(بانو)
این روزها نامحرمان تورا بالفظ (بانو) صدایت میکنند وبا پای مجازی تا اتاق خوابت هم آمده اند.
چرا دعای فرجمان مستجاب نمی شود....
دعای فرج می خوانیم اما سکوت میکنیم و گاهی لذت هم می بریم سینماست دیگر …
مروج فرهنگ….فرهنگ #دین#انسانیت #ایرانی بودن
نه ببخشید سینما این روز ها یعنی بی حجابی ،یعنی دین داری تعطیل ،یعنی ازایرانی بودن خود نفرت داشتن ….یعنی کشوری دروغگو ،ناامن ،بسته وبدون آزادی….
چقدر راحت حجاب را در سینمای کشورمان حذف کردند .
و چقدر راحت تر از آن بی عفتی را به خون جوانان و خانواده های کشورمان تزریق می کنند…
گفتم فیلم من همسرش هستم را ببینم راه ابراز علاقه به همسر را یاد بگیرم …از شروع تا پایان فیلم جز بد حجابی و خیانت به همسر چیزی ندیدم….
فیلم من مادر هستم که بی بندوباری علنی در خانواده ،مشروب یک امر عادی …و باز عامل همه این موارد بی حجابی …
فیلم ارغوان همان تکرار بی بندو باری خیانت به همسر و…..دوباره عامل آن بی حجابی….
وفیلم شهرزاد…
اصلا انگار سینما و سینما گران نه اسلام می شناسند و نه ….
خدا به ما رحم کند خودمان که به خودمان رحم نمیکنم ….
به نظرتان چرا دعاهایمان مستجاب نمی شود .چرا دعای فرجمان ….
ثبت نام بانوان مدافع حرم
هیچ وقت یک ایرانی را تهدید نکنید
آدابي از عبوديت
نویسنده: حضرت امام خمینی(ره)
از آداب عبودیت این است که جز قدرت حق، قدرتی را نپذیرند و جز ثنای حق و آنکه از اولیاء حق است، ثنای کسی را نگویند. ما بندگان هستیم که هیچ نداریم و هیچ نیستیم و هر چه هست قدرت الهی است… همه چیز را از خدا بدانید ما بنده ضعیفی هستیم که هیچ نیستیم ، هر چه هست او هست و هر چه داریم از او داریم .[1]
[لذا] کسانی که با خدا باشند، توجه به خدا و ایمان به خدا داشته باشند، خداوند انها را از تمام ظلمتها، از تمام تاریکیها خارج میکند و به حقیقت نور میرسند. ایمان به خدا نور است. ایما به خدا باعث میشود که تمام تاریکیها از پیش پای مومنین برداشته بشود، ایمان خدا باعث میشود که مومنین در نور خدا غرق شوند. ظلمتهای استبداد، ظلمتهای اختناق، ظلمتهای وابستگی به غیر، ظلمتهای ظلم، مومنین از این ظلمتها نجات پیدا میکنند. کسانی که به خدا توجه دارند و مقصد آنها مقصد الهی است، از تمام انواع ظلمات، ظلمات مادی، ظلمات معنوی نجات پیدا میکنند و در دریای نور غرق میشوند.[2]
منبع: روح عرفانی روحالله/ محمد رضا رمزی اوحدی، توسعه فرهنگ قرآنی،1378 ص 85.
.[1] صحیفه نور، جلد 8، ص195و196.
[2]. صحیفه نور جلد 6، ص 91.
چگونگي توجه به مفاد قرآن
نویسنده: حضرت امام خمینی(ره)
قرآن همه چیز است…قرآن الفاظ نیست، از مقوله چیزهای سمعی و بصری نیست، از مقوله اعراض نیست، لیکن متنزلش کردهاند. برای ماها که کور و کر هستیم، تا آنجایی که بشود این کور و کرها هم از آن استفاده بکنند آنهایی که آن استفادها را میکردند، انها وضع تربیتشان یک جور دیگری بود، وضع تلقیشان از قرآن به یک نحو دیگری بود، وضع توجهشان به مبدا قرآن از آن[مبدا] نازل شده است یک وضع دیگری بود…به یک آدمی که کور است شما چطور میتوانید بفهمانید که نور چیست؟! با چه حرفی؟ غیر از آنکه[بگویید] نور یک چیزی است[که فضا را] روشن میکند، چطور آن کسی که نور را دیده میتواند به آن آدمی که نور را ندیده افهام کند؟[1]
منبع: کتاب روح عرفانی روح الله/ محمد رضا رمزی اوحدی/ موسسه توسعه فرهنگ قرآنی، 1378.
[1] تفسیر سوره حمد، ص43و45.
قيام لله
نویسنده: حضرت امام خمینی(ره)
قیام لله، مقدمه سیر الی الله است. اول مرتبه قیام است. «قل انّما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله» اصحاب سیر هم این را منزل اوّل دانستهاند شاید هم مقدّمه باشد و منزل نباشد، … یک موعظه به وسیله موجودی که خودش او را انتخاب کرده است. میفرماید که به آنها بگویید: «انّما اعظکم بواحدة» فقط یک موعظه، اینکه قیام کنید برای خدا، همه چیز و همه مسایل از اینجا شروع میشود که «قیام للّه» باشد. انسان نهضت کند برای خدا، بایستد برای خدا و از خواب بیدار بشود، کانّه میفرماید که به این خوابها و به این بیهوشها بگو که: من به شما یک موعظه دارم و آن این است که: برای خدا از جا برخیزید، قیام کنید، برای خدا راه بیفتید و ما همین یک موعظه را هم تا حالا گوش نکردهایم و برای او راه نیفتادهایم، راهمان برای خودمان است.[1]
منبع: کتاب روح عرفانی روح الله/ محمد رضا رمزی اوحدی/ موسسه توسعه فرهنگ قرآنی، 1378.
[1]. تفسیر سوره حمد ص 49.
علم نزد نااهلان
نویسنده: حضرت امام خمینی(ره)
انسان خود خواه است مگر از این جلد بیرون برود وهمه کمالات را منحصر به آن علمی را که یافته است و ادراک کرده و خوانده است، [میداند] فقیه خیال میکند غیر فقیه چیز دیگری نیست در عالم، عارف هم خیال میکند غیر از عرفان چیزی نیست، فیلسوف هم خیال میکند غیر از فلسفه چیزی نیست، مهندس هم خیال میکند غیر از هندسه چیزی نیست… آنچه باید با آن راه را باید با آن راه را پیدا کند، همان مانع میشود؛ آن علمی که باید انسان را هدایت کند مانع از هدایت میشود، علمهای رسمی همه همینطوریند، انسان را از آنچه باید باشد محجوب میکند. خودخواهی میآورد، وقتی علم در قلب غیر مهذب وارد بشود انسان را به عقب میبرد و هر چه زیادتر انبار شود مصائبش زیادتر است … و من نمیدانم کی ماها باید خودمان را مهذب کنیم که لااقل این علوم رسمی از خدا مانعمان نشود؟ از ذکر «الله» مانعمان نشود؟ این هم خودش یک مسالهای است که اشتغال به علم اسباب این نشود که از خدا غافل شویم … ما از حجابهای ظلمانی بیرون نرفتهایم، توی حجابها میلولیم و تا آخر چه خواهد شد؟ علم در نفوس ما تاثیر نکرده الا تاثیر سوء علمها، علوم شرعیه و علوم عقلیه که آن بیچارهها اسمش را«ذهنیات» میگذارند آن محجوبها، میگویند[اینها] ذهنیات هستند یعنی عینیّت ندارند. اینها وسیله برای رسیدن به مقصد هستند، هر کدام ما را از آن مقصد باز دارد، دیگر علم نیست، حجاب ظلمانی است.[1]
منبع: کتاب روح عرفانی روح الله/ محمد رضا رمزی اوحدی/ موسسه توسعه فرهنگ قرآنی، 1378.
[1] . تفسیر سوره حمد، ص46، 47 و 48.
فهم و دريافت زبان قرآن
نویسنده: حضرت امام خمینی(ره)
من امیدوارم که ما این حجاب جحود را از قلبهایمان برداریم و از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را آشنا کند به لسان قزآن. زبان قزآن یک زبان خاصی است، ما آشنا بشویم به آن زبانی که با آن زبان، قرآن وارد شده است، قزآن مثل انسان میماند، قرآن یک سفرهای است که خدا پهن کرده برای همه بشر، یک سفره پهنی است، هر کس به اندازه اشتهایش از آن میتواند استفاده کند، اگر مریض نباشد که بی اشتها بشود، امراض قلبیه آدم را بی اشتها میکند، اگر مریض نباشد و اشتهای قلبش باشد از قرآن استفاده میکند، یک سفره پهن است که همه از آن استفاده میکنند… قرآن هم اینطوری است که سفره پهنی است برای همه، هر کس به اندازه آن اشتهایی که دارد و آن راهی که پیدا میکند به قرآن استفاده میکند …[1] قرآن کتاب آدم سازی است، برای آدم ساختن آمدهاند، کتاب حیوانسازی نیست، کتاب تعمیر مادیت نیست، همه چیز است، انسان را به تمام ابعاد تربیت میکند مادیات را قبول دارد، در پناه معنویات و مادیات را تبع معنویات قرار میدهد.[2]
منبع: روح عرفانی روحالله/ محمد رضا رمزی اوحدی، توسعه فرهنگ قرآنی،1378.
[1]. تفسیر سوره حمد، ص73 و 74.
[2]. صحیفه نور، جلد 7، ص16.
ترك علاقه به دنيا
نویسنده: حضرت امام خمینی(ره)
علائق را باید کم بکنید، علاقهها باید کم بشود، طبیعتاً ماها از اینجا میرویم، علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم فرقی به حال ما نمیکند. شما فرض کنید که علاقه داشته باشید به این کتابتان یا نداشته باشید، کتاب مال شما است، از آن استفاده می کنیدف علاقه داشته باشید به این خانه یا نداشته باشید، این خانه مال شماست استفاده هم میکنید، علاقه را کم کنیدف علاقه را تا میتوانید از بین ببرید. آنچه انسان را گرفتار میکند آن علاقهای است که انسان دارد و آن هم مبدأش همان حبّ نفس است. حبّ مسند، حبّ ریاست دردی است که انسان را به هلاکت میرساند … ما خودمان را خیلی مهذب و صحیح[میدانیم] و برای آن حبّ نفسی که داریم خودمان را یک آدم کامل میدانیم و همه دیگران را معیوب میدانیم و به عیبشان ایراد میگیریم. در آن شعر هست که شعرش را نمیخواهم بخوانم، که یک آقایی به یک کذایی اشکال کرد. او گفت: من همه اینها که می گویی، هستم اما تو آنطور که مینمایی هستی؟![1]
منبع: روح عرفانی روحالله/ محمد رضا رمزی اوحدی، توسعه فرهنگ قرآنی،1378.
[1] تفسیر سوره حمد، ص50و51.