حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


6 - خوف در نماز
در حديثى آمده : فاطمه عليهاالسلام در حال نماز از شدت ترس نفسش به شماره مى افتاد.
7 - فاطمه ثمره چهل روز عبادت
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام و عده اى از اصحاب از جمله عمار ياسر، حمزه و عباس در ابطح نشسته بودند. جبرئيل به صورت اصلى خود نازل شد، و گفت :
اى محمد! خداوند به شما سلام رسانده ، مى فرمايد بايد چهل روز از خديجه كناره گيرى كنى .
بدين جهت ، آن حضرت ديگر به خانه نرفت ، روزها روزه بود و شب ها تا صبح به عبادت مى پرداخت . پيامبر صلى الله عليه و آله براى رفع دلتنگى همسر وفادارش ، عمار را به خانه فرستاد و به او فرمود: به خديجه عليهاالسلام بگو:
اين كه تو را ترك كردم از روى بى مهرى نيست ، بلكه به دستور پروردگار است ؛ گويا امر مهمى در كار است . نگران مباش كه شما در نيكى برترى دارى و زن شايسته اى هستى ، خداوند تعالى روزى چند بار به تو بر ملائكه افتخار مى كند. هر شب در خانه را ببند و در بستر خود بياساى . من تا پايان مدت تعيين شده ازسوى خداوند حكيم در خانه فاطمه بنت اسد خواهم بود.
حضرت خديجه عليهاالسلام روزها از فراق شوى مهربان خود مى گريست . از اين كه تا مدتى سيماى مباركش را زيارت نمى كرد بسيار اندوهگين بود.
جبرئيل پس از چهل روز بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و عرض كرد: اى محمد صلى الله عليه و آله خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: امشب خود را براى هديه و كرامت من مهيا ساز.
پس از آن ميكائيل طبقى را كه دستمالى از حرير بهشتى روى آن كشيده شده بود، پيش روى آن حضرت گذاشت و عرض كرد: پروردگارت فرمود: امشب با اين خوراك افطار كن .
حضرت على عليه السلام دراين باره فرمود: پيامبر هر شب هنگام افطار به من فرمود: در را بگشا تا هر كس ميل دارد با پيامبر افطار كند. اما آن شب فرمود: در خانه بنشين و نگذار كسى وارد شود، زيرا اين خوراك بر غير من حرام است .
پيامبر پارچه حرير را از روى طبق غذا برداشت . در آن طبق يك خوشه خرما، يك خوشه انگور و جامى از آب بهشت بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن خوراك ميل كرد تا سير شد. سپس آب بهشتى را نوشيد تا سيراب گشت . پس از آن جبرئيل با كوزه بهشتى آب بر دست مبارك آن حضرت ريخت و ميكائيل دست ايشان را شست و اسرافيل دست حضرتش را با دستمال خشك كرد. بعد از آن بقيه طعام دوباره به آسمان برگشت . چون رسول اكرم صلى الله عليه و آله براى نماز آماده شد، جبرئيل عرض كرد. در اين هنگام لازم نيست نماز مستحبى به جاى آرى ، همين الان به خانه خديجه برو و در كنار او باش ، زيرا حق تعالى اراده كرده است در اين شب از نسل تو ذريه پاكيزه اى خلق كند. از اين رو پيامبر صلى الله عليه و آله روانه خانه خديجه شد.
حضرت خديجه عليهاالسلام ماجراى چهل روز هجران ، و وصال دوباره اش را چنين بازگو كرده است :
من با تنهايى انس گرفته بودم . هنگام شب درها را مى بستم و پرده ها را مى كشيدم و نماز مى گزاردم . سپس چراغ را خاموش كرده ، به بستر مى رفتم . شب چهلم ، در بين خواب و بيدارى متوجه شدم كه كسى در مى زند. سوال كردم : چه كسى در خانه مرا مى زند، در حالى كه جز وجود مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله كسى حق ندارد كوبه در را به صدا درآورد.
ناگاه از پشت در صداى دلنوازى شنيدم كه فرمود: منم محمد صلى الله عليه و آله در را باز كن .
چون آن صداى روح بخش را شنيدم با اشتياق بسيار از جا برخاستم و در را گشودم . پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و اين بار بر خلاف عادت ديرينه اش كه هنگام خواب آب طلبيده و تجديد وضو مى كرد و دو ركعت نماز خوانده ، سپس وارد بستر مى شد، يكراست به بستر آمد. طولى نكشيد كه من نور حضرت فاطمه عليهاالسلام را درون خود يافتم .
جلوه هاى عبادت
شخصيت ملكوتى حضرت زهرا(س )
امام جعفر صادق عليه السلام از قول رسول اكرم صلى الله عليه و آله شخصيت ملكوتى حضرت صديقه كبرى عليها السلام را چنين وصف مى كند:
خداوند نور فاطمه را قبل از خلقت آسمان و زمين آفريد.
عده اى سوال كردند: پس فاطمه عليهاالسلام از سنخ انسان نيست ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: حوريه اى است در لباس انسان .
پرسيدند: چگونه چنين چيزى ممكن است ؟
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند قبل از آن كه آدم را خلق كند، فاطمه را آفريد، در آن هنگام ارواح خلق شده بودند. چون خداوند آدم را خلق كرد، ارواح را بر او عرضه داشت .
پرسيدند: در آن زمان فاطمه كجا بود؟
آن حضرت فرمود: در جايگاه مخصوص خود در ساق عرش .
پرسيدند: غذايش چه بود؟
پيامبر جواب داد: ذكر خدا (تقديس ، تهليل ، تحميد و تسبيح ) و الله اكبر. چون خداوند، آدم را خلق كرد و دوست داشت كه نسل من از فاطمه باشد، او را به سيب بهشتى تبديل كرد. جبرئيل آن سيب را بر من آورد و گفت : سلام و رحمت خدا بر تو اى محمد. اين سيب ميوه اى از ميوه هاى بهشت است كه خداوند براى تو هديه فرستاده است .
پس آن را گرفتم به سينه چسباندم . جبرئيل گفت آن را بخور.
سيب را دو نيم كردم . نور درخشان و گسترده اى از آن پرتوافشانى كرد. از آن به هوس افتادم . جبرئيل گفت : اى محمد صلى الله عليه و آله چرا سيب را نمى خورى ، تمام آن را بخور كه اين نور منصوره در آسمان و نور فاطمه در زمين است .
2 - دائم در ركوع و سجود
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود:
در شب جمعه اى مادرم فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه در محراب عبادت ايستاده است و تا سپيده صبح ، دائم در ركوع و سجود بود، و مى شنيدم كه براى مومنين و مومنات دعا مى نمود و نام آن ها را مى برد و براى آن ها بسيار دعا مى كرد، ولى براى خود هيچ دعايى نمى نمود. گفتم : اى مادر! چرا همان طور كه براى ديگران دعا مى كنى ، براى خود دعا نمى كنى ؟
حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: فرزندم ! اول ، همسايه ؛ سپس خانه .
3 - نور افشانى هنگام نماز
ابن عمره از پدرش نقل مى كند كه گفت : از امام صادق عليه السلام پرسيدم : چرا حضرت فاطمه عليهاالسلام زهرا ناميده شد؟
فرمود: براى آن كه وقتى فاطمه زهرا عليهاالسلام در محراب عبادت (به نماز) مى ايستاد، نورش براى اهل آسمان مى درخشيد، همان طورى كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشد.
4 - سفارش رسول خدا (ص ) به نماز
رسول خدا صلى الله عليه و آله پيوسته هنگام نماز به منزل حضرت فاطمه عليهاالسلام و حضرت على عليه السلام مى رفت ، و مى فرمود: خداوند شما را مورد لطف و رحمت نماز قرار داد، خداوند مى خواهد كه شما را از هر پليدى ، مبرا قرار دهد.
5 - تربيت الهى فاطمه (س )
حضرت فاطمه عليهاالسلام رابطه انس خود را با خداوند و عبادت و نيايش با تمام وجود را مرهون تربيت پيامبر صلى الله عليه و آله است . او در خانه اى به دنيا آمد كه در آن شيوه پرستش پروردگار دائما در صحنه نمايش بود. از خردسالى بانگ و نواى آسمانى تكبير را مى شنيد، زمزمه هاى مناجات مادر و پدر را استماع مى كرد.
آن گاه كه مادر را از دست داد، پدرى بسان مادر او را در برگرفت و به رشد و تربيت او همت گماشت ، همان پدرى كه ثلث آخر شب در حال احيا و عبادت بود و فاطمه عليهاالسلام خردسال گاهى تماشاگر پدر در عبادت و زمانى همپاى پدر در عبادت مى شد و طبيعى است در اين بيدارى و همگامى با خلوت شب و روح سحر انس و آشنائى يافت .
از سوى ديگر او توصيه هاى پدر را به ياد داشت كه مى فرمود:
حلوا انفسكم الطاعة و البسوها قناع المخافة ، واجعلوا آخرتكم لانفسكم و سعيكم لمستقركم ؛
طاعت خداى را بر خود حلول دهيد، جامه خوف از خدا را بر خود بپوشانيد، و آخرت خود را براى وجودتان آماده سازيد و كوشش تان براى محل جاويد و مستقرتان باشد.
او در عبادت تا جايى به پيش مى رود كه نوعى انقطاع از سوى الله براى او پديد مى آيد و بينش او در واگذارى نفس به دست خداوند بينش كسى مى شود كه خداى را طبيب و خود را بيمار مى داند و صلاح خويش را در اين اقدام كه خود را كاملا در اختيار طبيب قرار دهد نه جز آن چه كه خود ميل و هوس دارد يا عباد الله ! انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب فصلاح المرضى فيما يعلم الطبيب و تدبيره به ، لا فيما يشتهيه المريض و يفرحه الا فسلموا لله امره ، تكونوا من الفائزین.
وصاياى حضرت
حضرت زهراء مظلومه عليها السلام ، آن سرور زنان در آخرين لحظات عمر خود، به همسرش اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام خطاب كرد و چنين اظهار نمود:
يا علىّ! تو خود گواهى كه در دوران زندگى از من دروغ و خيانتى سر نزده است ، در تمام مسائل و جريانات گوناگون زندگى ، من با تو مخالفتى نداشته ام ، بلكه هميشه در تمام لحظات سعى كرده ام كه يار و ياور تو بوده باشم .
اكنون از تو مى خواهم ، چنانچه بعد از من خواستى همسرى برگزينى ، اءمامه دختر خواهرم را انتخاب نمائى ، كه او براى فرزندانم چون مادرى دلسوز و مهربان است .
تابوتى برايم تهيّه كنيد و جنازه ام را درون آن قرار دهيد تا هنگام تشييع ، بدنم پنهان و پوشيده باشد و حجم بدنم مورد ديد افراد و توجّه نامحرمان قرار نگيرد.
هنگامى كه شب فرا رسيد و افراد، در خانه هاى خود خوابيدند، جنازه ام را حمل و تشييع كنيد، تا اشخاصى كه بر من ظلم كردند و حقّ ما را غصب نمودند، در تشييع جنازه ام شركت نكنند، چون كه آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند.
اجازه ندهيد، آن هائى كه بر ما ظلم كرده اند و كسانى كه تابع ايشان شده اند بر جنازه من نماز بخوانند.
سپس افزود: اى پسر عمو! وقتى روح از بدنم خارج شد و خواستى مرا غسل دهى ، بدنم را برهنه منما، چون كه من خود را شسته ام .
و مرا پس از غسل ، از باقيمانده حُنوط پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله ، حُنوط كن .
و خودت به همراه ديگر نزديكان و ياران باوفا، نماز را بر جنازه ام اقامه كنيد.
و آن گاه بدون آگاهى و اطّلاع ديگران ، مرا در محلّى مخفى ، دفن نمائيد تا آن كه محلّ دفنم نيز، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد.
و ضمن آن كه هيچ يك از آن هائى كه بر من و تو ظلم كردند نبايد در مراسم دفن من شركت كنند، محل قبرم نيز مخفى باشد.(52)
عروج ملكوتى يا پرواز نجاتبخش
امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت فرمايد:
هنگامى كه رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله رحلت نمود، دو چيز گرانبها را در بين امّت خود به عنوان امانت قرار داد، كه يكى قرآن و ديگرى عترت و اهل بيتش عليهم السلام بود.
پس از آن به نقل از فاطمه زهراء عليها السلام حكايت فرمايد:
چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خدا صلوات اللّه عليه ، ايشان را در خواب ديدم و اظهار داشتم :
اى پدرجان ! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما با عالم وحى قطع گرديد؛ و هنوز سخنم پايان نيافته بود كه در همين لحظات متوجّه شدم ، چندين نفر از فرشته هاى الهى نزد من آمدند و مرا به همراه خود بالا بردند.
وقتى وارد آسمان ها شدم ، ساختمان هاى با شكوه و باغات بسيار سبز و خرّم را ديدم و چون به يكى از آن قصرهاى بهشتى نزديك شدم ، مشاهده كردم كه چندين حوريه از آن بيرون آمدند و مى خنديدند و به يكديگر بشارت مى دادند.
و من با ديدن چنان صحنه هاى سعادت بخش و دلنشين ، بسيار علاقه مند شدم كه نزد آن ها بمانم و برنگردم ؛ ليكن در همين حالت از خواب بيدار شدم .
سپس حضرت صادق عليه السلام به نقل از اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام چنين فرمود:
ناگهان ديدم كه فاطمه زهراء عليها السلام حيرت زده و پريشان از خواب بيدار شد و مرا صدا زد، جلو رفتم و جريان را جويا شدم ؟
و چون آن مخدّره مظلومه ، خواب خود را برايم بيان نمود، از من عهد و پيمان گرفت كه چون رحلت نمايد كسى در مراسم تشييع و تدفين وى شركت نكند، مگر سه نفر از زنان به نام هاى :
امّ سلمه ، امّ اءيمن و فضّه .
و هشت نفر از مردان كه به نام هاى :
دو فرزندش ، حسن و حسين ، عبداللّه بن عبّاس ، سلمان فارسى ، عمّار ياسر، مقداد و ابوذر غفارى بودند.
حضرت امام علىّ عليه السلام در ادامه فرمود: و در آن شبى كه وعده الهى فرا رسيد و فاطمه زهراء عليها السلام در آن شب قبض روح گرديد، متوجّه شدم كه آن مظلومه ، بر عدّه اى تازه وارد سلام مى دهد و مى گويد: ((وعليكم السّلام )).
بعد از آن ، همسر مظلومه ام به من خطاب كرد و اظهار داشت :
يا علىّ! اين جبرئيل امين است كه بر من وارد شده و مرا بر نعمت هاى بهشتى بشارت مى دهد.
پس از گذشت لحظه اى ديگر، باز اظهار نمود: ((و عليكم السّلام ))، و سپس به من خطاب نمود: اى پسر عمو! اين ميكائيل است كه بعد از جبرئيل بر من وارد شد.
در مرتبه سوّم دختر رسول خدا چشم هاى خود را گشود و اظهار داشت : و اين عزرائيل است كه اكنون وارد شد؛ و پدرم اوصاف و حالاتش را برايم گفته بود.
و بعد از آن عزرائيل را مورد خطاب قرار داد و گفت : سلام بر تو، اى گيرنده ارواح ! تعجيل نما و جانم را برگير، وليكن سعى كن مرا عذاب ندهى و جانم را به سختى نگيرى .
و سپس به درگاه پروردگار متعال چنين اظهار نمود: بار خداوندا! من به سوى رحمت و بركات تو مى آيم ، نه به سمت آتش و عذابِ دردناكى كه به معصيت كاران وعده داده اى .
و آن گاه ، آن بانوى ستمديده در حالى كه رو به قبله دراز كشيده بود چشم هاى خويش را بر هم نهاد و به عالم بقاء رحلت نمود.
بهترين الگو براى بانوان
عبداللّه بن عباس و ديگر راويان حكايت كنند:
هنگامى كه زمان رحلت يگانه دخت نبوّت ، همسر ولايت حضرت فاطمه زهراء عليها السلام نزديك شد، اءسماء بنت عميس را طلب كرد.
و چون اسماء نزد ايشان حضور يافت ، به او فرمود:
اى اسماء! وقت جدائى و فراق من فرا رسيده است ، مى خواهم بعد از آن كه فوت نمودم ، جسد مرا به وسيله اى بپوشانى ، تا آن كه هنگام تشييع جنازه ام و حجم بدنم مورد ديد افراد نامحرم قرار نگيرد.
اسماء با شنيدن اين كلمات بسيار اندوهگين و محزون گرديد.
و چون حضرت زهراء مرضيّه عليها السلام ، بر خواسته و پيشنهاد خود اصرار ورزيد، اسماء اظهار داشت : اى حبيبه خدا! من در حبشه ، تخت هائى را ديده ام كه مخصوص حمل و تشييع جنازه زن درست مى كرده اند.
حضرت زهراء عليها السلام با شنيدن آن خوشحال شد و تقاضا نمود كه تابوتى همانند آن را برايش تهيّه نمايند.
وقتى اسماء آن تابوت را تهيّه كرد و نزد ايشان آورد، حضرت آن را مشاهده نمود و فرمود:
شما با اين تابوت ، جسد مرا از ديد افراد و نامحرمان مستور و پنهان خواهيد داشت ، خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.
سفارشى مهمّ در آخرين لحظات
روزى امام محمّد باقر عليه السلام ضمن فرمايشاتى ، در جمع اصحاب حكايت فرمود:
حضرت فاطمه زهراء عليها السلام پس از رحلت پدرش ، رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله بيش از مدّت شصت روز زندگى نكرد.
و چون مريضى آن مخدّره مظلومه كه به جهت صدمات وارده به وجود آمده بود شدّت يافت ، دست به سوى آستان مقدّس الهى بلند كرده و با خداوند متعال مناجات و راز و نياز مى نمود.
و از جمله مناجات ها و استغاثه هاى آن حضرت چنين بود:
((يا حَىُّ يا قَيُّوم ، بِرَحْمَتِك اءسْتَغيثُ، فَاءغِثْنى ، اللّهمّ زَحْزِحْني عَنِ النّارِ، واءدْخِلْنى الْجَنَّةَ، واءلْحِقْنى بِمُحمَّد (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم )).
و هرگاه اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام كنار بستر همسرش ، فاطمه زهراء عليها السلام مى آمد، براى او اين چنين دعا مى نمود:
اى فاطمه ! خداوند، تو را عافيت و سلامتى عنايت فرمايد، و تو را زنده و سالم نگه دارد.
وليكن حضرت زهراء مرضيّه عليها السلام در مقابل دعاى شوهرش ، چنين اظهار مى داشت : چه قدر خوب است كه هر چه زودتر به خداى خويش ملحق شوم و با او ملاقات كنم .
و سپس در آخرين لحظات عمر شريفش ، وصيّت خود را پيرامون مهريّه اش و همچنين اثاث و اسباب منزل كه متعلق به خودش بود مطرح كرد و در پايان به همسرش امام علىّ عليه السلام خطاب كرد و اظهار داشت :
يا علىّ! پس از من با اءمامه دختر ابوالعاص ازدواج نما، چون كه او همانند خودم نسبت به فرزندانم دلسوز و مهربان مى باشد.
استقبال از مرگ يا رفتن به ميهمانى
سلمى همسر ابو رافع غلام و يار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و همچنين اءسماء بنت عميس و عبداللّه بن عبّاس و ديگر بزرگان حكايت كرده اند:
در آن هنگام كه حضرت فاطمه زهراء عليها السلام لحظات آخر عمر پر بركت خويش را سپرى مى نمود، به اطرافيان خطاب كرد و فرمود: مقدارى آب برايم بياوريد.
و چون آب آماده گشت ، حضرت بدن خود را شستشو و غسل داد و سپس فرمود: بهترين و تميزترين لباس هاى مرا بياوريد.
و وقتى لباس هاى مورد نظر آن مخدّره مظلومه در كنارش گذارده شد، آن ها را پوشيد.
پس از آن دستور داد كه رختخواب مرا در وسط اتاق بيندازيد؛ و حضرت بعد از آن با حالت مخصوصى ، آرام ، آرام وارد اتاق شد و در رختخواب خود، رو به قبله خوابيد و دست خود را زير سر گذاشت و اظهار نمود:
من در همين لحظات از ميان شما خواهم رفت و به سوى پروردگار خويش رحلت مى كنم و از اين دنياى فانى راحت مى شوم و به ميهمانى و ملاقات خداوند رحمان و همچنين ديدار پدرم رسول خدا مى روم .
از شما مى خواهم كه پس از وفاتم ، بدنم را برهنه و عريان نكنيد چون كه من خود را شستشو داده و تميز كرده ام ؛ و سپس پارچه اى روى خود كشيد.
و شايد مقصود اين بوده باشد كه حضرت زهراء عليها السلام ، اين اوّلين مظلومه جهان بشريّت ، نخواسته است كه همسرش ، امام علىّ صلوات اللّه عليه از صدمات و شكنجه هاى وارده بر بدن نازنينش توسطّ دشمنان دوست و مسلمان نما آگاه شود و قلب حضرتش غمگين و دلخراش گردد.
قضاوت در بهترين خطّ
روزى حضرت فاطمه زهراء عليها السلام مشغول انجام كارهاى منزل بود و دو فرزند عزيزش حسن و حسين عليهما السلام خطّى را نوشته بودند و هر يك ادّعا مى كرد، كه خطّ من بهتر و زيباتر است .
پس جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد كه خطّ كدام يك بهتر و زيباتر مى باشد.
ولى حضرت زهراء عليها السلام براى آن كه هيچ كدام را ناراحت نكند اظهار داشت : از پدرتان سؤ ال نمائيد.
و چون حسن و حسين عليهما السلام موضوع را براى پدرشان عرضه داشتند، او نيز نخواست كه يكى از آن دو عزيز را ناراحت و ماءيوس نمايد، به همين جهت فرمود: برويد و از جدّتان رسول خدا سؤ ال نمائيد.
لذا آن دو عزيز، نزد رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله آمدند وخطّشان را نشان دادند، همچنين حضرت فرمود: من نيز قضاوت نكنم تا آن كه با جبرئيل مشورت نمايم .
همين كه جبرئيل عليه السلام بر حضرت رسول وارد شد و در جريان موضوع قرار گرفت ، اظهار داشت : بايستى از خداوند سبحان نظر خواهى كنم ، و در نهايت خداى مهربان خطاب نمود: بايد مادرشان نظر دهد و قضاوت نمايد.
به همين جهت ، حضرت زهراء عليها السلام گردنبند مرواريد خود را از گردن در آورد و نخ آن را پاره نمود و دانه هايش را بر زمين ريخت و سپس به فرندانش خطاب نمود و اظهار داشت : هر كدام از شما دانه هاى بيشترى بردارد خطّ او بهتر است .
و هر يك به طور مساوى از دانه هاى مرواريد برداشت و در نهايت هيچ كدام ناراحت و غمگين نگشتند و خطّ هر دو خوب و زيبا تشخيص داده شد.
گريه بر فراق پدر يا بر ظلم دشمن ؟
همان طورى كه قبلاً گفته شد، حضرت فاطمه مرضيّه عليها السلام يكى از چهار نفر گريه كنندگان عالم به شمار آمده است .
آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله به قدرى مورد انواع ظلم ها و مصائب جسمى و روحى قرار گرفت كه چاره اى جز، گريستن نداشت و آن قدر گريست ؛كه روزى بزرگان مدينه ، محضر امام علىّ عليه السلام شرف حضور يافتند و عرضه داشتند:
فاطمه زهراء عليها السلام شب و روز گريان مى باشد، و آسايش را از ما و از خانواده هايمان سلب نموده است ؛ لذا تقاضامنديم كه از او بخواهى كه يا در شب و يا در روز گريه كند.
و امام علىّ عليه السلام پس از شنيدن اين سخنان دلخراش ، وارد منزل شد و كنار حضرت زهراء عليها السلام نشست و مشغول توصيه و دلدارى آن بانوى مظلومه گرديد.
و پس از گذشت لحظاتى با دلدارى هاى مناسب ، حضرت زهراء اندكى سكوت نمود.
در اين هنگام ، امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : اى فاطمه ! بزرگان مدينه از من خواسته اند تا به شما بگويم كه يا شب را براى گريه انتخاب نمائى و يا روز را؟
حضرت زهراء عليها السلام پاسخ داد: يا علىّ! جور و جفاى زمانه چنان بر من هجوم آورده است كه تاب و توان را از من ربوده و بى اختيار مى گِريَم ، ليكن به مردم شهر مدينه بگو كه از عمر من چند صباحى بيش باقى نمانده است و در همين روزها از ميان ايشان رحلت مى كنم .
به همين جهت امام علىّ عليه السلام كنار قبرستان بقيع ، سايه بانى به عنوان بيت الا حزان خانه غم و اندوه و ناله براى همسر مظلومه اش بر پا نمود.
و حضرت زهراى مظلومه عليها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن و حسين عليهما السلام از خانه اش با حالت گريه رهسپار قبرستان بقيع مى شد، تا بتواند با خداى خود با حالتى آسوده راز و نياز نمايد.
و چون ، شب فرا مى رسيد، امام علىّ عليه السلام به قبرستان مى آمد و همسر دل شكسته و ستمديده اش را به همراه دو نور ديده اش به خانه باز مى گرداند.
لوح حضرت فاطمه سلام اللّه عليها
امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمايد:
روزى پدرم امام محمّد باقر عليه السلام به جابر بن عبداللّه انصارى پيشنهاد داد براين كه در فرصتى مناسب ، صحبتى با تو دارم .
جابر اظهار داشت : هر موقع بفرمائى ، من آماده ام .
تا آن كه روزى پدرم سلام اللّه عليه ، جابر را فرا خواند و فرمود:
آن لوحى را كه در حضور مادرم ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها مشاهده كرده اى ، توضيحاتى پيرامون آن بيان نما.
جابر در پاسخ گفت : روزى براى تبريك و تهنيت ولادت امام حسين عليه السلام بر مادرت ، فاطمه زهراء عليها السلام وارد شدم .
در مقابل او لوحى سبز رنگ ديدم كه گمان كنم از نوع زمرّد بود؛ و سپس در آن لوح نوشته هائى را به رنگ سفيد، شبيه نور خورشيد مشاهده كردم ، كه برايم تعجّب آور بود.
پس عرضه داشتم : اى دختر رسول اللّه ! پدر و مادرم فدايت باد، اين لوح چيست ؟ و چه مطالبى در آن ثبت گرديده است ؟
در پاسخ فرمود: اين لوحى است كه خداوند متعال ، آن را به پدرم هديّه داده است و در آن نام پدرم و همسرم علىّ و دو فرزندم حسن و حسين و ديگر امامان و اوصياء عليهم السلام درج گرديده است .
و پدرم رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله آن را به من عنايت كرده ، تا به وسيله آن شادمان و مسرور باشم .
گزيده اى از متن لوح مقدّس
به نام خداوندى كه رحمن و رحيم است ، اين نوشتار از سوى خداوند عزيز و حكيم براى پيغمبرش ، محمّد صلّلى اللّه عليه و آله به وسيله روح الا مين ارسال گرديد.
اى محمّد! نام هاى مرا تعظيم بدار و نعمت هاى مرا شكرگزار باش .
من خداى بى همتا هستم ؛ و در هم كوبنده دستگاه و قدرت ستمگران ، و نابود كننده تجاوزگران مى باشم ، و در روز قيامت حاكم خواهم بود … .
به درستى كه تو را بر تمامى پيغمبران خود، همچنين جانشين و خليفه ات را بر ديگر اوصياء از هر جهت برترى و فضيلت دادم .
و فرزندانت ، حسن را معدن علوم و حسين را نگه دارنده و حافظ دين و شريعت قرار دادم و او را به وسيله شهادت بر تمامى افراد گرامى خواهم داشت ، و نيز اولياء و حجّت هاى خود را بر بندگانم از نسل او قرار داده ام.
تدوين مصحف فاطمه عليها السلام
در اين كه كتاب شريف مُصحَف حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها چگونه تدوين شده و با چه كيفيّتى بوده است ، احاديث و روايات مختلفى وارد شده است كه به جمع سه حديث مى پردازيم :
روزى عدّه اى از اصحاب و افرادى كه در مجلس امام جعفر صادق عليه السلام حضور داشتند، پيرامون كتاب جَفر، جامعه و مُصحَف سؤ الاتى را مطرح كردند.
حضرت درباره هر كدام ، مطالبى را بيان فرمود و سپس پيرامون مُصحَف چنين اظهار داشت :
چون خداوند متعال ، حضرت رسول اكرم صلّلى اللّه عليه و آله را قبض روح كرد و رحلت نمود، غم و اندوه سختى بر فاطمه مرضيّه عليها السلام روى آورد كه ناگوار و غير قابل تحمّل بود و در اين راستا، كسى غير از خداى متعال از دردها و ناراحتى هاى درونى آن حضرت آگاه نبود.
پس خداى منّان جهت تسّلاى آن بزرگوار فرشته اى را ماءمور نمود تا با وى هم سخن و هم راز گردد؛ و مدّتى به اين منوال گذشت ، تا آن كه روزى اين موضوع را با همسر خود اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام در ميان نهاد كه فرشته اى نزد من مى آيد و با من حديث مى گويد و مونس من گشته است .
امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : هرگاه متوجّه صداى او شدى و احساس نمودى كه آمده است مرا آگاه كن .
پس از آن ، هر زمان كه فرشته بر حضرت زهراء عليها السلام وارد مى شد، همسر خود، علىّ عليه السلام را خبر مى نمود.
و حضرت علىّ عليه السلام نيز تمامى آنچه را كه گفته مى شد مى نوشت ، تا آن كه يك كتاب كامل و جامع شد و به نام مُصحَف حضرت فاطمه زهراء عليها السلام تدوين و ثبت گرديد.
و تمام علوم و آنچه كه انسان ها در تمام دوران ها نيازمند آن باشند در آن مصحف شريف موجود است .
و سپس امام جعفر صادق عليه السلام افزود: كتاب مصحف و نيز جامعه و جفر اءبيض و جفر اءحمر، همه آن ها نزد مااهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام موجود مى باشد.
پاداش پاسخگوئى به مسائل
امام حسن عسگرى صلوات اللّه و سلامه عليه حكايت فرمايد:
روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهراء عليها السلام وارد شد و گفت : مادرى دارم ضعيف و ناتوان كه براى انجام نماز، مسئله اى برايش پيش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دريافت نمايم .
حضرت زهراء عليها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن ، جوابش را داد و آن زن دو مرتبه سؤ ال خود را تكرار كرد و حضرت دوباره جواب او را داد.
و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو كرد تا آن كه به ده مرتبه رسيد و حضرت زهراء عليها السلام بدون هيچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلكه به عطوفت پاسخ او را بيان مى نمود.
پس از آن ، زن خجالت زده شد و گفت : شما را خسته و ناراحت كردم ، بيش از اين مزاحم شما نمى شوم .
و حضرت زهراء عليها السلام اظهار نمود: خير، براى من زحمتى نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصى اءجير شده باشد تا بارى سنگين را به جائى ببرد و در إ زاى آن مبلغ صد هزار دينار مزد بگيرد آيا ناراحت مى شود؟!
و آن زن در جواب حضرت گفت : خير.
بعد از آن فرمود: من براى هر سؤ ال كه جوابش را بگويم اءجير تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بيش از آنچه كه در اين جهان است ، مى باشد.
پس اكنون آنچه مى خواهى سؤ ال كن و براى من ناراحت مباش ، كه از پدرم رسول اللّه صلوات اللّه عليه شنيدم ، فرمود:
علماء و دانشمندان ، شيعيان و پيروان ما در روز قيامت در حالى محشور مى شوند، كه تاج كرامت بر سر نهاده اند.
چون آنان در دنيا بر هدايت بندگان خدا، تلاش و كوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار مى گيرند و هدايا و خلعت هاى گرانبهاى بهشتى تقديمشان مى شود …
پس از آن حضرت زهراء عليها السلام فرمود: اى بنده خدا! ارزش يكى از آن خلعت ها، هزار بار بيش از آنچه است كه در اين دنيا وجود دارد وخورشيد بر آن مى تابد.
چون كه چيزهاى اين دنيا هر چند هم به ظاهر ارزش والائى داشته باشد؛ امّا فاسد شدنى و فناپذير است ، بر خلاف قيامت و بهشت كه هر چه در آن باشد سالم و جاويد خواهد بود.