زهد این نیست که لذت مادی نبریم و فقط دنبال لذتهای برتر باشیم!
تلقیِ مردم از دینداران، باید اینطور باشد که: «دینداران، نسبت به حیات، خیلی حساس هستند و تعصب خاصی بر ارزش حیات دارند، اصرار خاصی بر کیفیتبخشیدن به حیات دارند، و به شدت معتقدند که باید بیشترین بهره را از حیات برد! اینها از زندگیِ حداقلی متنفرند» اگر برداشتِ عمومی از دینداران اینطور نباشد، معلوم میشود آموزش و تبلیغ دین-چه از زبان مبلغین دینی، چه در آموزش و پرورش و دانشگاه یا صدا و سیما- غلط بوده است.
مؤمنین و متقین بهشدت بیزارند از اینکه از حیات، کم بهره ببرند، و متنفرند از اینکه در سطح پایینی از زندگی و حیات نگه داشته شوند، آنها در این راه میجنگند، میکشند و کشته میشوند، اما حاضر نیستند از حیات کوتاه بیایند!
اگر بگویید: «ما دینداران، از اعتقاداتمان کوتاه نمیآییم!» آنوقت خیلیها تصور میکنند ما یکسری اعتقادات موهوم و مقدسات ذهنی برای خودمان درست کردهایم و حاضریم بهخاطرش کشته شویم! بهتر است بگویید: «ما از حیات، کوتاه نمیآیم؛ همان چیزی که همۀ چپاولگران بهخاطرش دنیا را چپاول میکنند! آنها برای بهتر زندگیکردن دارند دنیا را چپاول میکنند، و ما هم دقیقاً به همین دلیل با آنها خواهیم جنگید» اگر کسی در مقابلِ بهتر زندگیکردنِ ما بایستد، ما حتماً او را نابود میکنیم.
اگر در گوشهای از عالم، یکعدهای بخواهند مردم را از مراتب حیات محروم کنند، ما حتماً این جنایتکاران را نابود خواهیم کرد؛ چون ما با بشریت و حیات بشر کار داریم، و حیات تمام ابناء بشر در همۀ دنیا به هم مرتبط است. حضرت امام(ره) میفرمود: «امروز هر مسئلهاى در یک گوشه دنیا واقع بشود، مسئله دنیاست، نه مسئله همان جا؛ صحیفۀ امام/13/ 133و134)
ما دینداران عاشق حیات هستیم؛ ما عاشق عالیترین نوع حیات هستیم و متنفریم از حیات پست که شبیه ممات است! اگر کسی بخواهد ما را در حیات حداقلی نگه دارد-چه با فریب و چه با زور و اجبار- ما با او میجنگیم، کسی حق ندارد احدی را به پستترین حیات مجبور کند و الا با او هم میجنگیم! این مبنای دین و انقلابیگری ماست. پیامبر اکرم(ص) نیز برای همین میجنگید.
ما باید عشقمان را به حیات افزایش بدهیم. باید نسبت به حیات، متعصب باشیم و غیرت داشته باشیم. هیچکسی حق ندارد کسی را در حیات حداقلی محدود کند! اگر این عِرق را نداشته باشی که بشریت را به حیات عالی برسانی، اهل حیات نیستی و علائم حیاتی در تو مشاهده نمیشود.
کسانی که عشق به حیات ندارند و نمیفهمند که حیات چقدر لذتبخش است، آدم معمولی نیستند؛ فکر و فرهنگشان خراب شده است و فریب خوردهاند. اینها را مشغول چیزهای دیگری کردهاند که به اصلیترین نیاز خودشان پی نبرند.
ابلیس آدم ابوالبشر(ع) را سرِ موضوع کیفیت حیات فریب داد؛ از بس که انسان عاشق حیات و کیفیت حیات است! کسانی که سطح پایینی از حیات را به مردم نشان میدهند و آنها را فریب میدهند و در حیات حداقلی نگه میدارند از ابلیس هم بدترند، چون ابلیس، آدم را با سطح بالاتری از حیات(یعنی حیات جاودانه) فریب داده بود. اما اینها فرهنگ و فکر بشر را چنان نابود کردهاند که دیگر بشریت دنبال حیات برتر نیست!
این تأکید ما بر موضوع حیات، فقط مربوط به حیات عالی و معنوی نیست بلکه حیات مادی را هم دربرمیگیرد. أمیرالمؤمنین(ع) در نامهای به اهل بصره، میفرماید: «آدمهای متقی و مؤمن و دیندار، لذتشان از دنیا، بیشتر از لذت مترفین از دنیا است» (فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ؛ نهجالبلاغه/ نامه27) منظور از مترفین، آدمهای عیاش و پولداری هستند که پول خرج میکنند تا کِیف کنند! ولی آدمهای مؤمن و متقی(علاوه بر لذات معنوی) از همین مادیات هم بیشتر لذت میبرند.
زهد به این معنا نیست که «لذت مادی نبرید و فقط به سوی لذتهای برتر بروید!» اتفاقاً از این لذتهای مادی هم باید سیراب بشوید، اصلاً خدا همه اینها را برای شما آفریده است، و دین هم راه بهرهمندی از این لذتها را نشان میدهد. از لذتهای کم، دست برندارید، ولی از آنها عبور کنید و متوقف نشوید، بدانید که لذت بیشتر و عمیقتر هم وجود دارد. چرا باید با محرومیت از مادیات، ما را اینقدر حریصِ گناه و آلوده شدن به حیات حداقلی بکنند؟!