طلاق در دوران جاهلیّت5
عده:
عده در جاهلیت به دو معنا بود؛ یکی به معنای طهری که زن در آن طلاق داده میشد و دیگری مدت زمانی بود که زن بعد از فوت یا طلاق همسرش صبر میکرد تا ازدواج با دیگران بر وی حلال شود.
عدهی وفات:
در جاهلیت، برای عقد ازدواج حرمتی قائل بودند و وقتی شوهران زنان جاهلی از دنیا میرفتند، باید به مدت یک سال عده نگاه میداشتند و در مدت این یک سال حق نداشتند از خانه خارج شوند. در بدترین قسمت خانه سکونت میکردند. بدترین لباسها را میپوشیدند و حق نداشتند مو را شانه کنند یا ناخنها را بچینند و بوی خوش استعمال کنند و حتی حق استحمام هم نداشتند و از آرایش و تزیین و استفاده از سرمه خودداری میکردند و در پایان یکسال با بدترین منظره از خانه خارج میشدند. به هنگام اتمام عده گوسفند یا الاغی را نزد خود نگه میداشتند و به آن آب و غذا نمیدادند و آنقدر میزدند تا بمیرد. سپس فضلهی آن را به نقطهی دوری میانداختند. این کار کنایه از دورانداختن زجر و مصیبت بود.
عدهی طلاق:
دربارهی عدهی زن بعد از طلاق شوهر، اختلاف نظر هست. بعضی بر این باورند که زنان جاهلی عدهی طلاق داشتند و مدت عدهی آنها یک حیض بود و معتقد بودند که اگر زنی یک حیض ببیند و معلوم شود که حامله نمیشود، حق ازدواج با شخص دیگری را پیدا میکند. عدهی زن حامله نیز وضع حمل بود؛ اگر مردی همسرش را در حاملگی طلاق میداد، باید صبر میکرد تا زن وضع حمل کند.
بعضی دیگر بر این باورند که عدهی طلاق در میان زنان جاهلی رواج نداشت و زن مطلقه بدون مراعات عده، ازدواج میکرد. اگر زنی حامله بود، بچهای که از همسر قبلی به دنیا میآمد، متعلق به همسر جدید بود و او پدر شرعی بچه به حساب میآمد، اگر چه مادر میدانست که این بچه از شوهر اول اوست. این گروه ازدواج برخی از زنان حامله را مؤید بر دیدگاه خود میدانند که پس از حاملگی از شوهر اول، ازدواج میکردند و در خانهی شوهر دوم وضع حمل میکردند؛ از آن جمله: ناقمیة، درحالی که از معاویة بن بکر حامله بود، با سعدبن زید ازدواج کرد و در فراش سعد، پسرش صعصعه را به دنیا آورد و وقتی که سعد فوت کرد، پسران سعد، صعصعه از ارث محروم و او رابه اصلش ملحق کردند.
مادر ربیعة بن عاصم، همسر هبیرة بن نعمال، درحالی از وی جدا شد که ربیعه را حامله بود و با عاصم ازدواج کرد. هبیرة پس از تولد بچه، به عمروبن عبدالمطلب شکایت کرد و با اینکه مادرش او را به هبیره نسبت میداد، عمرو بچه را متعلق به عاصم میدانست؛ زیرا در فراش او به دنیا آمده بود. این موضوع در میان قریش و بیشتر اعراب رواج داشته است.
به نظر میرسد که آن ها به عده در طلاق قائل بودند؛ زیرا از انواع طلاقهای آنها طلاق رجعی بود که مرد بعد از طلاق در ایام عده برای آزار و اذیت زن بارها رجوع میکرد و اگر گفته شود که آن ها در طلاق عده نداشتند، در این صورت طلاق رجعی طلاقی بی مورد و بی معنا خواهد بود.
اما دربارهی نمونههای وضع حمل در فراش شوهر دوم، باید گفت که گاه بعضی از افراد، عده در طلاق را رعایت نمیکردند یا حمل خود را کتمان مینمودند، چنان که خداوند نیز در نهی کتمان حمل به آنها چنین میفرماید: «وَ الْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ؛ زنهایی که طلاق داده شدند، از شوهر نمودن خودداری کنند تا سه پاکی بر آنان بگذرد و حملی که خدا در رحم آنها آفریده کتمان نکنند، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند».