حسن سلامتی و صحت جسم
حسن سلامتی و صحت جسم
ویژگی ممتاز دوره جوانی « حسن سلامتی و صحت جسم» میباشد. انسان تا زمانی که در سلامتی و عافیت هست، کار و تلاشش ترک نخواهد شد. کسی که از بدنی سالم برخوردار است، خداوند بهترین نعمت را به او عنایت کرده است. و بهترین دوره سلامتی نیز در نوجوانی و جوانی است. جوان با تنی سالم و جسمی آماده، آمادگی و توانایی انجام هر کاری، اعم از کارهای فردی و اجتماعی، مذهبی و غیر آن را دارد. طبق روایات اسلامی، سلامتی و عافیت نعمتی است که هرگاه از دست برود، قدرش معلوم میگردد. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: « شَیئانِ لایَعرِفُ فَضْلَهُما اِلاّ مَنْ فَقْدِهما، اَلشَّبابُ وَ الْعافِیه؛ دو نعمت است که قدر آن نداند مگر کسی که از دستش دهد؛ جوانی و تندرستی». ایام شادابی جسم و سلامت بدن در دوران جوانی در اوج خودش قرار دارد که اگر قدر دانسته نشود در ایام پیری و ناتوانی ندامت و پشیمانی به بار خواهد آورد. امام صادق (ع) روایت فرموده که در وصیت پیامبر(ص) به علی(ع) بیان شده است:« بادِرُ بِأَربَعِ قَبلِ أَربَع؛ شَبابِکَ قَبلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتُکَ قَبلَ سِقمُک وَ غَناکَ قَبلَ فَقرُکَ َو حَیاتُکَ قَبلَ مَوتِکَ ؛ پیش از چهار چیز به چهار چیز مبادرت کن:
ا. جوانی را قبل از پیری
2. سلامتی را قبل از بیماری
3. ثروتمندی را قبل از فقر
4. زندگی را قبل از مردنت.
در این روایت شریف، پیامبر(ص) ارزش نعمت سلامتی را قبل از بیماری متذکر میشوند. سلامتی و عافیت مسئله مهمی است که تا انسان آن را از دست میدهد، تازه میفهمد چه نعمت بزرگی را از کف داده است؛ و آن موقع است که حاضر است حتی همه مال و ثروتش را بدهد، ولی سلامتیاش را به دست آورد. جواب این نعمت بزرگ، شکر و سپاسگزاری خداوند متعال است. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: « نخستین چیزی که بر شما در قبال خدای سبحان واجب است، سپاسگزاری از نعمتهای او و فراهم آوردن موجبات خشنودی اوست ». شکر سلامتی جوان هم واجب است و قرآن اشاره دارد:"بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرین".امام صادق (ع) در اهمیت شکر میفرمایند: « اگر نزد خداوند عبادتی برتر از شکرگزاری در همه حال وجود داشت که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش بکار میبرد، اما چون عبادتی بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود: ” وَ قَلِیلُ مِنْ عِبادِیَ الْشُکور” ».حال که خداوند متعال این نعمت ذی قیمت را به جوان عطا کرده است، او باید بدن سالمش را برای رسیدن روح به اوج کمال و سعادت بکار بگیرد. امام کاظم (ع) فرمودند: « إِنََّ أَبْدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنُ اِلاّ الْجَنَّهَ فَلا تَبِعُوها به غیرها ؛ به راستی بهای جسم شما غیر از بهشت نیست، پس به غیر از بهشت آن را نفروشید ». امام سجاد (ع) در دعای خود به هنگام بیماری و اندوه و بلا میفرمایند: « بارخدایا، تو را سپاس بر نعمت تندرستی بدن که همواره از آن برخوردار بودهام و سپاس تو را بر آن بیماری که در جسمم پدید آوردی؛ ای خدای من، نمیدانم که کدامیک از این دو حال برای شکر به درگاهت سزاوارتر است … بارپروردگارا، از لذت عافیت کامیابم فرما و گوارایی تندرستی را به من بچشان و لطفی کن از بستر مرض به سوی عفو تو راه خلاص یابم ».
جوان مؤمن:
جوان مؤمن:
جوان مؤمن فرضاً در اثر پیشامدهای روزگار لطماتی ببیند، چندان نگرانی ندارد. در مورد این افراد باید گفت، روحیه این جوانان باید سالم باشد وگرنه حوادث، ارمغان روزگارست. دین و ایمان در عین این که در مسائل زیادی به امید انسان قوت میبخشد، از طرفی نیز جلو یک سلسله آرزوها را میگیرد. آرزو در ذات خود منطق و قاعده ندارد؛ یعنی تابع منطق و قاعده عمل نیست. آرزوهای بی نظم و قاعده همان است که در زبان دین” آمال شیطانی” نامیده شده، همان است که جوان را میفریبد. قرآن کریم در این رابطه میفرماید: « شیطان وعدهها میدهد و آرزوهایی را در مردم میانگیزد، اما آن آرزوها، امیدهای واقعی نیست، فقط غرور است و فریب». این وعده های دروغ با قلب سلیم جوان منافات دارد. این طور نیست که آرزوها بتوانند جوان را به سعادت برسانند. اساس کار جوان قلب پاک است؛ اگر این دو باشند، با استمرار حرکت به هدف خواهد رسید. به هرصورت باید روحیه حفظ و تقویت گردد؛ چون روحیه حکم محرّک را دارد. ایمان و عمل صالح، مؤثرترین عامل برای تقویت روحیه جوان است؛ امید و رجاء که شهید مطهری (ره) فرمودند، ارزشمندترین عامل است برای ایجاد روحیه ای سالم در جوان.
روحیه سالم و امیدوار:
روحیه سالم و امیدوار:
ویژگی ممتاز دوران جوانی، داشتن « روحیه سالم و امیدوار » میباشد. استاد شهید مطهری(ره) میفرماید: اگر درختی از لحاظ ریشه و تنه سالم بوده باشد و آن گاه به واسطه بعضی پیشامدها و در اثر برخی علل و عوامل خارجی، میوهاش از بین برود و یا برگش بریزد و یا شاخهاش قطع شود و … در عین این که موجب تأسف است، باعث نگرانی نیست؛ چرا؟ زیرا خود درخت اگر سالم باشد، بار دیگر برگ و شکوفه خواهد داد، از نو جوانه میزند و سایه خواهد انداخت. جوان نیز اگر روحیه قوی و سالمی داشته باشد، با شکستها و ضربه های روحی و روانی روحیه خود را نمیبازد، از خود نا امید نمیشود، رابطهاش را قطع نمیکند. این خصلت خوب که در درون جوان هست او را با ناامیدیها و شکستها رو به رو کرده تا او را بسازد، رشد دهد و کامل کند. وجود جوان نیز مانند یک درخت بارده و ثمر بخش است. اگر سالم و بی عیب باشد، خرم و با نشاط است، میوهها و شکوفهها میدهد بر سرها سایه میافکند، رهگذران در سایهاش از رنج آفتاب میآسایند و مانند همان درخت انواع حوادث و پیشامدها ممکن است داشته باشد. جوان گاه در اوایل جوانی سالها برای هدفش همت میکند، زحمت میکشد و رنج میبرد و دسترنجی تهیه مینماید، بعد در اثر حادثه ای آن از بین میرود، سرمای فقر او را بی برگ و نوا میسازد، در عین این که این حوادث موجب تأسف است برای یک روحیه سالم و بانشاط و امیدوار جای نگرانی نیست؛ روحیه سالم و با نشاط و امیدوار مثل بدن سالم و جوان میماند، هر نقص و ناملایمتی را جبران میکند، مصیبت جایی است که خدای ناخواسته جوان در ناحیه روح و قلب و احساسات پژمرده و افسرده باشد، به جهان بدبین باشد، خودش را تک و تنها و بی غمخوار ببیند، دیگر این جوان نه برای خودش و نه برای جامعه مفید خواهد بود، آنچه نان که زندگی او با مرگ چندان تفاوتی نخواهد داشت. در قرآن کریم این تعبیر زیاد آمده که خسران و بدبختی آنجاست که آدمی در ناحیه معنی و روح ببازد، باختن اثرات و ثمرات زندگی، چندان اهمیت ندارد. زندگی اگر باشد، همیشه اثرات و ثمرات دارد، ولی خدای ناخواسته اگر جوان مثلاً امید و رجاء خود را ببازد و از دست بدهد، اهمیت فوق العاده ای دارد. بالاتر از آن هنگامی است که ایمان و معرفت خود را ببازد، زیرا ایمان است که منبع سلامت روح و امید است. جوان با ایمان هیچ گاه خودش را تنها و بی یار و غمخوار نمیبیند؛ همیشه در نماز میگوید: « خدایا تو را میپرستیم و از تو مدد میخواهیم ». انسان مؤمن سخنش این است: « خدایا ما به تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشت داریم ». روحیه والای جوان بالاتر است از اینکه خود را به چیزهای پست و ناچیز بفروشد؛ استعدادهای عظیم جوان نشان از قیمت و ارزش او دارد، رشد او زیاد خواهد بود اگر این قیمت را به ارزانی نخواهد بفروشد. دنیا و آن چه در دنیاست ارزش ما را ندارد، ولی غافل از این که ما را به بیش از اینها خریدارند و غافل از این که اینها قیمت یک لحظه ما نیستند. نه اینها، بلکه تمام الماسها و طلاها و نقرهها و تمام زمین و حتی تمام بهشت، قیمت یک لحظه ما نیست. جوان در یک لحظه میتواند بیش از زمین و بیش از بهشت به دست بیاورد، میتواند به رضوان و لقاء الهی برسد که «ورِضْوانُ من اللهِ أَکْبَر». اما در یک عمر به پشیزی قانع شدهایم و خوشحال هم هستیم. درست مثل این که طبیبی که در هر ساعت میتواند ده هزار تومان به دست بیاورد، یک سالش را به صد کیلو ذرت بفروشد؛ زهی تجارت پوچ.« والعصر»؛ به تمام این دورهها سوگند؛ « إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر»، که انسان با این همه سرمایه، در خسارت مدفون است. چرا؟ چون سرمایههایش رشدی نکرده یا چون روحیه سالم خود را نگاه نداشته و در طلب بزرگیها نرفته و سودی نبرده است. درست است این انسان به ثروت و قدرت و پست رسیده و زیاد شده است، اما خود انسان کم شده و اسیر گشته و اسارتش علامت حقارت اوست. عامل این خسارتها، عصرها و دورهها و محیطها نیست؛ بلکه عامل اصلی خود انسان است. عصرها مقدس اند، به دلیل سوگندی که خدا یاد میکند؛ این سوگند به ما یاد میدهد که عصرها مقصر نیستند و این انسان است که خسارت را میپذیرد. این انسان است که سرمایهاش را به جریان نمیاندازد و از فکر و عقلش استفاده نمیکند.
نتایج بلند همتی
نتایج بلند همتی
بلند همتی و داشتن عزم راسخ، جوان را به رشد و تکاپو دعوت میکند و اجازه نمیدهد زندگی انسان یکنواخت و راکد بماند. بلند همتی، بزرگی و وقار، غیرت و حیا و شجاعت و عزت نفس به همراه دارد. جوان اگر بداند همه مکارم عالی در بلند همتی و عزم راسخ است، هیچگاه خود را دنبال رو مکاتب و افکار بیگانه قرار نمیدهد و حاضر نیست فکر و وقت با ارزش خود را صرف هر نوع اندیشه و آیینی کند. جوان مسلمان باید اسوه ای شود تا دیگر جوانان از ادیان و مذاهب دیگر او را الگوی خود قرار دهند؛ و الگو و اسوه شدن جز با بلند همتی به دست نمیآید. امیرالمؤمنین علی (ع) در روایات متعددی آثار بلند همتی را بیان میفرمایند، که به چند مورد آنها اشاره میکنیم: « اَلْحِلمُ وَ الْأَناة تُوأَمانِ یَنْتَجِهُما عُلُوِّ الْهِمَّه؛ بردباری و وقار دو همزادند که از بلند همتی زائیده میشوند ».اَلْکَرَمُ سَحَةٌ عُلُوِّ الْهِمَّه؛ کرم داشتن زائیده بلند همتی است ». « اَلْفِعْلُ الْجَمِیلُ یُنْبِیءُ عَنْ عُلُوِّ الْهِمَّه؛ کردار زیبا گویای بلند همتی است ». « شُجاعَهٌ الرَجُلُ علی قَدْرِ هِمَّتِه ؛ شجاعت مرد به اندازه همت اوست ».بنابراین، جوان با بلند همتی که در طبیعت وجود خود نهادینه شده، ارزش خود را پیدا میکند؛ برعکس اگر جوانی سست همت باشد، علاوه بر اینکه فضیلتش را از بین میبرد، انسان را پست میکند و از پی رفتن به مقامات عالی و اهداف بلند مانع میشود. امام صادق(ع) در روایتی شیوا میفرمایند: « سه چیز انسان را از رفتن در پی مقامات عالی و اهداف بلند باز میدارد: ا. کوتاهی همت 2. چاره اندیش نبودن 3. سستی اندیشه ».کوتاهی همت نتایجی در شخصیت و سیره زندگی جوان میگذارد؛ امام علی(ع) فرمودند:
« مَنْ صَغُرَتْ هِمَّتُهُ بَطَلَتْ فَضِیلَتُهُ؛ هر که همتش کوچک باشد، فضیلتش از بین برود ». بیماری دیگری که از کوته همتی و سستی اراده حاصل میشود، حسادت نسبت به دوستان است. جوانی که همت و اراده او متوقف شود و به امور پست بپردازد، به کمها و به زشتیها قانع و راضی میشود. امام علی(ع) فرمودند:« لاهمّةَ لِمَهینٍ؛ انسان پست، همت و اراده ندارد ». و نیز فرمودند:« مِن صِغَرِ الهمّةِ حَسدُ الصّدیقِ علی النِّعمة؛ حسادت بر نعمت دوست، از دون همتی است». گاه همت و اراده بلند، مسیر زندگی جوان را تغییر میدهد. اگر همت، بلند باشد و در مسیر عقل و فطرت قیام کرده باشد، ماندگار است و صاحبش را نیز ماندگار خواهد کرد.
همت و عزم راسخ
همت و عزم راسخ
ویژگی ممتاز دوران جوانی « همت و عزم راسخ » میباشد. اشتیاق به حرکت و فعالیت جوان را دائماً به تصمیم گیریهای بزرگ و سخت وا میدارد. گاهی میخواهد آن قدر درس بخواند که استاد شود، گاه به کارهای فنی و حرفه ای علاقه نشان میدهد و عزم به یادگیری آن میکند، گاه میخواهد انواع ورزشهای رزمی را تعلیم ببیند و… عزم و تصمیم هر جوانی به همت او بستگی دارد؛ ویژگی بارز دوران جوانی همین تصمیمات و همتهای بلندشان است. لازمه کارهای بزرگ که خداوند دوست دارد، داشتن عزم راسخ و همت عالی است. رسول اکرم (ص) میفرمایند: « خداوند متعال کارهای والا و شریف را دوست دارد و کارهای پست و حقیر را خوش ندارد ».بنابراین، جوانی که همت پست و دنیایی تمام تصمیمش شده و چشمش را کور کرده است، هیچگاه موفق به تصمیم و همت والا نمیگردد. امام علی (ع) میفرمایند: « قدر الرجل علی قدر همّته …؛ ارزش آدمی به قدر همت اوست». همت عالی آن قدر مسئله مهمی است که اهل بیت (ع) نیز از خداوند متعال مسئلت داشتند. امام سجاد (ع) در دعایشان این گونه از خداوند درخواست مینماید: « بار خدایا، از گواهی و شهادت عادلانهترین آن را از تو مسئلت دارم و از عبادت با نشاطترین آن را، و از همت عالیترین آن را». متأسفانه برخی از جوانان شرافت و افتخار را در تحصیلات کذایی و به روز بودن و افکار غربی و مادیات میدانند، لکن امام باقر (ع) میفرماید: « هیچ شرافتی چون بلند همتی نیست ».
ارزش جوان عابد
ارزش جوان عابد
چه زمانی و چگونه جوان میتواند « عابد» باشد؟هر گاه در جوان چند ویژگی ذیل باشد، میتوان او را عابد نامید:
الف: پارسایی؛ که او را از محرمات مانع شود.
ب: سکوتی که او را از سخنان بیهوده باز دارد.
ج: بیمی که هر روز به گریه او از ترس خدا بیفزاید.
د: شرم و حیایی که باعث شود وی در خلوت از خدا حیا نماید.
ارزش جوان عابدی که میتوانسته به هر کاری دست بزند، ولی فهم و درک او اجازه نداده تا جسم و نفس او رها گردد. عبادت که نوعی شکرگزاری منعم است، را وظیفه خود دانسته و ارزش چنین جوانی را جز خداوند کس دیگری نمیداند. پیامبر (ص) میفرمایند: « خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه بر فرشتگان مینازد و میفرماید: بنگرید این بنده مرا، به خاطر من از شهوت خویش دست کشیده است ». همچنین حضرت عیسی (ع) فرمودند: « همچنان که بیمار به غذا مینگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمیبرد، دوست دار دنیا از عبادت لذت نمیبرد و با یافتن شیرینی دنیا و دوستی ثروت، شیرینی آن را در نمییابد ». چگونه جوانی که از پیروی هوای نفس و شهوت خودداری نمیکند، از عبادت لذت ببرد؟ عبادت خالصانه آنست که جوان به کسی جز پروردگارش امیدوار نباشد و از چیزی جز گناه نترسد. در ارزش و فضیلت جوان عابد همین بس که رسول خدا(ص) فرمودند:« برتری جوان عابدی که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته، بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده، همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردم است ».
شاید این سئوال مطرح گردد که فلسفه عبادت چیست؟ و چرا جوان خدا را باید عبادت کند؟
در پاسخ میتوان گفت که فلسفه عبادت آنست که جوان یاد خدا را فراموش نسازد و اخلاق الهی را رها نکند و از اوامر و نواهی خداوند غفلت نورزد؛ همواره کوشش کند مبادا خودش را از طاعت خدا بی تقصیر بداند، زیرا نمیتوان خدا را آن گونه که شایسته است، پرستش کرد. بهترین عبادت سپاسگزاری از خداوند است؛ چرا که سپاسگزاری عبادت آزادگان است. پس خدا را به گونه ای عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. هر گاه خدا بنده ای را دوست بدارد با انجام کاری هرچند اندک از او خشنود میشود. و سخن امام سجاد(ع) را عرضه کن که فرمود: « او به خاطر نعمتهایی که به من داده، شایسته این عبادت است». پس ای جوان! قدرتت و نیرویت را خرج علم و عبادت خداوند بنما.
کلیپ روز جوان
کلیپ روز جوان
نماهنگ علی اکبری ها
جوانان از منظر معصومین عليهم السلام
جوانان از منظر معصومین عليهم السلام
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده ان الله بعثنى بشيرا ونذيرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشيوخ ثم قرا «فطال عليهم الامد فقستقلوبهم».
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مىكنم كه آنها دلى رقيق تر وقلبىفضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمتالهىبشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمانمحبتبستند ولى پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.سپسبه اين آيه اشاره فرمود كه دورهاى طولانى بر آنها گذشت و دلهايشان زنگ قساوتگرفت.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): « الشاب الجواد الزاهد هو احب الى الله من الشيخ البخيلالعابد».
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوبتر از پيرمرد عابدى است كه بخل بورزد.
امام على(علیه السلام): «اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوب الذنوب والتهجم علىالسيئات».
از تمايلات ناروا اعراض كنيد (شهوات نفسانى را ترك گوييد) كه شما را به وادىگناهكارى مىكشاند و غافلگيرانه شما را در آغوش سيئات مىافكند.
امام على(علیه السلام):(لاتقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم).
آداب و رسوم زمان خودتان را با زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد، زيرا آنانبراى زمانى غير از زمان شما آفريده شدهاند.
امام على(علیه السلام): «لاتترك الاجتهاد فى اصلاح نفسك فانه لايعينك عليها الا الجد».
هرگز از مجاهده و كوشش در اصلاح خويش باز نايست زيرا چيزى جز سعى و كوشش تو رادر اين كار يارى نخواهد كرد.
امام على(علیه السلام): «اياك و صحبه من الهاك و اغراك فانه يخذلك و يوبقك».
بپرهيز از رفاقتبا كسى كه اغفالت مىكند و فريبت مىدهد كه سرانجام مايه خوارىو هلاكتخواهد بود.
امام على(علیه السلام): «اقمعوا هذه النفوس فانها طلقه ان تطيعوها تنزع بكمالى شر غايه».
اين نفوس سركش را مقهور كنيد كه خودسر و بىقيدند. اگر خواستههاى آنهارا پيروى نماييد سرانجام شما را در بدترين پرتگاه مىافكنند.
امام على(علیه السلام): «غلبه الشهوه تبطل العصمه و تورد الهلك».
غلبه و فرمانروايى شهوت، مصونيت اخلاقى را از بين مىبرد و آدمى را به وادىهلاكت مىرساند.
امام على(علیه السلام): «اولى الاشياء ان يتعلمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالااحتاجوا اليها».
بهترين چيزى كه شايسته است جوانان ياد گيرند چيزهايى است كه در بزرگسالى موردنيازشان است.
امام صادق(علیه السلام): «يا معشر الاحداث اتقوا الله و لاتسالوا الروساء، دعوهم حتىيصيروا اذنابا».
ابان بن تغلب گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم مىفرمود: اى گروهجوانان از خدا بترسيد و گرد فرمانروايان ستمكار نگرديد، آنان را ترك كنيد تااز مقام بزرگى تنزل كنند و دنبالهروى جامعه باشند.
امام جواد(علیه السلام): «اياك و مصاحبه الشرير فانه كالسيف يحسن منظره و يقبحاثره».
از رفاقتبا شرور بپرهيز كه مانند شمشير، ظاهرى خوب و اثرى بد دارد.
امام جواد(علیه السلام): «راكب الشهوات لاتقال عثرته».
كسى كه بر مركب شهوات خويش سوار است (و خودسرانه مىتازد) هرگز از لغزش و سقوطرهايى نخواهد داشت.
على عليهالسلام:
«من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكنتاديبه بسيرته تاديبه بلسانه، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناسو مودبهم»
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد قبل از آموزش ديگران به آموزش خودبپردازد و بيش از آن كه به زبان آموزش دهد با سيرت و رفتار آموزش دهد، آن كهبه آموزش و پرورش خويشتن بپردازد بيشتر سزاوار ستايش است تا آن كه به آموزش وپرورش ديگران مىپردازد…..
جوان در قرآن کریم
جوان در قرآن کریم
قرآن درياى ژرفى از حقايق و معارف است كه هيچ غواصى را ياراى دستيابى به عمق و ژرفاى آن نيست مگر پيامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است كه هركس به قدر ظرفيت وجودى خويش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گيرد و عطش كمال خواهى خود را با آب حيات آيات آن فرو مى نشاند.
براى آنان كه بخواهند و روح خود را آماده دريافت و پذيرش حق سازند، همه چيز در قرآن هست، چرا كه خود فرموده است: «لارطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» (۱) (هيچ تروخشكى نيست مگر آن كه در كتاب مبين است) و بايد نيز چنين باشد زيرا كلام حق است و پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم كلام باشد و هم كلام ختم. چون كه بالاتر از قرآن هيچ كلامى نتوان يافت و پس از صاحب قرآن نيز هيچ رسولى نخواهد آمد تا كلامى از حق بر او نازل گردد.
اكنون بايد كه جان هايمان را به قرآن بسپاريم و دل هايمان را در مسير وزش نسيم حيات بخش آن قرار دهيم و به حق، آن را امام و پيشواى خود بدانيم كه فلاح و رستگارى ما در پيروى و عمل به تعاليم نورانى آخرين كتاب آسمانى است.
براى آشنايى با يكى از درهاى ارزشمند درياى ژرف قرآن بررسى كوتاهى پيرامون «جوان» در قرآن در زير مى آيد، به اميد آن كه روزنه كوچكى باشد براى مشاهده گوشه اى از نعمت ها و حكمت هاى فراوان اقيانوس بيكران معارف قرآن .
در آيات قرآن مجيد، ۱۰ بار به «جوان» اشاره شده كه در همه آن ها كلمه «فتى» و مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به كار رفته است. اين تعبير به نوبه خود درس و تذكر مهمى براى ما است كه «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و بايد اصول جوانمردى يعنى پاكى، گذشت، شهامت و رشادت را رعايت كند.
كلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به كار رفته كه شامل موارد زير است:
۱- حضرت ابراهيم (انبياء / ۶۰)
۲ و ۳- دوست و رفيق حضرت موسى (كهف / ۶۰و۶۲)
۴- حضرت يوسف (يوسف/۳)
۵-همراهان حضرت يوسف در زندان (يوسف/۳۶)
۶و۷- اصحاب كهف (كهف /۱۰و ۱۳)
۸-خدمتگزاران حضرت يوسف در زمان پادشاهى (يوسف /۶۲)
۹و۱۰- كنيزان مومن (نساء / ۲۵) و (نور/۳۳)
قرآن درباره حضرت ابراهيم مى فرمايد: «قالوا سمعنا فتى يذكر هم يقال له ابراهيم» (۲) (آنان گفتند ما جوانى ابراهيم نام را شنيده ايم كه بت ها را به بدى و زشتى ياد مى كرد)
در شان نزول آيه فوق آمده است كه:
بت پرستان بعد از پايان مراسم جشن بزرگى كه در بيرون شهر برگزار شده بود وقتى كه به شهر بازگشتند و وارد بتخانه شدند با صحنه اى روبه رو گشتند كه هوش از سرشان پريد. به جاى آن بتخانه آباد با تلى از بت هاى دست و پا شكسته و به هم ريخته مواجه گرديدند و فريادشان بلند شد كه چه كسى اين بلا را بر سر خدايان ما آورده است؟ گروهى كه تهديدهاى ابراهيم رانسبت به بت ها در خاطر داشتند و طرز رفتار اهانت آميز او را با اين معبودهاى ساختگى مى دانستند گفتند: ما شنيديم جوانى از بت ها به بدى ياد مى كرد كه نامش ابراهيم است.
طبق بعضى از روايات حضرت ابراهيم در آن هنگام ۱۶ سال داشت. با اين حال تمام ويژگى هاى جوانمردان يعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعيت در وجودش جمع بود.(۳)
قرآن ابراهيم و پيروانش را به عنوان الگو و سرمشق نيكو معرفى مى كند و مى فرمايد:
«قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه» (۴) (همانا در ابراهيم و پيروان او براى شما الگو و سرمشق نيكويى است) همچنان كه پيامبر بزرگ اسلام (ص) را الگو و سرمشق مردم مى داند:
«لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه» (۵) ( به تحقيق در پيامبر خدا (ص) براى شما الگو و سرمشق است)
اصحاب كهف يكى از داستان هاى بسيار جالب و آموزنده قرآن است كه در دو مورد، از آن ها به «جوان» تعبير شده است: «اذاوى افتية الى الكهف فقالوا ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيئ لنامن امرنا رشدا» (۶)
(آنگاه كه جوانان در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت كردند، پروردگارا در حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتى كامل فراهم گردان)
«نحن نقص عليك نبأهم بالحق انهم فتية امنوا بربهم وزدناهم هدى» (۷)
(ما داستان اصحاب كهف را به درستى بر تو نقل مى كنيم. آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم)
داستان اصحاب كهف بسيار مفصل و جالب است. در اينجا تنها به قسمت كوتاهى از آن از زبان امام صادق (ع) اشاره مى كنيم. آن ها در زمان پادشاه جبار و گردن كشى بودند كه اهل كشور خود را به بت پرستى دعوت مى كرد و هركس دعوت او را اجابت نمى كرد به قتل مى رساند. گروهى از مردم كه خداى يكتا را پرستش مى كردند و ايمان خود را پنهان داشته بودند تصميم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسير به چوپانى برخورد كردند. او را به پرستش خداى يگانه دعوت نمودند ولى نپذيرفت اما سگ چوپان به دنبال آن ها راه افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن ها در پايان روز به غارى رسيدند و تصميم گرفتند مقدارى در غار استراحت كنند. خداوند خواب را بر آن ها چيره كرد و همان گونه كه در قرآن فرموده است آن ها آن قدر خوابيدند كه شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعيت ديگرى جاى مردم شهر را گرفتند و …(۸)
اصحاب كهف پس از خواب طولانى ۳۰۹ ساله به اراده الهى بيدار شدند تا آيت و نشانه اى باشند بر رستاخيز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قيامت، قرآن مى فرمايد: «وكذالك اعترنا عليهم ليعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاريب فيها (۹)
(و اين چنين مردم را متوجه حال آن ها كرديم تا بدانند وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست)
قرآن از اين افراد به عنوان جوان و جوانمرد ياد نموده است. در روايتى از امام صادق(ع) وارد شده كه فرمودند: تمام اصحاب كهف پير و مسن بودند و خداوند به علت ايمانشان آن ها را «جوان» ناميد. كسى كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه نمايد (جوان) و (جوانمرد) است. (۱۰)
در پايان بعضى از درس هاى انسان سازى آيات فوق را كه براى همه به خصوص جوانان عزيز عبرت آموز است، يادآور مى شويم:
۱- شكستن سد تقليد و جدا شدن از همرنگى با محيط فاسد و داشتن استقلال فكرى در برابر اكثريت گمراه و توجه به اين كه اصولاً انسان بايد سازنده محيط باشد نه ساخته محيط .
۲- هجرت از محيط آلوده و تحمل انواع محروميت و كاستى ها براى حفظ ايمان
۳- تكيه بر مشيت خدا و استمداد از لطف او و اميدوارى به رحمت و هدايت حق و امداد الهى در دشوارترين شرايط و محيط.
۴- توجه هميشگى به آخرت و زندگى پس از مرگ (۱۱)
پي نوشت :
۱- انعام / ،۵۹ ۲- انبياء/،۶۰ ۳- تفسير نمونه ج ۱۳ ص ۴۳۵و ،۴۳۶ ۴- ممتحنه /،۴ ۵-احزاب /،۲۱ ۶- كهف /،۱۰ ۷- كهف /،۱۳ ۸-تفسير نمونه ج ۱۵ ص ۳۹۵ و ،۳۹۶ ۹- كهف /،۲۱ ۱۰- ميزان الحكمه ج ۵ ص ،۱۰ ۱۱- با استفاده از تفسير نمونه ج ۱۵ص ۴۰۱ تا ۴۰۳