شهادت مادرمان افسانه نيست...
شهادت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام بر همه شيعيان تسليت باد.
حضرت امام خامنهای مدظله العالي : «سنت لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره درخشان خونین، درگذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همهی حصارهای کتمان، عبور کرده است.» ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
میلاد حضرت زینب علیهاالسلام مبارك
غنچه گل یاس
بوستان عصمت نبوی چشم به راه شکفتن غنچه دیگری است بر شاخه گل یاس؛ همان یاسی که بر دامانش کوثر عصمت جاری است و بر شاخسارش گلهای امامت هویدا. اگرچه پیامبر در مدینه حضور ندارند، امّا برای آمدن این میهمان لحظهشماری میکنند. در تمام رنجها و مصایب زینب کبری علیهاالسلام ، آن قدر صبوری و بردباری جاری است که کمتر از دو فرزند شهید او یاد میشود داغ مصایبی که بر دل زینب علیهاالسلام نشست آن قدر سنگین و دشوار بود که داغ دو فرزندش را از یاد میبرد. چشمها در انتظارند و ملایک جای جای خانه به خدمت ایستادهاند. بوی عطری بهشتی در فضای خانه زهرا میپیچد و زینب دختر علی بن ابیطالب، علیه السّلام، بانویی از جنس نور و زاده فاطمه زهرا علیهاالسلام ، چشم به دنیا میگشاید و عالم را به حضورش نوری تازه میبخشد. میلاد این نور تابان، گل خوشبویِ خاندان عصمت بر شیعیان و شیفتگان آن بانوی بزرگ مبارک باد.
بشارت ولادت
جناب سلمان خبر ولادت نورسیده مولا علی بن ابیطالب علیهالسلام ، را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، میرساند و در انتظار میماند تا شادی و شعف این بشارت را در چهره ایشان ببیند. امّا اشک مجال شادی به چشمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نمیدهد و در پاسخ حیرت سلمان، پیامبر به مصیبتهایی اشاره میکند که آن کودک شیرین و نو رسیده باید در آینده تحمّل کند. میلاد مبارک و خجسته او آغاز راه صبوری بود و زینب علیهاالسلام ، اسوه صبر الهی و بانوی بردباری و رضا، آمده بود تا از همان کودکی دشواری را تحمّل کند و دلش را از صبر و تحمل لبریز سازد.
نامی از آسمان
در خانه نورانی و آسمانی مولا علی علیهالسلام شادیِ آمدنِ نورسیدهای برپاست. حضرت فاطمه علیهاالسلام ، نوزاد را در آغوش مولا نهاده، از او میخواهد اکنون که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در مدینه حضور ندارند، ایشان نامی برای کودک برگزیند. امام علی علیهالسلام ، میفرمایند: «من بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، در نامگذاری او پیشی نمیگیرم». چند روزی از تولد نوزاد میگذرد تا آنکه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، به مدینه بازگشته و چون همیشه، ابتدا به خانه دردانهاش فاطمه زهرا علیهاالسلام ، وارد شدند. اندکی بعد نوزاد در آغوش جدّش آرام خفته است و چشمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر آسمان است. فرشته مقرب خدا، جبرئیلِ امین، نازل میشود. سلام و تهنیت خدا را میرساند و میفرماید: «نام این مولود را زینب بنه که این نام را خدا در لوح محفوظ نوشته است». وصیت فراموش شده
چند روزی از تولد خجستهات میگذرد. اینک تو در آغوش گرم پر مهر پیامبر آرام خفتهای. جبرئیل امین نام زینب را برایت از سوی خدا تحفه آورده است. در آمدنت خدا نیز تهنیت میگوید. چقدر پیامبر تو را دوست میدارد و به تو مهر میورزد: تو را به سینه میچسباند؛ چشمانت را میبوسد؛ تو را میبوید و سفارش میکند به همه امّت که حرمت این دختر را پاس بدارند. علاقه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به تو وصفناشدنی است. تو زینب دردانه و عزیز دل رسول خدایی؛ هرچند جاهلان و کوردلان و کوته فکران امّت حرمت تو را پاس نداشتند و سفارش پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به فراموشی سپردند.
زینت پدر
خوش آمدی ای زینت پدر؛ ای مایه فخر عالم؛ ای تسلای دردهای مادر؛ خدا نام تو را زینب نهاد که تو زینت پدری. تو نگین زیبا و درخشان خلقتی؛ گل خوشبوی زیباترین بوستان آفرینشی؛ پدر خود زلال حیات در عالم است و تو زینت و مایه فخر او. در همه نیکیها از پدر میراث بردهای، در شجاعت و شهامت، در فصاحت و بلاغت، در ادب و کمال و در عبودیت و تسلیم خدا بودن. پدر به تو فخر میکند و تو شایسته این افتخاری.
راهنمای سعادت
امروز روز ولادت بانوی بزرگ اسلام زینب کبری علیهاالسلام ، نمونه کامل زن مسلمان و مسلمان راستین، الگوی خداپرستی و تسلیم امرِ ولایت بودن، اسوه حیا و تقوا، ایمان و اطمینان درونی و عصاره توکل و عشق به خداست. روز میلاد خجسته و نیک او فرصتی است تا جوانان و بانوان ما به راهی که او روشن کرد و شناساند قدم نهند. از دریای وجودش مروارید کمال برگیرند و در نسیم یادش سرمست کمال و سعادت شوند. باشد که این سرمستی بهانه دلهامان باشد برای قدم نهادن در وادی سعادت.
زینب کبری ـ که سلام و درود خدا بر او باد ـ امروز میآید؛ میآید در فردایی نه چندان دور، در روز رحلت جدش پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، مونس مادر باشد و چند روزی بعد شاهد پهلوی شکسته مادر و رنجوری او گردد. زینب چهار ساله آنروز صبر میکند و میماند تا در فردایی نه چندان دورتر پرستار فرق شکافته و محاسن بخون خضاب شده پدر باشد. امّا صبر میکند و میماند تا در غربت و تنهایی برادرش حسن یاوری استوار و غمخواری همدم گردد. او میماند تا در عاشورا با صبوری خویش صبر را خجل نماید و سرود جاودانه «ما رَأیْتُ الاّ جَمیلاً» را به تاریخ هدیه کند. آری او ماند تا پاسدار حریم آل اللّه باشد و تیماردار کاروانی زخم دیده و مصیبت کشیده، اما سربلند و سرافراز گردد.
بهانه قساوت
عافیتطلبی، نشستن در کنج آسایش، شیفته زندگی آرام و دلخواه بودن، دل باختن در برابر برق سکههای سرخ و زرد و تمایل به اندکی بیشتر از دنیا بهره بردن، چشم بستن به روی حقایق و گوش سپردن به خواهش نفس، همان انگیزهای بود که کوفیان را به جنگ با خاندان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، کشانید، چنان که در پیِ آن همه سفارش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، حرمت زینب علیهاالسلام دُردانه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بشکنند، گوشواره از گوش دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بکشند و در همان حال از آنچه بر اهل بیت میرود بگریند و در پاسخ حیرت زینب علیهاالسلام ، که فرمود: «اگر میدانی و میشناسی چرا چنین میکنی؟» ابلهانه پاسخ گوید: اگر من گوشواره را نَبَرم دیگری میبرد! راستی شیطان تا کجا در دل انسان حاکم میشود و هوای نفس تا چه حد سرکش و ظلمانی است!
مِهر مادری
مادری که از فرزند دل برکَنَد و او را به وادی شهادت بسپارد و در راه خدا فدا کند، در ایثارگری گوی سبقت ربوده و در فداکاری پرچم فتح برگرفته است. امروز ما میلاد مادری را جشن گرفتهایم که معلم فداکاری و آموزگار مکتب ایثار است. در تمام رنجها و مصایب زینب کبری علیهاالسلام ، آن قدر صبوری و بردباری جاری است که کمتر از دو فرزند شهید او یاد میشود داغ مصایبی که بر دل زینب علیهاالسلام نشست آن قدر سنگین و دشوار بود که داغ دو فرزندش را از یاد میبرد. سوز مظلومیت بیحد مولایش و امام زمانش حسین علیهالسلام ، درد جهالت اسلامیان و عافیتطلبیشان، رنج مهجوری حق و فزونی باطل، آتشی است که لحظه به لحظه در جانش شعلهور میشود و او که در وادی ایثار پیشتاز بود، در شهادت فرزند حتی به سوگ ننشست تا مبادا ذرهای شرم یا اندوه بر دل عزیز برادرش حسین علیهالسلام بنشیند. درود خدا بر او و بر اهل بیت عصمت.
نسیم مهر
روز عاشورا با همه دردها و رنجهایش گذشته است. کاروان با تنها امیدی که برایش مانده است به سوی کوفه به راه میافتد. امام سجاد علیهالسلام ـ تنها حجّت خدا بر زمین، همه امید زینب علیهالسلام به ماندن و بودن و همه بهانه خلقت در برجا ماندن و پایداری کردن ـ رنجور و داغدیده و بیمار است. آن قدر بیمار که دشمن سنگ دل از کشتن او دست کشیده و به خیال خود به بیماریاش وا نهادهاند. کاروان به راه میافتد و امام به سوی قتلگاه چشم میدوزد که این گونه ساکت و آرام است و از آن همه غوغایش دیگر خبری نیست. بدن عزیزترین بندگان خدا را میبیند که تکه تکه بر زمین افتاده است؛ اشک امان نمیدهد؛ سینه امام تنگ میشود؛ زینب علیهاالسلام هراسان خود را به امام میرساند؛ اینک او نه تنها از تن بیمار امام پرستاری میکند که دل زخمدیده امام را نیز مرهم مینهد. او با یادآوری حدیثی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در رضایت خدا از اهل بیت و پاداش بی نهایت آنها و عذاب دشمنان آنها، روحی تازه در کالبد بی رمق امام جاری میکند. اینک زینب علیهاالسلام ، در پس آن همه رنج و مصیبت صبور و مقاوم به امام و اهل کاروان دلداری میدهد.
بندگی و تسلیم محض
بنده محض خدا بودن یعنی یکسره تسلیم امر او شدن، از غیر او دل بریدن و به او پناه جستن؛ و زینب کبری علیهاالسلام ، پیشتاز در وادی رضایت و تسلیم و علمدار عبودیت و بندگی محض خدا، تجلی روشن این معناست. آن جا که آن بانوی بزرگ در بند اسارت دشمن، پس از تحمل داغ گران شهادتِ برادران و فرزندان و یاران و پس از آن همه قساوت دشمن با اهل کاروان، پس از آنکه از سوز درون سر به چوبه محمل زده و به خون سر آتش دل را آرام کرده است، در دربار یزید چنین تسلیم محض خدا بودن را متجلی میکند. او میگوید: «سپاس و ستایش خدایی را که در ابتدا سعادت عطایمان کرد و در پایان رحمت و شهادت نصیبمان فرمود». آری درون کمال یافته زینب علیهاالسلام چیزی جز نیکی از سوی خدا نمیبیند و تواضع زینب او را به سوی سائیدن سرِ تسلیم و سپاس بر درگاه خدا میکشاند.
عرفان زینبی
دریای عرفان زینبی آن چنان ژرف و پرگهر است که میارزد همه عمر در آن غوص کنی. اینک همه از عشق بی حد زینب کبری علیهاالسلام به برادرش امام حسین علیهالسلام آگاهند. در ظهر عاشورا جز این برادر کسی دیگر برای او نمانده است. حسین علیهالسلام محور هستی زینب علیهاالسلام است و بی او جان در بدن زینب علیهاالسلام آرام نمیگیرد. امّا در مقام بندگی خدا، زینبِ آسمانی، این بنده پاک و خالص خدا، هیچ جز معبود، نمیبیند. پس آن گاه که برادر جان فدای معبود میکند، او در برابر معبود زانو میزند، و از خدا میخواهد که این قربانی را از اهل بیت بپذیرد.
طوفان عفاف
زینب کبری علیهاالسلام بزرگ میراثدار حیا و عفت فاطمی و شهامت و فصاحت علوی اسوه حضور پاک و روشن زن مسلمان در جامعه است. آن دم که دفاع از ولایت و زنده داشتن پیام خون برادرش حسین علیهالسلام مطرح است او آگاهانه و مقتدر طوفان به پا میکند. در مقابل جبّارترین حاکم زمان مردانه میایستد و چنان بر او فریاد میزند که مستی پیروزی از سر او برون میشود و خوار و بی مقدار زبان به ندامت میگشاید. این شیر بیشه شجاعت و این سدّ پولادین دفاع از ولایت و حمایت از اسلام همان زینب عفیف سراپا آزرم است که گاهِ زیارت مزار جدّش در مدینه در پس حجاب حضور دو برادر و در پناه آنان به کوچه قدم مینهد. همان فریادگر عفاف و تقوا که از ساربان کاروان اسرا میخواهد که سرهای شهدا را از میان کاروان بیرون برد تا مردم کمتر به آنان چشم بدوزند. این همان زینب است که در دفاع از اسلام مردانه میخروشد و شجاعانه قد علم میکند. درود خدا بر او و بر اهل بیت عصمت باد.
آتش ندامت
اینک دُردانه علی مرتضی علیهالسلام ، پاره قلب فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بانوی قهرمان کربلا، داغدار و مجروح و دل شکسته، امّا لبریز از شهد ولایت و سرشار از عشق به اسلام، در مجلس یزید، در مقابل این حاکم جبّار ایستاده است و آتش ندامت بر دامن او میافکند: «هان ای یزید! به خدا قسم که پوست خود را شکافتی و گوشت خود را بریدی. به زودی بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم وارد شوی در حالی که گناهِ ریختن خون اولاد او برگردن توست و تاوان هَتک حرمت او بر دوش تو»
پردهدار لوح عفاف
این بانوی بزرگ عالم، پردهدار لوح عفاف و یکهتاز وادی ایمان و توکل، زینب کبری علیهاالسلام است که اینک در برابر فرومایهترین حاکمان زمان ایستاده است در حالیکه در بند اسارت و سوخته دل از هجران برادر است.
تن رنجور و دل سوخته او هرگز راه بر فریاد عاشورایی او نخواهد بست؛ فریادی که تا امروز در گوش زمان تکرار میشود: «ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی به زودی این غنیمت تو را به سوی غرامتی سخت خواهد کشاند. آن روز که جز آنکه پیش فرستادی چیزی نخواهی یافت. خداوند بر بندگانش ستم نمیکند و ما شکایت خود را به سوی او میبریم. اینک تو هرچه در توان داری در دشمنیِ با ما بکوش و هرچه مکر در توشه داری به کار بر که به خدا سوگند نخواهی توانست که نام ما را محو کنی و حقانیت ما را به پنهان داری و این ننگ را از دامن خود پاک کنی. اندیشهات دروغ و حکومتت کوتاه است و جمعیتت پراکنده است، آن روز که منادی ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
منبع: دانشنامه حضرت زینب سلام الله علیها
/خ
مقالات مرتبط :
نگاهی به آموزه های سیاسی اجتماعی حضرت زینب(س)
پرستار نهضت و انقلاب حسینى
الگو و قهرمان زنان
شمهاى از کمالات معنوى حضرت زینب (س)
شیوه های تبلیغی حضرت زینب (س)
حضرت زینب (سلام الله علیها)، مدیر نمونه جنگ نرم در نهضت قرآنی عاشورا
پژوهشی پیرامون حضرت زینب کبری سلام الله علیها
نویسنده: منیره زارعان
عيد مبارك
ولادت با سعادت اباالقائم، امام حسن عسكري عليه السلام بر همه مدافعان و خادمان مكتب اهل بيت عليهم السلام مبارك
******
شد ربیعُ الثانی و فصل شور ِ دلبری
نغمه ی عالَم شده یا امام ِ عسگری
ای امام ِ عالمین از همه خوبان سری
بر فَلَک مولایی و از مَلَک دل می بری
هدايت امام باقر عليه السلام و تهاجم فرهنگي
شهادت امام محمد باقر عليه السلام بر تمامي خادمين و سربازان مكتب اهل بيت عليهم السلام تسليت باد.
عصر تهاجم فرهنگي
عصر امام باقر و امام صادق عليه السلام را مي توان به حق عصر تهاجم فرهنگي ناميد كه هويت جامعه اسلامي و تمدن اسلامي را در معرض نيستي و نابودي قرارداده بود. هر چند كه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله تا عصر امام سجاد عليه السلام تنوع فرهنگي با فتح سرزمين هاي ديگر و يا روي آوري مردم به اسلام، خود را به خوبي نشان داده بود و افزون بر فرهنگ تمدني مجوسي و مسيحي، فرهنگ هاي كلان و عمده ديگري چون فرهنگ مشركان و يهوديان و نيز خرده فرهنگ هاي جزيي و علمي و روشي ديگر نيز وجود داشت بطوري كه برخي از آن ها حتي انتسابي به آسمان نداشته و تنها متأثر از دانشمندي و يا فيلسوفي بوده است مانند انديشه هاي فلاسفه اسكندريه در مصر و پهلويان ايراني و بوداييان هندي و كنفسوسيان چيني، اما با اين همه حضور سريع و رشد و شكوفايي ناگهاني اسلام به فرهنگ ها و تمدن هاي ديگر اين فرصت را نداده بود تا خود را براي مقابله مهيا كنند.
موج اسلام چنان قاره كهن را در نورديد كه حتي شعاع آن بخشهايي از اروپا را نيز فراگرفت حضور اين فرهنگ تازه نفس و مردم مؤمن و قوي و با اراده در كنار رشد تمدني و شكوفايي اقتصادي و صنعتي موجب شده بود تا دشمنان، غافل گير شوند و بسياري از فرهنگ ها چون فرهنگ مصري و شمال آفريقايي به طور كلي در برابر تمدن اسلام مضمحل شوند.
اما آرام گرفتن امواج پياپي فرهنگي اسلام در دوره امويان، موجب شد تا فرهنگ هاي پيراموني فرهنگ مركزي اسلام، خود را بيابند و برخي از جوانه هاي آن در گوشه و كنار جامعه اسلامي و جهاني آن روز خود را آشكار سازند. در اين ميان نمي توان از نقش منفي امويان در برابر اسلام نيز غافل ماند. امويان كه خود را از زمان ابوسفيان رقيب جدي اسلام و فرهنگ اسلامي مي ديدند و هرگز به اسلام و فرهنگ اسلامي و هويت مستقل آن ايمان نياورده بودند، با سربرآوردن فرهنگ هاي رقيبي كه بتواند دست كم چالشي مهم در برابر اسلام ايجاد كند، خوشحال مي شدند و حتي با كمك هاي مالي به برخي از نخبگان فرهنگي ديگر مي كوشيدند تا اين اتفاق، زودتر رخ دهد؛ به ويژه كه فرهنگ تمدني اسلام با بسياري از رفتارهاي آنان مخالفت و آن را بيرون از دايره اسلام قلمداد مي كرد.
صفحات: 1· 2
گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب درباره بعثت پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله)
مبعث بزرگترین روز تاریخ بشر است
یک درس فراموشنشدنی
یادآوری بعثت به معنای یادآوری یک حادثهی تاریخی نیست -این آن نکتهای است که ما باید در مواجههی با این حادثهی بزرگ و این خاطرهی ارجمند بشری و انسانی همیشه به یاد داشته باشیم- بلکه تکیهی بر این خاطرهی پرشکوه در حقیقت تکرار و مرور یک درس فراموشنشدنی است در درجهی اول برای خود امت اسلامی؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت -سیاستمداران، دانشمندان، روشنفکران- و در درجهی بعد برای همهی آحاد بشریت. این، تکرار یک درس است، تکرار یک سرمشق است، یادآوری یک حادثهی درسآموز است.
دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) ۱۳۸۷/۵/۹
مبعث و راه دشوار آیندهی ما
ما مسلمانها البته باید قدر بدانیم؛ باید در پدیدهی بعثت بیندیشیم؛ باید از آن درس بگیریم؛ باید این گذشتهی پرفروغ را چراغی کنیم برای راه آیندهی دشوار خودمان که در پیش داریم.
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت مبعث پیامبر مکرم اسلام ۱۳۸۴/۶/۱۱
هدف بعثت دعوت به توحید بود
بعثت نبی اکرم در درجهی اول، دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریهی فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسانهاست؛ خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرتهای گوناگون را از زندگی بشر کوتاه نمودن. «لاالهالاالله» که پیام اصلی پیغمبر ما و همهی پیغمبران است، به معنای این است که در زندگی و در مسیر انسان و در انتخاب روشهای زندگی، قدرتهای طاغوتی و شیطانها نباید دخالت کنند و زندگی انسانها را دستخوش هوسها و تمایلات خود قرار دهند.
اگر توحید با همان معنای واقعی که اسلام آن را تفسیر کرد و همهی پیغمبران، حامل آن پیام بودند، در زندگی جامعهی مسلمان و بشری تحقق پیدا کند، بشر به سعادت حقیقی و رستگاری دنیوی و اخروی خواهد رسید و دنیای بشر هم آباد خواهد شد؛ دنیایی در خدمت تکامل و تعالی حقیقی انسان. دنیا در دید اسلام، مقدمه و گذرگاه آخرت است. اسلام دنیا را نفی نمیکند؛ تمتعات دنیوی را منفور نمیشمارد؛ انسان را با همهی استعدادها و غرایز در صحنهی زندگی، فعال میطلبد؛ اما همهی اینها باید در خدمت تعالی و رفعت روح و بهجت معنوی انسانی قرار گیرد تا زندگی در همین دنیا هم شیرین شود. در چنین دنیایی، ظلم و جهل و درندهخویی نیست و این کار دشواری است و به مجاهدت احتیاج دارد و پیغمبر این جهاد را از روز اول آغاز کرد.
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث ۱۳۸۲/۷/۲
عربستان، قبل از هجرت
بعثت نبی اکرم برای بشر آغاز راه نویی بود. دنیای محیط بر آن پیام و محل پیدایش این پیام، دنیای بسیار بد و غیرقابل تحملی بود؛ دنیای گرایش و جذب مادیات شدن، دنیای خوی حیوانی، دنیای بیمهاری قدرتمندان و زورمندان و زورگویان، دنیای تبعیض و فساد و ظلم و شهوترانی بیبندوبار. این وضعیت، مخصوص منطقهی حجاز نبود؛ آن دو دولت بزرگی هم که منطقهی عربستان را احاطه کرده بودند - یعنی ایران ساسانی و امپراتوری روم - دچار همین مشکلات بودند.
بیانات در دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم(ص) ۱۳۸۱/۷/۱۳
مبعث، پرچم علم و معرفت را برافراشت
مبعث در حقیقت روز برافراشته شدن پرچم رسالتی است که خصوصیات آن برای بشریت، ممتاز و بینظیر است. مبعث در حقیقت پرچم علم و معرفت را برافراشت. بعثت با «إقرء» شروع شد: «إقرء باسم ربک الذی خلق» و با «ادع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة» ادامه یافت؛ یعنی دعوت همراه با حکمت. دعوت اسلامی در حقیقت گسترش و پراکندن حکمت در سراسر عالم و در طول تاریخ است؛ همچنان که بعثت، پرچمداری و برافراشته شدن پرچم عدل است؛ یعنی در میان مؤمنین، بندگان خدا و آحاد بشر، عدالت استقرار پیدا کند؛ همچنان که رسالت، برافراشتن پرچم اخلاق والای انسانی است؛ «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق». خدای متعال خطاب به پیغمبر میفرماید: «و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین»؛ یعنی همهی چیزهایی که بشر - در همهی زمانها، در همهی شرایط و در هر نقطهی عالم - به آن نیاز دارد، در این بعثت گنجانده شده است؛ یعنی علم و معرفت، حکمت و رحمت، عدل و برادری و برابری؛ چیزهای اساسیای که جریان زندگی سالم انسان به اینها وابسته است. حتی با اینکه در اسلام، جهاد مقرر شده است، و جهاد یعنی مبارزه با زورگویی و تجاوز -البته بعضی کسان بهطور بدخواهانه، اسلام را به خاطر حکم جهاد، دین شمشیر معرفی کردند- اما همین اسلام میفرماید: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»؛ یعنی باز آنجایی که شرایط اقتضا میکند، صلح را بر جنگ ترجیح میدهد.
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی به مناسبت عید سعید مبعث ۱۳۸۰/۷/۲۳
مبعث بزرگترین روز تاریخ بشر است
روز مبعث، بیشک بزرگترین روز تاریخ بشر است؛ زیرا هم آنکسی که طرف خطاب خداوند قرار گرفت و مأموریت بر دوش او گذاشته شد -یعنی وجود مکرم نبی بزرگوار اسلام صلیالله- بزرگترین انسان تاریخ و عظیمترین پدیدهی عالم وجود و مظهر اسم اعظم ذات اقدس الهی است؛ یا به تعبیری خود اسم اعظم الهی وجود مبارک اوست و هم از این جهت که آن مأموریتی که بر دوش این انسان بزرگ گذاشته شد -یعنی هدایت مردم به سوی نور، برداشتن بارهای سنگین از روی دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسب وجود انسان و بقیهی وظایف لایتناهی بعثت انبیا- وظیفهی بسیار بزرگی بود. یعنی هم مخاطب بزرگترین است؛ هم وظیفه بزرگترین است. پس، این روز بزرگترین و عزیزترین روز تاریخ است.
اگر کسی بخواهد محتوای بعثت را در چارچوب آنچه که با عقول ناقص خودمان برداشت میکنیم، محصور کند، یقینا به مبعث و حقیقت بعثت و حقیقت این رسالت ظلم شده است. نمیشود محتوای بعثت پیامبر را به حدود فهم و دید ناقص ما محدود کرد؛ ولی اگر بخواهیم در یک جمله، بعثت و محدودهی بعثت را - اگرچه لایتناهی است - تعریف اجمالی بکنیم، باید عرض کنیم که بعثت متعلق به انسان و برای انسان است؛ انسان هم لایتناهی است و ابعاد عظیمی دارد و محدود در جسم و در ماده و در زندگی چند روزهی دنیا نیست؛ فقط محدود در معنویات هم نیست؛ محدود در یک قطعهی مشخصی از تاریخ هم نیست. انسان، همیشه و در همه حال انسان است و ابعاد وجودی او، ابعاد لایتناهی و ناشناختهای است. هنوز هم انسان موجودی ناشناخته است. بعثت، برای این انسان و برای سرنوشت این انسان و برای هدایت این انسان است.
بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت عید مبعث ۱۳۷۷/۸/۲۶
بعثت پیغمبر خاتم در رأس همه حوادث تاریخ بشر قرار میگیرد
اگر ما در بین حوادث تاریخ بشر -حوادثی که برای انسانها پیش میآید -بعثت انبیا را از همهی این حوادث، در سرنوشت بشر مهمتر و مؤثرتر بدانیم- که همین هم هست، بعثت پیغمبر خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از لحاظ اهمیت، در رأس همهی حوادث بزرگ و کوچک تاریخ بشر قرار میگیرد.
هیچ حادثهای از قبیل انقلابهای بزرگ، مرگها و حیاتهای ملتها، پدید آمدن اشخاص بزرگ، از بین رفتن اشخاص بزرگ و ظهور مکتبهای گوناگون، اهمیتش برای بشریت، به اندازهی بعثتهای انبیا نیست؛ همچنان که امروز شما میبینید، ماندگارترین شکلهای فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکلهایی است که ادیان به آنها دادهاند و تا ابد هم همینطور خواهد بود. اگر چه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیماً خود را در پرتو اشعهی بعثت نبی اکرم قرار ندادهاند - یعنی غیرمسلمانان - اما همانها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شدهاند.
بیشک علم و تمدن بشر، خلقیات نیکو در میان انسانها، عادات خوب و بسیاری از این مقوله چیزها، اگر ظاهراً هم به ادیان متصل نباشد، در ریشهی اصلی، جوشیدهی از ادیان و معارف الهی است و در رأس آنها بعثت نبی مکرم اسلام است؛ لیکن درعینحال همهی بشریت - در آینده هم بیشتر - از این برکات استفاده خواهند کرد. بنابراین بزرگترین، مهمترین و برجستهترین حادثه در تاریخ بشر، این بعثت است.
خدای متعال به برکت اسلام، به برکت توجه به معنویت اسلام و توجه به پیام سیاسی اسلام، ما را از آن رنجها خلاص کرد؛ یعنی بعثت برای این نبود که یک عده مردم، عقیدهای را در ذهن خودشان حفظ کنند و اعمال شخصی را انجام دهند، اما نظام اجتماعی، تحت حاکمیت دشمنان خدا و اندادالله باشد! بعثت آمد تا زندگی مردم را شکل دهد. بحمدالله این کار در نظام اجتماعی اسلام انجام گرفت؛ ملت ما هم آثارش را مشاهده کرد و ثمرات شیرین آن را هم چشید.
بنده احساس میکنم که ما احتیاج داریم که در زمینهی اخلاق و تزکیه و تهذیب، بر روی نفوس خودمان و نفوس دیگران کار کنیم. نوسازی معنوی نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران، این مجاهدت بزرگ را لازم دارد و این هم یکی از پیامهای مهم بعثت است.
بیانات در دیدار با مسئولین کشور به مناسبت مبعث پیامبر گرامی اسلام(ص) ۱۳۷۶/۹/۷
شهادت باب الحوايج
میگویم: یا باب الحوائج و در قنوتم یک آسمان التجا گل میکند. کیستی ای روح نیایش، نیاز حاجتمندان، سبب ساز رحمت واسعه الهی. کیستی تو که میشود با التجای به تو، تمام نابسامانیها را سامان بخشید، تمام دردها را درمان کرد و تمام غصهها را از دل زدود؟ کیستی تو ای روح نماز که حتی دشمنت به خاکساری نیایشت غبطه میخورد؟ حضور آسمانی تو را چه کسی میتواند انکار کند؛ حتی در زندان، حتی در تنگنای تمام «سیاه چالها»؟! بریده باد دستی که زنجیر را به ملازمت پاهایت برگزید! آخر چگونه میشود مفهوم ناب آزادی و آزادگی را به بند کشید؟
مولا، شگفتا از صبر تو؛ صبر مقابل سیه کارترین ستمگران روزگار، صبر مقابل تمام نارواییهای زندان و زندانیان! بریده باد دستی که تازیانه بر پیکر کبریاییات نواخت! بریده باد دستی که با زهر خنده نگاهش، سمّ هستی سوز حسادت را به جام جان تو ریخت!
مولا جان، ای اسطوره شکیبایی! ما رابه التجای تو نیازی است که در طول زندگی بدان محتاجیم و خداوند دعای تو را بهانه اجابت بی واسطه کرده است.
ای باب رحمت و اجابت! چگونه میشود در عین درماندگی از یاد تو غافل شد؟
اینک، این غروب غمبار شهادت توست که آسمان «کاظمین» را فرا گرفته است؛ غروبی که یادآور روزهای تاریک زندان است؛ روزهای تلخ تازیانه و خشم، روزهای سرشار از خلوت غریبانه مناجاتهایت.
مولا جان، چگونه میتوانم عبادتهایت را بسرایم؛ ولی برای زخمهای غریبانهات سکوت کنم؟
چگونه میتوانم به شکیبایی بی نظیر بیاندیشم؛ ولی به شکنجه دژخیمان توجه نکنم؟
چه نامرد مردمانی بودند، آنان که شمع وجودت را خاموش میخواستند!
چه وارونه اندیشانی که وجود آسمانیات، تاب تماشا از آنان گرفته بود.
مولا، ای خورشید فرو نشسته در محاق زندانها! امروز دل ما تنها به اندوه نشسته است که شمع جان به یاد روزهای بی چراغت، سوزان و اشک غم به یاد نالههایت فروزان است.
سلام بر تو، در همه حال!
سلام بر تو در همه روز!
سلام بر تو و شکیباییات در زندانهای تاریک هارون!
ما و دریای کرمت یا باب الحوائج!
شهادت باب الحوايج، امام موسي بن جعفر عليه السلام تسليت باد.
آقا سلام، روضه مادر شروع شد...
....روضه مادر شروع شد....
گفت : در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن این خانه ی مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما
گفت: آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه ای به پا داریم
پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر، اما
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما…
ولادت حضرت زينب كبري عليها السلام مبارك
میلاد عقیله بنی هاشم، سمبل کمال عقل و بردباری، حضرت زینب علیها السلام مبارک باد.
سبوی صبر و شجاعت
انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب
پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری (1) روز ولادت باسعادت بانوی قهرمان کربلا و پرچم دار نهضت حسینی علیه السلام، حضرت زینب کبری سلام الله علیها می باشد. که اگر سال پنجم قمری را بعنوان سال تولد حضرت بدانیم، چون جمادی الاول پنجمین ماه قمری است، تاریخ تولد ایشان 5/5/5 می شود. این روز را روز پرستار نامیده اند و علت آن است که حضرت زینب پرستاری امام زمانش، حضرت سجاد علیه السلام و دیگر بیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را بر عهده داشت و ضمن انجام رسالت مهم و تبلیغ نهضت حسینی، از پرستاری بیمار کربلا، با تحمل آن همه سختی ها و ناملایمات غافل نبود.
اما از انصاف به دور است کسی که خانم زینب را صرفاً پرستار بیمار بداند. چرا که پرستاری از بیمار یکی از کوچکترین مسئولیت های حضرت بود. هرچند پرستاری، وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات را برای انجام خدمتش داشته باشد و چنین کاری از عهده هر کس بر نمی آید ولی با این حال، مقام زینب سلام الله علیها، آن قدر والا و عظیم است که باید ایشان را پرستار نهضت و انقلاب حسینی بنامیم. زیرا این پرستاری، به مراتب مهم تر و سرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. زینب علیها السلام نقش حفاظت از قیام خون بار حسینی را برعهده داشت که اگر چنین نبود، خون امام حسین علیه السلام پایمال می گشت.