رضايت شوهر
رضايت شوهر
شكي نيست كه اطاعت زن از شوهر، تنها در دو مورد واجب است:
1. خروج از منزل.
2. آمادگي جنسي.
ولي از نگاه اخلاقي و تربيتي، كسب رضايت شوهر در ساير امور، به شرط آنكه مخالف منطق عقل و موازين اسلامي نباشد، نقش مهم و سازندهاي در زندگي موفق و پايدار دارد. زن براي به دست آوردن رضايت و خشنودي خدا لازم نيست نمازهاي بسيار و يا طولاني بخواند و يا روزههاي مستحبي بگيرد؛ بلكه پاداشهاي فراوان را ميتواند با فراهم سازي رضايت شوهر به دست آورد. از اين رو در اسلام از اينكه زني نمازش را طولاني كند و بدون اجازه روزه هاي مستحبي بگيرد، نهي شده است.
چنانچه بين زن و مرد اختلاف سليقه پيش آمد، گذشت زن و جلب نظر شوهر رابطه عاطفي و صميمانه را زياد مي گرداند و در ادامه مرد جبران خواهد كرد.
رسول اكرم صلي الله عليه وآله ميفرمايد: «اگر (ميخواستم) دستور دهم كسي در برابر ديگري سجده كند، هر آينه دستور ميدادم زن شوهرش را سجده كند» «لَوْ اَمَرْتُ اَحَداً اَنْ يَسْجُدَ لِاَحَدٍ لَاَمَرْتُ الْمَرأةَ اَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِها»؛ (كافي، ج 5، ح 508)..
و نيز از حضرت آمده: «خوشا به حال زني كه شوهرش از او راضي باشد.» «طُوبي لِاِمْرَأةٍ رَضِيَ عَنْها زَوْجُها»؛ (وسائلالشيعة، ج14، ص155).
چرا آتش گرفتی؟
این ضرب المثل را در مورد افرادی به كار میبرند كه عواقب رفتار غلطشان گریبانگیر خودش میشود.
در جنگلی سرسبز، روباهی در كنار شغالی زندگی میكرد. روباه لاغر و ضعیف بود و زور بازویی نداشت ولی به جای آن خیلی باهوش و زیرك بود. برعكس او شغالی كه در نزدیكی او زندگی میكرد. قوی و زورمند بود در مقابل خیلی از عقل و شعورش استفاده نمیكرد.
این دو حیوان با هم زندگی میكردند، هر روز صبح روباه مكار به شكار میرفت و با هر حیله و نیرنگی بود حیوانی را شكار میكرد و به لانه میآورد و با شغال میخورد. شغال عملاً كاری نمیكرد همیشه گوشهی لانه در حال استراحت بود. مگر وقتی كه روباه نیاز به زور بازو و قدرت شغال داشت مثلاً وقتی حیوان بزرگی را میخواست شكار كند كه بزرگتر از خودش بود. ولی با این حال بیشتر غذاها را شغال میخورد و مقدار كمی از آن نصیب روباه میشد روباه چند باری به شغال اعتراض كرد. ولی شغال كه اوضاع را به نفع خود میدید به اعتراضهای او گوش نمیداد.
یك روز كه شغال بیشتر غذایی كه آن روز شكار شده بود را خورد و روباره را گرسنه گذاشت، روباه عصبانی شد و چون میدانست با حرف زدن نمیتواند شغال را قانع كند تصمیم گرفت نقشهای بكشد تا از دست شغال نجات پیدا كند. یك روز كه روباه توانسته بود حیوان چاقی را شكار كند شغال حسابی گوشت خورد. و بعد از اینكه شغال سیر شد. روباه گفت: جناب شغال با اینكه شما موقع شكار كمكی به من نمیكنید ولی اشكالی ندارد. من این كار را میكنم ولی اگر شما یك روز مرا به حال خودم بگذارید و بروید من چه كار كنم؟
شغال كه از این محبت نابهنگام روباه تعجب كرده بود گفت: من تو را تنها بگذارم؟ محال است! اصلاً این حرفها چیه كه میزنی؟ من از كجا دوستی به خوبی تو پیدا كنم؟ (ولی در دلش میگفت: من از كجا دوستی به احمقی تو پیدا كنم، كه هر روز غذای من را هم تأمین كند.)
روباه مكار از فرصت استفاده كرد و گفت: من به درستی صحبتهای تو ایمان دارم. ولی ما روباهها یك رسمی میان خود داریم، برای اینكه وفاداری و دوستی را ثابت كنیم، وارد یك باتلاق سیاه میشویم و بعد از اینكه توانستیم از آن خارج شویم از روی آتشی كه قبلاً كنار باتلاق برافروختهایم میپریم. اگر توانستیم از روی آتش بپریم، این بهترین دلیل برای اثبات وفاداری ما به دوستانمان است. من دلم میخواهد تو هم وفاداریات را به من ثابت كنی تا بتوانم این دوستی را به دیگر روباههای جنگل نشان دهم.
شغال با خود گفت: من هیچ وقت نمیخواهم از دوست نادانم كه تمام كارهای من را انجام میدهد دور شوم. و به روباه گفت: باشد شرط تو قبول! من برای اثبات وفاداریم این كار را خواهم كرد.
روباه گفت: خیلی خوب، همین حالا من كنار باتلاق پایین كوه میروم و آتش را درست میكنم تا تو بیایی! شغال قبول كرد و از او خواست برای اینكه اطمینان او هم جلب شود روباه هم این كار را به همین شكل انجام دهد. روباه پذیرفت و گفت: باشه، تو بپر، بعد از تو نوبت من است.
هر دو راه افتادند و به كنار باتلاق سیاه رفتند. شغال گوشهای نشست و روباه به دنبال هیزم رفت تا آتشی درست كند. شغال همینطور كه نشسته بود در دلش به روباه و بازی جدیدی كه به راه انداخته بود میخندید.
شغال با خود میگفت: خوب من اگر از آب خارج بشم كاری ندارد از روی آتش پریدن. چون بدنم خیس است و حتی گرما رو هم حس نمیكنم.
روباه در این مدت هیزمها را جمع كرد و آتشی به راه انداخت. بعد رو كرد به شغال و گفت: حالا وقتش رسید كه وفاداریات را به من ثابت كنی. بیا وارد این باتلاق شو و بعد كه از آن خارج شدی از روی آتش بپر.
شغال كه فكرش هم نمیكرد چه امتحان سختی پیش رو دارد، سریع آمد و پرید در باتلاق، باتلاق آنقدر آرام بود كه هیچ حیوانی فكر نمیكرد، آبش اینقدر گل و لای همراه داشته باشد و سنگین باشد. شغال همین كه وارد شد، فهمید روباه زیرك شرط آسانی برای او نگذاشته. ولی به هر سختی و زحمتی كه بود خود را از باتلاق پر از گل و لای درآورد و دورخیز كرد تا از روی آتشی كه روباه افروخته بود بپرد. خواست از روی آتش بپرد ولی گل آنقدر او را سنگین كرده بود كه دقیقاً افتاد وسط آتش چون روباه آتش بزرگی درست كرده بود هرچه شغال دست و پا زد و خواست فرار كند ولی دیگر دیر شده بود و حسابی آتش گرفته بود.
روباه خندهاش گرفت و گفت: چرا آتش گرفتی؟ شغال میگفت: نمیدانم من كه دروغ نمیگفتم، چرا سوختم؟ روباه گفت: بله تو دروغ نمیگفتی، ولی این آتش تنها راهی بود كه به ذهن من میرسید تا از دست تو خلاص شوم. شغال تازه فهمید روباه مكار چه نقشهای برای فرار كردن از زورگویی های او كشیده. و او را در دام انداخته.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)19
19-نقصان محبت
خلأ عاطفي و رواني، راه را براي نفوذ انحرفات و گرايشهاي نامطلوب هموار مي نمايد و کمبودهاي فوق، نوجوان را آسيب پذير مي کند.
«هادفيلد»به عنوان يک روان شناس نوجواني مي نويسد:
از جمله علل رواني مي توان افراط تحريک حسي يا جنسي را نام برد که کودک نمي تواند از آن درگذرد، اما رايجترين علت رواني استمنا، نقصان محبت است. کودک چون از ديگران مأيوس و دلسرد شد، به خودش مي گرايد، به طوري که تمام زندگي عشقي وي متمرکز بر لذت جسماني گرديده و ميل شديدي براي احساس اين لذت حاصل مي کند.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)18
18-نگاه حرام
در کلام معصوم عليه السلام آمده است که:
نگاه حرام تيري از تيرهاي شيطان است.
اگر بگوييم که چشمان انسان دروازه ي ورود تصورات و انديشه هاي انسان است، گزاف نگفته ايم.دربيشتر موارد ابتدا چيزي را مي بينيم و پس از آن مدتها در آن زمينه فکرمي کنيم و تخيلات خود را بر آن اساس مي پروريم.
در حقيقت باز به کلام معصوم عليه السلام استناد مي جوييم که فرمود:
اي بسا نگاه [نامناسبي]که رنج و اندوه بي پايان به دنبال دارد.
نگاه حرام، مواد اوليه و مصالح لازم تصورات و تخيلات بعدي را فراهم مي کند، آنگاه نوجوان با استفاده از مناظر تحريک آميزي که مشاهده نموده است، سفر بي پايان و خطرناکي را آغاز مي کند و به نتايج نامطلوبي مي رسد. مقدمه ي تمامي رنجهاي روحي و آلام رواني، نگاه کنترل نشده و شهوت آلودي است که نوجوان را به مصيبتهاي بيشتري مبتلا مي سازد.
نوجواني مي نويسد:
از گناهان کبيره مي ترسم ولي هرگاه به دختري نگاه مي کنم ناخودآگاه دست به اين کار نادرست (استمنا)مي زنم و بعد هم ناراحت مي شوم.
در اين زمينه شاعر مطلبي را به صورت گويا بيان نموده است:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
که هر چه ديده بيند، دل کند ياد
بسازم خنجري نيشش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
شاعر راه حل مشکل را در از بين بردن چشمان مي داند، ليکن آيا بهترنيست اين گونه بيان شود که به عوض نابود کردن ديدگاني که امانت الهي هستند، نيروي اراده ي خود را تقويت کنيم و چشمان خود را تحت کنترل درآوريم تا به اين مشکلات مبتلا نشويم؟
کساني که ديدگان خود را نيزتربيت مي کنند و آنها را در زمينه هاي صحيح به کار مي گيرند، هيچ گونه شکوه اي از پيامدهاي داشتن چشم ندارند و راه حل را هم در نابودي آنها نمي دانند.
بديهي است کساني که چشمان آنها «هزره گرد»و فاقد کنترل باشد، هميشه دستخوش رنجهاي روحي و آلام دروني و بي شماري خواهند شد که ديدگانشان از آنها تصوير برمي دارد.لذا راه حل مسئله برخلاف آنچه که شاعر گفته است، در استعانت از خدا و در تربيت و کنترل و تسلط بر دل و ديده است.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)17
17-بيماريهاي انگلي
در پاره اي از موارد کودکان و نوجوانان بر اثر عواملي مبتلا به نوعي بيماري انگلي مي شوند.برخي از اين بيماريها با خارش زياد در موضع خاصي از بدن، همراه است. به ويژه زماني که اين موضع، دستگاه تناسلي کودک يا نوجوان باشد، مسئله حادتر مي شود.خارش، ايجاد حساسيت مي کند و حساسيتها نيز منجر به تحريک جنسي کودک يا نوجوان مي گردد.اگر چه در ابتدا هدف از خاراندن لذت جنسي نيست بلکه رفع تنش بيشتر مورد نظر است، لکن به مرور در اثر تکرار، کودک و يا نوجوان از اين کار يک نوع لذت جنسي کسب مي کند و در مواردي همچنان باقي مي ماند. در اين نوع موارد علاوه بر معالجه ي فرد از حيث بهداشتي، بايد او را مورد مراقبت و مداواي خاص رواني و اخلاقي نيز قرار داد تا ريشه ي اين عادت نامطلوب، به تدريج از بين برود.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)16
16-تنبيه بدني
از عوامل ديگري که به طورمؤثر در گرايش به «خودارضايي»نوجوانان نقش دارد، تنبيهات بدني است که در مورد کودکان و نوجوانان اعمال مي شود.در اين گونه موارد يافتن رابطه بين تنبيه بدني و خودارضايي نخستين گام محسوب مي شود.
يکي ازصاحبنظران در اين زمينه مي نويسد:
تنبيه بدني سخت، زيانهاي جسمي، جنسي و روحي فراوان دارد، به سهولت ممکن است کودکان را مبتلا به «ساديسم»، يعني جنون آزار و خون آشامي يا «مازوشيسم»ـ عکس ساديسم ـ يعني تمايل به برده صفتي و رنجبري گرداند. بسياري از کسان که در بزرگي، دچار ناشادکاميها و انحرافهاي جنسي شده اند، تنها در اثر کتکهايي بوده است که در کودکي خورده اند.«ژان ژاک روسو» نويسنده ي انقلابي قرن هيجدهم،درکتاب «اعترافات» خويش ضايعه ي ناميمون جنسي خود را که در اثرکتک خوردن از مربي خود در وي ايجاد شده و براي هميشه وي را رنج مي داده است، به وضوح شرح مي دهد.
اعمال و تکرار تنبيه بدني به رابطه ي قهرآميز،بين والدين و کودک يا نوجوان منجر مي شود و اين امرآنها را از هم دور و دورتر مي کند. گسستن اين پيوندها، نوجوان را در انزوا قرار مي دهد و همانگونه که قبلاً توضيح داديم، انزوا، بسترمساعدي براي رشد زمينه هاي انحرافات اخلاقي، از جمله «خودارضايي»است.
نوجوان 17 ساله اي از تهران مي نويسد:
آنچه که از خاطرات کودکي تاکنون به خاطر دارم، خشونتها و تنبيهات شديد بدني است که پدرم پيوسته در مورد من اعمال مي نمود.ابتدا به شدت متأثر مي شدم و گريه مي کردم ولي به تدريج اين مسئله برايم عادي شد. گرچه نفرت من از پدرم هرگز پايان نمي پذيرد و من هميشه پس از تنبيه بدني به گوشه اي از اتاقم مي خزيدم و روح زجرکشيده ام را با «خودارضايي» تسلي مي دادم، لکن مسئله زماني به اوج خود رسيدکه در 15 سالگي به بهانه اي اندک، به شدت تنبيه شدم.روح و جسم من زير ضربات شلاق پدر در هم شکست و پس از اين واقعه بود که من به دفعات متعدد و مکرر، به استمنا پرداختم.بعضاً مواردي پيش مي آمد که از شب تا صبح، چندين بار اين کار را مرتکب مي شدم.آنچه امروز برايم باقي مانده است، جسمي نحيف و در هم شکسته با روحي متزلزل و بغض و نفرت متراکمي است که نسبت به پدرم که او را «جلاد»مي نامم، در خود احساس مي کنم.نمي دانم که آيا راه نجاتي برايم وجود دارد يا نه؟
استاد «دکتر مهدي کي نيا»، يکي ديگر از صاحبنظران که از ديدگاه جرم شناسي به مسئله نگريسته است، در زمينه ي ارتباط تنبيه بدني و انحرفات اخلاقي و اجتماعي نوجوان مي نويسد:
تنبيه کودک يا نوجوان او را به تنبيه معتاد مي سازد و اين خود موجب ريشه گرفتن انحراف «مازوشيسم» (تمايل به خودآزاري)در او مي شود. تنبيه موجب عقب افتادگي و عدم رشد رواني و يا اختلال رواني مي شود.
تنبيه درسي است عملي براي پرخاشگري درحالت عصبانيت.کودک يا نوجوان مي آموزد که براي فرونشاندن خشم خود، ديگران را بيازارد و به اين ترتيب نهال انحراف ساديسم (تمايل به ديگر آزاري)در او غرس مي شود، يا ديگران را مي آزارد يا از آزردن حيوانات لذت مي برد.از اين رو تنبيه موجب بروز کينه و تقويت حس انتقامجويي مي گردد و کودک از آن درس سنگدلي و بي رحمي و قساوت و شقاوت مي آموزد. تنبيه اگر شديد و بيجا باشد، ممکن است واکنشهاي شديدي در پي داشته باشد:
کودک و نوجوان از خانه يا مدرسه فرار مي کند و به ولگردي رو مي آورد و در دام باند بزهکاران گرفتار مي شود.فرار، ناشي از عدم انطباق کودک با الگوي رفتار والدين و روبرو تافتن از آن است.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)15
15-نيمکتهاي مسئله آفرين
شکل قرارگرفتن دانش آموزان در کلاس درس و نشستن روي نيمکتهاي کلاس، يکي از مسايلي است که متأسفانه علي رغم اهميت آن،توجه جدي و لازم به آن معطوف نشده است.
ترديدي نيست که ما از دوره اي سخن مي گوييم که نوجوانان بيشترين استعداد تحريک پذيري را دارند.اين تحريک پذيري به گونه اي است که نوجوان حتي با کمترين تماس بدني و جسمي،کاملاً تحريک مي شود.وجود نيمکتهاي يکسره، که دانش آموزان به حالت فشرده اي در کنار هم مي نشينند (بخصوص کلاسهاي پرجمعيت)بيشترين زمينه را براي تحريک جسمي و جنسي آنان فراهم مي کند.
بهترين حالت نشستن در دبستانها و بخصوص مدارس راهنمايي، استفاده از ميز و صندليهاي يک نفره است که هيچ گونه تماس بدني بين دانش آموزان برقرار نمي شود.
لازم به يادآوري است که اولياي مدارس،علاوه بر مقطع راهنمايي و دبيرستان، در ساير موارد نيز بايد ترتيبي اتخاذ نمايند که نوجوانان از هرگونه عمل محرک دور بمانند.به ويژه کنترل درساعات تفريح، خارج شدن دانش آموزان به صورت فشرده و ناگهاني از کلاس، در صف ايستادنها، استفاه از استخرهاي دسته جمعي براي دانش آموزان و ساير موارد که نظارت و مراقبت مسئولين مدارس را مي طلبد، ازجايگاه خاصي برخوردار است.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)14
14-لباس نامناسب
عامل ديگري که در«خودارضايي»کودکان و نوجوانان مؤثر است، استفاده از لباسهاي نامناسب است.اين مسئله به دو صورت مي تواند مشکل آفرين باشد:
1-پوشانيدن لباسهاي جنس مخالف به کودک.
2-پوشانيدن لباسهاي تنگ، چسبان و تحريک آميز.
در حالت اول، معمولاً والديني به اين کار مبادرت مي نمايند که علاقمند به داشتن فرزند از جنس ديگري هستند؛ مثلاً پسردارند ولي شديداً خواهان دختر هستند و يا بالعکس دختر دارند و شيفته ي فرزند پسر مي باشند و چون آرزوي آنها تحقق پيدا نکرده است، با پوشانيدن لباس دختران براندام پسران و حتي آرايش دخترانه، سعي درتشفي ناکامي خود و آرزوي برآورده نشده،دارند و بالعکس در مورد دختران، پوشانيدن لباس پسرانه و فرم وآرايش پسرانه مطرح است.
اين عمل درايفاي نقش و «هويت جنسي»اختلال ايجاد مي نمايد و منجر به گرايش کودک به جنس مخالف مي شود.از اين رو توصيه مي شود که والدين، فرزندان خود را به همان وضعيت و جنسيتي که هستند بپذيرند و در همان هويت خاص تربيت کنند براساس دختر و پسر بودن، تربيت زن کامل و يا مرد کامل را در مورد آنها اعمال نمايند.
در حالت دوم،استفاده از لباسهاي تنگ و چسبان، منجر به تحريک جنسي فرزندان مي شود، بخصوص استفاده از شلوارها و لباسهاي نامناسب، باعث نوعي جلب توجه نوجوان به اعضاي بدن،به ويژه دستگاه تناسلي مي گردد.
علاوه براين که لباس تنگ از نظر بهداشتي براي بدن زيان آور است از حيث پرورش صحيح و حيات جنسي نيز آفاتي را به دنبال دارد.به اين لحاظ انتخاب لباس مناسب درسنين قبل از بلوغ و دوران بلوغ يکي از وظايف حتمي والدين است.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)13
13-مشکلات دوران پرستاري
درتقسيم بندي مراحل رشد، معمولاً دوره اي را که از تولد شروع مي شود و به سه سالگي ختم مي گردد،«دوره ي پرستاري»مي گويند.اين دوره بر حسب شرايط خاص کودک،حائزاهميت زيادي است.کيفيت شيرخوارگي، تغذيه تنظيم خواب کودک و نوع بازيهاي او مي تواند درحيات جنسي کودک تأثيرهاي زيادي برجاي گذارد.
نحوه ي خوابانيدن طفل ازجمله ي مهمترين مسايل است که بايد مادران به آن توجه خاصي داشته باشند.برخي از مادران، طفل را به حالت «دمرو» روي پاهاي خود مي خوابانند و او را تکان مي دهند.اين کيفيت، موجب تماس عضو جنسي کودک با مادر شده و او را تحريک مي کند يا خوابانيدن کودک دمرو در تخت يا رختخواب وي اگر به صورت عادت درآيد، آثار سويي در بر خواهد داشت.لذا در اين سنين که کودکان بعضاً بي قرارند و بد مي خوابند و نياز به مساعدت مادر دارند، از هرگونه دمرو خوابانيدن کودک و نيز هرحرکتي که منجر به مالش و تماس دستگاه جنسي کودک با بدن مادر،رختخواب و يا زمين شود، بايد خودداري شود و کودکان را از ابتدا به گونه اي عادت داد که به اصطلاح «طاقباز»بخوابند.
در تعليم نظافت و طهارت کودک نيزبايد دقيقاً توجه نمود که هنگام تطهيرکودک توسط يکي از والدين، بيش از اندازه، دست آنها با عضو جنسي کودک تماس حاصل ننمايد و گرنه منجر به نوعي احساس لذت در کودک شده و احتمالاً پايه گذار عادات نامطلوبي از قبيل دستکاري کودک و تماس با بدن و بالاخره استمنا خواهد شد.متأسفانه برخي از والدين براي سرگرم کردن کودک، با آلت جنسي او بازي مي کند.اين کار،گرچه موقتاً طفل را مشغول مي کند، ولي آثار بسيار وخيمي درآينده، درحيات جنسي و رواني کودک بر جاي مي گذارد، به گونه اي که جبران آن بعضاً دشوار خواهد بود.به اين گونه والدين بايد آموزش کافي داده شود تا در اين زمينه دچار لغزش و روشهاي غلط نگردند.
مورد ديگري که لازم است به آن اشاره کنيم، شيوه ي نامطلوب بعضي از والدين است که براي خندانيدن کودک، او را قلقلک مي دهند و اين کار را نوعي سرگرمي براي خويش و مسرت خاطر کودک تلقي مي کنند.در واقع اين عمل، نوعي تحريک بدني کودک محسوب مي شود که نواحي حساس و تحريک زاي بدن او از قبيل پهلوها، زيربغلها و نواحي ديگر را هدف قرار مي دهد و از نظر تربيتي بسيار زيانبخش و مضر است، زيرا اين عمل کودک را تحريک مي کند و او را مستعد تحريکات بدني ديگري که شخصاً ممکن است عامل آن باشد، مي نمايد و در حقيقت والدين ناآگاه با اين عمل، احساسات خفته ي او را بيدار مي کنند و درمعرض تحريکات زودرس قرار مي دهند.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)12
12-اضطراب و نگراني
دوره ي نوجواني را غالباً مي توان با اضطراب همراه دانست.اضطراب از آينده، ازدواج، شکست تحصيلي، فقدان اعضاي خانواده و بالاخره نگراني از سلامت جسمي و رواني، همه، موضوعهايي است که نوجوان را شديداً تحت تأثير قرار مي دهند.
در پاره اي از موارد علل اضطراب براي نوجوان روشن و معلوم است و در مواردي ديگر نامعلوم.ولي آنچه در همه ي اضطرابها مشترک است، رنج و اندوه نوجوان ازحملات اضطرابي است که به او هجوم مي آورند.
نگراني چيست؟
نگراني از ديدگاه روان شناسان مختلف مورد تعريف و بحث و بررسي واقع شده است که در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:
1-احساس ناگواري که به نظر مي رسد، يک غريزه يا ميل از رسيدن به غايت و هدف خود باز خواهد ماند.
2-احساس و هيجاني انگيخته از بيم، در برابر شر يا خطري احتمالي و نزديک.
3-بيم خفيف مزمن و مستمر.
4-احساس تهديد و تلاقي مبهم با خطر،بدون اين که حتي شخص قادر باشد بگويد از چه چيز مشخصي هراسان است.
5-کشش و بي قراري و هيجان انتظار موجود ميان بيم و اميد.
يکي از صاحبنظران و روانکاوان معروف به نام خانم «کارن هورناي»مي گويد:براي روبرو شدن با مسئله نگراني، ما بايد سه نکته را به خوبي کاوش کنيم:
1-چه چيز مورد تهديد قرار گرفته است؟
2-چه چيز منشأ و موجب احساس خطر شده است؟
3-چه چيز موجب احساس زبوني در برابر خطر شده است؟
و بالاخره روانکاو وصاحبنظر برجسته اي همچون «اريک فروم» علل اساسي نگراني را در سه نوع تلخيص مي کند:
1-نگراني وجودي يا فلسفي.
2-نگراني اقتصادي.
3-نگراني تکاپويي.
نگراني وجودي يا فلسفي براي انسانهاي بهنجارنيز مطرح است و بيشتر اين مسئله طرح مي شود که انسان چرا بايد زندگي کند؟ و چرا بايد بميرد؟
نگراني اقتصادي به ميزان احساس امنيت فرد در برابر تهديدهاي شغلي و اقتصادي بستگي دارد.
نگراني تکاپويي به نقل و انتقال زندگي، مهاجرتها و مسايل ديگري از اين قبيل برمي گردد.
نگراني در سنين مختلف، انسان را تحت تأثير قرار مي دهد و حالت پيشرفته اش به نام «دپرسيون»(افسردگي)موسوم است در نوجواني، تظاهرات مختلفي را به وجود مي آورد.
برخي از روان پزشکان معتقدند که:
در بسياري از نوجوانان «دپرسيون»سبب مي شود که آنها دست به يک رشته ارتباط جنسي با ديگران (يا خود)بزنند.شايد مي خواهد خود را
با يک عمل جنسي، از افسردگي رهايي بخشد ولي بالعکس هر رابطه ي جنسي، احساس گناه و تقصير او را بيشتر مي سازد و در نتيجه مانند يک سيکل معيوبي اين اعمال جنسي را تکرار مي کند
اضطراب و نگراني، فرد را تحت فشار رواني خاصي قرار مي دهد، به گونه اي که او در صدد برمي آيد به عاملي پناه ببرد و در پناه آن، خود را از فشار مذکور برهاند.زماني که نوجواني داراي روابط معيوب و آسيب ديده اي با اطرافيان و والدين خود باشد، ترجيح مي دهد که به عوض پناه بردن به ديگري، به وجود خويش پناه ببرد و خود را تشفي بخشد.لذا گرايشهاي مقدماتي نوجوان به خودارضايي، اين گونه آغاز مي شود و با تکرار اين عمل، بر اضطراب او افزوده مي شود.
گفتگوهاي روشنگرانه و دوستانه با نوجوانان پيرامون ماهيت اضطرابها، چگونگي عملکرد آنها به ويژه شيوه هاي برخورد با نگرانيها مي تواند در کاهش دپرسيون آنان و در نتيجه در تخفيف «خودارضايي»آنان، بسيار مؤثر و مفيد واقع شود.