امام سجاد علیه السلام و واقعه حرّه
امام سجاد (ع) و واقعه حرّه
از جمله وقایع اسف بار عصر امام سجّاد(علیه السلام)، که توسط عمّال جنایت کار اموى در مدینه صورت گرفت، واقعه اى است که در تاریخ اسلام، به«واقعه حرّه» شهرت دارد. این حادثه مربوط به قیام مردم مدینه در 25 یا 27 ذى الحجة سال 63 ق. است.
در این واقعه، اهل مدینه به رهبرى عبداللّه بن حنظله، امویان و یاران و موالیان آنان را ـ که قریب به یک هزار نفر بودند ـ خانه مروان بن حکم را محاصره کردند و سپس وى و اطرافیان او را با خفّت و خوارى ـ در حالى که توسط بچه ها سنگسار مى شدند ـ از شهر راندند. بزرگان بنى امیّه هنگام خروج، قسم یاد کردند که اگر توانستند، مانع یورش لشکر یزید به مدینه شوند و اگر قادر نبودند، به شام بروند و با لشکر یزید همراهى نکنند.
چون خبر قیام مردم مدینه و اخراج امویان به یزید رسید، وى مسلم بن عقبه مُرّى را ـ که مردى سال خورده و از سرسپردگان دربار بنى امیّه بود ـ با پنج هزار تن براى سرکوبى نهضت به مدینه فرستاد و به وى گفت: به آنان سه روز مهلت بده; اگر تسلیم نشدند، با آنان جنگ کن و وقتى پیروز شدى، سه روز هر چه دارند از اموال و اثاث منزل و سلاح و طعام، همه را غارت کن و در اختیار سپاه بگذار.
سپاه شام به مدینه یورش برد و پس از وقوع جنگى خونین بین دو گروه و کشته شدن رهبران نهضت، قیام شکست خورد. مسلم به مدت سه روز دست سپاهیان خویش را در کشتن مردم و غارت شهر بازگذاشت و شامیان جنایاتى مرتکب شدند که قلم از نوشتن آن شرم دارد تا آن جا که مسلم را به خاطر این جنایات، «مُسرِف» نامیدند. پس از پایان قتل و غارت، مسلم از مردم مدینه به عنوان «برده یزید» بیعت گرفت.
مورّخان در زمینه وقوع این حادثه، دو دلیل ذیل را ذکر کرده اند:
1. چون عبداللّه بن زبیر برادرش عمرو بن زبیر را کشت، در خطبه اى از یزید بدگویى کرد و سپس طى نامه اى مردم را به نافرمانى از یزید فراخواند. حجازى ها بر اطاعت وى گردن نهادند. عبداللّه بن مطیع نیز از سوى ابن زبیر، از مردم مدینه بیعت گرفت. یزید چون از ماجرا آگاه شد، از عثمان بن محمد، کارگزار خود در مدینه، خواست تا گروهى از بزرگان مدینه را براى دل جویى از آنان، نزد یزید بفرستد. حاکم مدینه گروهى از بزرگان شهر از جمله منذر بن زبیر بن عوام، عبداللّه بن ابى، عمرو بن حفص بن مغیره مخزومى و عبداللّه بن حنظله را نزد یزید فرستاد. این گروه به شام رفتند و مورد احترام و اکرام یزید قرار گرفتند; یزید به هر یک از آنان پنجاه هزار درهم داد و به منذر بن زبیر صدهزار درهم بخشید. چون این گروه از شام برگشتند، به جاى تعریف و ستایش از یزید، از وى بدگویى کردند و گفتند: «از نزد مردى فاسق آمدیم که دین ندارد، شراب مى خورد، برطنبور مى کوبد، بردگان در حضورش مى نوازند و با سگان، بازى مى کند.»
سپس با مردم بر سر خلع یزید از خلافت، پیمان بستند و عبداللّه بن حنظله را به رهبرى قیام برگزیدند.
2. یعقوبى مى نویسد: زمانى که عثمان بن محمد والى مدینه گردید، ابن مینا طبق معمول سالیان گذشته، براى بردن عواید «صوافى»به مدینه آمد. گروهى از مردم از بردن آن اموال، که آن را حق خود مى دانستند، امتناع ورزیدند. در این هنگام، بین والى و مردم نزاع بالا گرفت تا منجر به شورش مردم و اخراج امویان از شهر گردید.
به نظر مى رسد هم بیعت مردم با پسر زبیر و ایستادگى آنان در برابر یزید و هم ابراز انزجار و نفرت از اعمال زشت یزید و هم درگیرى مردم در مدینه با عامل یزید دست به دست هم داده و اسباب این قیام را فراهم آورده باشد. البته نباید فراموش کرد که عامل اصلى وقوع این حادثه، تبلیغات حزب زبیرى و گرایش مردم به آنان بود; چرا که مردم حجاز، به ویژه مردم مدینه که به ابوبکر و عمر گرایش داشتند و در قتل عثمان شریک بودند، نزد امویان از مقبولیتى برخوردار نبودند.
افزون بر این، آنان در عهد خلافت عمر، از بذل و بخشش هاى فراوان او برخوردار بودند، اما معاویه و پسرش، یزید، در مورد صوافى با آنان برخورد خوبى نداشتند. همین موضوع زمینه ناخشنودى مردم مدینه را از امویان فراهم آورد.
منبع:کتاب بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه، محمد رنجبر