انقلابی می مانم
چشم روشنی روایتی از همسران جانباز
توسط نشر شهید کاظمی
روایتی از همسران جانبازان در «چشم روشنی» منتشر شد
کتاب «چشم روشنی» روایتی از زندگی همسران جانبازان از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شد.
کتاب «چشم روشنی» اثر کوثر لک از سوی نشر شهید کاظمی روانه بازار کتاب شد.
این کتاب با زبان داستان حال و روز همسران جانباز را روایت میکند و تصویری متفاوت از این افراد را به تصویر میکشد.
در این کتاب میخوانید: «سید جواد روزی با صد و هشتاد و خردهای قد، هیکلی ورزیده و عنوانی دهن پُر کن میرود خواستگاری. اما بعد همه چیزش را از دست میدهد؛ جز مردانگی و اخلاق را…
همان اول زندگی فهمیدم به اندازه فامیلهایم او دوست و آشنا دارد. با اینکه آن زمان بیست و چهار پنج سال بیش تر نداشت، هر شب مهمان داشتیم. برایمان کادوی عروسی میآوردند. یک شب که مادرم آنجا بود گفت که زشته مهمانها شام نخورده بروند، نگهشان دارید. مادر رفت سراغ مرغ پختن من هم با اعتماد به نفس رفتم سراغ برنج و قابلمه. پلویی پختم که توی تاریخ ثبت شد. دانههای برنج طوری به هم چسبیده بود که مثل کیک قالبی از قابلمه بیرون آمد. وقتی دیس پلو را سر سفره گذاشتیم. سید جواد مثل قطعههای کیک پلوی شفته شده را میگذاشت توی بشقاب مهمان ها و با خنده می گفت:به هر نیتی دوست دارید این پلو را بخورید، به نیت آش، کیک یا … همه خندیدند. خودم خندهام گرفته بود. به خاطر این قضیه هیچ وقت سرزنش نشدم از بس که با همه خرابکاریهایم تشویقم میکرد.
حرف یکی دو روز نبود، ماجرای یک عمر بود. فکرش را هم نکن، که سید جواد یک جا بشیند و دست روی دست بگذارد. انگار ساخته بودنش، برای اینکه چشم همه را روشن کند. از بس که دلش روشن بود.»
کتاب «چشم روشنی» اثر کوثر لک در آستانه ماه شعبان و روز جانباز توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. جهت تهیه کتاب میتوانید از فروشگاه اینترنتی «من و کتاب» آن را خریداری کنید.
نقد «ماجرای نیمروز»/چرا شهیدلاجوردی را نمایش ندادند؟هدف چه بوده؟
به گزارش عمارنامه، «ماجرای نیمروز» به جریانی میپردازد که سالهاست مردم آنها را طرد کردهاند؛ منافقینی که تاکنون بیش از ۱۷۰۰۰ نفر را در کشور ترور کردهاند؛ ۱۷۰۰۰ نفری که بیشترشان مردم عادی بودهاند؛ مردم عادیای که اغلب بدون داشتن هیچ گناهی کشته شدهاند. این فیلم به کشتهشدن مرکزیت سازمان در داخل کشور در بهمن ۱۳۶۰ میپردازد و به صورت بسیار هنرمندانهای این وقایع را به نمایش میگذارد.
برای شناخت دقیقتر جریان منافقین و اطلاع از جزییات این حادثه به سراغ دکتر محمدصادق کوشکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، رفتیم. دکتر کوشکی کتابی با نام «تبار ترور» نوشتهاند که به سوابق و کارنامه تروریستی این سازمان پرداخته است.
**بهعنوان اولین سؤال، بفرمایید که آیا در کشورهای دیگر نیز فیلمهای تاریخی ساخته و جدی گرفته میشود؟
دانستن تاریخ برای هر ملتی ضروری است. هر ملتی تاریخش را نداند، شناسنامه و هویتش را گم کرده است و این ملت نمی تواند اقتصاد، تمدن و رفاه داشته باشد و ملتی بی همه چیز خواهد بود. برای همین است که هر ملتی اصرار داشته و دارد که تاریخش ثبت و منتقل شود.
از سوی دیگر همه مردم مورخ نیستند و خواندن کتابهای تاریخی هم برای همه امکانپذیر نیست و برای همین از سینما و تصویر برای روایت تاریخ استفاده می شود.
یکی از اولین فیلم هایی که در هالیوود ساخته شد، فیلم «تولد یک ملت» بود. اگر سهم تاریخ را در سینمای جهان بررسی کنیم شاید بدون اغراق ۳۰ درصد از سینمای جهان، سینمای تاریخی است. این نشان می دهد کسانی که فرهنگ سازی می کنند چقدر به اهمیت تغذیه تاریخی مردم واقف هستند. حتی گاهی اوقات، تاریخ در قالب یک داستان ملودرام ارائه می شود. مثلا برشی از تاریخ آمریکا در جنگ های شمال و جنوب این کشور در قالب فیلم بر باد رفته که اقتباس از یک رمان است، خودش را نشان می دهد. فیلم ساز نمی گوید من تاریخ می گویم اما عملا دارد تاریخ نبرد شمال و جنوب و منطق این جنگ را در قالب یک فیلم سینمایی بیان می کند که ادعای تاریخی بودن هم ندارد. عملا اگر تاریخ را از سینما بگیریم، شاید بخش زیادی از سینما را حذف کرده ایم.
** آیا در کشور ما هم به موضوعات تاریخی توجه میشود؟
متاسفانه در کشور ما سینمای تاریخی خیلی ضعیف بوده و هست. جز مقطع کوتاهی در اوایل انقلاب، تقریبا سینمای ما به تاریخ نپرداخته یا این پرداختن به تاریخ ایران و اسلام و تاریخ انقلاب خیلی کم و محدود بوده است.
اصلا تاریخ در کشور ما و در سینما مهجور است. سینمای ما سینمای امروز است یعنی زندگی های مردم را به خودشان نشان می دهد و به همین خاطر هویت ساز نیست و شناسنامه مردم نمی شود و نشده است.
مردم آمریکا از سینما، شناسنامه خودشان را گرفته و فهمیده اند که آمریکا چگونه آمریکا و غرب چگونه غرب شده است.
مردم آمریکا و اروپا جنگ جهانی دوم را از خلال سینما خوب می شناسند. هنوز سینما گریبان جنگ جهانی دوم را رها نکرده و ما در سی امین سال جنگ تحمیلی تقریبا فاتحه سینمای دفاع مقدس را خوانده ایم. سالی یک فیلم ضعیف یا متوسط داریم؛ سینمای تاریخی هم که هیچ.
ما درباره تاریخ اسلام اصلا ورود نکرده ایم. می شود گفت یک فیلم قابل اعتنا داشته ایم که آن هم «سفیر» بوده و بعد از آن درباره تاریخ اسلام، هیچ فیلم مطرحی ساخته نشده است. مثلا فیلم آقای درویش (رستاخیز) هم هست که هنوز اکران نشده. دیگر چند تا فیلم درباره تاریخ اسلام داریم که ارزش دیدن داشته باشد؟ درباره تاریخ انقلاب و دفاع مقدس هم همین طور…
در دهه هفتاد البته فیلم هایی درباره جنگ بود اما ما اگر به نسبت اروپایی ها و موضوع جنگ جهانی دوم مقایسه کنیم، یک دهم آن ها هم فیلم نساخته ایم، در حالی که از جنگ جهانی دوم بیش از ۷۵ سال می گذرد و از جنگ ما کمتر از ۳۰ سال گذشته است با این حال برخی می گویند نباید درباره دفاع مقدس دیگر فیلمی ساخت.
** به نظر میرسد تلویزیون در زمینه تاریخ اسلامی تاحدی موفق بوده است و فیلمهای خوبی ساخته است. نظر شما در این باره چیست؟
تلویزیون در محتواها ضعیف است مثلا سریال و تله فیلم تاریخی ساخته ولی ضعیف بوده است. استثنائا در تاریخ اسلام مختارنامه را داریم که شاخص است و با فاصله زیاد از مختارنامه، کار امام علی(ع) را داریم و با فاصله زیاد از آن، سریال ولایت عشق. سریالی که درباره امام حسن(ع) ساخته شد هم مثل همان امام عزیز، مظلوم واقع شد و آن قدر ضعیف بود که دون شأن امام حسن مجتبی بود.
سریال یوسف هم بود که البته من آن را سریال تاریخی نمی دانم چون نه نویسنده و نه سازنده آن، دنبال گفتن تاریخ نبوده اند. البته می شود تاریخ با آن قدمت را گفت اما این مجموعه دنبال گفتن یک قصه قرآنی بوده و کار قرآن هم گفتن تاریخ به این معنی نیست.
پدر فضيلت ها و نيكي ها
حضرت اباالفضل (ع)؛ پدر فضيلت ها و نيكي ها
نويسنده: عزيزا… حسيني
چهار روز از ماه شعبان سال 26 هجري مي گذشت كه در آسمان شهر مدينه ستاره پرفروغ ديگري از فضيلت هويدا گرديد كه با تلالؤ روحاني اش، خاندان عترت در موجي از شادي و شعف فرو رفت. اين مولود مبارك در خانه اي ديده به جهان گشود كه درخت تنومند ايمان و تقوا در آن حضور داشت و اهلش سالها به نور معنويت آراسته بودند. با تولد اين كودك كه او را «عباس» ناميدند، مدينه گلباران شد. وقتي مژده ولادت اين طفل به پيشاهنگ راستين پارسايي و پرهيزگاري، علي(ع) رسيد، به سوي خانه شتافت و او را در برگرفت. گونه اش را غرق دربوسه كرد و نخستين كلمات روح بخش توحيد و سرود جاويدان يكتا پرستي را بر لوح آسماني ذهن و دلش جاري ساخت .
عباس(ع) از آن پس در دامان مردي سترگ پرورش مي يافت كه بر كرانه هاي تاريخ ايستاده بود؛ پدري كه لقمه هاي اشك آلود نان را با دست خود در كام يتيمان مي گذاشت و 25 سال، و هر روز ثمره دسترنج خود را با نيازمندان تقسيم مي كرد. مردي كه افسار دنيا را رها كرده و از هر تعلق وارسته و از هر كاستي پيراسته بود. او در خانه اي پرورش مي يافت كه گرچه از زيور دنيايي تهي مي نمود، اما لبريز از نور ايمان بود؛ خانه اي گلين كه دهليز آن كانون خاطراتي تلخ و جانكاه براي علي(ع) بود و گاه تلخي داغي سترگ، گلويش را مي فشرد.او نيز از همان آغاز و در همين خانه با مفهوم ظلم ستيزي آشنا شد و از همين مأمن زمينه هاي ايستادگي و جانفشاني در راه حق در او به وجود آمد.
در روزهاي كودكي عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايي و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهي و رفتار آسماني اش بر وي تأثير مي نهاد. او از دانش و بينش علي(ع) بهره مي برد. حضرت درباره تكامل و پويايي فرزندش فرمود: «همانا فرزندم عباس در كودكي علم آموخت و همانند نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مي گيرد، از من معارف فرا گرفت.» پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اي پاك و مبارك براي ايام نوجواني و جواني عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگي باشد.
امام علي(ع) در هر فرصتي ذهن پاك فرزندش را با حكمتها و مطالب سازنده و عميق بارور مي كرد و همچون لقمان حكيم، جان كودك خود را با مواعظ و حكمتهاي ژرف مي نواخت، و اين توصيه هاي اخلاقي، يا نوازشهاي عاطفي با لحني صميمانه توأم بود. بر همين اساس، اين جوان هاشمي، انساني برازنده، پرهيزگار، دانشور، مبارز، شجاع و اهل سخاوت بارآمد و آيينه تمام نماي جمال و كمال پدر پاك خود گرديد.
در محيط پرورشي عباس(ع) چشمه توحيد جاري بود و با دلي لبريز ازعشق الهي و مهر ملكوتي، تربيت مي گرديد. دوران كودكي او سرشار از عنايت و لطف ابراز محبت پدر و برادراني بود كه لحظه اي از پرورش وي به عنوان انساني والا و صاحب كرامتهاي اخلاقي، غافل نبودند.
حضرت ابوالفضل(ع) ملازم دو نوه گرامي رسول اكرم(ص) و سروران جوانان بهشت بود و در كلاس درس آن دو امام بزرگوار اصول فضيلت را فراگرفت. ايشان همواره با سيد شهيدان همراه بود و در سفر و حضر، از وي جدا نمي شد و الگوهاي رفتاري او را در جان خويش استوار مي ساخت، تا آنجا كه پرتوي از برادر در خصوصيات و ديدگاه هايش گرديد. امام حسين(ع) نيز كه ارادت بي شايبه و جانبازي برادرش عباس(ع) را نيك دريافته بود، او را بر تمامي اهل بيت خود مقدم مي داشت و خالصانه، نسبت به او محبت مي ورزيد. اسوه هاي تربيتي عباس(ع) او را به سطح مصلحان بزرگ بشريت ارتقا داد؛ بزرگاني كه با فداكاريهاي والا و تلاشهاي مستمر براي نجات جامعه انساني از ذلت و احياي آرمانهاي بلند انساني مسير تاريخ را دگرگون ساختند. اين كودك از همان روزهاي آغازين رشد و شكوفايي، آموخته بود كه در راه اعتلاي كلمه حق و اهتزاز پرچم توحيد، جانبازي كند و چنين باوري در اعماق جانش ريشه دوانيد و با هستي او عجين گشت. و عجيب نبود او چنين مسير سازنده و پويايي را طي كند؛ زيرا پدرش اميرمؤمنان و برادرانش حسن و حسين(ع) و نيز مادر نيكو خصالش، نهال ارزشها را در كشتزار روح و روانش غرس كرده بودند.
ميلاد فرزند شجاعت
ميلاد فرزند شجاعت
سالها از شهادت جانگداز دختر پيامبر، حضرت زهرا ميگذشت. حضرت علي(ع) پس از فاطمه با امامه (دختر زادة پيامبر اكرم) ازدواج كرده بود. امّا با گذشت بيش از ده سال از آن داغ جانسوز، هنوز هم غم فراق زهرا در دل علي(ع) بود.
براي خاندان پيامبر، سرنوشتي شگفت رقم زده شده بود. بني هاشم، در اوج عزّت و بزرگواري، مظلومانه ميزيستند. وقتي علي(ع) به فكر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود. برادرش «عقيل » را كه در علم نسب شناسي وارد بود و قبايل و تيره هاي گوناگون و خصلتها و خصوصيّتهاي اخلاقي و روحي آنان را خوب ميشناخت طلبيد. از عقيل خواست كه: برايم همسري پيدا كن شايسته و از قبيله اي كه اجدادش از شجاعان و دلير مردان باشند تا بانويي اين چنين، برايم فرزندي آورد شجاع و تكسوار و رشيد.
پس از مدّتي، عقيل زني از طايفة كلاب را خدمت اميرالمؤمنين(ع) معرفي كرد كه آن ويژگي ها را داشت. نامش «فاطمه»، دختر حزام بن خالد بود و نياكانش همه از دليرمردان بودند. از طرف مادر نيز داراي نجابت خانوادگي و اصالت و عظمت بود. او را فاطمة كلابيّه مي گفتند و بعدها به «امّ البنين» شهرت يافت، يعني مادرِ پسران، چهار پسري كه به دنيا آورد و عبّاس يكي از آنان بود.
مردم از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشوند
دادن وعدههای «آنچنانی» و «نشدنی» برای جمعآوری آراء، همواره یکی از روشهای«آفتزای» مبارزات انتخاباتی، چه در کشور ما و چه در انتخابات سایر کشورها بوده است. «شاید» این روش، با سوءاستفاده از شرایط خاص حاکم بر آن کشور در کنار تاکتیکهای خاص رسانهای و کلامی، «جواب» داده و آراء عدهای را هم به سبد فرد ریخته باشد اما، به دلیل غیرمنطقی و غیرعقلانی بودن بسیاری از اینگونه وعدهها که به اصطلاح وعده «سرخرمن» نامیده میشود در نهایت، آتش آن دامن وعدهدهنده و مردم را، با هم خواهد گرفت. چنین وعدههایی نیز معمولا اقشار خاصی از جامعه را هدف میگیرند که بعضا فریب چنین حرکتهای عوامفریبانه و پوپولیستی را به راحتی میخورند. وعده معروف 100 روزه، فقط یک نمونه از این وعدههای آنچنانی است که دود آن سرانجام، به چشم صاحبان آن رفت طوری که در ماههای آخر ریاست جمهوری مجبور شدند، دادن چنین وعدهای را مانند بسیاری از وعدههای دیگر از اساس تکذیب کنند! اما این وعده شاید، به دلیل همان«جواب دادن»، شاید هم به دلیل خالی بودن کارنامه وعده دهنده، مجددا و برای دور بعدی انتخابات تکرار شده است!
اما در همین چند روزی که فضا رسما انتخاباتی شده و مناظرهها تنور انتخابات را گرمتر کردهاند، برخی نامزدها به همراه جریانهای نزدیک به آنها به طور مرتب، دم از پوپولیستی بودن وعدههای رقبا زده و عملی شدن آنها را غیر ممکن اعلام میکنند.
تا اینجای کار مشکلی وجود ندارد؛ اما نکته اینجاست که، چنین برچسبهایی دقیقا از سوی همان کسانی به رقبا زده میشود که با وعدههای پوپولیستی و خلاف واقع، عوام را فریفتند، به قدرت رسیدند، به داشتههای ارزشمندی مثل هستهای و مسکن مهر و… چوب حراج زدند و در نهایت چوب آن را هم خود خوردند و هم مردم. این عده حتی پس از برگزاری انتخابات نیز دست از دادن چنین وعدههایی برنداشتهاند و مثلا در مقطعي که مجلس در حال بررسي برجام بود ادعا کردند: «روزي 100 تا 150 ميليون دلار هزينه تاخير در اجراي برجام خواهد بود.»(!) تا بدین ترتیب افکار عمومی را با این وعده که در صورت اجرای برجام روزانه 150 میلیون دلار به جیب ملت خواهد رفت، بفریبند. با این حساب امروز با گذشت حدود یک سال و 4 ماه از اجرایی شدن برجام میبایست چیزی نزدیک 73 میلیارد دلار از اجرای برجام به جیب ملت واریز شده باشد!
از این حرفها و شعارهای پوپولیستی در 4 سال گذشته بسیار زیاد مطرح شده و هنوز هم مطرح میشوند. در اینجا فقط به گوشه کوچکی از آنها اشاره میشود:
- دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت این همه جوان بیکار در مقابل خانواده و فرزندان شرمنده باشند.
- در ماههای ابتدای آغاز به کار دولت «تدبیر و امید» موانع از سر راه تولید برداشته میشود.
- در کنار هدایت نقدینگی به سمت تولید باید با فساد و رانتخواری مبارزه کنیم چرا که بدون آن تولید رونق نخواهد یافت.
- شعار من «نجات اقتصاد ایران» است. برنامه اقتصادی من حل معضل اشتغال به خصوص برای تحصیلکردههاست.
- روی آوردن به مسیر واردات بزرگترین بیعدالتی است. یعنی عدالت این است که در شرایط فشار دشمن ما بتوانیم در داخل به تولید کمک کنیم، فضا را بهبود ببخشیم، تولید داخل را افزایش دهیم و از مقدار واردات بکاهیم.
- کلید من، کلید تدبیر است و هر قفلی را باز میکند و تمام مشکلات قابل حل است و برای آنها برنامه دارم.
- در برنامه من علاوه بر برنامههای میانمدت برای حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاست خارجی و امور فرهنگی، برنامه کوتاهمدت یک ماهه و 100 روزه وجود دارد. ما میتوانیم در یک زمان کوتاه تحول اقتصادی در کشور به وجود آوریم و در آن تحول اقتصادی با ایجاد یک دوره تنفس به کارخانهها و مراکز تولیدی که مشکل دارند این معضلات را حل کنیم.
- چنان رونقی به اقتصاد بدهیم و آنچنان مردم را از درآمد سرشار کنیم که نیازی به 45 هزار تومان پول یارانه نداشته باشند.
- همه تحریمهای مالی و بانکی و حتی نظامی و موشکی در روز اجرای توافق یکجا برداشته خواهد شد.
- اگر میخواهید ریال ایرانی به جای اول خود و گذرنامه ایرانی به احترام خود برگردد، پای صندوق آراء بشتابید
-در سال 10 میلیون توریست میآورم و 4 میلیون شغل ایجاد میکنم.
زدن رقبا با چوب «پوپولیست» آن هم از سوی پوپولیست جماعت، میتواند دلایل مهمی داشته باشد. اعتقاد و ایمان به شعار «ما نمیتوانیم» یکی از این دلایل است. اگر دلیل بر زمین ماندن بخشی از این همه وعده «پوپولیستی بودن» آنها بدانیم، قطعا بخش عمدهای از این وعدهها به دلیل داشتن همین باور«ما نمیتوانیم» است. این که چرا به وعدههای رقبا حمله میکنند و وعدههای شدنی حریف را هم، «ناشدنی» جا میزنند هم، ریشه در باور همین عوامفریبانی دارد که در این دور از انتخابات با ژست مبارزه با پوپولیست به میدان آمدهاند.
ماجرا اما به همینجا ختم نمیشود. این عده در کنار وعدههای داده شده رقبا، وعدههای «عملی شده» آنها را نیز از حمله خود بینصیب نگذاشته و برخی از آنها مثل مسکن مهر را «ویران» کردهاند، بدون این که خود جایگزینی برای آن داشته باشند. مسکن مهر با تمام اشکالاتش، هزاران «مستاجر» را «صاحب خانه» کرد اما، این عده با «مزخرف» خواندن آن، از هیچ تلاشی برای «شکست خورده» جا زدن این طرح دریغ نکردند. «کلمه» مسکن اجتماعی را جایگزین «طرح عملیاتی شده» مسکن مهر کردند، بدون آن که حتی یک ماکت از «مسکن اجتماعی» که وعده آن را داده بودند، ارائه کنند، ساخت و ساز آن پیشکش!
در این بین اگر طرحی هم آنقدر بزرگ و موفق بود که نمیشد روی آن برچسب «مزخرف» زد، با گرفتن چند عکس یادگاری و افزودن کلمه «رسمی» به کلمه «افتتاح» سعی در مصادره آن کردند.
همانطور که اشاره شد، تبعات روی کار آمدن با وعدههای پوپولیستی و عوامفریبانه علاوه بر مردم در نهایت، دامن وعده دهنده را هم خواهد گرفت. «دستاوردسازی» هم دقیقا در چنین فضایی است که رونق میگیرد آن هم روی کاغذ و فضای مجازی. امروز روی کاغذ تحریمها لغو شده، رکود از بین رفته، میلیونها شغل ایجاد شده، تورم از کشور رخت بربسته، کارخانهها رونق گرفته، اموال بلوکه شده کشورمان آزاد شده و …
کارنامه که خالی شد، وعدههایی که قبلا خود آن را «غیر عقلانی» خواندهایم را تکرار خواهیم کرد، حمله به وعدههای عملی شده و نشده رقبا را در دستور کار قرار خواهیم داد، همه غیر از خود را پوپولیست معرفی خواهیم کرد، با پروژههایی که دیگران ساختهاند، عکس یادگاری خواهیم گرفت و از همه مهمتر، با دستاوردسازی در شبکههای مجازی آن هم با پول بیتالمال، سعی در استفاده از روشهای پوپولیستی و عوامفریبی خواهیم داشت، غافل از این که مردم عاقلند و عاقل هم از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
اولین زنگ حساب
گزارش کیهان از متن و حاشیه مناظره نامزدهای ریاست جمهوری
مناظره دیروز 6 نامزد ریاست جمهوری را میتوان اولین زنگ حساب دولت یازدهم محسوب کرد. در حالی که پیش از آن اینطور اعلام شده بود که محور اولین دور مناظرههای زنده تلویزیونی اجتماعی- اقتصادی است، چند ساعت مانده به برگزاری اعلام شد محتوا اجتماعی- فرهنگی خواهد بود. این تغییر محتوا در حالی رخ داد که بنا به برخی گزارشها، یک جریان خاص از پررنگ شدن مباحث اقتصادی در مناظرهها گریزان بوده و سعی داشته و دارد تا فضا را به سمت و سوی دیگری سوق دهد. اما تغییر عنوان مناظره نیز برای این جریان فایدهای نداشت و از همان ابتدای کار مشخص شد، آنچه تکلیف مناظرهها و در نهایت نتیجه انتخابات را روشن میکند، مسئله اقتصاد و معیشت مردم است و نمیتوان از آن فرار کرد و یا آن را کمرنگ جلوه داد.
دولت که در 4 سال گذشته یکهتاز میدان سخنرانی، گزارش و آماردهی بوده است، دیروز برای نخستین بار در برابر منتقدانی جدی قرار گرفت تا ساعاتی سخت و طاقتفرسا را برای نامزدهایش رقم بخورد. پس از چهار سال انشاخوانیهای یکطرفه، همین چند ساعت کوتاه کافی بود تا مشخص شود دست دولت در زنگ حساب چقدر خالی است و علت آن همه تهمت و فحاشی به منتقدانی که سعی میشد صدایشان در میان انبوه زردنامههای زنجیرهای و بوقهای چاپلوسی و تملقگویی به گوش کسی نرسد، چه بوده است. خالی بودن کارنامه دولت چنان کار دستش داد که حتی رجزخوانیهای نامزد پوششی و ضربهگیر نیز کاری از پیش نبرد و کم آوردن در برابر پرسشها و سندها، به شکل عصبانیت و اتهامزنی بروز کرد. یادآوری وعدههای بزرگ و بر زمین مانده دولت نیز سرنوشتی جز انکار نداشت. آقای روحانی که چندی پیش وعده 100 روزه سال 92 را انکار کرده بود، دیروز هم وعده ایجاد 4 میلیون شغل را انکار و آن را منتسب به یک سایت گمنام کرد که البته قالیباف با دادن برگه سایت خود ایشان به وی، وعده چهار سال پیش را به او یادآور شد.
متأثر نشدن از سرزنش، یکی از شرایط اصلیِ حماسهگران است
متأثر نشدن از سرزنش، یکی از شرایط اصلیِ حماسهگران است
وقتی حذیفه آمد به رسول خدا عرضه داشت، آقا! این کسانی که میخواستند شما را ترور کنند و جبرئیل امین به شما خبر داد، و شما محافظین خودت و ما را خبر کردی و ما اینها را دستگیر کردیم، چرا اینها را رسوا نمیکنید؟ چرا اینها را اعدام نمیکنید! اینها میخواستند پیغمبر اسلام را بکشند. آقا فرمود: حذیفه! رهایشان کن. لذا کسانی که میخواستند رسول خدا(ص) را بکشند، در جامعه ماندند.
حذیفه میگفت یا رسولالله! چرا اینها را نمیگیرید؟ چرا اینها را مجازات نمیکنید؟ میدانید رسول خدا چه جملهای را غریبانه فرمودند؟ فرمودند: آنوقت مردم میگویند همان یارانی که با آنها کار خودش را تقویت کرد، همان یاران را مجازات کرد (ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیات 64 تا 74 سوره توبه) یعنی افکار عمومی کششاش را ندارد که این اجرای حق را ببیند. و گروه مؤمنین کشش و تحمل سرزنشهای دیگران را نداشتند.
بنازم به امام و مولایمان که انشاءلله داریم مقدمهسازی میکنیم و جامعهمان دارد هر روز خودش را نزدیکتر نشان میدهد. در برخی از روایات هست، گروهی از سربازان خودِ حضرت که یکبار پای رکاب حضرت میجنگند اما کمکم منحرف میشوند، آقا و مولای ما بلافاصله دستور اعدام آنها را صادر میکنند.( امام صادق(ع): یَقْضِی الْقَائِمُ بِقَضَایَا یُنْکِرُهَا بَعْضُ أَصْحَابِهِ مِمَّنْ قَدْ ضَرَبَ قُدَّامَهُ بِالسَّیْفِ … فَیُقَدِّمُهُمْ فَیَضْرِبُ أَعْنَاقَهُم؛ اثبات الهداه/ج5/ص215-همچنین کتاب «ظهور نور» اثر آیت الله سعادت پرور/ص164) ما به آن جامعه انشاءالله خواهیم رسید. حالا مردم چه میگویند؟ بگذار بگویند! «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» از سرزنش سرزنشکنندگان نمیترسند. متأثر نشدن از سرزنش، یکی از شرایط اصلیِ حماسهگران است.
حجت الاسلام پناهیان
ویژگی مؤمنین مقدمهساز این است که از سرزنش ملامتگران نمیترسند/ آیۀ قرآن
ویژگی مؤمنین مقدمهساز این است که از سرزنش ملامتگران نمیترسند/ آیۀ قرآن
چندین آیه در قرآن کریم هست که در روایات به ما فرمودهاند که دربارۀ ایرانیها یا ایرانیهای آخرالزّمان است؛ یکی از آن آیهها در سورۀ مائده ویژگیهایی را بیان میفرماید، و علّامۀ طباطبایی(ره) هم میفرماید که این آیه علیالظاهر مال ایرانیهای آخرالزّمان هم هست «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ»(مائده/54) دوباره آنجا این ویژگی(لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ) بیان شده است. یک قومی میآیند به جای شما مؤمنین، آنها قوم قویای هستند که رسول خدا فرمودند: این قوم همان قوم سلمان فارسی هستند.
خیلیها نشسته بودند گفتند این قوم، کیها هستند؟ این گفت قوم ماست، او گفت عشیرۀ ماست، او گفت قبیلۀ ماست، حضرت فرمود نه! اینها قوم سلمان فارسی هستند که اگر ایمان به ثریا برسد، قوم سلمان فارسی به آن دسترسی پیدا خواهند کرد و روزی با این دین با این استحکام میآیند. (رُوَِى أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سُئِلَ عَنْ هَذِهِ الایة، فَضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ یَدَهُ عَلَى مَتْنِ سَلْمَانَ وَ قَالَ هَذَا وَ ذَوُوهُ ثُمَّ قَالَ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَیَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ.» (تفسیر نورالثقلین/ج1/ص641) و (تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب/ج4/ص140)
ویژگیِ این قوم چیست؟ «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» اینها از هیچ سرزنشی نمیترسند. آنوقت در روایات دیگر گفته میشود که این گروه شیعیان علیبن ابیطالب(ع) هستند. (تفسیر نورالثقلین/ج1/ص641)
عهد پیغمبر(ص) با ابوذر: از سرزنش کسی نترسید!
عهد پیغمبر(ص) با ابوذر: از سرزنش کسی نترسید!/ یاران خاص نباید از سرزنش بترسند
ابوذر میگوید: پیامبر گرامی اسلام(ص) ما را کنار کشید، با ما عهد بست، بر سر یک چیز: «از سرزنش کسی نترسید.»(عن سهلَ بنِ سعدٍ: بایَعْتُ النَّبیَّ ص أنا و أبو ذَرٍّ و عُبادَةُ بنُ الصّامتِ و أبو سعیدٍ الخُدریُّ و محمّدُ بنُ مَسلمةَ و سادِسٌ على أنْ لا تَأخُذَنا فی اللّه ِ لَوْمَةُ لائمٍ؛ میزان الحکمه/حدیث2155)
یاران خاص حضرت نباید از سرزنش بترسند. جامعۀ اسلامیِ مقدمهساز، نباید از سرزنش بترسند. این سرزنشهایی که دشمنان میکنند و استهزاءها کاری بوده که نسبت به همۀ انبیاء داشتهاند، «یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن»(یس/30) چقدر باید به مضمون در قرآن توجّه کرد که اتفاقاً تکرار هم شده و عجیب است، یعنی خداوند متعال دربارۀ اینکه پیامبران را مسخره میکردند، مکرّر فرموده است.