صالح درگاه الهي
صالح درگاه الهي
قرآن کساني را که فرمان بردار خدا و رسول وي اند، به هم نشيني با آناني وعده مي دهد که از نعمت هاي بي پايان و ابدي الهي بهره مندند. انس بن مالک مي گويد: يک روز صبح، پس از آنکه نماز صبح را با پيامبر(ص) به جاي آورديم، به آن حضرت عرض کردم: يا رسول الله! آيا اين سخن خداي را برايمان تفسير مي کني که مي فرمايد:«و کسي که خدا و پيامبر(ص) را اطاعت کند، ( در روز رستاخيز) هم نشين کساني خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيقان خوبي اند.» فرمود: مقصود از «پيامبران» منم. منظور از «صديقان» برادرم علي (ع)است. مقصود از «شهدا» عمويم حمزه است و مقصود از «صالحان» نيز دخترم فاطمه(ع) و دو فرزندش ( حسن و حسين(ع)) اند.
شاخه اي از شجره الهي
شاخه اي از شجره الهي
خداي متعال کلمه طيبه را به شجره طيبه اي مانند مي کند و مي فرمايد:«آيا نديدي که خداوند چه سان مثل زده؟ کلمه طيبه( سخن و ايمان پاک) همانند درختي پاک است که ريشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.»
يکي از ياران امام باقر(ع) نقل مي کند: خدمت آن حضرت رسيدم و درباره آيه ياد شده پرسيدم. حضرت (ع)پاسخ داد:
«آن درخت(شجره طيبه)، محمد مصطفي (ص)است. تنه آن درخت، اميرمؤمنان علي(ع)، ميوه آن، امام حسن و امام حسين(ع)، شاخه اصلي آن فاطمه(ع) است و شاخه هاي کوچک آن، ائمه اطهار از فرزندان فاطمه(ع)، و برگ هاي اين درخت، شيعيان و دوستداران ما اهل بيت اند.»
کوثر رسول الله(ص)
کوثر رسول الله(ص)
حضرت خديجه براي پيامبر(ص) فرزند پسري به دنيا آورده بود که عبدالله نام گرفت، اما پس از مدتي از دنيا رفت. روزي از روزها، يکي از سران مشرکان به نام عاص بن وائل، پيامبر(ص) را هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات کرد و با وي به گفتگو پرداخت. گروهي از سران قريش که اين گفتگو را ديده بودند، به محض ورود عاص بن وائل به مسجد از او پرسيدند: با چه کسي گفتگو مي کردي؟ گفت: با آن «ابتر»! خداوند در حمايت از پيامبر(ص) خويش، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود:«( اي پيامبر(ص))! ما به تو کوثر( خير و برکت فراوان) عطا کرديم. پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن و بدان که دشمن تو قطعاً بريده نسل و دم بريده خواهد بود.»
مفسران کلام الهي، «کوثر» را خير و برکت بسيار معنا کرده و گفته اند:«مقصود از آن، فراواني نسل و ذريه پيامبر(ص) است و اين معنا از طريق فرزندان فاطمه (ع)محقق شده است؛ به گونه اي که عدد ذريه او از شمارش خارج است و اين روند تا روز قيامت تداوم دارد.».
بسياري از بزرگان علماي شيعه، وجود مبارک فاطمه زهرا(ع) را روشن ترين مصداق کوثر قلمداد کرده اند؛ زيرا شأن نزول آيه، بيانگر اين است که بت پرستان مکه، پيامبر(ص) را متهم به مقطوع النسل بودن مي کردند و قرآن ضمن نفي گفتار آنان، به پيامبر(ص) مي فرمايد:«ما به تو کوثر عطا کرديم.» از اين تعبير چنين برداشت مي شود که اين خير کثير(کوثر)، همان فاطمه زهرا (ع)است.
درياي فضيلت
درياي فضيلت
ذيل اين آيه که مي فرمايد:«(خداوند) دو دريا را در کنار يکديگر قرار داد؛ در حالي که با هم تماس دارند. در ميان آن دو، برزخي است که يکي بر ديگري غلبه نمي کند.»، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«علي و فاطمه، آن دو بحر عميقي اند که هيچ يک را بر ديگري برتري نيست. بين آن دو، واسطه اي است که همان رسول خداست و محصول اين بحر عميق، لؤلؤ و مرجان است که آن دو، حسن و حسين هستند.»
ثعلبي در تفسير خود، از سفيان ثوري نقل مي کند:«مرج البحرين يلتقيان» يعني فاطمه و علي، و منظور از «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسين و مراد از «بينهما برزخ» رسول خداست.»
ابوسعيد خدري نيز آيات ياد شده را همين سان تبيين و تفسير مي کند.
مشکات الهي
مشکات الهي
قرآن براي تبيين و معرفي نور خداوند، مثالي ذکر مي کند:
«مثل نور خداوند، مثل چراغداني است که درون آن، چراغي گذارده باشند…».
راوي مي گويد: از امام (ع)درباره اين کلام الهي پرسيدم. فرمود:«آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع)و آن زجاجه (فانوس يا حباب شفاف)، امام حسين (ع)است.» اين بيان در حقيقت اشاره به جايگاه والا و متعالي فاطمه (ع)و فرزندانش در عالم تکوين و هدايت بشر دارد.
خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدايت الهي
خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدايت الهي
قرآن کريم، خداوند را نور آسمان ها و زمين مي خواند و تصريح مي کند که او هر فردي را که بخواهد، به نور خويش هدايت مي کند. در ادامه مي فرمايد:«[ اين نور هدايت] در خانه هايي است که خداوند اذن فرموده است رفعت بيابند؛ خانه هايي که نام خدا در آنها ذکر مي شود و مرداني که تجارت و معامله، آنان را از ياد الهي غافل نمي کند و مي ترسند از روزي که در آن، دل ها و چشم ها زير و رو مي شود، صبح و شام در آنها، تسبيح او مي گويند.»
هنگامي که پيامبر خدا (ص)آيات مذکور را تلاوت کرد، يکي از اطرافيان حضرت پرسيد: يا رسول الله! اين خانه ها کدام خانه هايند؟ فرمود:«خانه هاي انبيا». ابوبکر برخاست و گفت: يا رسول الله! آيا خانه فاطمه و علي از مصاديق اين آيه
است؟ پاسخ شنيد:«آري، از برترين مصاديق آن است.»
بايد در عمل، پيرو فاطمه ي زهرا باشيم
بايد در عمل، پيرو فاطمه ي زهرا باشيم
ما بايد اين راه را برويم. ما هم بايد گذشت کنيم، ايثار کنيم، اطاعت خدا کنيم، عبادت کنيم. مگر نمي گوييم که «حتّي تورّم قدماها » اين قدر در محراب عبادت خدا ايستاد!ما هم بايد در محراب عبادت بايستيم . ما هم بايد ذکر خدا بگوييم . ما هم بايد محبت الهي را در دلمان روز به روز زياد کنيم. مگرنمي گوييم که با حال ناتواني به مسجد رفت، تا حقي را احقاق کند؟ ما هم بايد در همه حالات تلاش کنيم، تا حق را احقاق کنيم . ما هم بايد از کسي نترسيم. مگر نمي گوييم که يک تنه در مقابل جامعه ي بزرگ زمان خود ايستاد؟ ما هم بايد همچنان که همسر بزرگوارش فرمود «لا تستوحشوا في طريق الهدي لقلّة اهله» از کم بودن تعدادمان در مقابل دنياي ظلم و استکبار نترسيم و تلاش کنيم. مگر نمي گوييم که آن بزرگوار کاري کرد که سوره ي دهر درباره ي او و شوهر و فرزندانش نازل شد؟ ايثار نسبت به فقرا و کمک به محرومان، به قيمت گرسنگي کشيدن خود؛« و يؤثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصه».ما هم بايد همين کارها را بکنيم.
اين نمي شود که ما دم از محبت فاطمه ي زهرا عليها السلام بزنيم، در حالي که آن بزرگوار براي خاطر گرسنگان،نان را از گلوي خود و عزيزانش - مثل حسن و حسين عليهما السلام و پدر بزرگوارشان عليه السلام- بريد و به آن فقير داد، نه يک روز، نه دو روز؛ سه روز! ما مي گوييم پيرو چنين کسي هستيم؛ ولي ما نه فقط نان را از گلوي خود نمي بريم که به فقرا بدهيم، اگر بتوانيم، نان را از گلوي فقرا هم مي بريم!
اين رواياتي که در «کافي» شريف و بعضي از کتب ديگر در باب علامات شيعه هست، ناظر به همين است؛ يعني شيعه بايستي آن طوري عمل کند. ما بايد زندگي آنها را در زندگي خود- ولو به صورت ضعيف - نمايش بدهيم .ما ازما بزرگترها کجا، آن استان بلند کجا؟ معلوم است که ما حتّي به حدود دور دست او هم نمي رسيم؛ اما بايد تشبيه کنيم نمي شود در نقطه ي مقابل زندگي اهل بيت حرکت کنيم، ولي ادعا کنيم که ما جزو مواليان اهل بيتيم !چنين چيزي ممکن است ؟ فرض بفرماييد کسي در زمان امام بزرگوار ما،ازدشمنان اين ملت- که امام دايم عليه آنها حرف مي زد- تبعيت مي کرد؛ آيا او مي توانست بگويد من تابع امام ؟! اگر چنين چيزي از زبان کسي صادر مي شد ،آيا شماها نمي خنديديد؟! همين قضيه در باب اهل بيت عليهم السلام هم هست .
خود را شايسته ي انتساب به خاندان رسالت کنيم
خود را شايسته ي انتساب به خاندان رسالت کنيم
عزیزان!آنچه ما وظيفه داريم،اين است که خود را شايسته ي انتساب به آن خاندان رسول (ص) کنيم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله ي وابستگان آنها و معروفين به ولايت آنها بودن،دشواراست. در زيارت مي خوانيم که ما معروفين به دوستي و محبت شما هستيم؛اين وظيفه ي مضاعفي را بر دوش ما مي گذارد .
اين خير کثيري که خداوند متعال در سوره ي مبارکه ي کوثر مژده ي آن را به پيامبر اکرم داد و فرمود :«انّا اعطيناک الکوثر» که تأويل آن، فاطمه زهرا عليها السلام است - در حقيقت مجمع همه ي خيراتي است که روز به روز از سرچشمه ي دين نبوي، بر همه ي بشريت و بر همه خلايق فرو مي ريزد. خيليلها سعي کردند آن را پوشيده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند؛«و الله متمّ نوره و لو کره الکافرون .
ما بايد خودمان را به اين مرکز نور نزديک کنيم ؛ و نزديک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصيتش ، نوراني شدن است. بايد با عمل، و نه با محبت خالي، نوراني بشويم ؛ عملي که همان محبت و همان ولايت و همان ايمان، آن را به ما املاء مي کند و از ما مي خواهد . با اين عمل،بايد جزو اين خاندان و وابسته ي به اين خاندان بشويم . اين طور نيست که قنبر در خانه علي عليه السلام شدن، کار آساني باشد.اين گونه نيست که سلمان منّا اهل البيت»شدن، کار آساني باشد . ما جامعه ي مواليان و شيعيان اهل بيت عليهم السلام، از آن بزرگواران توقع داريم که ما را جزو خودشان و از حاشيه نشينان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست ». دلمان مي خواهد که اهل بيت درباره ي ما اين طور قضاوت کنند؛ اما اين آسان نيست؛ اين فقط با ادعا به دست نمي آيد ؛اين عمل و گذشت و ايثار و تشبه و تخلق به اخلاق انان را لازم دارد.
برگزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون انتخابات
برگزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون انتخابات
رهبری «شخص» را نمی گوید؛ «شاخصه» ها را چرا…
بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچگونه نظرى ابراز نمىکنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد…
رئیس جمهورى که میخواهد این کشور بزرگ را اداره کند، این راه پرافتخار را به کمک مردم و براى مردم طى کند، باید اینچنین خصوصیاتى داشته باشد…
توانمندی و کفایت برای مدیریت اجرایی کشور
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند:
«أیها الناس! إنَّ أحق الناس بهذاالأمر أقواهم علیه»؛
ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آن کسی است که در تحقق حکومت (و اهداف آن)، نیرومندتر از دیگران باشد.
ایشان در نامه خطاب به مالک اشتر نیز فرمودند:
»ﺍﻱ ﻣﺎﻟﻚ ﺩﺭ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﮔﻴﺮﻱ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺯﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻴﭻﮔﻮﻧﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭ ﺷﻔﺎﻋﺘﻲ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﻳﺮ ﻣﮕﺮ ﺷﻔﺎﻋﺖ »ﻛﻔﺎﻳﺖ« ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺭﺍ.»
قرآن کریم در ماجرای انتخاب طالوت، در برابر افراد قوم که ادعا می کردند او به جهت نداشتن وسعت در مال، لیاقت حکومت ندارد، دو شاخصه «علم» و «توانایی» را در طالوت موجب انتخاب او به حکومت بیان می کند:
«وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»؛
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (طالوت) را براى زمامدارى شما مبعوث(و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و جسم (قدرت)، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مىبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و(از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است.»
همچنین قرآن درباره شایستگی های حضرت موسی(علیه السلام) برای استخدام و قبول مسؤولیت، از زبان دختران حضرت شعیب، «قوت» و «امانتداری» را به شمار آورده است:
«قالت إحداهما یا ابت استئجرهُ إنَّ خیر من استئجرت القویّ الأمین»؛
یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی، آن کسی است که قوی و امین باشد.»
مقام معظم رهبری می فرمایند:
ما عرض کردیم سلائق مختلف و هر کسى که احساس میکند توانائى دارد، بیاید وسط میدان؛ تودهى مردم و جمعیت عظیمِ دهها میلیونى ملت هم انشاءاللَّه وارد میدان خواهند شد؛ اما در محاسبه، آن کسانى که داوطلب میشوند، اشتباه نکنند؛ بدانند مدیریت اجرائى کشور یعنى چه. نه در ارزیابىِ نیازى که کشور به یک قدرت اجرائى دارد، اشتباه کنند، نه در ارزیابى توانِ خودشان اشتباه کنند. اگر چنانچه ارزیابى درستى انجام دادند، بیایند توى میدان؛ ملت هم نگاه میکند، انتخاب می کند.
ایمان و اعتقاد به: خدا؛ انقلاب؛ قانون؛ مردم
نامزد انتخابات اولاً باید به خدا و به این انقلاب و به قانون اساسى و به این مردم ایمان و اعتقاد داشته باشد.
تعهد؛ تدیّن؛ توانایی
تعهد را، تدین را، آمادگى را، توانائىها را بسنجیم؛ طبق تشخیص عمل کنیم. اگر من و شما که میخواهیم رأى بدهیم، با نیت صادق و خالص و براى انجام وظیفه و براى آیندهى کشور وارد میدان شویم و بخواهیم تصمیم بگیریم، انشاءاللّه خداى متعال هم در این صورت دلهاى ما را هدایت خواهد کرد. خداى متعال دلها را انشاءاللّه هدایت میکند، به شرط این که آحاد مردم حقیقتاً درصدد این باشند که وظیفهشان را انجام دهند. بارها گفته شده است که انتخابات، هم حق مردم است، هم وظیفهى مردم است؛ هم باید حق را استنقاذ کنیم، هم باید وظیفه را بخوبى انجام دهیم. این انتخابات، یک چنین حالتى دارد.
شجاع؛ دارای روحیه مقاوم
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خطاب به مالک اشتر برای تعیین و گزینش مسؤولان و کارگزاران می فرمایند:
«و اجعل لرأس کلِّ أمرٍ من أُمورک رأساً منهم لا یقهرهُ کبیرها و لا یَتَشَتَّتُ علیه کثیرها»؛
ای مالک! برای هر یک از کارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود، مدیر و رئیسی را تعیین کن، مدیری که دارای دو ویژگی باشد: «بزرگی و عظمت کار، او را ناتوان و مغلوب نسازد و زیادی و تراکم کار، رنجورش نکند.»
همچنین امیرالمؤمنین(ﻉلیه السلام) ﺩﺭ همین نامه خطاب به ماﻟﻚ ﺍﺷﺘﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩﺍﻧﺪ: «ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﻛﻠﻴﺪﻱ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﻭ ﻟﺸﮕﺮﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺑﻨﻤﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﺶﺁﻣﺪﻫﺎﻱ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺼﻴﺒﺖﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭگ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻧﻨﺸﺎﻧﺪ. ﻓﺮﺩﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺿﻌﻒ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺿﻌﻒ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻏﺎﻟﺐ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺑﻲﺧﻴﺎﻟﻲ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲﺗﻔﺎﻭﺕ ﻧﮕﺮﺩﺩ.»
ایشان در جای دیگری از همین نامه ﺑﻪ مالک ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﺎﻳﺪ:
«ﺛُﻢﱠ ﺍَﻟﺼِﻖ ﺑِﺬَﻭﻱ… ﺍﻟﺸّﺠﺎعه.»
… ثانیاً داراى روحیهى مقاوم باشد. این ملت اهداف بلندى دارد، کارهاى بزرگى دارد، تسلیم نیست، کسى نمیتواند با این ملت با زبان زور حرف بزند. کسانى که در رأس قوهى اجرائى قرار میگیرند، باید کسانى باشند که در مقابل فشارهاى دشمنان مقاوم باشند؛ زود نترسند، زود از میدان خارج نشوند؛ این یکى از شرطهاى لازم است.
با ترس از دشمن، آبروی ملت را نبرد!
کسانى با رأى ملت سر کار نیایند که در مقابل دشمنان بخواهند دست تسلیم بالا ببرند و آبروى ملت ایران را ببرند.
کسانى سر کار نیایند که بخواهند با تملقگوئى به غرب، به دولتهاى غربى، به دولتهاى زورگو و مستکبر، به خیال خودشان بخواهند براى خودشان موقعیتى در سطح بینالمللى دست و پا کنند. اینها براى ملت ایران ارزشى ندارد.
کسانى سر کار نیایند که دشمنان ملت ایران طمع بورزند که به وسیلهى آنها بتوانند صفوف ملت را از هم جدا کنند، مردم را از دینشان، از اصولشان، از ارزشهاى انقلابیشان دور کنند. ملت باید آگاه باشد.
اگر کسانى بر سر کار بیایند که در مراکز گوناگون سیاسى یا اقتصادى به جاى اینکه به فکر ادامهى راه امام و ارزشها و اصول ترسیمشدهى به وسیلهى امام باشند، به فکر به دست آوردن دل فلان قدرت غربى و فلان مستکبر بینالمللى باشند، براى ملت ایران مصیبت خواهد بود. این آگاهى براى ملت لازم است.
حکمت و تدبیر
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند:
«یُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِدْبَارِ بِأَرْبَعٍ سُوءِ التَّدْبِیرِ وَ قُبْحِ التَّبْذِیرِ وَ قِلَّةِ الِاعْتِبَارِ وَ کَثْرَةِ الِاعْتِذَارِ»؛
چهار چیز دلیل برگشت (روزگار و اوضاع و احوال دولتها و حکومتها) است. بدی تدبیر، زشتی تبذیر، کمی عبرت گرفتن و بسیاری مغرور شدن.
همچنین ایشان در جای دیگری می فرمایند:
«صَلَاحُ الْعَیْشِ التَّدْبِیر»؛
صلاح و سازمان زندگی، تدبیر است.
… ثالثاً انسانهاى با تدبیرى باشند، با حکمت باشند. ما در سیاست خارجى گفتیم «عزت و حکمت و مصلحت»؛ در ادارهى کشور هم همین جور است، در مسائل داخلى هم همین جور است، در اقتصاد هم همین جور است؛ باید با برنامه، با حکمت، با تدبیر، با نگاه بلندمدت و همهجانبه، با یک هندسهى صحیح کارها را مشاهده کنند، نگاه کنند، وارد میدان شوند.
تقوا، تهذیب اخلاقی و دوری از حاشیه سازی
امام باقر(علیه السلام) از پیامبر اسلام(ص) چنین نقل مىکنند:
امامت و رهبرى فقط شایسته کسى است که داراى این سه خصلت باشد:
«تقوا و ورعى که او را از معصیت خداوند، بازدارد؛
حلم و تحملّى که در اثر آن، خشم و غضب را تحت اختیار و کنترل خود داشته باشد؛
رهبرى به شیوه پسندیده بر مردم، به گونهاى که مانند پدرى مهربان براى آنان باشد.»
… باید تهذیب اخلاقى داشته باشد؛ نپرداختن به حواشى. اینها چیزهاى لازمى است. بنده توصیهام به همهى دولتها همیشه همین بوده است. میدانید من از دولتها و از رؤساى جمهور در طول این سالهاى متمادى همواره حمایت کردم؛ توصیه هم کردم، در موارد متعدد و زیادى از آنها توضیح هم خواستم. تکیه این بوده است که براى مردم هزینه درست نکنند، مشکل درست نکنند، دغدغهآفرینى نکنند، مردم را دچار تشویش و نگرانى نکنند.
ساده زیست؛ همدرد مردم؛ دور از فساد و تجمل و اشرافیگری!
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند:
خداوند مرا پیشواى خلق قرار داده و بههمین سبب، بر من واجب کرده است که زندگىام را درخوراک و پوشاک، در حدّ ضعیفترین طبقات اجتماع قرار دهم، تا از طرفى مایه تسکین آلام فقیر، و از طرف دیگر، سبب جلوگیرى از طغیان غنى گردد.
بهترین، آن کسى است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجملپرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگرى باشد، مردم را به سمت اشرافیگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد.
… اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادى انتخاب کنیم که مردمى باشند، سادهزیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمى است.
پایبند به: انقلاب؛ ارزشها؛ منافع ملی؛ تدبیر جمعی
هر کسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این کشور را اداره کرد.
کشور، کشور بزرگی است؛ ملت، ملت باعظمتی است؛ مسائل تشویق کننده و مبشّر، فراوان است؛ مشکلات هم بر سر راه هر ملتی، و از جمله بر سر راه ما وجود دارد. آن کسانی که آمادهی این میدان میشوند، باید با کمال قوّت، با کمال قدرت، با توکل به خدا، با اعتماد به توانائیهای این ملت پیش بروند.
ضعف ما در اقتصاد، که به سختیِ معیشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ که عرض کردم این یکی از ضعفهای ما است ــ بیاعتنائی به سیاستهای کلان اقتصادی، و سیاستها و تصمیمگیریهای پیدرپیِ روزمرّه. مسئولین کشور ــ مسولینِ امروز و بخصوص مسئولین آینده که بعد از انتخاباتِ امسال بر سر کار خواهند آمد ــ به این نکته توجه کنند؛ کشور باید سیاست اقتصادیِ کلانِ روشن و مدوّن و برنامهریزیشده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغییر و تبدیلی در آن ایجاد کند.
دوری از روزمرگی و نظرات غیرکارشناسی اقتصادی
روزمرّه فکر کردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ تغییر سیاستهاى اقتصادى به طور دائم، مضر است - در همهى بخشها، بخصوص در اقتصاد - تکیه کردن بر نظرات غیر کارشناسى، مضر است؛ اعتماد کردن به شیوههاى تزریقىِ اقتصادهاى تحمیلى شرق و غرب، مضر است.
اعتقاد به سیاست مقاومتی
سیاستهاى اقتصاد باید سیاستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - یک اقتصاد مقاوم - باید اقتصادى باشد که در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ایستادگى کند؛ با تغییرات گوناگون در این گوشهى دنیا، آن گوشهى دنیا متلاطم نشود؛ این چیزها لازم است.
نقطه قوتهای قبلی ها را داشته باشد؛ نقطه ضعف ها را نه!
این را همه بدانند که آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی که وجود دارد. این را همه توجه کنند؛ رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد.
هر کسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیسجمهور امروز، چه رئیسجمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همهی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور کند.
پیشرفت در سلسله دولتهای متوالی
یعنی ما در سلسلهی دولتهائی که پشت سر هم میآیند، باید رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تکامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم.
برگزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون انتخابات
برگزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون انتخابات
نمایشی به نام انتخابات
از وقتىکه رژیم پهلوى بر سر کار آمد، انتخابات به معناى یک حرکت نمایشىِ محض تلقى شد؛ جز در یک برههى کوتاهى در دوران نهضت ملى؛ در دوران دوسالهاى که یک مقدار اوضاع بهتر بود؛ ولى آن هم اشکالات فراوانى داشت؛ مجلس را تعطیل کردند، اختیارات مجلس را به دولت دادند که اینها در زمان مصدق انجام گرفت. در بقیهى این دوران، انتخابات نمایش محض بود.
در آن برههاى که بنده و امثالى که در سنین من هستند یادشان هست، همه مىدانستند که انتخابات مطلقا به معناى انتخاب مردم نیست. یک کسانى را دستگاههاى قدرت، دربارِ آن روزِ شاهان در نظر مىگرفتند، رقابتهائى بین خود آنها انجام مىگرفت، با همدیگر زدوخورد هم مىکردند؛ اما آن کسى که مىخواستند بیاورند توى مجلس بنشانند که مطیع باشد، سربهزیر باشد، منافع آنها را تأمین کند، حق مالى غاصبانهى آنها را بدهد، او را مىآوردند توى مجلس مىنشاندند. مردم هم براى خودشان مىرفتند.
مردم روز انتخابات را هم نمی فهمیدند!
در تمام این دوران، کمتر وقتى اتفاق افتاد که مردم احساس کنند حالا باید بروند در این صندوق رأى یک رأیى بیندازند تا در مدیریت کشور تأثیرى ببخشد. مطلقاً چنین چیزى نبود. ماها اسم انتخابات را تو روزنامهها مىشنفتیم که مىگویند: حالا انتخابات است. نمىفهمیدیم روز انتخابات کِى هست؛ مردم نمىفهمیدند. در وقت انتخابات، چند تا صندوق مىگذاشتند یکجا، خودهاشان هم گفتگو و هیاهوى مختصرى مىکردند و همان کارى که مىخواستند، انجام مىدادند و تمام مىشد مىرفت. مردم نقشى نداشتند.
یعنی دیگر انتخابات نمایشی نیست؟
انقلاب اسلامى ورق را بکلى برگرداند؛ مردم نقش پیدا کردند؛ نه فقط در انتخاب نمایندهى مجلس، در انتخاب رئیسجمهور، در انتخاب خبرگانى که رهبر را بناست انتخاب کنند، در انتخاب شوراهاى شهر که شهردارها را باید انتخاب کنند. در همهى این مراحل حساس، نظر مردم شد تعیینکننده. قانون اساسى بر این اساس تدوین شد و امروز هم سى سال مىگذرد. و من به شما عرض بکنم با قوت و قدرت این کار تا امروز ادامه پیدا کرده.
چطور شد که بعد از انقلاب به این زودی رفراندوم و انتخابات برگزار شد؟
در انقلابهاى دنیا این کارها بعد از سه سال، چهار سال، پنج سال، گاهى هم بیشتر، اتفاق مىافتد؛ اما در جمهورى اسلامى، کمتر از پنجاه روز بعد از پیروزى انقلاب، همهپرسى سراسرى انجام گرفت و آن جمعیت کثیر و عظیم و آن نسبت بالا، آمدند پاى صندوقهاى رأى و رأى دادند. این که به چه رأى دادند، مسئلهى دوم است؛ مسئلهى اول این است که مردم با همهى وجود خود نشان دادند که در صحنه حاضرند و براى اقدام و براى تصمیمگیرى و براى تعیین خطمشىِ آینده آمادهاند. این از آنجا خشت اوّلش گذاشته شد، پایهگذارى شد و بعد هم ادامه پیدا کرد. اوائل انقلاب که هنوز قانون اساسى فراهم نشده بود، آماده نشده بود و لازم بود مجلس خبرگان تشکیل شود، چند ماه بیشتر نگذشته بود که امام شوراى انقلاب را احضار کردند قم. ما رفتیم. امام آنچنان تند و تلخ برخورد کردند: چرا اقدام نمیکنید براى تشکیل مجلسى که بتواند قانون اساسى را تنظیم کند؟ دیرش میشد امام. این، طبیعت جمهورى اسلامى است؛ این طبیعت در جمهورى اسلامى بحمداللّه باقى مانده است.
انتخابات؛ از یک نمایش تا پایه مردمسالاری دینی
انتخابات در کشور ما یک حرکت نمایشى نیست. پایهى نظام ما همین انتخابات است. یکى از پایهها، انتخابات است.
مردمسالارى دینى با حرف نمىشود؛ مردمسالارى دینى با شرکت مردم، حضور مردم، ارادهى مردم، ارتباط فکرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات کشور صورت مىگیرد؛ این هم جز با یک انتخابات صحیح و همگانى و مشارکت وسیع مردم ممکن نیست. این مردمسالارى، عامل پایدارى ملت ایران است.
اینکه شما توانستهاید در طول این سى سال از نهیب ابرقدرتها نترسید، اینکه ابرقدرتها هم غیر از نهیب نتوانستند ضربهى اساسى به شما بزنند، اینکه جوانان کشور در ورود به میدانهاى گوناگون این شجاعت و اخلاص را نشان مىدهند، ناشى از مردمسالارى دینى است؛ این را باید خیلى قدر بدانیم.
افتخار انجام یک کار بی سابقه در ایران
برگزارى انتخابات در کشور، از افتخارات جمهورى اسلامى است. آن روزى که در این کشور صحبت انتخابات شد، از اول مشروطه تا زمان جمهورى اسلامى - قبل از آن که این حرفها معنا نداشت - حقیقتاً به معناى واقعى کلمه، یک انتخابات سراسرىِ عمومىِ پرشورِ واقعى اتفاق نیفتاده بود. حتّى در دوران نهضت ملى هم اگرچه یک انتخابات واقعى بود، اما در حد شأن ملت ایران نبود، که مردم از ابعاد و اعماق روستاها بیایند پاى صندوقهاى رأى، خودشان بشناسند، خودشان بدانند، خودشان رأى بدهند؛ این اتفاق فقط در جمهورى اسلامى افتاد و امام بزرگوار ما مبتکر و طراح و مهندس این بنا بود. ایشان از همان اول کار اصرار کرد که باید همهپرسى براى تعیین نظام حکومتى در جمهورى اسلامى هرچه سریعتر انجام بگیرد.