انسان باید نحوه دعا کردن را هم از اولیاء خدا بیاموزد
انسان باید نحوه دعا کردن را هم از اولیاء خدا بیاموزد
شرح حدیثی از امام رضا (ع) توسط آیت الله حاج مجتبی تهرانی (ره)
رَأَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام رَجُلًا يَطُوفُ بِالْكَعْبَةِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الصَّبْرَ قَالَ فَضَرَبَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام عَلَى كَتِفِهِ قَالَ سَأَلْتَ الْبَلَاءَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَافِيَةَ وَ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِيَةِفَإِنَّ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِيَةِ خَيْرٌ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى الْبَلَاء
روایت از امام رضا صلوات الله علیه منقول است که حضرت فرمودند: روزی زین العابدین صلوات الله علیه در مسجد الحرام در حال عبادت بودند که دیدند شخصی در حالی که طواف کعبه میکند بلند میگوید: اللهم انی اسئلک الصبر. دارد فضرب بکتفه. امام زین العابدین علیه السلام با دست مبارک زدند به شانه همین شخصی که طواف میکرد. در ادامه روایت دارد. قال : سئلت البلاء. با این دعا از خدا تقاضای بلا می کنی.
ما سه نوع صبر داریم: صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبت. درخواست صبر، یعنی بلاهایی که سمت من می آید، تحملش را داشته باشم. معلوم می شود به سراغ خط بلا و مصیبت رفتهای و در آن خط داری کار می کنی و میخواهی پاد زهرش را بهدست بیاوری که کمتر تحت فشار باشی. حضرت به او فرمودند: سئلت البلاء. تو از خدا بلا می خواهی که می گویی: اللهم انی اسئلک الصبر.
به جای این دعا بگو: اللهم انی اسئلک العافیۀ و الشکر علی العافیۀ. خدایا من از تو عافیت میخواهم. دقیقا ضد بلاء است این دعا و حتی توفیق شکر گذاری را هم درخواست میکنی. هم عافیت بده، هم توفیق شکرگزاری که به خاطر این عافیتی که به من دادی شکر هم بکنم. حضرت به آن شخص میفرمایند این را از خدا بخواه.
روایت مفصل است. در ذیلش حضرت این جمله را فرمودند: فإن الشکر علی العافیۀ خیر من الصبر علی البلاء. سپاسگزاری از عافیتی که خدا داده، بهتر است از صبری که نسبت به بلاء داده است. زیرا در مورد بلا چاره نداری. بلاء آمده، چکار می خواهی بکنی؟ صبردر بلا ارزش زیادی ندارد. به همان مقداری که جزع و فزع نکنی ارزش دارد. اما جایی که خدا به تو عافیت داده، شکرش با اختیار خود تو است و فشاری هم بر تو نیست. ارزش این شکر، از ارزش آن صبر خیلی بیشتر است. لذا حضرت به او فرمودند: فإن الشکر علی العافیۀ خیر من الصبر علی البلاء.
انسان باید نحوه دعا کردن را هم از اولیاء خدا بیاموزد. ما نمی فهمیم که چگونه دعا کنیم. اولیاء خدا ما را از نظر ایمان، ارزیابی می کنند، بعد به ما یاد میدهند چگونه دعا کنیم. حضرت به آن شخص فرمودند: تو کجا و صبر بر بلا کجا! برو از خدا عافیت بخواه. بعد هم بر آن عافیتی که به تو داده است شکر کن که این شکر موجب افزونی عافیت هم می شود.
توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی درباره حیا
توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی درباره حیا
«حیا» آن ودیعه ی الهی و غریزه انسانیه است که انسان را از اعمال زشت باز می دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می کند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می کند، منفعل و منکسر می شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می شود.
حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی«حیاء من الملائکه» میباشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.
در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم و یک بحث تربیتی. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعددی داریم که «حیا من الله» را در روابط گوناگون مطرح میفرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.
1. خدا می بیند!
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح میکنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش میآید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذره معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را میبینند و اعمالش را ثبت و ضبط میکنند، نیز حیا میکند. دسته اول روایات، «حیا من الله» را در همین رابطه مطرح میکنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که میکنی باید از خدا شرمت بیاید.
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!
حالا من به عنوان نمونه چند روایت میخوانم که بعضیهایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اول از حضرت زینالعابدین علیه السلام است که میفرماید: «خف الله عز و جل لقدرته علیک» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است. اینطور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن. خیال نکن میتوانی از عذابی که وعده کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منک» از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.
تو مرا نمیبینی ولی من!
در آیه شریفه هم میفرماید «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى» در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلا میفرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَری» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» شماها نمیبینید ولی ما به او نزدیکتر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمیبینی ولی من که میبینم که چه کار داری میکنی.
گریه شدید محبوبترین بنده خدا
در سوره یونس در آیهای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» هیچ کاری نیست که شما انجام دهید مگر اینکه ما آن را میبینیم. کارهایتان در مرئی و منظر ما است و ما داریم میبینیم. من نمیخواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونیات را میگیرد و هم اعمال بیرونیات را میگیرد. من بعد میرسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر میگیرد و هم علن او را میگیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا میبیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را میگیرد.
در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسول الله صلّی الله علیه و آله اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا» پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله وقتی به قرائت این آیه میرسید، به شدت گریه میکرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبههای اعتقادی دارد و هم ریشههای ایمانی و درونی دارد.
2. خدا سِرّ و عَلَنت را میبیند!
یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره میکند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم علیهالسلام است «فَاسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ فِی سَرَائِرِکُمْ کَمَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاسِ فِی عَلَانِیَتِکُم» خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همانطور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی کنید، در برابر خدا هم همین طور باشید.
«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیا
یک دستهای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دستهبندی کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسانها فرق میگذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده میکنم و سطح مطلب را پایین میآورم؛ مثلاً ما از بعضیها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمیبینیم.
مثلاً می گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـنعوذ باللهـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمیکنم. اینها همهاش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.
امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم میافتد و او را میبینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد میکنیم، چشممان در چشمش میافتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت میکشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاهمان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و … امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق میکند و انسان از او شرم میکند. ما میان این دو نفر فرق میگذاریم.
نحوه حیاء از خداوند
در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که ـنعوذ باللهـ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم اینگونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو میشویم، خودمان را جمع و جور میکنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!
حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر میشود. آدم از او شرم میکند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که دارد؛ «قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْیَاءَکَ مِنْ صَالِحِی جِیرَانِک» حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان میکند. ایشان میفرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایهای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت میکشی!
گاهی انسان همسایهای دارد که ـنعوذ باللهـ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایستهای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش میافتد، انسان چگونه از او حیاء میکند!؟
حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همانطور که از همسایه شایستهات خجالت میکشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمیدهی، از خدا هم خجالت بکش! البته اینطور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همینطور گام به گام پیش میروم.
بالاترین نوع حیا
دستهای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان میکنند که آنها را بعداً میگویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه ـانشاءاللهـ خواهم داشت. یک تقسیمبندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از حضرت علی علیهالسلام هست که «أفضل الحیاء استحیاؤک من الله» با فضیلتترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً می گویم.
اثر حیای از خداوند
یک دسته از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان میکند. روایت از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا» این هم توضیح میخواهد که من بعداً توضیح میدهم. من الآن خواستم فقط دستهبندی روایات را بگویم.
حق حیاء از خداوند
اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم میآیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء» این روایت از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟
در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْیَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَیَاء» یا روایت دیگری از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است که به ابیذر فرمود: «یَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ» همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: « أکلکم یحب أن یدخل الجنة؟ قالوا: نعم یا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابیذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء» در همه این روایتها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟
من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه. حالا دقت کنید که حق حیا، آنطور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش میرویم.
خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!
یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچگاه از من جدا نمیشود. او نزدیکی به من است که نزدیکتر از او نیست. بزرگی است که بزرگتر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلعتر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.
بعداً انشاءالله میرسم که در یک تقسیمبندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّه متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت میدانند.
حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتیها
حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء اینطور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.
خود ما همینطوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید اینطور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین میشود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.
انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمیکند!
از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیهاش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود میکنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت میکنم اینها را گفتم.
تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین میگوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش میگوییم درجاتی دارد و… بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.
این که روایات متعدّده می فرماید: از خدا خجالت بکشید آنطور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یکطور خجالت کشیدن است. آنطور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.
عزت مومن به ما ل و ریاست نیست
عزت مومن به ما ل و ریاست نیست
شرح حدیثی از امام علی (ع) توسط آیت الله حاج مجتبی تهرانی (ره)
رُوِيَ عَن عَليٍّ عَليه السّلام قال:
اَلمُؤمِنُ دَأبُهُ زِهادَتُهُ وَ هَمُّهُ دِيانَتُهُ وَ عِزُّهُ قناعَتُهُ وَ جِدُّهُ لِآخِرَتِهِ ، قَد كَثُرَت حَسَناتُهُ وَ عَلَت دَرَجاتُهُ (1)
ما در باب اوصاف مؤمن روايات متعدده داريم که اوصاف متعددهاي هم براي مؤمن نقل ميكنند که انسان با توجّه به اين اوصاف خودش ميتواند تشخيص بدهد كه مؤمن هست يا نيست. در اين روايت كه از اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است حضرت چند صفت را براي مؤمن ميفرمايند.
المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه؛ دأب يعني خو، عادت. به تعبير ما فرق بين خو و عادت و غير آن، اين است كه بطور بسيار آسان يك روش را، كاري را كه آدم ميكند، فشاري هم برايش ندارد. ميفرمايد مومن دأب و روش و خو و عادتش يك عادت اين طوري است كه زاهدانه است. يك آدمي نيست كه از نظر دلبستگياش به دنيا، طوري باشدكه اگر مثلاً فرض كنيد چيزي از امور دنيايي از دستش برود، فشاري رويش و بيايد ناراحت بشود. يا اگر دنبالش باشد به آن نرسد. توجه كنيد از نظر دروني. از نظر ظاهري هم چون لوازم وجودي اش بقول ما اين است كه با يك روش سادهاي زندگي را مي گذراند و هيچ ناراحت هم نميشود. عمده اين است. مسأله دروني است دأب كه ميفرمايند خيلي معمولي است. ناراحت هم نيست اصلا و ابدا . دأبش اين است. خود ما هم اين اصطلاح را بكار مي گيريم، فلاني دأبش اين است. يعني معمولي است برايش. المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه. مؤمن اين طوري است اصلاً. بدون فشار، بدون ناراحتي.
و هَمُّهَ دِيانَتُه؛ آنچه كه مشغوليّت ذهن برايش ميآورد امور دنيايي نيست. همّ و غمِ او آخرتش است. نكند آنجا سابيده شود. اگر اينجا سابيده شود توجّه نمیکند. فهميدي؟ آنجا سابيده نشود. و هَمُّهَ دِيانَتُه. دنبال این است که يك وقت نكند ضربه دینی به او بخورد. از دنیایش سابیده بشود مهم نیست از دینش سابیده نشود. نکند يك واجبي را ترك كند، نكند يك وقت دستش آلوده به گناهي شود. همّ وغمّ او دينش است .
و عِزُّهُ قِناعَتُه؛ مؤمن از آنهايي نيست كه خيال كند عزّت با مال و رياست به دست ميآيد. خصوصاً امور مالي. نه! او عزّت را در قناعت ميبيند. اين را عزّت ميبيند. يعني به آنچه كه خدا داده است راضي است. به حسب ظاهر ، معمول، طبق موازين شرعي كارش را ميكند، آنچه را كه خدا روزي او كرده قسمت او كرده، به همان ميسازد. عزت را در ثروت نميبيند.
و جِدُّهُ لآخِرَتِه؛ حضرت از نظر خارجي وارد ميشود. كوشش او يعني تلاش بيروني اش براي آخرتش است. آنها همه دروني بود، هر سه تايي كه حضرت فرمود دأب و همّ وعزّت همه دروني بود . حالا آمد بيروني . كوشش بيروني اش براي آخرتش است.
بعد مي فرمايد قدكَثُرََت حَسَناتُه؛ چون كوشش او روي آخرتش است لذا ضريب حسناتش مي رود بالا. نتيجه اش اين است ديگر. بسيار خوب. حالا حسنات رفت بالا چي ميشود؟
و عَلَت دَرَجَاتُه؛ وقتي حسنات رفت بالا خودش هم ميرود بالا. چقدر زيبا اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايد. حسنات رفت بالا زياد شد، آن زياد ميشود و اين بالا ميرود. كثرت در آن بكار برده. حسناتش كه زياد شد او درجاتش بالا مي رود . اينجا مرتبه اي بلند پيدا ميکند. توجه كنيد . اگر بخواهد علوّ درجات پيدا كند ميفهمد با كثرت حسنات است.
پ.ن: غرر الحكم ص 90 حديث 1542
منبع : www.mojtabatehrani.ir
تقوا در دنیای مجازی
مدلینگ حجاب در فضای مجازی
مد ، لذت ، القای شخصیت اجتماعی و… چیزهایی است که حس تقلید را برای عمده ای از افراد تحریک می کند و این خود راهنمای بزرگ سیاستگذاران فرهنگی و رسانه ای برای توسعه و بهبود حجاب است.
هم اکنون تعداد زیادی از کنش گران فرهنگی در حال کار بر روی موضوع حجاب هستند.
عده ای با اجرای مدلینگ حجاب نوع جدیدی از تبرج و جلب توجه را به بهانه ی توسعه ی حجاب پی گرفته اند.
برخی دیگر با نمایش بچه های کوچک با حجاب می خواهند نشان دهند که حجاب چقدر زیباست و گونه ای دیگر از صفحه ها به بهانه توسعه حجاب به مقایسه بی حجاب و با حجاب و طعن و متلک و ملامت افراد بدپوشش و بی حجاب و… روی آورده اند.
یکی دیگر از روش های جدید و البته بسیار عجیب ترویج حجاب انتشار عکس هایی است که فرد محجبه در آن پشت به دوربین است.
صفحاتی که فرد به عشق چادر و حجاب برتر ده ها تصویر از خود بدون چهره اش منتشر نموده و شاید هم تصور می کند ؛ این نوع نمود رسانه ای نشان دهنده ی علاقه ی او به پوشش اسلامی است.
این در حالی است که هیچ کدام از این رویکردها به اندازه ی یک آموزش و تبلیغ غیرمستقیم برای آموزه حجاب موثر نیست.
جوانان در بی حجابی اغلب سعی می کنند که خودشان را شبیه الگوهای رسانه ای خودشان کنند.
آن ها در این تشبه متوجه زیر ساخت پوشش برهنه سیلبریتی ها نیستند
در مقابل ما روی شخصیت های محبوب و ارائه سیلبریتی های با حجاب که تشبه به آن ها مد ساز و قابل تقلید باشد کار نکردیم
حجاب کیمیا_علیزاده قهرمان سوم المپیک_ریو اینک در دنیا دیده شده و قاعدتا قابل مدل شدن است.
کمپین های حجاب به جای هزینه های سرسام آور و کم ثمر طراحی مدل باید به سمت یافتن این گونه مدل هایی که برای مردم ارزش افزوده فرهنگی و هویتی می سازند ، بروند.
ما به ارائه رسانه ای افراد موفق با حجاب نیاز داریم. دانشمندان جوان، ورزشکاران موفق ، هنرمندان درجه یک، نخبگان با حجاب ، بازیگران و چهره های مشهور خوش حجاب و…
ظریفه ی این نوع کار رسانه ای هم این است که در این نوع تبلیغ دلیل انتخاب و سوگیری رسانه ای ما برای تمرکز و جریان سازی در متن پیام مشخص نیست.
کمیای تکواندو ایران چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز تبدیل به الگوی حجاب شده و در کشورهای غیر مسلمان نیز اگر هواداری کسب کند، هوادار او به شکل او در می آید و محجبه می شود.
چند نفر از شخصیت های محبوب و رسانه ای زن ما حائز این شان و شخصیت اند؟
پ.ن:سلبریتی به اشخاص مشهور و محبوب در هر کشور گفته میشود که طرفداران بسیار زیادی دارند. از جمله هنرمندان، بازیگران، خواننده ها، فوتبالیست ها و غیره
نویسنده:دکتر محمدصادق دهنادی
حرکت در راه شهدا ...
حرکت در راه شهدا …
مقام معظم رهبری (دامت ظله العالی)
نمک شناسی حق شهدا آن است که در راهی که آنها باز کرده اند حرکت کنیم …
فداکاری شهدای ما و گذشت خانواده ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره وتار آن روزگاردشوار را از افق زندگی ملت ما زدود…
می خواهم بگویم که این جنگ یک گنج است.آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یانه؟ این هنر ماست که بتوانیم استخراج کنیم.
امام سجاد علیه السلام توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج کند.امام محمد باقر علیه السلام و ائمه ی بعد ایشان هم استخراج کردند
و آنچنان این چشمه جوشان را جاری نمودند که هنوز هم جاری است و همیشه هم در زندگی منشاء خیربوده همیشه بیدار کرده همیشه درس داده و یاد داده
که چه کار باید کرد:الان هم همین طور است. الان هر کدام از ما هر جمله یی از عبارات امام حسین علیه السلام را که بر ایمان مانده میخوانیم به یاد می آوریم و
احساس می کنیم که روح تازه یی می گیریم و حرف تازه یی می فهمیم….
سه ویژگی از مؤمن واقعی در کلام امام رضا(علیه اسلام)
سه ویژگی از مومن واقعی در کلام امام رضا(علیه اسلام):
مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:
سنّتى از پروردگارش
سنّتى از پیامبرش
سنّتى از امامش.
امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است
امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،
امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:
1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ.
2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ.
3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ.
فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ.
وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ.
وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
سلسله مراتب معرفت به امام زمان(علیه السلام)
بیشتر توجّه داشته باشیم که او از ما چه مىخواهد و دوست دارد چه کارى انجام بگیرد. این که ما نیز به نوایى برسیم یا نرسیم، مهم نیست.
سلسله مراتب معرفت به امام زمان(علیه السلام)
حال بنگریم که مرتبه معرفت ما به امام زمانمان ارواحنا فداه تا چه حدّ است و ولىِّ امرمان را به چه اوصافى (ظلمستیزى، عدالتگسترى، آبادسازى، دانشگسترى، یا…) مىشناسیم.
همه، حضرت را در جایگاه برپا کننده عدل و داد و مبارزه کننده با ظلم و ظالمان مىشناسند؛ امّا آیا برقرارى عدل جهانى هدف نهایى از ظهور حضرت است یا برقرارى عدل، خود مقدّمهاى براى یک هدف والاتر است؟
بدون شک مشخّصه خاصّى که در روایات براى حضرت ذکر شده، این است که یَمَلأُ اللّهُ بِهِ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلا بَعدَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً؛ خداوند به دست او زمین را از عدل و داد پر کند؛ پس از آن که از ظلم و بیداد پر شده باشد. علاقه بسیارى از مردم نیز به امام زمان(علیه السلام) بدین جهت است که حضرت، بساط ظلم و بیداد را از روى زمین برمى اندازد و بساط عدل و داد را در آن مىگستراند؛ ولى این، هدف نهایى نیست. درست است که حتّى بعثت تمام انبیا نیز براى برقرارى عدل بر روى زمین بوده است: لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ولى برقرارى عدل جهانى، هدف نهایى نیست. این هدف، خودش هدف والاترى دارد. ِصرف این که مردم در زمین عادلانه رفتار کنند؛ به یک دیگر ستم رواندارند و زندگى منظّم و آسودهاى داشته باشند، هدف نهایى آفرینش نیست.
با این چیزها، انسان، شریفتر از زنبور عسل هم نمى شود تا چه رسد که از ملائکه برتر شود؛ چرا که زندگانى زنبورهاى عسل، از زندگانى انسانها خیلى منظّمتر و عادلانهتر است.
امام زمان(علیه السلام)، گسترشبخشِ معرفت و عبودیت حق
امام راحل رضوان اللّه تعالى علیه در بیان هدف از برقرارى نظام اسلامى فرمود: هدف از برقرارى حکومت اسلامى، تنها برقرارى عدل نیست. هدف نهایى چیز دیگرى است؛ هدف، معرفت اللّه است.
برقرارى حکومت اسلامى و گستراندن عدل در روى زمین به دست تواناى حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف، خود مقدّمهاى براى تأمین هدف والاترى است و آن این که زمینهاى فراهم شود تا بیشتر انسانها بتوانند به بیش ترین مراتبِ معرفتِ لایق برسند.
وجود ستمها و نابرابرىها سبب مىشود تا انسانها درگیر مسائل مادّى زندگى شوند و به جان هم بیفتند و بدین سان، فرصتى براى رشد معنوى و تکامل روحى خویش نیابند. هنگامى که بساط ظلم برچیده شد و در پرتو حکومت عدل جهانى، زندگى عادلانهاى براى همه افراد بشر برقرار شد، تازه براى انسانها زمینهاى فراهم مىشود که به سوى هدف نهایى خلقتشان حرکت کنند:
وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً.
خداوند به کسانى که اهل ایمان و عمل صالح و داراى شایستگى رهبرى جامعه عدل الاهى باشند، وعده داده است که آنان را وارثان زمین کند و حکومت زمین را به دستشان سپارد و به ایشان قدرت بخشد تا دینى را که خداوند براى انسانها پسندیده است، در جهان حاکم کنند، و پس از دوران ترس و اضطراب و ناامنى شان، به امن و امان رساند.
آیت الله مصباح یزدی
راهی برای کُشتن یک جامعه
برای کشتن یک جامعه روشی ساده به کار گیرید بر فرهنگ آنان تمرکز کنید،
ابتدا کتاب را از آنها بگیرید
و بعدسرشان را درون تلویزیون فرو کنید.
کارل پوپر
شیوه امام رضا، در خواندن نمازهای واجب و مستحبی
شیوۀ نماز خواندن امام
مطالب زیر تحت عنوان آداب و نحوه نمازگزاری در مکتب امام رضا برگرفته از کتاب برمدار آفتاب از انتشارات آستان قدس رضوی می باشد.
کتابی که خواندن آن به همه دوستان توصیه می شود:
امام رضا (علیه السلام) نماز را راه نزدیک شدن هر انسانِ با تقوایی به خدا میشمرد و می فرمود:
«الصّلاةُ قُربانُ کلّ تَقی.» (نماز وسیلۀ نزدیک شدن به رحمت خدا برای هر شخص پرهیزکاری است.)
می گفتند: نماز و مداومت یاد خدا در شب و روز باعث می شود که انسان، مولا و مدبّر و خالق خود را فراموش نکند و در برابر خدا سرکشی نکند.
آداب نمازگزاری
ایشان همچنین برای نماز آدابی قائل بودند و می فرمودند : «اگر برای نماز ایستادی، تلاش کن با حالت خواب آلودگی و وارفتگی و تنبلی نباشی. با آرامش و وقار نمازت را بخوان. در نماز، سر به زیر و افتاده باش و برای خدا تواضع کن و ….
شیوۀ نماز خواندن امام
-امام رضا (علیه السلام) نماز صبح را اول وقت می خواند و بعد به سجده می رفت و سرش را بر نمی داشت تا آفتاب می زد. آن وقت بلند می شد و به بر طرف کردن نیازهای مردم می نشست یا سوار بر مرکبی می شد و بیرون می رفت.
-در نماز واجب و مستحب و در شب، سوره های گوناگون را می خواند. رجاء بن ابی ضحاک که در سفر امام از مدینه تا مرو همراهش بود، نمازهای امام را این طور وصف می کند: اول ظهر، شش رکعت نماز مستحبی می خواند که پس از سورۀ حمد، سوره های کافرون و توحید را می خواند و در دو رکعتی که پس از نماز جعفر طیار قرائت می کرد، سوره های ملک و انسان را تلاوت می کرد. همچنین در رکعت وتر، سوره های فلق و ناس را می خواند. در نمازهای واجبش، پس از سورۀ حمد، سورۀ قدر را تلاوت می فرمود و همچنین در ظهر جمعه، سورۀ جمعه و سورۀ منافقون را و در نماز عشا در شب جمعه سورۀ اعلی را و در نماز صبحِ روز دوشنبه و پنجشنبه، در رکعت دوم پس از حمد، سورۀ غاشیه را.
-در تمام نمازهای خود «بسم الله الرحمن الرحیم» را بلند می گفت.
-در نمازهای واجب، همیشه در رکعت اول، سورۀ حمد و قدر و در رکعت دوم سورۀ حمد و توحید را قرائت می کرد.
-پس از نماز صبح، در نمازخانۀ خود می نشست و مشغول گفتنِ «سبحان الله» (تسبیح) و «لا اله الا الله» (تهلیل) و «الله اکبر» (تکبیر) می شد و صلوات می فرستاد، تا زمانی که آفتاب می زد. سپس سرش را به سجده می گذاشت و تا مدتی از طلوع نمی گذشت، سرش را از سجده بر نمی داشت.
-در قنوت نمازها این دعا رامی خواند: «رَبِ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَکْرَم.»
-نافلۀ مغرب و نماز شب و شفع و وتر و نافلۀ صبح را درمسافرت ترک نمی کرد؛ ولی نافله های روز را نمی خواند.
-به اذان گفتن قبل از نماز سفارش می کرد
سجده
-امام زیباترین رکن نماز را سجده می دانست
- سجده های طولانی می کرد. خودش تعریف می کرد: «روزی باد شدیدی شروع به وزیدن کرد و من در سجده بودم. هر کس دنبال جایی بود که خودش را از باد حفظ کند؛ ولی من همین طور در سجده بودم تا باد تمام شد.»
تعقیبات نماز
در سفر پس از هر نمازی که شکسته خوانده بود، سی بار «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر» می گفت و می فرمود: «این ذکر، جای آن دو رکعتِ نخوانده را پر می کند و مثل این است که نماز، کامل خوانده شده باشد.»
قبل از اینکه شروع به خواندن دعا کند، به محمد و آل او صلوات می فرستاد و در نماز و خارج نماز، صلوات را زیاد تکرار می کرد. …
مطالب تکمیلی در این مورد به همراه روایات و ذکر منابع و سندها را می توانید در کتاب برمدار آفتاب مشاهده کنید
اين كتاب شامل هفت فصل است که ابتداي هر فصل به آيه ای مطابق با محتواي آن مزين شده است و هر فصل بنا به محتويات آن به بخش هاي كوچكتری تقسيم شده تا فهرست كامل و جامعي را در اختيار مخاطب قرار دهد.
فصل اول با عنوان «پرتويي از آفتاب» در يازده صفحه به طور مختصر به زندگينامه امام رضا(ع) اشاره دارد و ساير فصل های كتاب به بررسی نكات آموزنده و كاربردي براي زندگي به شيوه صحيح پرداخته است.
فصل دوم «ارتباط با خدا» شامل دو بخش اصلي «خداباوري» و «انس با خدا» است كه هر بخش به موضوعاتی اعم از اثبات وجود خدا، اراده و علم خدا، ايمان پذيري، بندگي، حج، دعاها، اذكار پرداخته شده است.
فصل سوم «حجت خدا» شامل هفت بخش اصلی؛ نياز به امام، اطاعت از اولي الامر، اهل بيت(ع)، عاشوراي حسيني، مهدويت و زيارت در فهرست طبقه بندي شده اند.
فصل چهارم «خويشتن» داراي سه بخش عمده سيماي ظاهري، سيماي علمي و سيماي اخلاقي است و فصل پنجم با عنوان «خانه و خانواده» شامل دو بخش خانه و خويشاوندان مي شود كه به اهميت صله رحم و تكريم مهمان می پردازد.
فصل ششم «جامعه» دارای سه بخش اصلي خدمتكاران و كارگران، با مردم، و ولايتعهدی است که هر یک به نكات قابل توجهی برای مردم و مسؤولان در پيشبرد جامعه اسلامي اشاره می کند.
فصل هفتم با عنوان «بهداشت و سلامت» يكي از بزرگترين فصل های کتاب است که در آن موضوعاتی چون بهداشت بدن، دهان و دندان، بهداشت، محيط، آداب خوردن، آشاميدن، نشستن، سفر، بيماري و عيادت بیمار تشریح شده است.