حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


قداست و عظمت فاطمه سلام اللّه عليها
اءسماء بنت عميس گويد:
هنگامى كه حضرت زهراء سلام اللّه عليها اوّلين فرزندش امام حسن عليه السلام را به دنيا آورد و زايمان نمود، خونى را كه ديگر زن ها در موقع زايمان به عنوان خون نفاس مى بينند از او خارج نگرديد.
و من از اين جريان بسيار تعجّب كردم ، به هيمن جهت راهى منزل پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله گشتم و چون بر آن حضرت وارد شدم ، عرض كردم : يا رسول اللّه ! آيا فاطمه خون حيض و نفاس نمى بيند؟!
حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله در پاسخ به من اظهار داشت : آيا نمى دانى كه دخترم فاطمه ((طاهره و مطهّره )) است ؟!
يعنى ؛ پاك و پاكيزه مى باشد و با ساير زنان تفاوت دارد و خون حيض و نفاس از او خارج نمى گردد.
و امام محمّد باقر عليه السلام نيز حكايت فرمايد:
چون قيامت برپا شود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها بر درب ورودى دوزخ توقّف نمايد و به درگاه خداوند متعال اظهار دارد: خداوندا! تو مرا فاطمه ناميده اى و وعده دادى هر كه دوستدار و علاقه مند به من و ذريّه ام باشد، او را به آتش جهنّم مجازات نخواهى كرد و مى دانم كه وعده تو حقّ است .
آن گاه از سوى پروردگار متعال ندا مى رسد: اى فاطمه ! راست مى گوئى ، من تو را فاطمه ناميده ام و وعده داده ام هر كه علاقه مند به تو و ذريّه ات بوده و ولايت آن ها را پذيرفته باشد به آتش دوزخ مجازات نخواهم كرد و هم اكنون به وعده خود وفا مى كنم .
و آن هائى را كه دوست دارى و اهل آتش جهنّم هستند، تو مى توانى آنها را شفاعت نمائى ؛ و من شفاعت و وساطت تو را پذيرا هستم ، تا آن كه موقعيّت و منزلت تو را نزد ملائكه و انبياء و اهل محشر آشكار سازم .
پس اى فاطمه ! هر كه در پيشانى و بين دو چشمان او نوشته باشد كه مؤ من هست ، مى توانى شفاعت نمائى و نجات بخش او از آتش دوزخ باشى و او را وارد بهشت گردانى .
شوخى زن و شوهر با رضايت خداوند
سمان فارسى حكايت نمايد:
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها بر پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد.
وقتى رسول خدا چشمش بر چهره فاطمه افتاد، او را گريان و غمگين ديد، به همين جهت علّت را جويا شد؟
حضرت زهراء سلام اللّه عليها در پاسخ پدر اظهار داشت : اى رسول خدا! روز گذشته بين من و همسرم ، علىّ بن ابى طالب عليه السلام جريانى اتّفاق افتاد كه با يكديگر ضمن صحبت ، شوخى و مزاح مى كرديم و من جمله اى را به عنوان شوخى به شوهرم گفتم ، كه موجب ناراحتى او شد.
و چون احساس كردم كه همسرم ناراحت است ، از سخن خويش غمگين و پشيمان گشتم و از او خواهش كردم تا از من راضى و خوشحال گردد.
و او نيز عذر مرا پذيرفت و شادمان شد و با خنده روئى با من مواجه گشت و احساس كردم كه از من راضى مى باشد؛ ولى اكنون از خداى خود وحشت دارم كه مبادا از من خشمگين و ناراضى باشد.
رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله با شنيدن چنين مطالبى اظهار نمود: اى دخترم ! همانا رضايت و خوشنودى شوهر همانند رضايت و خوشنودى خداوند متعال خواهد بود و غضب و ناراحتى شوهر سبب نارضايتى و ناراحتى خدا مى گردد.
و سپس افزود: هر زنى كه خداوند را همچون حضرت مريم عبادت و ستايش كند؛ وليكن شوهرش از او ناراضى باشد، عبادات و اعمال او مقبول درگاه خدا قرار نمى گيرد.
اى دخترم ! بدان كه بهترين اعمال ، فرمان بُردارى و تبعيّت از شوهر است ، البتّه در مواردى كه خلاف اسلام و قرآن نباشد بعد از آن ، بهترين كارها براى زن ريسندگى است ، يعنى كارهاى سبك و فردى ، به دور از نامحرمان را انجام دهد.
اى دخترم ! هر زنى كه زحمات و مشقّات خانه دارى را تحمّل كند و خانه دارى نمايد و براى رفاه و آسايش اعضاء خانواده اش تلاش نمايد، همانا او اهل بهشت خواهد بود.
ملاقات در بستر بيمارى
ابن قُتيبه يكى از علماء و تاريخ نويسان اهل سنّت در كتاب خود آورده است :
پس از گذشت مدّتى از جريان سقيفه ، روزى عمر به ابوبكر گفت : ما فاطمه ، دختر رسول اللّه را از خودمان خشمناك و ناراحت گردانيده ايم ، بيا با يكديگر به ملاقات و ديدار او رويم تا از ما راضى و خوشنود شود.
لذا هر دو حركت كردند و چون به درب منزل رسيدند، اجازه ورود خواستند؛ ولى به ايشان اجازه داده نشد.
به ناچار حضور امام علىّ عليه السلام آمدند و در اين باره با او سخن گفتند؛ بنابر اين امام علىّ عليه السلام براى آنها اجازه ورود طلبيد و چون وارد شدند، روبروى حضرت زهراء سلام اللّه عليها نشستند.
و حضرت روى خود را از آن ها برگرداند، سلام كردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.
ابوبكر گفت : اى حبيبه رسول اللّه ! سوگند به خدا كه من تو را بيش از دخترم ، عايشه دوست دارم .
روزى كه پدرت از دنيا رفت ، اى كاش من مرده بودم ؛ علّت آن كه تو را از حقّ ميراث پدرت منع كردم ، چون شنيدم كه فرمود: ما ارثيّه اى به جاى نمى گذاريم ، آنچه از اموال ما باقى بماند، صدقه است .
در اين هنگام ، فاطمه سلام اللّه عليها فرمود: اگر حديثى را از پدرم رسول خدا برايتان بگويم ، تاءييد مى كنيد؟ گفتند: آرى .
فرمود: خداوند را بر شما گواه مى گيرم ، آيا نشنيديد از پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله كه مى فرمود: رضايت فاطمه رضايت من است ، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من مى باشد، هركه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر كه او را خشمگين و ناراحت كند، مرا خشمگين و ناراحت كرده است ؟!
گفتند: بلى ، چنين سخنى را از رسول اللّه شنيده ايم .
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائكه را شاهد و گواه مى گيرم كه شما دو نفر مرا خشمگين و ناراحت كرده ايد و من از شما خوشحال و راضى نخواهم شد تا پدرم ، رسول خدا را ملاقات كرده و شكايت شما را به او كنم .
ابوبكر گفت : از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه مى برم ، و سپس در حال گريه از نزد حضرت خارج شدند.
شادى با ديدار فاطمه عليها السلام
هنگامى كه اين آيه قرآن بر پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله نازل شد:
(و إ نّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اءجْمَعين ، لَها سَبْعَةُ اءبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ) يعنى ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامى افراد مى باشد، كه خداوند برايش هفت درب قرار داده و از هر درى افرادى وارد خواهند شد.
آن حضرت بسيار گريه و اصحاب آن حضرت نيز همه گريان شدند و كسى توان صحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت .
و چون هرگاه پيغمبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّه عليها را مى ديد، شادمان و خوشحال مى گرديد، به همين علّت سلمان به سوى منزل آن مخدّره آمد تا ايشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادى و آرامش رسول خدا گردد.
وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها وارد شد، ديد حضرت مشغول آسياب نمودن مقدارى جو مى باشد و با خود اين آيه قرآن را زمزمه مى نمايد:
((وَ م ا عِنْدَاللّهِ خَيْرٌ و اءبْقى )) يعنى ؛ آنچه نزد خداى متعال و خواست او است بهتر و با دوام مى باشد.
پس سلمان فارسى بر حضرت زهراء سلام كرد و بعد از آن ، جريان ناراحتى و گريه حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را براى آن بزرگوار بيان نمود.
فاطمه زهراء سلام اللّه عليها با شنيدن اين خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را كه حدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافكند.
سلمان فارسى با ديدن چنين زندگى و لباسى به گريه افتاد و گفت : چقدر سخت و غير قابل تحمّل است كه دختران رؤ ساء و پادشاهان لباس هاى سُندس و ابريشم بپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسايش باشند؛ ولى دختر محمّد، پيغمبر خدا صلّلى اللّه عليه و آله چادر پشمينِ وصله دار بپوشد و اين همه سختى ها و مشقّت ها را تحمّل نمايد.
هنگامى كه حضرت فاطمه سلام اللّه عليها به حضور پدر خود، حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد، اظهار نمود: يا رسول اللّه ! سلمان از زندگى و لباس هاى من تعجّب كرده و در گريه و اندوه ، فرو رفته است .
حضرت رسول صلوات اللّه عليه به سلمان فرمود: دخترم ، فاطمه محبوب خدا است و از سابقين در ورود به بهشت خواهد بود.
پس از آن ، حضرت زهراء سلام اللّه عليها اظهار داشت : پدر جان ! دخترت فداى تو گردد، چرا گريان بوده اى ؟
حضرت رسول فرمود: دخترم ! جبرئيل امين دو آيه قرآن پيرامون جهنّم بر من نازل نمود، كه بسيار دردآور و وحشتناك بود و سپس آن دو آيه شريفه را خواند.
حضرت زهراء سلام اللّه عليها با شنيدن آن دو آيه قرآن گريست و به صورت بر زمين افتاد و گفت : واى به حال گناه كارانى كه اهل آتش جهنّم گردند.
سلمان چون اين صحنه دلخراش را ديد، گفت : اى كاش من گوسفندى مى بودم تا مرا مى كشتند و قطعه قطعه مى كردند و مى خوردند و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنيدم !!
و ابوذر گفت : اى كاش مادرم عقيم بود و مرا نزائيده بود و اين گونه وصف آتش دوزخ را نمى شنيدم !!
و سپس مقداد گفت : و اى كاش من پرنده اى در منقار پرندگان مى بودم و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنيدم .
اهميّت نماز، 15 ضرر و زيان در نماز
مرحوم سيّد بن طاووس در كتاب فلاح السّائل آورده است :
روزى حضرت صدّيقه كبرى ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها به محضر مبارك پدر بزرگوار خود، رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد؛ و اظهار داشت : اى پدر جان ! جزاى آن دسته از مردان و يا زنانى كه نماز را سبك مى شمارند، چيست ؟
پيامبر خدا صلوات اللّه عليه فرمود: دخترم ، فاطمه جان ! هركس نماز را سبك شمارد و به شرائط و دستورات آن بى اعتنائى نمايد، خداوند او را به پانزده نوع عقاب ، مجازات مى گرداند:
شش نوع آن در دنيا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن ، سه نوع در قبر و سه نوع ديگر در قيامت آن هنگامى كه از قبر بر انگيخته شود خواهد بود.
امّا آن شش نوع عقابى كه در دنيا خواهد ديد:
1 برداشتن بركت و توفيق از عمرش ، كه نتواند از آن بهره كافى و سودمندى برگيرد.
2 برداشتن بركت از درآمدهايش .
3 پاك شدن سيماى نيكوكاران از چهره اش .
4 سرگردان و دلسرد شدن در كارها و عباداتش .
5 دعاها و خواسته هايش مستجاب نخواهد شد.
6 آن كه در دعاى مؤ منين سهيم نخواهد بود و دعاى خير ايشان شاملش نمى شود.
و امّا آن عقاب هائى را كه هنگام مرگ خواهد ديد:
1 ذليلانه خواهد مُرد.
2 گرسنه و تشنه جان مى دهد.
3 هيچ چيزى تشنگى و گرسنگى او را بر طرف نسازد.
و امّا آن عذاب هائى كه در قبر دچارش مى شود:
1 خداوند متعال ملكى را ماءمور مى نمايد تا مرتّب او را مورد شكنجه قرار دهد.
2 قبرش تنگ و تاريك و وحشتناك مى باشد.
و امّا آنچه در قيامت مبتلايش مى گردد:
1 خداوند ملكى را ماءمور مى نمايد تا او را بر صورت ، روى زمين بكشاند و اهل محشر او را تماشا نمايند.
2 محاسبه و بررسى اعمالش سخت و دقيق خواهد بود.
3 و در نهايت اين كه مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمى گيرد و عذابى دردناك دچارش خواهد شد.
در فكر ديگران و براى ديگران
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام وارد اتاق مادرش ، حضرت زهراء عليها السلام گرديد، ديد كه مادرش در حال ركوع نماز است و براى مردها وزن هاى مؤ من با ذكر نامشان دعا مى كند.
گوش كرد، كه ديد مادرش فقط براى ديگران دعا مى نمايد و براى خويش ، هيچ دعائى نمى فرمايد، جلو آمد و اظهار داشت : اى مادر! چرا مقدارى هم براى خودت دعا نمى كنى همان طورى كه براى ديگران دعا مى نمائى ؟
حضرت زهراء سلام اللّه عليها پاسخ داد: اى فرزندم ! اوّل ما بايد به فكر نجات همسايه باشيم و سپس براى خودتلاش و دعا كنيم .(26)
و در حديثى وارد شده است كه : دعاى مؤ من در حقّ ديگران مستجاب مى شود و موقعى كه انسان در حقّ ديگران و براى ديگران دعا كند، ملائكه الهى براى او دعا خواهند كرد، كه حتما، دعاى آن ها مستجاب خواهد شد.
دفاع مقدس از منظر مقام معظم رهبري
*اين جنگ [جنگ هشت ساله]، مظهر و تجلى همهى روحيات خوب و سازندهاى است كه يك ملت و يك كشور را مىتواند به تعالى حقيقى برساند.
* ما در جنگ نظامى توانستيم خودمان را پيروز كنيم؛ به كمك چه چيزى؟ به كمك باور و ايمان و اتّكاى به نفس و وحدت و اميد به آينده و روشنبودن هدفها و تكيه به نيروهاى ذاتى خويش و تكيه به اسلام.
*حماسهى ملت ايران در دفاع مقدس، نمايشگر قلهى ظرفيتهاى انسانى مردم اين سرزمين خدايى است.
* جنگ ايران و عراق يك جنگ معمولى نبود، جنگ دو ارتش يا دو كشور با هم نبود؛ جنگ يك كشور در مقابل عمده قواى نظامى و پشتيبانيهاى نظامى جهان بود. تمام قدرت نظامى و سياسى امريكا پشت سرِ رژيم بعثى عراق ايستاد.
* اين جنگ [جنگ هشت ساله] حقيقتاً يك گنجِ تمامنشدنى است.
* جنگ، حقيقتاً كورهاى بود كه جوانان و بقيه مردم را آبديده كرد.
* اين جنگ هشت ساله و اين دفاع مقدّس، از بزرگترين افتخارات ملت ايران بود.
*اگر ملت ايران هشت سال جنگ تحميلى را نمىداشت، البته خيلى از ويرانيها را، خيلى از فقدانها را، خيلى از خسارتها را نمىداشت؛ اما اين اعتماد به نفس را هم نمىداشت؛ اين قدرت علمى، نظامى و پيشرفت صنعتى را هم نمىداشت؛ اين عزّتى را هم كه در مقابل چشم جهانيان به دست آورده است، نمىداشت؛ اين حالت يأس و نااميدى از تسلّط بر اين ملت هم در دل دشمنان بزرگ او به وجود نمىآمد.
* مقاومت بىنظير مردم سلحشور ما در دفاع مقدس و دفع متجاوز در طول قريب به هشت سال، اين ستم بزرگ را در رده ناموفقترين تجربهى استعمار در تاريخ معاصر ثبت نموده است.
* در همه مراحل اين جنگ، چه در عمليات نظامى جبهه، چه در عمليات نظامى بيرون از جبهه، چه در برخورد با اسرا، چه در تبليغات - در همه مراحل - ارزشها و اخلاق انسانى رعايت شد. كار بىاخلاق و كار ضدّ ارزش و ضدّ بشر، از اين ملت ايران صادر نشد
* هفتهى جنگ هفتهى افتخار است، هفتهى مقدس است، در حقيقت جشن است، عيد است و يك بزرگداشتى[ است] از روحيهى مردم، ايثار مردم و مقاومت مقدس و دفاع مقدس[ مردم].
* حماسه ملت ايران در دفاع مقدس، نمايشگر قله ظرفيتهاى انسانى مردم اين سرزمين خدايى است
* فداكاريهاى هشت سال دفاع مقدس توانست يك نظام الهى و معنوى و متّكى بر تفكّر و انديشه درست و برخاسته از ايمان را تحكيم كند.
* اين تجربهى درسآموز [دفاع مقدس]، سرمشق هميشگى ملت بزرگ ايران و الگوى موفقى در برابر چشم همهى ملتهاى مسلمان است.
* اين جنگ آنقدر حرف گفتنى دارد كه اگر دهها سال هنرمندان ما و افراد خوشذوق و با ابتكار بنشينند و در جزء جزء آن كار كنند، باز هم حرفهاى گفتنى خواهند داشت.
*ما جنگِ با اين عظمت و پُر از حماسه و حقيقتاً پُر از جلوههاى زيبا و بىنظير داشتهايم؛ نسل جديد هم از آن خبر ندارد؛ بايد اينها احياء، بازيابى و بازسازى شود و در معرض ديد قرار گيرد.
* جوهر انقلاب و ايمان در اين ميدان خطر، [ميدان جنگ 8 ساله ]خود را در اراده و عمل و قدرت مديريّت انسانها نشان داد.
* جنگ تحميلى هشت ساله ما، داستان عبرتآموز عجيبى است.
* جنگ هشت ساله، جنگ دو كشور و دو ارتش نبود؛ جنگِ يك ائتلاف نانوشته جهانى عليه ملتى كه تصميم داشتند حدّاكثر فشار ممكن را از لحاظ نظامى و اقتصادى و غيره بر او وارد بياورند بود، تا از راهى كه در پيش گرفته بود برگردد؛ ولى نتوانستند.
*شروع جنگ يعنى شروع افتخارات اين ملت، شروع تهاجم دشمن يعنى شروع دفاع مقدس ما، شروع شعلهور شدن آتش خيانت استكبار يعنى شروع بروز شجاعت همهى قشرهاى ملت براى ايستادگى در مقابل استكبار، پس اين افتخار دارد.
* هفتهى جنگ در حقيقت هفتهى ايثار است، هفتهى فداكارى است، هفتهاى است كه در آن بزرگترين آزمايش فداكارانهى ملت ما شكل گرفته است.
*روزهاى آخر شهريور و اول مهر ماه همه ساله يادآور يكى از تجربههاى بزرگ و بسيار پرارزش تاريخ ملت ماست. من به جاى اينكه سالگرد آخر شهريور را سالگرد جنگ به حساب بياورم، مايلم آن را سالگرد مقاومت دليرانهى مردممان كه از روى كمال آگاهى و ايمان و شهامت انجام گرفته بنامم.
* تلاش خستگىناپذير 8 ساله، افتخارى است كه امروز نيروهاى مسلح و ملت ما مىتوانند آن را در سوابق درخشان خود جاى دهند.
*هفته دفاع مقدس يادآور حادثهاى عظيم و به بار نشستن نتايجى عظيمتر در سير انقلاب ملت ماست و هيچ گاه از ذهن ملت محو نخواهد شد.
روايات و فضيلت « جهاد و شهادت»
روايات وارده دربارة فضيلت «جهاد و شهادت» از رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ساير معصومين (علیهم السلام) بسيار زياد است كه در اينجا به ذكر پارهاي از انها بسنده ميشود:
الف. رويَ اَنّ رَجُلاً أتي جَبَلاً لِيعبُدَ اللّهَ فيهِ فَجاءَ به أهلُهُ إلي الرّسوُلِ فَنّهاهُ عَن ذلكَ وَ قالَ إنّ صَبْرَ المُسلِمِ في بَعضِ مَواطنِ الجِهادِ يَوما واحِداً خَيرُ لَهُ مِن عبادَهِ أَربَعينَ سنَةٍ.1
نقل شده كه مردي خود را از زندگي منزوي نمود و د ركوهي مشغول عبادت شد و خانوادهاش كه از اين عمل او رنج ميبردند او را به محضر حضرت رسول اكرم آوردند حضرت او را از اين كا رنهي نمود و فرمود صبر و تحمل يك روز مسلمان در يكي از سنگرها و پايگاههاي جنگ بهتر از چهل سال عبادت است.
ب. عَن رَسول اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: وَ مَن خَرجَ مُرابِطاً في سَبيلِ اللهِ اَو مُجاهِداً فَلَه بِكُلِّ خُطوَهٍ سَبعَمائه ألف حسَنَهٍ وَ يُمحي عَنهُ سَبعمائه ألفْ سَيّئه وَ كانَ في ضَمانِ اللهِ حتّي يتوفّاهُ بِأيِّ حَتفٍ كانَ أو «شهيداً» و اِنْ رَجعَ مَغفوراً لَهُ مُستَجاباً دُعائهٌ.2
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود كسي كه از خانه خود به قصد نگهباني مرزها و يا براي جنگ و جهاد در راه خدا بيرون آيد بر هر قدمي كه برميدارد هفتصد هزار حسنه داده ميشود و هفتصد هزار گناه از او بخشيده ميگردد واو در ضمان و بر عهدة خدا خواهد بود به هر نحوي كه بميرد؛ چه با اجلش بميرد و يا اينكه شهيد شود و چنانچه برگردد بخشوده شده و پاك گشته و دعايش در پيشگاه خدا مستجاب خواهد بود.
ج. قالَ رَسوُلُ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مَثَلُ المجاهدِينَ في سبيلِ اللهِ كَمَثَلِ القائِمِ القانتِ لايَزالُ في صَومِهِ وَ صَلَوتهِ حتّي يَرجعَ إلي أهلِهِ وقال (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اِذا خَرَجَ الغازي مِن عَتَبَهِ بابِهِ بَعَث اللهُ مَلَكاً بِصَحِفَهِ سَيئاتِهِ فَطَمسَ سَيّئاتهُ.3
پيغمبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: مثل كسي كه جهد ميكند در راه خدا مثل شخصي است كه همواره با خضوع در حال نماز خواندن و روزه گرفتن است تا به خانهاش برگردد و فرمود كسي كه از آستانة خانهاش براي جنگيدن در راه خدا قدم بيرون نهد خداوند ملكي را ميفرستد تا همة گناهان را از پروندة اعمالش پاك كند.
د. قالَ كُلُ حَسَنات بَني آدم تُحْصِيها الملائكهُ الّا حَسنات المُجاهدِينَ فانَّهم يَعجِزون عن عِلمِها ثَوابها.4
رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: تمام نيكيها و اعمال خوب بنيآدم را ملائكهها ميتوانند ضبط و شمارش كنند مگر نيكيهاي مجاهدين و جنگجويان در راه خدا كه از آگاهي به مقدار ثواب آنها عاجزند.
ه. قال صلي اللهُ عليهِ وآلهِ: يَومُ في سبيلِ اللهِ خَيرُ مِن ألفِ يَومٍ فِيما دون.5
رسول گرامي فرمود يك روز در ميدان جهاد در راه خدا بودن بهتر و ارزشمندتر از هزار روز است در غير آن.
و. عنهُ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مَنْ رَمي بِسَهمِ في سبيلِ اللهِ فَبَلَغَ خطاءَ أو أصابَ كانَ سَهمُهَ ذلكَ كَعَدلِ رَقَبهٍ. 6
پيغمبر اسلام فرمود: كسي كه يك تير در راه خدا با دقت رها كند خواه به هدف برسد و يا خطا رود ثواب آن معادل آزاد ساختن يك بنده است.
ز. عَن أبي جَعفر(علیه السّلام) عَن أبيهِ قالَ: قالَ رَسولُ اللهِ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لِلجَنّتهِ بابُ يُقالُ لَهُ بابُ المجاهِدينْ يَمضُون إليهِ فاذا هوَ مَفتوحُ وَ همْ متقلدونَ بِسُيُفيهم والجمع في الموقفِ والملائكَهُ تُرحبُ بهمْ فَمَن تَرَك الجهادَ ألبسَهُ اللهُ ذُلاً وَ فقراًً في مَعيشَتِهِ َمحقاً في دينِهِ إنَّ اللهَ أعزّ أمثي بِسنابكِ الخيلِ وَ مَراكزِ رماحِها.7
از امام باقر از پدر بزرگوارش از پيغمبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بهشت را دري است به نام باب المجاهدين كه جهادگران در راه خدا به سمت آن حركت ميكنند و در گشوده ميشود در حالي كه اسلحة خود را بگردن آويختهاند و مردم در محشر جمعند و ملائكه به مجاهدين تهنيت و تبريك ميگويند. كسي كه جهاد را ترك كند خداوند لباس خواري وفقر در معيشت به او ميپوشاند و موجب از بين رفتن دينش ميشود خداوند با سلسلههاي وسائل جنگي و سنگرهاي تيراندازي به امت من عزت بخشيده است.
ح. عَن أبي عَبدالله(علیه السّلام) قال إنّ اللهَ بَعثَ رسولهُ بالاسلام إلي الناسِ عَشرَ سِنينَ فأبوا أَنِ يَقبلوُا (وآذُوا و فَتَنوا) حتّي أمرَهُ بالقتالِ فالخَيرُ في السّيفِ وَ تحتَ ظلِّ السّيفِ وَ الأمرُ يَعودُ كَما بَدَأ.8
امام صادق فرمودند خداوند عزوجل پيغمبر اكرم را به اسلام مبعوث داشت كه پيام حق را به همةمردم برساند ده سال اين مأموريت الهي ادامه داشت و مشركين نپذيرفتند و آزار و فتنه براي مسلمانان فراهم آوردند تا اينكه فرمان «جهاد» نازل شد خير در شمشير است و در ساية آن و دوباره اسلام به حال اول باز ميگردد.
ط. عَن ابي عَبداللهِ (علیه السّلام) قالَ النّبي(صلّی الله علیه و آله و سلّم): أَخبَرني جِبرئيل بأمرٍ قُرّت بِهِ عَيني وَ فَرَح بِه قَلبي قالَ يا مُحمّد مَن غَزامِن اُمَّتكَ في سَبيلِ اللهِ فَما أصابتهٌ قَطرَةُ مِنَ لسّماءِ أو صُداعُ كَتَبَ اللهُ لَهُ الشَّهادَهَ.9
امام صادق (علیه السّلام) از پيغمبر اسلام نقل ميفرمايد كه فرمود: فرشتةوحي خبري آورد كه ديدگانم روشن و دلم شاد شد كه اي محمد هر كدام از امت تو براي جهاد در راه خدا بيرون رود و قطرة باراني بر سرش ببارد و سردرد بگيرد براي ا و اجر «شهادت» مينويسد.
ي. عَن ابي عبدالله(علیه السّلام)قال: قال النبي(صلی الله علیه و آله و سلّم) أغزُوا تُورِثُوا أبناءَكُم مجداً.10
امام صادق ميفرمايد كه پيغمبر گرامي فرمود: ديدگان همه در روز قيامت گريان خواهد بود مگر سه ديده؛ ديدهاي كه شب هنگام در راه خدا به خواب نرود و ديدهاي كه از ترس خدا گريان شود و ديدهاي كه از محارم خدا چشم بربندد.
ل. عَن جَعفر بن مُحمد عَن ابيهِ آبائِهِ أن رسولَ اللهِ قالَ ثَلاثه يَشفَعونَ إلي اللهِ يومَ القيامَهِ فَيَشفَعَهم؛ الأنبياء ثُمَّ العُلماء ثُمّ شهداء.12
امام صادق (علیه السّلام) از رسول خدا فرمود: سه طايفه در روز قيامت شفاعت ميكنند و شفاعتشان پذيرفته ميشود، پيغمبران علما و شهدا.
م. عَن ابي عَبدالله (علیه السّلام) قال: قالَ رسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مَن اغتابَ مُؤمناً غازياً أو آذاهُ أو خَلفهُ فِي أهلهِ بِسوءٍ نصبَ لهُ يَومَ القيامَهِ فَليستَغرِق حسَناته ثم يُرمي في النّارِ إذا كانَ في طاعهِ اللهِ.13
حضرت صادق از پيغمبر اكرم نقل ميفرمايد كه فرمود: كسي كه از مؤمني كه در جبهة جنگ است غيبت كند يا او را بيازارد و يا با خانوادهاش بدرفتاري كند روز قيامت در هنگام حساب اعمال حسناتش معادل با اين بدي گشته به آتش انداخته ميشود و اين در صورتي است كه جنگجوي مؤمن در اطاعت و مسير رضاي خدا باشد.
ن. عَن ابي عَبدالله مَن جَهز حاجّا أو غازياً أو خَلفهُ في أهلهِ أو فطرصائماً لَه مثل أجره مِن غيرِ أن يَنقصَ مِن أجرهِ شَيءُ.14
امام صادق فرمود: كسي كه تجهيزات و وسايل شخصي را براي حج و يا براي جهاد فراهم سازد يا به جاي آنها به خانوادة آنان رسيدگي كند و يا روزهداري را افطاري دهد بر اوست اجر هركدام آنها بدون اينكه از اجر خود آنها كم شود.
ص. عَن ابي عَبدالله(علیه السّلام) قال: قال رسول الله : مُبلّغُ رساله غازٍ كان كمن أعتَقَ رقبهَ و هو شريكه في ثواب غزوته.15
از امام صادق (علیه السّلام) كه رسول خدا فرموده كسي كه نامه و پيام سرباز جهاگر را برساند مانند آن است كه غلامي را براي خدا آزاد كرده است و او شريك ثواب جهاد خواهد بود.
پي نوشت :
1و2. جامع أحاديث الشيعه، ج 13، ص 7؛ عقاب الأعمال صدوق، ص 335.
3و4. جامع أحاديث الشيعه، ج 13، ص 8.
5و6و7و8. جامع أحاديث الشيعه، ج13، ص 8و12.
9. جامع أحاديث الشيعه، ج13، ص 12.
10. أمالي شيخ صدوق، ص 364.
11. أصول كافي، ج 2، ص 80.
12. جامع أحاديث الشيعه، ج13، ص 16.
13و14و15. جامع أحاديث الشيعه، ج 13، صص 16، 20، 21.