضرر نزد؛ ما از این تهدید توانستیم یک فرصت به وجود بیاوریم.
امروز هم همین جور است. ما از تحریم غرب نمی ترسیم. ملت ایران به حول و قوه ی الهی در مقابل هر تحریمی و هر محاصره ی اقتصادی ای آن چنان تلاشی از خود نشان خواهد داد که پیشرفت او را مضاعف و چند برابر خواهد کرد.
هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهّد دارد. کسى که قریحه هنرى دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهّد است. هنرمند تنبل و بىتلاش، هنرمندى که براى تعالى کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمىکند، در حقیقت به مسؤولیتِ هنرى خودش در قبال قالب عمل نکرده است. هنرمند باید دائم تلاش کند. البته ممکن است انسان یک وقت به جایى برسد که بیش از آن نمىتواند تلاش کند - بحثى نیست - اما تا آنجایى که مىتواند، باید براى اعتلاى قالب هنرى تلاش کند. این تعهّد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسؤولیت - البته این شور و عشق هم مسؤولیت است؛ آن هم یک دست قوى است که انسان را وادار به کارى مىکند و نمىگذارد که احساس تنبلى و تنآسایى، او را از کار باز بدارد - به دست نمىآید.
علاوه بر این، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه مىخواهیم ارائه بدهیم؟ اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمىشود هر چیزى را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و به حرفهاى ما گوش مىدهد. باید ببینیم به او چه مىخواهیم بدهیم. البته بحث اینکه ما وارد کدام دستهبندىِ سیاسى بشویم یا نشویم - این حرفهایى که بعضى از دوستان مىزنند - مسائلى است که شما باید از اینها عبور کرده باشید. اینها محلِّ کلام نیست؛ محلِّ کلام، اخلاق و فضیلت است. من مطلبى را - به گمانم - از قول «رومن رولان» خواندم که گفته بود در یک کار هنرى، یک درصد هنر، نودونه درصد اخلاق؛ یا احتیاطاً اینگونه بگوییم: ده درصد هنر، نود درصد اخلاق. به نظرم رسید که این حرف، حرف دقیقى نیست. اگر از من سؤال کنند، من مىگویم صددرصد هنر و صددرصد اخلاق. اینها با هم منافات ندارند. باید صددرصد کار را با خلاّقیت هنرى ارائه داد و صددرصد آن را از مضمون عالى و تعالىبخش و پیشبرنده و فضیلتساز پُر کرد و انباشت. آن چیزى که دغدغه برخى آدمهاى دلسوز در زمینه مسائل هنرى است، این است که ما به بهانه آزادى تخیّل یا آزادى هنرى، فضیلتسوزى و هتک اخلاق نکنیم. این بسیار مهمّ است. بنابراین هنرِ متعهّد یک واژه درست است.
هنرمند باید خود را به حقیقتى متعهّد بداند. آن حقیقت چیست؟ اینکه هنرمند در چه سطحى از اندیشه قرار دارد تا بتواند همه و یا بخشى از آن حقیقت را ببیند و بشناسد، بحث دیگرى است. البته هرچه اندیشه و فکر و درک عقلانى بالاتر باشد، مىتواند به آن درک ظریف هنرى کیفیّت بیشترى بدهد. حافظ شیرازى صرفاً یک هنرمند نیست؛ بلکه معارف بلندى نیز در کلمات او وجود دارد. این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمىآید؛ بلکه یک پشتوانه فلسفى و فکرى لازم دارد. باید متّکا یا نقطه عزیمت و خاستگاهى از اندیشه والا، این درک هنرى و سپس تبیین هنرى را پشتیبانى کند. البته همه در یک سطح نیستند؛ توقّع هم نیست که چنین باشند. این در مورد همهى رشتههاى هنرى صادق است. شما از معمارى بگیرید تا نقاشى و طرّاحى و مجسمهسازى و تا کارهاى سینما و تئاتر و شعر و موسیقى و بقیه رشتههاى هنرى؛ همین معنا در آنها وجود دارد. یک وقت شما معمارى را مىبینید که اندیشهاى دارد؛ یک وقت یک معمار از لحاظ اندیشه، لُخت و بىهویّت است و متّکى به فکرى نیست. اینها اگر بخواهند بنایى را ایجاد کنند، دو گونه طرّاحى مىکنند. اگر ساخت یک شهر را به دست دو نفر آدمِ اینطورى بدهند، یک نیمه آن با نیمه دیگر بهکلّى متفاوت خواهد بود. بههرحال این تعهّد، لازم است.
هنرِ ملتزم و متعهّد، یک حقیقت است و ما باید به آن اقرار کنیم. نمىتوان رها و یله و بىهوا و با انگیزههاى روزبهروز و احیاناً پایین و پست یا ناسالم، دنبال هنر رفت و سرافراز بود؛ چون آن ابتهاجى که در هنرمند وجود دارد - هنرمند بهجت ویژهاى دارد که با شادیهاى معمولى فرق دارد و در غیرهنرمند اصلاً دیده نمىشود - در صورتى حقیقتاً به وجود خواهد آمد که بداند دنبال چه چیزى مىرود و چه کار مىخواهد بکند، تا با هنرمندىِ خودش احساس رضایت و بهجت کند که آن کار را انجام مىدهد. در این صورت باید اخلاق انسانى، فضیلتها و معارف والاى دینى و الهى مورد توجّه باشند.1
نکته دیگرى که آن را یادداشت کردهام و در بیانات آقایان هم مطرح شده بود، بحث هنر دینى است. من مىخواهم این را عرض کنم که هنر دینى بههیچوجه به معناى قشریگرى و تظاهر ریاکارانهى دینى نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینى به وجود نمىآید. اى بسا هنرى صددرصد دینى باشد، اما در آن از واژگان عرفى و غیردینى استفاده شده باشد. نباید تصوّر کرد که هنر دینى آن است که حتماً یک داستان دینى را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینى - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینى آن است که بتواند معارفى را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند و جانهاى پاکى در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینى است. اینها حقایقى است که همه پیامبران الهى براى آوردن آنها به میان زندگى بشر، بارهاى سنگینى را تحمّل کردند. نمىشود ما اینجا بنشینیم و تلاشهاى زبدهترین انسانهاى عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بىتفاوت بگذریم. هنر دینى این معارف را منتشر مىکند؛ هنر دینى عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفى مىکند؛ ولو شما هیچ اسمى از دین و هیچ آیهاى از قرآن و هیچ حدیثى در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید. مثلاً هیچ لزومى ندارد که در محاورات سینمایى یا در تئاتر، نام و یا شکلى که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینى باشد؛ نه. شما مىتوانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهاى نمایشى بیاورید. در این صورت به هنر دینى توجّه کردهاید.
آن چیزى که در هنر دینى بهشدّت مورد توجّه است، این است که این هنر در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله هویّت انسان و جامعه قرار نگیرد. جامعه ما بعد از پیروزى انقلاب اسلامى احساس هویّت کرد؛ یعنى شخصیت خودش را باز یافت. ما به عنوان جزء نودونهم در امواج حرکات جهانى، غرق و گم بودیم. انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. انقلاب به ما آموخت که یک ملت مىتواند در اساسىترین مسائل جهانى، سخن و موضعى داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجّه به اینکه قدرتمندان و قلدرهاى عالم چه مىخواهند، ابراز کند و پاى آن بایستد. ارزش یک ملت در جامعه بینالملل به این چیزهاست، نه به دنبالهروى کورکورانه؛ آن هم نه از چیزهاى خوب، بلکه از نقاط منفى. براى یک ملت، بلهقربانگوى دولتهاى گردن کلفتتر و قویتر و ثروتمندتر بودن، ارزش نیست؛ این را انقلاب به ما داد؛ این به برکت اسلام به ما رسید. امروز هم با قدرتِ تمام، نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران در صحنه جهانى به عنوان یک ملت شجاع که در زمینه مسائل گوناگون صاحب ایدهاند، مطرحند. درعینحال ما بیاییم با کمک هنر خود، دائماً از کنار این معنا بساییم، یا آن را به انواع حرفها و لجنها آغشته کنیم. این درست است؟ هنر نباید در این جهت قرار گیرد.2
اهمیت این هنر، مسئولیت شما را هم بالا مىبرد. من این را مىخواهم عرض بکنم؛ یعنى شماها یک مسئولیت سنگینى دارید. همانطور که دوستان گفتند، هیچکس به شماها دستور نداده که بروید کارگردان یا سینماگر بشوید، این میل، استعداد و شوق شما بوده که وارد این میدان شدهاید؛ اما حالا که وارد شدهاید، این مسئولیت را بپذیرید. شما مىتوانید خیلى اثر بگذارید. ببینید! من وقتى به یک واعظ، یک روحانى و یک نویسندهى کتاب دینى - که او هم یک روایتگر حقایق و معارف محسوب مىشود - خطاب مىکنم و مىگویم آقا شما مواظب حرف زدنت، مواظب لغتى که به کار مىبرى و مطلبى که متناسب با زمان انتخاب مىکنى، باش؛ اگر حرفى را که اینجا نباید بزنى، زدى، یا باید بزنى، نزدى، و به خاطر حرف تو یک جوانى به دین بىاعتقاد شد یا یک حقیقتى از حقایق دینى را به خاطر گفتار تو کج فهمید؛ تو پیش خداى متعال مسئولى؛ من مىخواهم به شما بگویم، این تذکر به شما که برادر و خواهر عزیز ما هستید و این ابزار هنرى بسیار کارآمد در اختیار شماست، طبعاً با یک ضریب خیلى بالایى مضاعف مىشود؛ بگویم ده برابر؛ یقیناً بیشتر؛ یعنى شما ببینید تأثیر یک فیلم هنرىِ کارآمد در مقایسهى با یک منبر چقدر فاصله دارد!3
پینوشتها:
1. بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر، 1380/05/01
2. همان.
3. بیانات بیانات در دیدار جمعى از کارگردانان سینما و تلویزیون، 1385/03/23

ذبح عظيم، لغتاً يعني ذبيح يا مذبوح بزرگ و بزرگوار. اين تركيب وصفي يك بار در قرآن مجيد به كار رفته است: وفديناه بذبح عظيم؛ «به عوض او، ذبح عظيمي را پذيرفتيم.»1 در داستان حضرت ابراهيم كه در خواب ديد بايد فرزندش اسماعيل ـ و به قول مفسران اهلسنت: اسحاق ـ را قرباني كند، در قرآن مجيد در سوره صافّات گفته شده است: «اي پسركم! من به خواب ديدم كه ترا ذبح ميكنم، بنگر رأي تو چيست؟ گفت:اي پدر آنچه را فرمانت دادهاند، عمل كن كه اگر خدا خواهد مرا از صابران خواهي يافت. و چون تسليم شدند و او را به پيشاني در انداخت، وي را ندا داديم كه اي ابراهيم حقا كه رؤياي خويش راست كردي و ما نيكوكاران را چنين پاداش دهيم كه اين امتحاني آشكار بود، و او را به ذبيحهاي بزرگ فدا داديم.»2
غالب مفسّران شيعه و اهلسنّت در اين جا گفتهاند كه مراد از «ذبح عظيم»، «كبش» (قوچ) است و به گفته علاّمه طباطبايي چون اين ذبح به امر الهي است «عظيم» ناميده شده است؛ وگرنه خود ذبح، في نفسه عظيم نبوده است.
بعضي از مفسران شيعه از جمله ملا محسن فيض كاشاني در تفسير صافي، سيد هاشم بحراني در تفسير برهان، حويزي در تفسير نور الثقلين، و مرحوم مجلسي در بحار الانوار، طبق حديثي كه در عيون اخبار الرّض روايت شده است، نقل كردهاند كه در اين جا مراد از «ذبح عظيم» حضرت امام حسين است كه از ذريه ابراهيم است و او قرباني عظيمي بود كه جانشين ذبح اسماعيل قرار گرفت. ترجمه حديث از اين قرار است: «عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نيشابوري كه در نيشابور عطار بود، در سال 352 نقل كرد كه گفت اين حديث را از محمد بن علي بن قتيبه نيشابوري شنيدم كه او نيز از فضل بن شاذان شنيده بود كه گفت شنيدم از حضرت رض كه ميفرمود: چون خداوند به حضرت ابراهيم دستور داد كه به جاي ذبح اسماعيل قوچي كه فرستاده بود، ذبح كند، ابراهيم در دل آرزو كرد كه كاش فرزندش اسماعيل را به دست خود قربان كرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدري كه فرزندش را ذبح كرده به درد آيد و سزاوار والاترين درجات اهل ثواب كه در مصائب صبر ميكنند، بگردد. خداوند ـ عزّوجلّ ـ به او وحي كرد كه اي ابراهيم محبوبترين خلق من نزد تو كيست؟ گفت: يا رب هيچ آفريدهاي از آفريدگانت براي من محبوبتر از حبيبت محمّد نيست. خداوند وحي كرد كه يا ابراهيم آيا او عزيزتر است يا خودت؟ پاسخ داد:او عزيزتر است. خداوند پرسيد: فرزند او براي تو عزيزتر است يا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قرباني شدن فرزند او بهظلم و ناحق به دست دشمنانش بيش تر دل تو را به درد ميآورد يا كشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قرباني شدن او به دست دشمنانش برايم دلازارتر است. خداوند فرمود: اي ابراهيم گروهي كه گمان ميكنند كه از امّت محمّد هستند، فرزندش حسين را بعد از او از سر ظلم و عدوات ميكشند؛ همچنان كه گوسفندي را بكشند و با اين كار، مستوجب غضب من ميشوند. ابراهيم از اين سخن بيتاب شد و دلش به درد آمد و اشك به ديدگان آورد. خداوند بار ديگر به او وحي كرد كه اي ابراهيم، جزعِ تو را بر فرزندت ـ اگر او را كشته بودي ـ با جزعت برحسين و قتل او، فديه و معاوضه ميكنم، و براي تو رفيعترين درجاتي كه ثواب صبر بر مصائب است، قرار ميدهم، و اين همان است كه فرمود: وفديناه بذبح عظيم3.
پي نوشت :
1. سوره صافات، آيه 107.
2. سوره صافات، آيات 107 ـ 102، ترجمهابوالقاسم پاينده.
3. برگرفته از منابع زير: ملامحسن فيض كاشاني، تفسير صافي. حويزي، نور الثقلين. بحراني،البرهان في علوم القرآن. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 12، ص 5ـ 124.