بررسی شبهات وهابیت ( تبرک)
معناي تبرک
تبرک در لغت به معناي طلب برکت است و برکت به معناي زيادت و رشد يا سعادت است.[1] تبرک به چيزي؛ يعني طلب برکت از طريق آن شيء. و در اصطلاح به معناي طلب برکت از طريق چيزها يا حقيقت هايي است که خداوند متعال براي آنها امتيازها و مقام هاي خاصي قرار داده است؛ همانند لمس کردن يا بوسيدن دست پيامبر(صلي الله عليه وآله) يا برخي از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.
تبرک در قرآن کريم
کلمه برکت در قرآن کريم با الفاظ گوناگوني به کار رفته است؛ براي افاده اين معنا که برخي از اشخاص يا مکان های معيني را خداوند متعال به جهات خاصي نوعي برکت افاضه کرده است. ما در اینجا به ذکر برخی از این موارد بسنده خواهیم کرد.
1) برکت در اشخاص
2) برکت در مکان
1)برکت در اشخاص
خداوند متعال درباره اهل بيت (عليهم السلام)، يا اهل بيت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد: رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَيْکُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ؛ [2] رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بيت رسالت است، زيرا خداوند بسيار ستوده و بزرگوار است.
2 ـ هم چنين درباره حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: وَ جَعَلَني مُبارَکًا أَيْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا؛ [3] و مرا هر کجا باشم براي جهانيان مايه رحمت و برکت گردانيد و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد.
2)برکت در مکان
لفظ برکت و مشتقّات آن در مورد برخي از اماکن و بخش هايي از زمين يا زمان نيز به کار برده شده است:
1 ـ خداوند متعال راجع به مکه مکرمه مي فرمايد: إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًي لِلْعالَمينَ؛ [4] همانا اولين خانه اي که براي مکان عبادت مردم بنا شده مکه است که در آن برکت و هدايت خلايق است.
2 ـ در رابطه با مسجد الأقصي و اطراف آن مي فرمايد: سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَي الَّذي بارَکْنا حَوْلَهُ؛ [5] پاک و منزه است خدايي که در شبي بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سوق داد که پيرامونش را مبارک و پرنعمت ساخت.
تبرک در روايات
با مراجعه به روايات با طيف بسياري از کلمات نبوي و اهل بيت (عليهم السلام) مواجه مي شويم که سخن از تبرک به ميان آورده و محمّد و آل محمّد (صلي الله عليه وآله) را اشخاص مبارک، معرفي نموده اند:
1 ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) در کيفيت صلوات چنين دستور داده اند که بگوييد: اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد کما صلّيت علي ابراهيم، و بارک علي محمّد و علي آل محمّد، کما بارکت علي ابراهيم في العالمين انّک حميد مجيد و السلام کما قد علمتم. [6] .
2 ـ در صحيح بخاري در کيفيت صلوات به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چنين آمده است: اللّهم صلّ علي محمّد عبدک و رسولک، کما صلّيت علي ابراهيم و بارک علي محمّد و آل محمّد کما بارکت علي ابراهيم. [7] .
تبرک در تاريخ
تبرک به آثار انبيا، از جمله مسائلي است که در امت هاي ديني پيشين نيز سابقه داشته است، اينک به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم:
1 - خداوند متعال در مورد تبرک حضرت يعقوب (عليه السلام) به پيراهن فرزندش حضرت يوسف (عليه السلام) و فرستادن آن براي پدرش يعقوب (عليه السلام) از قول حضرت يوسف (عليه السلام) مي فرمايد: اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلي وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيرًا؛ [8] پيراهن مرا نزد پدرم يعقوب برده بر روي او افکنيد تا ديدگانش بينا شود.
برادران حضرت يوسف (عليه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پيراهن را برداشته و بر صورت يعقوب (عليه السلام) انداختند. پدري که در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زيادي اشک نابينا شده بود. در اين هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به برکت پيراهن يوسف (عليه السلام) بينا شد. البته خداوند متعال قدرت دارد که اين عمل را مستقيماً انجام دهد، ولي از آن جا که عالم عالِم اسباب و مسببات است و اسباب نيز برخي مادي و برخي معنوي است، حکمت الهي بر اين تعلق گرفته که در انبيا و صالحين و آثارشان برکت قرار دهد تا از اين طريق مردم به آنها اعتقاد پيدا کرده و به آنها نزديک شوند و در نتيجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پيدا کرده و به ثواب او نائل آيند.
2 ـ از جمله موارد ديگري که قرآن در مورد امت هاي ديني پيشين به آن اشاره کرده، تبرک جستن بني اسرائيل به تابوتي است که در آن آثار آل موسي و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن کريم قصه پيامبر بني اسرائيل که بشارت به پادشاهي طالوت داد، اين چنين حکايت مي کند: إِنَّ آيَةَ مُلْکِهِ أَنْ يَأْتِيَکُمُ التّابُوتُ فيهِ سَکينَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسي وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ؛ [9] نشانه پادشاهي او اين است که آن صندوق(عهد)که در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان، و بازمانده اي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون(در آن)بر جاي نهاده اند در حالي که فرشتگان آن را حمل مي کنند به سوي شما خواهد آمد.
اين تابوت همان تابوتي است که به امر خدا مادر حضرت موسي (عليه السلام) فرزندش را در آن قرار داد و بر روي آب رها نمود، اين تابوت در بين بني اسرائيل احترام خاصي داشت؛ به حدّي که به آن تبرک مي جستند. حضرت موسي (عليه السلام) قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آيات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصيّ اش يوشع به وديعه گذارد. اين صندوق نزد بني اسرائيل بود و آن را از ديد مردم پنهان نگه مي داشتند. بني اسرائيل تا مادامي که تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولي هنگامي که گناه کرده و به تابوت بي احترامي کردند، خداوند آن را مخفي نمود. آنان بعد از مدّتي، آن را از يکي از انبيايشان خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان کرد و نشانه ملک او، همان صندوق(عهد)بود.
زمخشري مي گويد: تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسي(عليه السلام) در صدد قتال برمي آمد آن را بيرون آورده و در منظر بني اسرائيل قرار مي داد تا با ديدن آن آرامش پيدا کرده و در جهاد سست نگردند…. [10] .
سيره صحابه در تبرک به پيامبر در زمان حياتش
ابن حجر مي گويد: هر مولودي که در عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله) بوده قطعاً پيامبر(صلي الله عليه وآله) را ديده است، زيرا اصحاب انگيزه فراواني داشتند تا فرزندان خود را به نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) آورده تا به پيامبر(صلي الله عليه وآله) متبرک ساخته و پيامبر(صلي الله عليه وآله) او را تحنيک کند.[11] حتي گفته شده که بعد از فتح مکه، اهالي آن فرزندانشان را نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا دست مبارکش را بر سرشان کشيده و دعاي به برکت نمايد. [12] .
در اين زمينه روايات فراواني است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ عايشه نقل مي کند: صحابه دائماً فرزندان خود را نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا آنان را تحنيک کرده و مبارک گرداند. [13] .
2 ـ امّ قيس فرزندش را ـ که هنوز غذا نخورده بود ـ نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آورد و او را در دامن آن حضرت (صلي الله عليه وآله) قرار داد…. [14] .
ابن حجر در شرح اين حديث مي گويد: از اين حديث استفاده مي شود که تحنيک طفل و تبرک به اهل فضل مستحب است. [15].
3 ـ انس مي گويد: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ديدم که حلاّق سر مبارکش را مي تراشيد و اصحاب دور وجودش طواف مي کردند تا اگر دانه مويي از سر حضرت (صلي الله عليه وآله) جدا شود بر دستان آنها قرار گيرد. [16] .
4 ـ ابي حجيفه مي گويد: خدمت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رسيدم، در حالي که وضو مي گرفت و مردم بر هم سبقت مي گرفتند تا از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) بهره ببرند. هر کس از آن آب بر مي داشت، براي تبرک به خود مي ماليد و کسي هم که به آن دسترسي پيدا نمي کرد از رطوبت ديگري استفاده مي برد. [17] .
عروه از مسور و ديگران نقل مي کند: هنگام وضوي رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، نزديک بود که مردم به دليل هجوم آوردن براي تبرک از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) خودشان را هلاک کنند. [18] .
5 ـ سعد مي گويد: از اصحاب رسول خدا شنيدم که مي گفتند: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) کنار چاه بضاعه آمد و با دلوي از چاه آب کشيد و با آن وضو گرفت و بقيه آن را داخل چاه ريخت. بعد از اين جريان هرگاه شخصي مريض مي شد، از آن چاه آب مي کشيدند و او را مي شستند؛ و فوراً شفا مي يافت. [19] .
6 ـ ابوايوب انصاري مي گويد: بعد از آن که رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وارد خانه ما شد؛ من براي حضرتش غذا مي آوردم، هنگامي که ظرف غذا را بر مي گرداندم، من و همسرم از محل دست هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) در غذا به نيت تبرک برداشته و استفاده مي کرديم. [20] .
رأي ابن تيميه و احمد بن حنبل در تبرک
ابن تيميه در کتاب اقتضاء الصراط المستقيم نقل مي کند: احمد بن حنبل و غير او اجازه داده اند تا انسان منبر و جا دستي پيامبر(صلي الله عليه وآله) را بر روي منبر براي تبرک مسح نمايد، ولي مسح قبر آن حضرت را رخصت نداده اند. ولي در روايتي که به آن اشاره می کنیم احمد بن حنبل مسح قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) را نيز جايز شمرده است.
عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد از پدرم درباره حکم کسي که به منبر رسول خدا دست مي کشد و تبرک مي جويد و آن را مي بوسد و با قبر نيز همين کار را مي کند تا ثواب ببرد، پرسيدم. گفت: اشکالي ندارد.[21]
تبرک صحابه و تابعين به آثار پيامبر بعد از وفاتش
1 ـ نقل است که معاويه هنگام وفات وصيت کرد که با پيراهن، شلوار، قبا و مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) دفن شود. [22] .
2 ـ عمر بن عبدالعزيز هنگام وفاتش دستور داد: مو و ناخني از پيامبر(صلي الله عليه وآله) را آورده و در کفنش قرار دهند. [23] .
3 ـ ابن سعد مي گويد: در حنوط انس بن مالک، کيسه اي از مشک و مويي از موهاي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را قرار دادند. [24] .
4 ـ ابن سيرين مي گويد: به عبيده گفتم: نزد ما مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) از طرف انس يا اهل او باقي مانده که براي من محبوب تر است از دنيا و آخرت. [25] .
5 ـ صفيه مي گويد: هرگاه عمر بر ما وارد مي شد دستور مي داد تا کاسه اي که از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نزد ما بود به او دهيم، سپس آن را از آب زمزم پر مي نمود و از آن مي آشاميد و به قصد تبرک بر صورتش مي پاشيد. [26] .
7 ـ ابن سيرين نقل مي کند: نزد انس بن مالک، عصايي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود که بعد از وفاتش آن را با او بين پهلو و پيراهنش دفن نمودند. [27] .
تبرک به قبر رسول الله(صلی الله علیه و آله)
1 ـ سمهودي نقل مي کند: عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شريف پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي ماليد و بلال نيز صورتش را. آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل مي کند که اين عمل به جهت شدت محبت بوده، و بدين جهت تعظيم و احترام اشکالي ندارد. [28] .
2 - بلال، مؤذن پيامبر، رسول خدا را در خواب ديد که به او مي فرمايد: اي بلال، اين چه جفايي است؟ آيا وقت آن نشده که به زيارت من آيي؟بلال بيدار شد و اندوهگين و ترسان گشت. بر مرکب خود سوار شده به زيارت قبر پيامبر درمدينه آمد و شروع کرد به گريستن و صورت بر قبر پيامبر ماليدن. چون حسن و حسين عليهماالسلام آمدند، آن دو را درآغوش کشيد و بوسيد.[29] .
3 -محمد بن احمد رملي، از بزرگان شافعيه درشرح (منهاج) گفته است: سايه بان گذاشتن روي قبرو بوسيدن صندوق قبر و لمس کردن آن هنگام زيارت، مکروه است، مگر آن که به قصد تبرک باشد، همچنان که فتوا داده اند اگر کسي در اثر ازدحام نمي تواند حجرالاسود را لمس کند، با عصا به آن اشاره کند، آن گاه عصا را ببوسد.[30] .
4 - مروان روزي مردي را ديد که صورت و پيشاني بر قبر پيامبر نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: مي داني چه مي کني؟ وقتي سربلند کرد، ديد ابوايوب انصاري است. ابوايوب گفت: آري! من سراغ سنگ نيامده ام، سراغ رسول الله آمده ام. از آن حضرت شنيدم که مي فرمود: بر دين گريه نکنيد وقتي که شايستگان عهده دار آن شوند، بلکه زماني بر دين گريه کنيد که نااهلان عهده دار و والي آن گردند![31] .
نتیجه
فيض و فضل خداوند از دو طريق بربندگانش نازل ميشود؛ گاهي از طريق اسباب عادي و مادي، و گاهي از طريق اسباب غير عادي؛ گرچه تأثير هر دو طريق عادي و غير عادي به اذن و اراده الهي وابسته است. بر همين مبنا، مسلمانان به آثار رسول خداصلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم از قبيل: موي آن حضرت، آب وضو، لباس، ظروف و بدن مطهر آن حضرت و…تبرک ميجستند، تا اينکه به صورت سنّتي در بين صحابه در آمد و سپس تابعين و صالحين در عصرهاي بعدي از آنان پيروي نمودند.
ابن هشام در کتاب خود، در ضمن فصلي که براي صلح حديبيه گشوده است مينويسد: ((قريش، عروة ابن مسعود ثقفي را به نزد پيامبر فرستادند. او مدّتي در محضر رسول خداصلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم نشست و پس از آنکه از قصد پيامبر براي حرکت به طرف مکه خبردار شد، به سوي قريش بازگشت و از آنچه ديده بود گزارش داد و گفت: وقتي محمّد وضو ميگيرد اصحابش براي گرفتن آب وضوي او از يکديگر سبقت ميگيرند و هر مويي که از سر او ميافتد برميدارند…)).[32]
بسياري از انديشمندان مسلمان، وقايعي را که در زمينه تبرّک صحابه بهآثار پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم رخ داده است، ثبت و ضبط کرده و کتابها نوشتهاند. محور اين کتابها پيرامون: تبرّک با کام برداري اطفال به وسيله پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، تبرک به وسيله مسح يا مس پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، استفاده از آب وضو و غسل و باقيمانده خوردنيها و نوشيدنيهاي آن حضرت است. البته تبرک جستن صحابه منحصر در اين موارد نيست، آنان از آبي که حضرت در آن دست کرده يا از آن نوشيده، مو، ناخن، ظرف آب، جاي لبها، منبر، سکههاي طلايي که به کسي داده بودند و بالاخره به قبر آن حضرت تبرک ميجستند و با گذاردن گونههاي خود بر تربت پاک آن حضرت، اشک ميريختند.
علامه محقق، محمد طاهر ابن عبدالقادر، از علماي مکه مکرّمه، کتابي با عنوان «تبرّک الصّحابه بآثار الرسول» نگاشته است. در بخشي از اين کتاب آمده است:
((صحابه رسول خدا صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم که الگوي هدايت يافتگان و صالحانند، بر تبرّک به آثار رسول خدا صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، اتفاق نظر دارند.آنان خود از مو، آب وضو، عرق، لباس، ظروف، تماس با بدن آن حضرت و… تبرّک مييافتند. اينگونه تبرّکها در زمان آن حضرت انجام ميشد و ايشان با عدم مخالفتشان، آن را تأييد ميکردند و اين خود دليل محکمي بر مشروعيّت اين اعمال است و اگر مشروعيت نداشت و مورد تأييد آن حضرت نبود، قطعاً پيامبر از آن نهي ميکردند و جلوگيري مينمودند. ))
ودر آخر اینکه ؛ از آن جا که قبور و حرمهاي مطهر پيامبر خدا و اهل بيت عصمت (ع) منتسب به آنان است، علاقه مندي به آستان بلندشان و برکت يافتن از قبور پاکشان، جزء سنتهاي ديني است، چه به صورت دست کشيدن و لمس کردن، چه بوسيدن و چه صورت برقبور و آستان آنان نهادن. هيچ يک از اينها هم با توحيد و پرستش خداوند، ناسازگار نيست. بزرگان دين و پيشوايان مذاهب مختلف اسلامي پيوسته در آستان (اولياء خدا) متواضعانه زمين ادب مي بوسيدند و چهره بر آستان بلندشان مي ساييدندو با تربت قبر آنان تبرک مي جستند. پس این کار به هیچ وجه شرک نیست بلکه عین توحید است.
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»(سوره انسان،آیه3)
پی نوشت ها :
1- لسان العرب ، ج10،ص 390 و صحاح اللغة ، ج4،ص 1075
2- سوره هود، آیه 73
3- سوره مریم، آیه 31
4- سوره آل عمران، آیه 96
5- سوره إسراء، آیه 1
6- صحیح مسلم، کتاب الصلاة، باب الصلاة النبی(صلی الله علیه و آله) بعد التشهد
7- صحیح بخاری، ج 3، ص 119،کتاب التفسیر، تفسیر سورة الاحزاب
8- سوره یوسف، آیه 93
9- سوره بقره، آیه 248
10- تفسیر کشاف، ج 1، ص 293
11- تحنیک عبارت است از اولین خوردنی که به طفل میخورانند از تربت یا چیز دیگر
12- الإصابة، ترجمه ولید بن عقبه، ج 3، ص 638، رقم 9147
13- مسند احمد، ج 7، ص 303، ح 25243
14- صحیح بخاری، ج 1، ص 62، کتاب الغسل
15- فتح الباری، ج 1، ص 326، کتاب الوضوء
16- صحیح مسلم با شرح نووی، ج 15، ص 83 – مسند احمد، ج3، ص 591
17- صحیح بخاری، ج 1، ص 55، کتاب الوضوء، باب استعمال فضل وضوء الناس
18- همان
19- الطبقات الکبری، ج 1، ص 2، ح 184
20- البدایة و النهایة، ج 3، ص 201 – سیره ابن هشام، ج 2، ص 144
21- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1414
22- السیرة الحلبیة، ج 3، ص 109 – تاریخ دمشق، ج 59، ص 229
23- طبقات ابن سعد، ترجمه عمر بن عبد العزیز، ج 5، ص 406
24- همان ، ج7، ص25، ترجمه انس
25- صحیح بخاری، ج 1، ص 51، کتاب الوضوء، باب الماء یغسل شعر الانسان
26- الإصابة، ترجمه فراس، ج 3، ص 202 – اسد الغابه، ج 1، ص208
27- البدایة و النهایة، ج 6، ص 6
28- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1405
29- شفاءالسقام، سبکی، ص 39 – اسد الغابه، ج 1، ص 208
30- کنز المطالب، حمزاوی، ص 19
31- مستدرک حاکم، ج 4، ص 515 – وفاء الوفاء، ج 2، ص 410
32- السیرة النبویة 2/314 ، صلح حدیبیه
نامه رهبر انقلاب به رئیسجمهور درباره الزامات اجرای برجام
بسماللهالرحمنالرحیم
جناب آقای روحانی
رئیسجمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیّت ملّی (دامت توفیقاته)
با سلام و تحیّت؛
اکنون که موافقتنامهی موسوم به «برجام» پس از بررسیهای دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی، کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیونها و نیز در شورای عالی امنیّت ملّی، سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دستاندرکارانِ مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملّی و مصالح عالیهی کشور در اختیار داشته باشید.
۱) پیش از هر چیز لازم میدانم از همهی دستاندرکاران این فرایند پرچالش، در همهی دورهها از جمله هیئت مذاکرهکنندهی اخیر که در توضیح نقاط مثبت و در اصلِ تثبیت آن نقاط همهی سعی ممکن خود را به کار بردند، و نیز از منتقدانی که با ریزبینیِ قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همهی ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضای کمیسیون ویژهی مجلس و نیز از اعضای عالیمقام شورای عالی امنیّت ملّی که با درج ملاحظات مهمّ خود، برخی از نقاط خلأ را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانهی ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همهی اختلافنظرها، در مجموع تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم. این مجموعهی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسئلهای که گمان میرود از جملهی مسائل به یاد ماندنی و عبرتآموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایهی خرسندی است. به همین دلیل با اطمینان میتوان گفت که پاداش الهی برای این نقش آفرینیهای مسئولانه، مشتمل بر نصرت و رحمت و هدایت ذات حضرت حق خواهد بود، انشاءالله؛ زیرا وعدهی نصرت الهی در برابر نصرت دین او، تخلّفناپذیر است.
۲) جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّهی هستهای و نه در هیچ مسئلهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازیِ جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداریاش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حملهی نظامی و حتّی هستهای –که میتواند به کیفرخواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود– پرده از نیّت واقعی سران آمریکا برداشت. صاحبنظران سیاسی عالَم و افکار عمومی بسیاری از ملّتها، بوضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیّت و هویّت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حقّ اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیادهطلبی و دستاندازی به ملّتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطائی و سرکوب ملّتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملّت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متّحدهی آمریکا را بر ضدّ جمهوری اسلامی، برای آنان اجتنابناپذیر کرده است؛ و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت.
چگونگی رفتار و گفتار دولت آمریکا در مسئلهی هستهای و مذاکرات طولانی و ملالآور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقههای زنجیرهی دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است. فریبکاری آنان در دوگانگی میان اظهارات اوّلیّهی آنان که با نیّت قبول مذاکرهی مستقیم از سوی ایران انجام میشد، با نقض عهدهای مکرّر آنان در طول مذاکرات دوساله و همراهی آنان با خواستههای رژیم صهیونیستی و دیپلماسی زورگویانهی آنان در رابطه با دولتها و مؤسّسات اروپاییِ دخیل در مذاکرات، همه نشاندهندهی آن است که ورود فریبکارانهی آمریکا در مذاکرات هستهای، نه با نیّت حلوفصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدفهای خصمانهی خود دربارهی جمهوری اسلامی صورت گرفته است.
بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانهی دولت آمریکا و ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی، از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند. با این حال، محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود.
۳) بندهای نهگانهی قانون اخیر مجلس و ملاحظات دهگانهی ذیل مصوّبهی شورای عالی امنیّت ملّی، حاوی نکات مفید و مؤثّر است که باید رعایت شود، با این حال برخی نکات لازم دیگر نیز هست که همراه با تأکید بر تعدادی از آنچه در آن دو سند آمده است، اعلام میگردد.
اوّلاً: از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانهی اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرائی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتّحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها بکلّی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزلهی نقض برجام است.
ثانیاً: در سراسر دورهی هشتساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوّبهی مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعّالیّتهای برجام را متوقّف کند.
ثالثاً: اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس، پایان پروندهی موضوعات حال و گذشته (PMD) را اعلام نماید.
رابعاً: اقدام در مورد نوسازی کارخانهی اراک با حفظ هویّت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن دربارهی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد.
خامساً: معاملهی اورانیوم غنیشدهی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن دراینباره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور، باید بتدریج و در دفعات متعدّد باشد.
سادساً: مطابق مصوّبهی مجلس، طرح و تمهیدات لازم برای توسعهی میانمدّت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هماکنون تا پانزده سال و منتهی به ۱۹۰ هزار سو است، تهیّه و با دقّت در شورای عالی امنیّت ملّی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند.
سابعاً: سازمان انرژی اتمی، تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا بهگونهای ساماندهی کند که در پایان دورهی هشتساله هیچ کمبود فنّاوری برای ایجاد غنیسازیِ مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
ثامناً: توجّه شود که در موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است.
تاسعاً: وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلّفات و فریبکاری در طرف مقابل بویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیئت قوی و آگاه و هوشمند، برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهّدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است، تشکیل شود. ترکیب و وظایف این هیئت باید در شورای عالی امنیّت ملّی تعیین و تصویب شود.
با توجّه به آنچه ذکر شد، مصوبهی جلسهی ۶۳۴ مورخ ۹۴/۵/۱۹ شورای عالی امنیّت ملّی با رعایت موارد یاد شده تأیید میشود.
در خاتمه همانطور که در جلسات متعدّد به آنجناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همهجانبهی اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد. امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدّیّت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملّی توجّه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمایید که وضعیّت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بیرویّه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جدّاً پرهیز شود.
توفیقات جنابعالی و دیگر دستاندرکاران را از خداوند متعال مسئلت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۲۹ مهرماه ۹۴
« نجات در راستی است و هلاکت در دروغگویی»
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
اَلصِّدقُ عِزُّ و الکِذبُ عَجزٌ؛
صدق و راستی عزّت است و دروغگویی ناتوانی است.
تاریخ یعقوبی، ج2، ص246
شرح حدیث:
صدق و راستی، گاهی در «گفتار» است، گاهی در «کردار».
اگر در گفتار باشد، «راستگویی» است که فضیلتی بزرگ و دوست داشتنی است.
و اگر در کردار باشد« درستکاری» است که موجب محبوبیت انسان می شود و اعتماد عمومی را در جامعه افزایش می دهد.
هر دو خصلت، مایه ی آبرومندی و عزّت است.
راستی کن که راستان رَستند
راستان در جهان قوی دستند
به همین تناسب، درغگویی و صداقت نداشتن در عمل که ریشه در زبونی و حقارت نفس دارد و نوعی ضعف روحی و اخلاقی به شمار می رود، مایه ی سرافکندگی می شود و افراد دروغگو و نیرنگ باز و غیرصادق، هم خودشان مورد اعتماد قرار نمی گیرند، هم جوّ بی اعتمادی را در جامعه افزایش می دهند.
به تعبیر روایات « نجات در راستی است و هلاکت در دروغگویی»
مرد باید که راستگو باشد
ور ببارد بلا بر او چو تگرگ
سخن راست گو، مترس که راست
نَبُرد روزی و نیارد مرگ(1)
مؤمنان پاکدل و خداباور، نیازی نمی بینند که برای رسیدن به مقاصد خویش یا منافع مادی، به دروغ متوسّل شوند.
وقتی خداوند، راستگویان را دوست می دارد و خودش از همه راستگوتر است، چرا بنده کاری کند که از چشم خدا بیفتد؟
زبانی که از دروغگویی پاک باشد، قابل احترام است.
پی نوشت:
1. جمال الدین اصفهانی.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
« کور خود هستند و بینای مردم»
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
بپرهیز از این که از کسانی باشی که بر مردم به خاطر گناهانشان بیمناکند، ولی خودشان از عقوبت گناهشان ایمن هستند.
تحف العقول، ص 240
شرح حدیث:
گناه، پرونده ی عمل را سیاه و ننگین می کند و پاسخگویی انسان را هنگام محاکمه ی الهی دشوار می سازد.
پس گناهان، عامل نگرانی اند، چه به سبب پیامدهای آنها در دنیا، چه به خاطر عذاب و کیفر آخرت حال، فرقی نمی کند که این گناه از ما باشد یا از دیگری.
حضرت، هشدار می دهد از کسانی نباشیم که با دیدن گناه های بندگان دیگر، به حال آنان نگران شویم و از عقوبت اخروی ایشان به هراس افتیم، ولی اگر خودمان مرتکب گناه می شویم، احساس امنیت کنیم و نگران نباشیم؛ گویا تضمینی گرفته ایم که با ما کار ندارند، ولی از دیگران به سختی حساب خواهند کشید.
این حالت، گویای غفلت انسان است.
اگر محاسبه و کیفر هست، برای همه است و اگر آسودگی و ایمنی است، برای همگان است. چنین نیست که برخی حاشیه ی امن داشته باشند و خود را مقرّب درگاه الهی بپندارند و با داشتن بار سنگین معاصی، ترس به دل راه ندهند و دغدغه و نگرانی نداشته باشند.
ضرب المثلی که می گوید:« کور خود هستند و بینای مردم» در مورد این افراد مصداق پیدا می کند و می تواند به این نکته هم اشاره داشته باشد که اگر از جرایم دیگران بر آنان می ترسیم، بخشی از این ترس و نگرانی را هم بر خودمان داشته باشیم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
پنج خصلت است که در هر کس نباشد، بهره ی چندانی در او نیست
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
خَمسٌ مَن لَم تَکُن فِیهِ لَم یَکُن فِیهِ کَثیرُ مُستَمتَعٍ: اَلعَقلُ وَ الدِّینُ وَ الأدَبُ وَ الحَیاءُ وَ حُسن ُالخُلقِ؛
پنج خصلت است که در هر کس نباشد، بهره ی چندانی در او نیست: خرد، دین، ادب، حیا و اخلاق نیکو.
حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج 1، ص 181
شرح حدیث:
درخت وجود آدمی وقتی ثمربخش است که شاخ و برگ و میوه دهد.
ثمر این درخت، صفات نیک و خصلتهای پسندیده است.
پنج صفتی را که امام حسین(علیه السلام) در این حدیث به عنوان عناصر خیرآفرین از آنها یاد می کند، چه در زندگی فردی و چه در حیات اجتماعی، منبع برکت و آثار نیک است.
«عقل»، بزرگترین موهبتی است که خداوند به انسانها عطا کرده است و حجّتی درونی و پیامبری باطنی است که راه زندگی صحیح را به آدمیان نشان می دهد.
«دین»، زندگی بر مدار خواست خداوند و به کار بستن اوامر پروردگار، در همه ی ابعاد است.
«ادب »، نشان کمال خرد و وارستگی انسان از رذیله ی جهل است و انسان را مورد احترام و محبوبیّت نزد دیگران قرار می دهد.
«حیا»، صفتی ارزشمند است که آدمی را از آلوده شدن به مفاسد و حریم شکنی و بی عفتی باز می دارد.
«حسن خلق»، برترین فضیلت یک مسلمان است و صفتی است که خداوند، پیامبر محبوبش حضرت محمد(ص) را به خاطر آن ستوده است. افراد خوش اخلاق، زندگی بهتر و روابط صمیمانه تری با دیگران دارند و در خانه ی دلها نفوذ می کنند.
این صفات شایسته ی پنجگانه، وجود آدمی را پرثمر می سازد و کسی که از این اوصاف بی بهره باشد، انتظار خیری از او نیست.
خود را به این صفات آراسته کنیم و اگر از آنها برخورداریم، بر آنها بیفزاییم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
«صله رحم»
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
مَن سَرَّهُ اَن یُنسَاَ فی اَجَلِهِ وَ یُزادَ فی رِزقِهِ فَلیَصِل رَحِمَهُ.
هر کس از تأخیر مرگش و افزایش روزی اش خوشحال می شود، پس به خویشاوندان خود رسیدگی و سرکشی کند.
بحار الانوار، ج 74، ص 91
شرح حدیث:
برای «صله رحم»، آثار فراوانی چه در دنیا و چه در آخرت بیان شده است.
«طول عمر» و «افزایش رزق» دو نمونه از این آثار است که به خود شخص برمی گردد.
در حدیث است که گاهی از عمر کسی سه سال باقی مانده است، ولی به خاطر آنکه به خویشاوندان خود می رسد و اهل صله ی رحم است، خداوند بر عمر او می افزاید و عمرش سی سال ادامه می یابد. گاهی هم برعکس، به سبب قطع رحم، از عمر او کاسته می شود و زودتر از موعد مقرّر، از دنیا رخت برمی بندد.
افزایش رزق و روزی هم در سایه ی صله ی رحم است.
حفظ روابط فامیلی و تقویت رفت و آمدهای خانوادگی و کمک و رسیدگی به خویشاوندان نیازمند، از بافضیلت ترین کارهاست. افراد، با دیدار هم، نشاط روحی پیدا می کنند و همین خوشحالی که در سایه ی صله ی رحم فراهم می شود، بر طول عمر و نشاط و شادابی انسان می افزاید.
قطع رابطه با خویشاوندان انسان را افسرده و بی نشاط می کند و همین افسردگی روحی مایه ی کاهش عمر و تحلیل رفتن وجود آدمی است.
علاوه بر جنبه ی روحی و روانی که در صله ی رحم و قطع رحم وجود دارد و طبیعی است، از سنّتهای الهی است که صله ی رحم، اجل و مرگ را به تأخیر می اندازد و مایه ی فزونی رزق و روزی می گردد.
از آثار اجتماعی این سنت اسلامی غافل و محروم نباشیم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
اگراین سه چیز نبود....
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
لَولا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابنُ آدَمَ رَأسَهُ لِشَیءٍ: اَلفَقرُ وَ المَرَض ُوَ المَوتُ؛
اگر سه چیز نبود، آدمیزاد هرگز سر در برابر چیزی فرود نمی آورد: تنگدستی، بیماری و مرگ.
نزهة النّاظر، ص 80
شرح حدیث:
شیطان، سرسلسله ی مغروران و متکبّران بود و سرانجام، گرفتار عوارض آن شد و از درگاه خدا رانده گشت. انسانهای مغرور و خودخواه، پیرو شیطانند.
خداوند، برای آنکه انسانها گرفتار غرور و گردن کشی نشوند و حقیقت دنیا و عجز و نیاز آدمی را بشناسند، گاهی آنان را دچار فقر و تنگدستی می کند، گاهی در بستر بیماری می افکند، و در نهایت با مرگ و میراندن، ناپایداری دنیا و ناتوانی انسان را به یاد می آورد.
چه بسا گردنکشانی که تهیدست شدند و ابهت آنان فرو ریخت.
چه بسا مغرورانی که بیمار گشتند و نشاط و شادابی را از دست دادند.
چه بسا طاغوتهایی که به کام مرگ رفتند و مرگشان مایه ی عبرت دیگران شد.
پروین اعتصامی، در سروده ای که برای سنگ مزار خویش دارد، به حقیقت دنیا و بی اعتباری آن اشاره دارد، از جمله می گوید:
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد، مسکین است
همه ی جبّاران تاریخ، وقتی در آستانه ی مرگ قرار می گیرند، زاری می کنند و احساس شکست دارند و آن همه قدرت و جبروت را بی فایده می بینند. مگر فرعون نبود که در آستانه ی غرق شدن در رود نیل، گفت: توبه کردم، و از سوی خدا خطاب آمد: اکنون؟
چه خوب است انسان، پیش از آنکه ثروت و دارایی خود را از دست بدهد و به خاک فقر بنشیند، و پیش از بیماری و رنجوری و قبل از مرگ، فروتنانه در مقابل خدا تسلیم و مطیع شود و او را بنده باشد!
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
امر به معروف و نهی از منکر
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
لایَنبَغی لِنفسٍ مُؤمِنَةٍ تَری مَن یَعصِی اللهَ فَلا تُنکِرَ؛
شایسته شأن مؤمن نیست که ببیند کسی خدا را معصیت می کند، ولی به او اعتراض نکند.
کنزالعمّال، ج 3، ص 85
شرح حدیث:
امر به معروف و نهی از منکر، نشانه ی حیات و رشد و بالندگی جامعه است.
آن که به خدا و دین او و حقّانیت دستورات اسلام باور دارد، نمی تواند در مقابل هنجار شکنیهای خلافکاران و گستاخی اهل معصیت، بی تفاوت بماند و از خود واکنش نشان ندهد.
جامعه ی بدون امر به معروف و نهی از منکر، مرده و خمود و بی حسّ است.
نهی از منکر، مثل بازداشتن کسی است که می خواهد کشتی را سوراخ کند، یا فضا را آلوده سازد، یا آب زلال یک شهر را مسموم سازد.
نهی از منکر نسبت به عمل معصیت کاران، مثل سم پاشیِ محیطهای آلوده و آفت زدایی از عفونتهاست. وقتی باتلاقی حشره خیز باشد، باید آن را خشکانید، تا مالاریای گناه و فساد، دیگران را بیمار نسازد. باید زباله های ناقل میکروب هوس را دفن کرد، تا میدان و مجالی برای رویش گل ایمان و تقوا باشد.
تذکّر زبانی، یک مرحله از نهی از منکر است.
اقدام عملی و بازداشتنِ خلافکاران از فساد و گناه، مرحله ای دیگر.
ایمان و اسلام، بر دوش مسلمان وظیفه ی سنگین نهی از منکر را گذاشته است، تا هم از حالت بی تفاوتی در مقابل بدیها و جرایم درآید، هم با اقدام خود در حد امکان از زشتیها و گناهان باز دارد.
برخورد با خلافکاران و اهل معصیت، زمینه ی رشد معنویات را فراهم می سازد.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
بزرگترین توصیه ی خداوند به بندگان
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
اُوصیکُم بِتَقَوی اللهِ، فَاِنَّ اللهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ اَن یُحَوِّلَهُ عَمّا یَکرَهُ اِلی ما یُحِبُّ؛
شما را به تقوای الهی سفارش می کنم. هر کس از خدا پروا کند، خداوند تضمین کرده که او را از آنچه نمی پسندد، به آنچه می پسندد، متحول سازد.
تحف العقول، ص 170.
شرح حدیث:
«تقوا»، بزرگترین توصیه ی خداوند به بندگان است.
آیات آن، در بردارنده ی هشدارهایی است که آسیبها و ضررهای بی تقوایی و بی پروایی و پیروی از نفس امّاره و متابعت از شیطان را به یاد می آورد و فرجام نیک اهل تقوا و عاقبت شوم بی تقوایان را نشان می دهد.
خدا با اهل تقواست، هوای آنان را دارد، کمکشان می کند، از خطرات نجاتشان می دهد و در آخرت هم بهترین پاداشها و برترین نعمتهای بهشتی را در اختیار آنان قرار می دهد.
امام حسین(علیه السلام) با توصیه به تقوا، به نتایج آن هم اشاره می فرماید؛ از جمله اینکه اوضاع را به نفع بندگانی متّقی برمی گرداند. ممکن است دنیاپرستان هوسباز، چند روزی بروبیایی داشته و کامیاب و برخوردار باشند، ولی فرجام خوشی ندارند. قرآن با بیان «إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ »(1) و «وَ الْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى »(2) عاقبت و فرجام نیک را از آنِ تقوا و اهل تقوا می داند.
در جای دیگر می فرماید: هر که تقوا داشته باشد، خداوند در کارهایش گشایش ایجاد می کند و از جایی که تصورش را نمی کند، به او روزی می رساند.(3)
وعده ی تضمین شده ی الهی برای متقین آن است که اوضاع ناخوشایند و ناراحت کننده را به شرایط مطلوب و محبوب برای آنان مبدّل بسازد.
در سایه تقوا، هم به رضای خدا می رسیم، هم به سعادت جاوید.
پی نوشت:
1. هود(11)، آیه 49
2. طه(20)، آیه 132
3. طلاق(65)، آیه 2.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
دوست خوب
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
مَن اَحَبَّک نَهاکَ وَ مَن اَبغَضک اَغراکَ؛
هر کس تو را دوست بدارد( از بدیها) تو را نهی می کند و هر که دشمنت باشد (به بدیها) تشویق می کند.
موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص 743
شرح حدیث:
دوست خوب، مثل آینه است، خوب و بد را آن گونه که هست، نشان می دهد. بی غرض و بی کینه است. نه بزرگ نمایی می کند، نه عیوب تو را از تو می پوشاند.
دوست نسبت به دوست باید «نیک خواه» باشد.
معنای نیک خواهی این است که اگر رفتار بدی در تو ببیند، دوستانه گوشزد می کند و تو را از انجام آن نهی می کند. اگر با دوستان بد نشست و برخاست کنی، تذکر می دهد. اگر غذای فاسد بخوری، تو را باز می دارد. اگر در سراشیبی سقوط قرار داشته باشی، هشدار می دهد و مانع سقوط تو می شود.
اینها نشانه محبت واقعی و دوست شایسته است.
ولی اگر کسی بدخواه تر باشد، تو را به بدیها تشویق می کند و در راه غلط، چشم اندازی زیبا نشانت می دهد تا به هلاکت برسی.
معتادان، می کوشند دوستان خود را هم به اعتیاد بکشند.
خلافکاران، همراهان خود را هم به خلاف سوق می دهند.
گنهکاران، سعی می کنند دیگران را هم همرنگ و همراه خود کنند.
اینها نشانه آن است که خیرخواه تو نیستند و به مصلحت تو نمی اندیشند.
باید آغوشی باز برای پذیرش انتقادهای خیرخواهانه و مشفقانه ی دوستان دلسوز داشته باشیم و گوشی شنوا، برای شنیدن هشدارها و نهی های آنان، و چشمی تیزبین، برای دیدن عیوب خویش و لغزشگاه های مقابل.
راستی… معیار دوست خوب چیست؟
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)