رسم بندگی...
رسم بندگی در کلام امام
- امام حسین علیه السّلام فرمودند:
مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِ؛
هر که خدا را، آنگونه که سزاوار اوست، بندگی کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند.
بحار الأنوار، ج 71، ص 183
اقتدار نظامی ضرورت حفظ استقلال و عزت کشور
سردار «حسین سلامی» جانشین فرمانده کل سپاه :
- امروز ضرورت خوداتکایی و استقلال در توسعه قدرت دفاعی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود و ما افتخار داریم که در تولید، توسعه و گسترش همه جنگافزارها کاملاً براساس استعداد و توان داخلی خود عمل کرده و مستقل هستیم
- آمریکاییها همواره برای حل چالشهای خود از قدرت نظامیشان استفاده کردهاند و این قدرت را ابزار سیاسی خود میدانند لذا همیشه اولویت آنها را در مواجهه با نظامهای مخالفشان دیدهایم و معتقدیم اگر آمریکاییها در طرف مقابل خود اقتدار نظامی نبینند آن وقت مسائل سیاسیشان را در هوا، دریا و زمین حل میکنند
-در دیپلماسی هستهای، آمریکاییها همواره از گزینه نظامی سخن گفتند اما جرأت نداشتند در این خصوص اقدامی کنند و برای این است که آنها در مقابل ما احساس اقتدار نمیکردند و همه موضوعات از طرف آنها با احتیاط، احترام و نگرانی دنبال میشد و دلیل آن نیز این است که میدانند عواقب حمله به ایران برایشان بسیار مخرب است
-هر دشمنی بخواهد به عزت و استقلال ملت ایران خدشهای وارد کند آنها را در هر نقطهای از جهان که باشند دنبال میکنیم
- اگر امروز کشور ما در میان این همه ناامنی منطقه و محاصره همهجانبه مسیر پیشرفت را طی میکند به خاطر اقتدار ملت تحت رهبری حکیمانه رهبر معظم انقلاب است
- مطمئنم همان بدعهدیها و تعاریف ناعادلانه و ساختگی که در روابط بینالملل ساخته میشود در FATF هم وجود خواهد داشت. اصلاً موضوع پولشویی و گردش مالی به سمت گروههای تروریستی مطرح نیست والا داعش با کدام پول و حمایت چه کسی به وجود آمد
-اگر ما نیرنگ سیاسی آمریکا را بپذیریم و به آنها اعتماد کنیم باید بدانیم آنها برابری و مساوات در تعامل را نمیپذیرند و ما مجبور میشویم از دستاوردهای خودمان دست بکشیم و براساس ملاحظات آنها زندگی کنیم در حالی که میدانیم آنها تاکنون هیچ دردی از هیچ مظلومی را دوا نکردهاند و این منطق آنها است.
- این سادهلوحی است که فکر کنیم آمریکاییها در معاهدات خود عادلانه، منصفانه و مردانه عمل میکنند
سردار بسيجي
سردار بسيجي
روز بيست و يکم فروردين ماه سال 1378، دلاور مردي از سرزمين خون رنگ ايران، با آتش خشم گروه تروريستي منافقين به خون خود غلتيد و به سالار خود، امام شهيدان، حضرت ابا عبدالله الحسين(علیه السلام) پيوست و به نداي هل من ناصر او لبيک گفت و به آرزوي ديرين خود که شهادت در راه خدا بود نائل گشت. سردار رشيد اسلام سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، درحالي که به تنهايي از منزل به قصد محل کار خود در ستاد فرماندهي کل قوا خارج شده بود، از سوي عناصر آموزش ديده گروه خونخوار منافقين مورد حمله ناگهاني قرار گرفت.
ترور اين فرمانده شجاع دوران پر حماسه دفاع مقدس، حلقه اي از زنجيره تلاش هاي بي ثمر منافقين زبون براي حفظ روحيه در هم شکسته عوامل خود، پس از پايان جنگ تحميلي و شکست رژيم صدام حسين در آن و نيز کسب رضايت آمريکا و اسرائيل و پرداخت بخشي از هزينه هاي لازم براي ادامه حيات و حضور در کشورهاي غرب و در عراق در سايه رژيم دژخيم بعثي بود.
شهيد بزرگوار صياد شيرازي از معدود نظامياني است که از بدو ورود به ارتش طاغوت، در زمان رژيم شاهنشاهي، سعي مي کرد تا بر اساس اعتقاد مذهبي خود، عمل کرده و در ماه ها اوج گيري نهضت اسلامي مردم ايران، تلاش مي کرد تا با پيروي از ديدگاه هاي حضرت امام خميني (ره) در مسير حرکت انقلابي مردم ايران قرار گيرد. او در آن هنگام از افسراني بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بودند. او در اين مرکز تلاش مي کرد تا افکار انقلابي را در بين همکاران خود مطرح نموده و آن ها را به همسو شدن با مردم دعوت نمايد.
مثل پروانه
مثل پروانه
کوچه غرق غزل ما شده تا برگردی
نازنین! خانه مهیا شده تا برگردی
مثل پروانه بزن چرخ و بیا خانه من
در دلم پنجره ای وا شده تا برگردی
به تمنای وصالت همه گل ها خندان
غنچه ها نیز شکوفا شده تا برگردی
انبساطی است در اجزای فلک با عشقت
قطره اشک چو دریا شده تا برگردی
چهره ماه تو از هیچ نظر غایب نیست
چشم من غرق تماشا شده تا برگردی
نوبت سلسله حضرت ابراهیمی است
کعبه عشق مصلا شده تا برگردی
خون گل ریخته در خاک ز آزار خزان
کربلا خاک مسیحا شده تا برگردی
در هوای گل رخسار تو چون صبح بهار
فرش گلزار دل افزا شده تا برگردی
نظم و نظام
نظم و نظام
نظم و نظام و قدرت کشور ز لشکر است
لشکر درون کشور چون جان به پیکر است
هر مشکلی ز زر و سیم آسان شود ولیک
لشکر ز هر چه ز زر و سیم برتر است
ملکی که نیست بهره ور از ارتش و سپاه
چون کشتی شکسته ز سکان و لنگر است
ایران همیشه مرکز گردان نامدار
بوده است و روزگار بر این گفته داور است
امروز نیز ارتش ایران ز هر جهت
آماده دفاع مقدس ز کشور است
نیروی بازوان ز انرژی یا علی است
شمشیر پهلوان وطن، تیغ حیدر است
يک حق دروني
يک حق دروني
از سردار شهيد علي چيت سازيان – که در قله ي بلندي از تقوا و معنويت زندگي مي کرد – خاطراتي جالب و ارزنده اي نقل شده است. برخي از آن ها از کرامت هاي او حکايت مي کند. نمونه هايي که در سال 66 اتفاق افتاده گوياي اين مدعاست:
*-در حال کندن سنگر و آماده شدن براي دفع پاتک دشمن بالاي قله بوديم که علي آقا رسيد. گفت: کسي نيست از ما پذيرايي کند.
فوري چند تا کمپوت باز کرديم و روي يک سنگر روباز دور علي آقا حلقه زديم. همين که هسته ي آلبالو را در دهانش مي چرخاند، گوش هايش را تيز کرد. خمپاره اي زوزه کشيد و خورد به سينه ي کوه.
علي آقا گفت: يک حسي به من مي گويد که عراقي ها نمي توانند ببينند ما با هم کمپوت مي خوريم.
آخرين نفر که داخل سنگر اجتماعي شد، خمپاره به جايي که ما نشسته بوديم، اصابت کرد. (1)
*-علي آقا با تيم شناسايي از ميان شيار کوه “برده هوش “بالا مي آمد.
با ديدن آن ها گفتم: بچه ها، علي آقا دارد از گشت مي آيد: بساط چاي را آماده کنيد.
کنار سنگر رسيد و سلام کرد. چاي تعارف کرديم برنداشت. گفت: همه داخل سنگر و بعداً چاي.
همه داخل سنگر اجتماعي روي قله رفتيم. خمپاره زوزه کشيد و دقيقاً همان جا منفجر شد که يک دقيقه پيش چاي تعارف مي کرديم.
چاي را سر کشيد و گفت: وقتش نرسيده بود.
*- اوايل سال 66 بود که علي آقا بچه هاي اطلاعات و عمليات را جمع کرد و گفت: بيايد هم قسم بشويم که از حالا تا دو سال در جبهه بمانيم، فقط دو سال.
همه متحير شديم. قبلاً مي گفت جنگ زمان و مکان نمي شناسد. ما وقف جبهه ايم… يک سال بعد خودش شهيد شد و دو سال بعد جنگ تمام شد. همه فهميدند علي آقا براي چه پيمان دو ساله گرفته بود.
شهید خرازی در نگاه بزرگان
شهید خرازی در نگاه بزرگان
شهید خرازی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا :
او (حسین خرازی) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیرهای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانهروزی خدا و نبرد بیامان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.
درود بر او و بر همه همسنگرانش که خود نامش حسین بود و لشگرش نیز همنام مولایش امام حسین)علیه السلام)
شهید خرازی از منظر حجتالاسلام والمسلمین محمدی عراقی:
درود بر او که صادقانه در میدان خونبار جهاد فی سبیلالله قدم نهاد و سرافراز و پرافتخار در خیل اولیای خاص الهی راه کمال پیمود و با عزت و افتخار به سوی ملکوت اعلی و سراپرده قرب الی الله عروج نمود. «طوبی لَهُم و حُسنُ مَآب.»
آری، شهید خرازی قبل از شهادت نیز شهید زنده بود. او با چهره محبوبش و سیمای نورانیش حکایت از جهشی جدید و تقربی نوین برفراز قلل بلند عزت و کرامت به مقام عندالرب شتافت.
شهید خرازی از منظر سردار صفوی فرمانده سابق سپاه :
ما برادر عزیزی را از دست دادهایم و چه مشکل است دنیا را تحمل کردن بعد از رفتن این عزیزان، خدایا! حسین خرازی ما را در آخرت نزد صدیقین قرار بده و یاد او را به دل ما پایدار ساز.
نحوه ی شهادت شهید خرازی
نحوه ی شهادت :
او با آنکه یک دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوقالعادهاش هیچگاه احساس کمبود نمی کرد و برای تامین و تدارک نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی مینمود.
در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی شد پشت جبهه انتقال یابد. در عملیات کربلای 5، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپارهای در نزدیکیاش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفندماه 1365 در جوار قرب الهی ماوا گزید؛ سردار دلاوری که همواره در عملیات پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی میرفت.
او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبههایها بود و وقتی به خط مقدم می رسید، گویی جان دوبارهای می یافت؛ شاد می شد و چهرهاش آثار این نشاط را نمایان می ساخت.
شهید خرازی پرورش یافته مکتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفتهاش آنچنان از زلال مکتب حیاتبخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود که کمترین شائبه سیاستبازی و جاهطلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمی یافت.
در عملیات کربلای 5، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپارهای در نزدیکیاش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد
این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی که داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شکوفههای سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید. در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف کرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.
آثارباقی مانده از شهید :
همواره سعیمان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم، که شهدا راهشان، راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
… ما لشکر امام حسینیم، حسینوار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین(ع) را در آغوش بگیریم، جز این نباید کلامی و دعایی داشته باشیم که «الّلهُمَّ اجعل مَحیایَ، مَحیا محمدّ و آلِ محمد و مَماتی، مَماتَ محمّد وَ آلِ محمد.
اخلاق شهید خرازی
اخلاق شهید خرازی :
او با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت میکرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینهزنی و عزاداری میپرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.
حساسیت فوقالعادهای نسبت به مصرف بیتالمال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش میکرد و میگفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه میکنند و به جبهه میفرستند بیهوده هدر ندهید. آنچه می گفت عامل آن بود. به همین جهت گفتارش به دل مینشست.
حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود.
نیمههای شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشکر سرکشی نموده گاه، اگر پتوی کسی کنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او می کشید.
او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی میکرد.
شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمیشد.
شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمیشد.
او معتقد بود؛ هرسرنوشتی که برایمان رقم میخوردو هرچه که به سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
دقت فوقالعادهای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان میآورد که: سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.
دائماً به فرماندهان ردههای تابعه سفارش میکرد که در امور مذهبی برادران دقت کنند.
همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی ها، خاکی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی پیرایگی از ویژگیهای او بود.
شهید خرازی در دوران دفاع مقدس :
شهید خرازی در دوران دفاع مقدس :
با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یکسال خدمت صادقانه در کردستان راهی منطقه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جاده آبادان-اهواز در منطقه دار خوین تشکیل شده بود و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد؛ منصوب گشت.
خطی که 9 ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانهای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد. این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچههای رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختیها و مشکلات بر آنها نشد بلکه هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند.
درعملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقیها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
شهید خرازی در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپههای رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمندطریقالقدس بود که تیپ امام حسین(ع) متشکل از رزمندگان اصفهان تشکیل شد. چیزی نگذشت که این یگان به لشگرارتقاء یافت و حاج حسین درمقام فرماندهی آن رشادتهای بی نظیری خلق کرد. در عملیات فتحالمبین دشمن را در جاده عینخوش با همان تدبیر فرماندهیاش حدود 15 کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر نمود. یگان او در عملیات بیتالمقدس جزو اولین لشگرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به سزایی داشت.
درعملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود. دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگافزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقبنشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه …
از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشگر، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد.
در عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود. دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگافزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقبنشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.
از بیمارستان یزد – همانجایی که بستری بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شدهام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان میآیم.
در عملیات والفجر 8، لشگر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او به عنوان یکی از بهترین یگانهای عمل کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت و پیروزیهای چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزو پیچیدهترین مناطق جنگی بود، به دست آورد.
درعملیات کربلای 5 در جلسهای با حضور فرماندهان گردانهاو یگانها از آنان بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: هرکس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این، یکی از آن عملیات عاشقانه است و از حسابهای مادی خارج است.
لشکر او در این عملیات توانست با عبور از خاکریزهای هلالی که در پشت نهر جاسم ؛ از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت ؛ شکست سختی به عراقی ها وارد آورد. عبور از این نهر بدان جهت برای رزمنگان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژهای شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند.
هدایت نیروهای خط شکن در میان آتش و بیاعتنایی او به ترکشها و تیرهای مستقیم دشمن و ایثار و از خودگذشتگی او، راه را برای پیشروی هموار کرد و بالاخره با استعانت از الطاف الهی در صبح آن فتح و پیروزی، حاج حسین با خضوع و خشوع به نماز ایستاد.