حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


خاطره از زبان حاج آقا قرائتی
جایزه ویژه !
یک روز در منزل دیدم خانم دستگیره هایی دوخته که با آن ظرفهای داغ غذا را بر می دارند که دستشان نسوزد، آنها را برداشته و به جلسه درس بردم . وقتی خواستم جایزه بدهم به طرف گفتم : یکی از این سه جایزه را انتخاب کن : یک دوره تفسیر المیزان یا سه هزار تومان پول یا چیزی که به آتش دنیا نسوزی .
گفت: مورد سوّم. من هم دستگیره ها را به او دادم. همه خندیدند.
عرفه روز معاشقه با خدا
روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناک ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را که از مردم کمک می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می کنی در این روز و حال آن که امید می رود در این روز برای بچه های در شکم که فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند …
پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار کنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه که از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به کتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.
عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد.
و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.
حضرت آدم (ع) در عرفات :
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می کنی ای آدم ؟
ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک
جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ
کار بد کردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی
به گناه خود اعتراف می کنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی
تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ
آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
خاطره از زبان حاج آقا قرائتی
به تو بودم!
در کاشان دیوانه ای وقت نماز وارد مسجد شد و با صدای بلند به مردم گفت : همه شما دیوانه اید. همه خندیدند. گفت : همه شما چه و چه هستید. باز همه خندیدند. آمد صف جلو و رو کرد به پیشنماز و گفت : آقا به تو بودم . بعد شروع کرد و یکی یکی گفت : آقا به تو بودم ، آقا به تو بودم ، این دفعه مردم عصبانی شده دیوانه را بغل کردند و از مسجد بیرون انداختند.
از کار این دیوانه یاد گرفتم که گاهی باید گفت : آقا به تو بودم و سخنرانی عمومی تاثیر ندارد.
خاطره از زبان حاج آقا قرائتی
خنده پدرم
روزهای اوّل ازدواجم بود، با همسرم آمدیم قم و خانه ای اجاره کردیم . یک اطاق 12 متری داشتیم ، ولی یک فرش 6 متری . پدرم آمد منزل ما احوال پرسی ، گفتم : اگر یک فرش 12 متری داشتیم و این اطاق فرش می شد زندگی ما کامل بود. پدرم خندید! گفتم : چرا می خندید؟ گفت : من 80 سال است می دوم زندگی ام کامل نشده ، خوشا به حال تو که با یک فرش زندگی ات کامل می شود.
یاحبیب الباکین
سکوت
سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است
از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است
از آن سوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است
از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است
از آن سکوت که دستان حیله را بسته
و دور گردن فتنه طناب افکنده است
سکوت کرد علی تا عرب خیال کند
ابو هریره به فن بیان هنرمند است
صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت
پیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چند است؟!
علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله
یکی است در نظرش با حسن که فرزند است
ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛
محمد بن ابوبکر آبرومند است
علی خلیفه شود شیوه ی حکومت او
برای عدپه ای از قوم ناخوشایند است
ستانده می شود آن رفته های بیت المال
ازین درخت اگر میوه ای کسی کنده است
اگر به پای کنیزانشان شده خلخال
اگر به گردن دوشیزگان گلوبند است
علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازنده است
کنون لباس خلافت چنان زنی باشد
که توبه کار شده، از گذشته شرمنده است
برادرم! به تریج قبات برنخورد
که ناگزیر زبان قصیده برّنده است
اگرچه روی زبان زبیر تبریک است
اگرچه بر لب امثال طلحه لبخند است
اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند
ولیکن از دلشان باخبر خداوند است
….
سید حمید رضا برقعی
دو آیه قرآن به صورت صریح بحث حجاب را مطرح کرده اند. آیه ۳۱ سوره نور و آیه ۵۹ سوره احزاب به طور صریح به این بحث پرداخته اند:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[نور/۳۱] و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار كه پیداست آشكار نكنند و مقنعه هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همكیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود كه رغبت به آن ندارند، یا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند. و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت كه پنهان كردهاند دانسته شود. اى مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه كنید، باشد كه رستگار گردید.»
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[احزاب/۵۹] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
به نظر مى رسد حكم وجوب حجاب در سال ششم هجرت تشریع گردید. شاهد بر آن، آیات سوره نور است كه داستان معروف افك در آن آمده است. در همین زمان بود كه منافقین و اراذل و اوباش در صدد برآمدند با ایجاد شایعه درباره زنان پیامبر (ص) و با درست كردن مزاحمتها راهى براى زنان آزاده به بهانه كنیز انگاشتن آنها قلوب پیامبر(ص) و مسلمانان را جریحهدار بكنند. به دنبال این اوضاع و شرایط بود كه خداوند آیات مربوط به پوشش را براى بازگویى به امت نازل فرمود.
البته باید توجه کرد که در اینجا به معنای معروف حجاب پرداخته ایم. و اگر بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم باید بگوییم که این آیات پوشش بانوان را مطرح کرده است. و بحث حیاء و عفت، حکم ویژه همسران پیامبر (ص) مبنی بر پرده نشینی، و واجباتی که برای مردان در این زمینه وجود دارد، در آیات دیگر مطرح شده است.
«وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً؛[احزاب/۵۳] و هنگامى كه چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] مىخواهید از پشت پرده بخواهید این كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید كه این كار نزد خدا بزرگ است.»
«قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[نور/۳۰] به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ كنند این براى آنان پاكیزه تر است خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است!»
امام باقر (علیه السلام) در حدیثی در مورد احوالات روز قیامت می فرماید: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ غَيْرَ ثَلَاثٍ عَيْنٍ سَهِرَتْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَيْنٍ فَاضَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ؛[۱] هر چشمي روز قيامت گريان است ، جز سه چشم : چشمي که در راه خدا شب را بيدار باشد ، چشمي که از ترس خدا گريان شود ، و چشمي که از محرمات الهي و گناهان بسته شود».
چشمی که از محرمات الهی بسته باشد، نقش عظیمی در بندگی بنده نسبت به خدا می تواند ایفا کند.
هر چه دیده بیند دل کند یاد
حضرت علی (علیه السلام) چشم را دریچه ای به سوی قلب می داند: « القلبُ مُصحَفُ البَصَر؛[۲] قلب، كتاب دیده است (آنچه چشم می بیند بر صفحة دل ثبت می شود)».
پس اگر کسی چشمان خود را از محرمات الهی باز ندارد، طبق این حدیث، این گناهان بر قلب انسان تاثیر گذاشته و تاریکی را برای انسان به ارمغان می آورد.
حضرت در حدیث دیگری راحت بودن قلب را در فروبستن چشمها از حرام می داند: «مَنْ غَضَّ طَرْفُهُ أَرَاحَ قَلْبَهُ؛[۳]هر كس چشم خود را (از حرامهای خدا از جمله نگاه به نامحرم) فرو بندد، قلبش راحت مى شود».
یکی از گناهان چشمی بزرگ، نگاه به نامحرم است که خیلی از اختلافات و در گیریها بین زوجین، به همین نگاههای حرام برمی گردد.
خیلی از حرص و جوشها و حسادتها، نتیجه نگاه کردن به مال و منال دیگران است (چون به پای زندگی مادی دیگران نمی رسد حسادت می ورزد)
قرآن اینچنین می گوید
در قرآن به این نکته اشاره شده: کسانی که دیدگان خود را از دیدن حق و حقیقت می بندند (به جای اینکه از محارم الهی چشم ببندند؛ از حق و حقیقت چشم می بندند) به جهنم وارد می شوند. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون؛[اعراف/۱۷۹]به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها [عقلها] يى دارند كه با آن (انديشه نمى كنند، و) نمى فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى بينند؛ و گوشهايى كه با آن نمى شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همه گونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند». [۴]
این آیه کسانی را که از دیدگان خود برای دیدن حقیقت استفاده نکنند (دیدگانشان به سهم خود کار حرامی انجام می دهند)، غافلان معرفی نموده و این تعبیر را در موردشان به کار می برد که اینان گویا چشمهایشان نمی بیند، چون کسی که آثار و نشانه های خدا را به قصد هدایت نبیند گویا چشمش آن کارایی لازم را از دست داده است.
قرآن در آیه دیگری بیان می کند:«قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً؛[طه/۱۲۵]مىگويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردى؟! من كه بينا بودم» [۵]
کسانی که با اشاره دیدگان خود بی اعتنایی خود را نسبت به اهل ایمان و فرامین الهی که می شنوند؛ فریاد می کشند شاید در ظاهر قدرت دیدن دارند ولی باطنا نابینا هستند. در آخرت که باطن اعمال معلوم می شود، اینان پی به نابینایی خویش می برند.
خدا رازهای نهفته را می داند.
خداوند در قرآن چنین آورده است: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ؛[غافر/۱۹] او چشمهايى را كه به خيانت مى گردد و آنچه را سينه ها پنهان مى دارند، مى داند». [۶]
در این آیه خداوند می گوید: چشمهایی که خیانت پیشه اند و از حرامهای خدا دوری نمی کنند؛ شاید فکر کنند کسی متوجه خیانت آنها نمی شود ولی ما آنها را می بینیم و از احوال آنها غافل نیستیم.
نتیجه گیری
امام باقر (علیه السلام) چشمی راکه از محرمات الهی دور بوده و ازدیدن و تمایل به آنها اجتناب می کرده، در قیامت گریان نمی داند. صاحب این چشمان در آن روز مسرور و شادمان است.
کسانی را که چشم ظاهر دارند وی نسبت به دیدن حقیقت بی اعتنا هستند؛ قرآن می گوید: اینها در حقیقت نمی بینند و نابینا هستند.
حضرت علی (غلیه السلام) قلب را کتابی برای چشم می داند یعنی هر چه چشم ببیند در کتاب قلب نقش می بندد، به قول معروف: هر چه دیده بیند دل کند یاد
پس انسان باید مواظب باشد که چه خوراکی برای قلبش و برای ذهنش می سازد (چون مغز و ذهن انسان هم درگیر تصاویر دریافتی از چشم هستند)
نتیجه گیری
[۱] کافي، چاپ اسلامیه، ج ۲ ، ص ۸۰
[۲] شرح نهج البلاغه فقیهی، حکمت۴۱۲، ص۳۹۶
[۳] تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۲۶۰ ، ح ۵۵۵۵
[۴] ترجمه مکارم، ص ۱۷۴
[۵] همان، ص۳۲۰
[۶] همان، ص۴۶۹
«هنگامی که علی(ع) به قصد ازدواج فاطمه (س) به منزل پیامبر(ص) رفت، پیامبر(ص) به ام سلمه فرمود: “برخیز و در را بگشای، که این همان است که خدا و رسولش او را دوست دارند.” ام سلمه فوراً در را باز کرد و علی - علیه السلام- داخل شد. علی(ع) در کمال حجب و حیا و خجالت بود که پیامبر -صلی الله علیه و سلم- فرمود: علی جان حاجتی داری؟ آسوده باش، امیدوارم که حاجت تو برآورده شود. علی(ع) نیز قصد خود را بازگو نمود و از فاطمه (س) خواستگاری نمود. پیامبر فرمود: چه چیزی برای توست که مهریه فاطمه (س) قرار دهی؟ علی (ع) عرض کرد: ای رسول خدا! تو خود شاهد هستی که برای من به جز شمشیر و شتر و زره، از مال دنیا چیزی نیست. پیامبر -صلی الله علیه و سلم- فرمود: ای علی شمشیر و شتر مورد نیاز توست، اما زرهات را بفروش و با آن مراسم ازدواج با فاطمه (س) را فراهم کن. ۱
اما اینکه حضرت آن زره را چه مقدار فروخت و آن را مهریه حضرت زهرا(س) قرار داد از نظر تاریخی و روایی در آن اختلاف وجود دارد.
و آن عبارت است از، ۴۰۰ درهم، ۴۸۰ درهم یا ۵۰۰ درهم۲.
لکن قدر مسلم این است که مهریه آن حضرت بیشتر از ۵۰۰ درهم و کمتر از ۴۰۰ درهم نبوده است، و این مقدار -پانصد درهم- عبارت از مقدار مهریهای است که رسول خدا(ص) برای کلیه زنان و دخترانش تعیین نموده و از آن تعبیر به مهر السنه هم میشود.۳ و این سیره الگویی برای سایر مسلمانان و گروندگان به اسلام قرار گرفت. گرچه در آن زمان مهریههای سنگین از طرف مردم برای دختران قرار داده میشد، زیرا وقتی پیامبر(ص) فاطمه، را به عقد علی(ع) در آورد، عدهای از مردم قریش به خدمت ایشان رسیدند و گفتند چرا علی(ع) را با مهریه کم و ناچیز داماد کردی؟۴
بنابراین مقدار مهریه حضرت زهرا(س) بیش از ۵۰۰ درهم - نقره- نبوده است. و این به عنوان ارزش پولی آن زمان محسوب میشد و این مقدار مهریه از طرف پیامبر اکرم(ص) برای دخترش، مهریهای متوسط - نه بسیار کم و نه زیاد - در آن زمان بوده است که به عنوان سنت، الگویی برای سایر مسلمانان قرار گرفت.»
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. فاطمه زهرا فرشته زمینی، روح الله حسینیان.
۲. فاطمه زهرا، توفیق ابوعلم، ترجمه علی اکبر صادقی.