مفسر قرآن
فاضل گرامی سید نور الدین جزایری در کتاب خود «خصایص الزینبیه »چنین نقل می کند:
«روزگاری که امیرالمومنین (علیه السلام )در کوفه بود ،زینب (سلام الله علیها )در خانه اش مجلسی داشت که برای زن ها قرآن تفسیر و معنی آن آشکار می کرد . روزی«کهیعص »را تفسیر می نمود که ناگاه امیر المومنین (علیه السلام )به خانه ی او می آمد و فرمود ای نور و روشنی چشمانم ! شنیدم برای زن ها «کهیعص»را تفسیر می نمایی ؟ زینب ( سلام الله علیها )گفت :آری . امیرالمومنین (علیه السلام )فرمود:این رمز و نشانه ای است برای مصیبتها و اندوهی که به شما و عترت و فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله )روی می آورد . پس آن گاه زینب (سلام الله علیها )گریه کرد ،گریه ی با صدا _____________صلوات الله علیها !
منبع : کتاب سیمای حضرت زینب سلام الله علیها در آینه تاریخ ،اعظم شبیری ،ص84
زینب (سلام الله علیها )الگوی مروت
زینب (سلام الله علیها )الگوی مروت
مقصود از مروت آن است که انسان به جاییی برسد که خود خواهی و خوشی خودش را کنار بگذارد و راحت و خوشی دیگران را بخواهد هر چند زحمت خودش باشد . کسی را با مروت می گویند که جور کش و زحمت کش دیگران باشد . پذیرایی از یتیمان از کربلا تا شام حتی با جیره ی غذایی خود تا آنجا یی که دیگر قو ّتی نباشد. که نماز شب را ایستاده بخواند به علت ضعف و قوای بدنی نشسته می خواند . الله اکبر از این همه مروت که در و جود عمه ی سادات است.
منبع : کتاب کتاب سیمای حضرت زینب در آینه تاریخ
زینب سلام الله علیه الگوی قوت قلب
زینب( سلام الله علیه) الگوی قوت قلب
این نیروی بزرگوار به قدری نیرومند و به اندازه ای با شهامت بود که نه تنها بابر ابن زیاد در برابر ابن زیاد در دربار شومش اظهار قوت قلب نمود و او را از یک تصمیم ناپسند باز داشت واو را به عنوان پسر مرجانه خطاب کرد ،بلکه در بازار عمومی که مردم به تماشا آمدخه بودند از هیچ نیرویی بیمناک نشد و چون قهرمان دلاوری که بر همه سیطره و تسلط خود را مسلم بداند، در برابر سیل مردم شروع کرد به خطبه خواندن و کلمات مهیج او همه را به گریهه و ناله انداخت . شهامت و قدرت منطق این عقیله ی وحی بود که علت قیام حسینی شد و جهانیان را به یک حقیقت مسلم دینی ارشاد و راهنمایی کرد.
منبع: کتاب سیمای زینب س در آینه تاریخ ،اعظم شبیری ،ص 57
حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس یزید
در مجلس یزید ،حضرت زینب س سخن را به اوج می رساند. در برابر پادشاه طغایانگر پیروز و مغرور می ایستد و بی توجه به او سخنانش را می گوید. در باره ورود حضرت زینب به مجلس یزید تعبیر خاصی وجود دارد .می گویند حضرت زینب در حالی که کم ارزش ترین لباس خودرا برتن داشت ،پا به مجلس یزید نهاد .این تعبیر به خوبی وضعیت روحی و جسمی حضرت زینب س را روشن می کند ،که افزون بر همه مصیبت ها ،لباس ژنده نیز مشکل دیگری بود.امروزه ،هنگامی که آدمی با کسی یا با دشمنی یا با مردم روبرو می شود و لباسی مرتب برتن ندارد ،احساس حقارت ،کوچکی و یا ضعف می کند. همه موجبات ضعف برای زینبس و همه اسباب قوت برای یزید فراهم بود ؛اسباب مادی . جز یک مورد که سبب اصلی ترین توان و قوّت زینب س و ضعف یزید بود و آن ایمان زینب س به خدا و بی ایمانی یزید به خدا بود . زینب سحس می کرد که متعهد و در حال جهاد است و از راه خدا دفاع و به تکلیف خود عمل می کند ،ولی یزید درست بر خلاف او بود .
منبع:کتاب زینب شکوه شکیبایی ،نویسنده امام موسی صدر ،ص25
دو رکعت نماز مقبول مانع عذاب آخرت می شود
نماز عبادتی است که نظیر آن وجود ندارد. آثار و برکاتی که برای نماز ذکر شده، برای هیچ عبادت دیگری وارد نشده است. نماز دو گونه است: واجب و مستحب. نماز های واجب نمازهایی است که به صورت روزانه و در وقت مشخص خوانده می شود و ترک آن عقاب و عذاب خداوند را در پی دارد.
نماز مستحب، نمازی است که اقامه آن واجب نیست و به همین دلیل ارزش و ارج بسیاری دارد. نماز های مستحب یا نوافل (نفل به معنای زاید و افزون است) نیز دو دسته اند: نوافلی که برای آن ها دستور و روش داریم، مانند نافله های روزانه، نماز پدر و مادر، نماز حاجب، نماز استغاثه و … . دسته دوم نیز نوافلی است که دستوری برای آن ها نداریم، مانند این که فرد دو رکعت نماز مستحب بخواند.
امام صادق (علیه السلام) در فضیلت و جایگاه نماز فرمود: من قَبِلَ الله منه صلاهً واحدهً لم یعذّبه؛ اگر خداوند از کسی دو رکعت نمازش را قبول کند، او را عذاب نمی کند.
یعنی یک نماز مقبول، از عذاب اخروی که پایان ندارد، جلوگیری می کند.
درباره فضیلت نماز های مستحب و نوافل در حدیث آمده است که: نماز های نافله، به منزله هدیه است و در هر صورت پذیرفته می شود.
البته با همه تأکید و تشویقی که درباره انجام نماز های مستحبی است، ادای آن ها باید از روی علاقه و عشق باشد و انسان، بر خودش آن ها را تحمیل نکند. سعی کند که ابتدا آمادگی روحی و علاقه و کشش قلبی بیابد، آنگاه به انجام آن ها بپردازد. در نماز های مستحب برخی ارفاق ها وجود دارد که در نماز های واجب نیست که برای جذب بیشتر افراد است، از جمله اینکه:
نماز مستحب را هم می توان ایستاده خواند، هم نشسته.
در نماز مستحب، می توان فقط سوره حمد را خواند و به رکوع رفت.
در نماز مستحب، شک میان رکعت اول و دوم، نماز را باطل نمی کند و نمازگزار می تواند تصمیم بر هر کدام بگذارد.
انجام کم و زیادهای اشتباهی در نماز مستحب، سجده سهو ندارد.
برای نماز های واجب، بهتر است انسان به مسجد برود ولی درباره نوافل چنین دستوری نیست.
این ساده گیری ها برای تشویق افراد به این عبادت های سازنده است. حتی اگر نماز مستحب را کسی در وقتش نتوانست بخواند، قضای آن را می تواند انجام دهد، که در اینصورت، طبق حدیث، خداوند به فرشتگان مباهات کرده و می فرماید: به بنده ام بنگرید! چیزی را که بر او واجب نکرده ام، قضا می کند! (و در حدیث دیگری افزوده شده که: شما را شاهد می گیرم که او را آمرزیدم)
منبع: پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی
جایگاه والای زینب سلام الله علیها
جایگاه والای زینب سلام الله علیها
درآن ساعتهای بحرانی که قوی ترین انسان ها نمی توانند بفهمند چه باید بکنند، زینب کبری سلام الله علیها فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین بن علی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید.
زینب سلام الله علیها به جایی رسید که فقط پیامبران میتوانند به آن جا برسند. امام خامنه ای(۱۳۷۰/۰۸/۲۲)
چرا عبدالله همسر حضرت زینب(سلام الله علیها) به کربلا نرفت؟
چرا عبدالله همسر حضرت زینب(سلام الله علیها) به کربلا نرفت؟
حضرت زینب(سلام الله علیها) با اجازه شوهرش عبدالله بن جعفر به کربلا رفت . عبدالله بن جعفر نه تنها به حضرت زینب اجازه حضور در کربلا را داد، بلکه به دو فرزند خویش اجازه داد همراه حضرت زینب (سلام الله علیها) به کربلا بروند.مرحوم شیخ مفید مینویسد: وقتی خبر شهادت حسین(علیه السلام) و عون و محمد (فرزندان عبدالله بن جعفر)، در مدینه به گوش عبدالله رسید، گفت: “انا لله و انّا الیه راجعون” یکی از غلامان وی در مقام تأسف برآمدو گفت: این مصیبت از ناحیه حسین به ما رسید!عبدالله بن جعفر از سخن او سخت ناراحت شد و برآشفت و گفت: آیا درباره حسین(علیه السلام) چنین میگویی؟! به خدا سوگند! خودم نیز آرزوداشتم هرگز از او جدا نشوم. اگر در کربلا حضور داشتم، در رکاب او میجنگیدم تا شهید شوم؛ زیرا او شایسته است جان فدایش شود. فرزندانم همراه برادرم و پسر عمویم کشته شدهاند و به پاداش صابران هم دست خواهند یافت.»آن گاه عبدالله متوجه اهل مجلس شد و گفت:« شهادت حسین به ما عزّت بخشید . اگر چه نتوانستم در رکاب حسین فداکاری کنم. اما فرزندانم با جانبازی خود حسین (علیه السلام) را خوب یاری کردند.» صحبت های عبدالله نشان از آن دارد که او نیز آرزوی شرکت در قیام امام(علیه السلام) را داشت، ولی برخی از عوامل مانع از حضور او در کربلا شد. نقل است عبدالله بن جعفر، پس از شهادت عموی خود امام علی(علیه السلام) شدیداً مطیع امام حسن و امام حسین(علیه السلام) بود و هیچ گاه در آشکار و پنهان مخالف دستور آنان عمل نمیکرد، بلکه وقتی “معاویه” دختر عبدالله “ام کلثوم” را برای یزید خواستگاری کرد، اختیار ازدواج آن دختر را به امام حسن و امام حسین(علیه السلام) واگذار نمود.شاید علت نرفتن او به کربلا این بود که امام(علیه السلام)، قیام را بر وی واجب نکرد، بلکه همان طور که درباره دیگران معمول داشت، اختیار قیام را به خود عبدالله گذاشت.
ثانیاً شاید عبدالله تشخیص داد ماندن او درمدینه ازجهات مختلفی که برای ما روشن نیست، به صلاح و مصلحت نزدیکتر است، ولی در عین حال، اگر حسین (علیه السلام) قیام و خارج شدن را واجب میکرد، زودتر از دیگران، دستور حسین(علیه السلام) را به مرحله عمل در میآورد. برخی دیگر احتمال دادند که عبدالله به این دلیل به کربلا نرفت که زینب (علیه السلام) فارغ البال تر بتواند رسالت خویش را در پیام رسانی خون شهیدان عملی سازد.
کتاب خانواده از منظر مقام معظم رهبری
کتاب خانواده از منظر مقام معظم رهبری
با توجه به تأکید مقام معظم رهبری بر موضوع سبک زندگی این کتاب دیدگاه های منحصر به فرد ایشان و نگاه ایشان به زن و نقش او در خانواده و ارائه دادن الگوی جامع خانواده ی اسلامی برای جوامع بشری را بیان می کند تا مخاطب آن، فقط زوج های جوان نباشند و هرکس می خواهد خانواده ای تشکیل دهد، یا تشکیل داده و در ابتدای راه است، یا سال هاست که زندگی مشترک را شروع کرده و اکنون در فکر زندگی مشترک فرزندان است، از رهنمودهای کتاب استفاده نماید. این مجموعه ماحصل بیش از یکصد سخنرانی در جلسات خطبه خوانی عقد، نشست اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده، دیدار مداحان در سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا( سلام الله علیها ) و جلسات با بانوان نخبه است.
ایشان همچنین به عنوان یک جامعه شناس، خانواده را به چشم هسته ی اصلی و سلول بنیادینی که بافت های جامعه را ایجاد می کند، نگاه کرده و به رسالت اجتماعی این نهاد، در راستای هدف نهایی تشکیل تمدن اسلامی توجه دارند: « هدف ملّت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است. »
عناوین کتاب شامل: «اهمیت ازدواج از نگاه اسلام»، «زن و شوهر مکمل هم هستند»، «عظمت خانواده سالم در جامعه اسلامی»، «پدیده تشکیل خانواده»، «تفاوت زن و مرد»، «برخورد غرب با زن»، «حجاب»، «تکریم زن در اسلام»، «نقش مادرانه زن»، «تأثیر زن روی فرزند و شوهر»، «اشتغال بانوان»، «خانه، محل آسایش و آرامش»، «اهمیت زن در کار خانه»، «راه های ایجاد آرامش در خانواده»، «تأثیر محیط خانواده بر فرزندان»، «زن و مرد لباس همدیگرند»، «مادیات در ازدواج»، «مراسم ازدواج»، «ازدواج حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها)»، «بروید با هم بسازید»، «جهاد زن، همراهی با کار خدایی شوهر»، «نقش زنان و همسران در انقلاب»، «تعامل با اهل خانه» و «لزوم تجدید نظر بر تحدید نسل» می باشد.
کتاب دختران آفتاب | یک داستان بلند درباره دختران ایران
برای انتقال مفاهیم از طریق کتاب، سبکها و شیوههای گوناگونی وجود دارد. گاه نویسنده برای انتقال یک مفهوم ساده مثل خیانت، از راه مقایسه و تحلیل علمی وارد میشود، گاهی از طریق بررسی روانشناسانهی یک یا چند رویداد با مخاطب در این باب سخن میگوید، گاهی از طریق شعر این ارتباط را با مخاطب برقرار میکند و منظورش را انتقال میدهد و گاهی هم با نوشتن یک داستان یا خلق یک رمان این منظور را حاصل میکند. این دو شیوهی اخیر، عمق نفوذ بیشتری در میان تودههای مردم دارد و بهدلیل زبان محاوره و جذابی که از آن بهره میگیرد، پیام را در آمادهترین حالات روحی یک فرد به او انتقال میدهد. شاید توجه رهبر انقلاب به این دو روش، یعنی شعر و رمان، برای انتقال مفاهیم بهویژه مفاهیم انقلاب اسلامی ایران، جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و مفاهیم دینی از همینرو باشد.
کتاب «دختران آفتاب» با استفاده از سبک «داستانمقاله» به بررسی و نقد و رد و اثبات مؤلفهها و مباحث و شبهات حوزهی زن و خانواده و جامعه میپردازد و میتوان گفت از موفقیت زیادی در این زمینه برخوردار است. مباحث در حین برگزاری یک اردوی دهروزهی دخترانهی دانشجویی از دانشگاه تهران اتفاق میافتد که بهقصد زیارت امام رضا علیهالسلام راهی مشهد شدهاند. به مناسبتهای مختلف و اتفاقاتی که میافتد، موضوعات مطرح و بررسی میشوند و به نتیجه میانجامند. راوی داستان دختری است به نام مریم که بهدلیل بیتوجهی مادر به محیط خانه در اثر توجه شدیدش به کار در بیرون از منزل و ایجاد گسست خانوادگی، دچار روحی رنجور و ناآرام شده است و تصمیم میگیرد برای تنبیه والدینش هم که شده، چند روزی آنها را بیخبر رها کند. به ذهنش میرسد که فرار کند، اما خوب که فکر میکند میفهمد آدم این کار نیست. در همین موقع، یاد اطلاعیهی اردوی زیارتی دانشگاه میافتد و بدون معطلی ساک مختصری آماده میکند و خود را به جمع زائرین میرساند. فاطمه که یکی از مسئولین برگزارکنندهی اردوست، با اخلاق خوش و آرامش و با وجود فقدان صندلی خالی، موجبات همسفر شدن مریم با آنها را فراهم میکند. او در طی سفر با همدلی و همراهی که با احساس بچهها دارد، از بروز جدل و درگیریهای لفظی بین آنها جلوگیری میکند و با استفاده از مطالب مرجع و مستند، به بحثها جهت مثبت میدهد.
نویسندگان این کتاب، آن را با روحیهی بچههای گرم هیئتی نگاشتهاند و بیشمار از اصطلاحات آنها در مکالمات کتاب بهره بردهاند. البته این مکالمات، محاورات قریب به دو دههی پیش است و از این جهت، هم نوستالژی خوبی برای کسانی است که در اواخر دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد، در سن راهنمایی و دبیرستان بودهاند و هم برای جوانان امروز این امکان را فراهم میکند که با محاورات آن سالها آشنا گردند و متوجه تغییر این محاورات در این بیست سال شوند و مثلاً بفهمند درگیریهای روحی دختران بیست سال پیش چه بوده و بین آنها چه کلماتی رواج داشته است و به این ترتیب، با دغدغههای آنها بهخوبی آشنا میشوند.
کتاب از فرازوفرودهای خوبی برخوردار است. ریزداستانهای جالبی در زمان اردو اتفاق میافتد و داستان زندگی بچهها و تجربیاتشان دیدنی است. گم شدن عاطفه یا حضور برادرش همزمان با برگزاری اردو در مشهد، داستان بمبگذاری در حرم امام رضا و شهادت جمع کثیری از مردم در روز عاشورا که مریم آن را اینگونه روایت میکند نیز جالب است:
«چند قدم دیگر رفتم و دوباره برگشتم بهسمت فاطمه.
– فاطمه جان!
سرش را بالا آورد اما اینبار نگاهش غریبه بود!
– التماس دعا، فاطمه جان!
– محتاجیم به دعا!
دیگر معطل نکردم و خودم را به کفشداری رساندم. میان دو نیروی متضاد گیر کرده بودم. یکی مرا به درون میکشید و دیگری به بیرون هل میداد. نگاهی به برگهی زیارت عاشورا کردم. سعی کردم بفهمم فاطمه کجا را میخواند. احساس کردم که حتی صدایش را هم میتوانم بشنوم.
– الهم اجعنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمت و مغفره.
کفشها را گرفتم. کفشهای خودم را گذاشتم روی زمین تا پایم کنم. دوباره صدای فاطمه آمد. صاف و شفاف!
– الهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.
رویم را برگرداندم بهسمت صدا. صدای مهیبِ شدیدی زمین و زمان را به هم ریخت. یا فاطمهی زهرا! احساس کردم چیزی جلوی صورتم منفجر شد. موجی از گرما از روی سروصورتم گذشت. چشمهایم سوخت و گوشهایم تیر کشید. بیاختیار فریاد زدم: یا فاطمهی زهرا! تازه بعد از آن بود که فهمیدم صدای انفجار از توی حرم بوده است… به یاد خواب دیشب افتادم. آتش! فاطمه!…»
فخر در کلام معصوم
قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) مِسْکِینٌ ابْنُ آدَمَ مَکْتُومُ الْأَجَلِ مَکْنُونُ الْحُلَلِ مَحْفُوظُ الْعَمَلِ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّهُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَهُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَهُ مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَه
امیر المؤمنین على (علیه السلام) فرموده است، آدمى زاده بیچاره و درمانده که مرگش پوشیده و بیماریها و دردهایش نهان است. و کردارش در نامه عملش جمع و حفظ مىشود. پشه آزارش مىدهد و با قطره آبی که در گلویش گیر کند، کشته مىشود و عرق بدنش او را بدبو مىسازد. آدمى زاده را که آغازش نطفه و پایانش مردار، با فخر چه کار است،. نه مىتواند خود را روزى دهد و نه مىتواند مرگ خویش را از خود براند.
روضه الواعظین و بصیره المتعظین ج۲ ص۴۱۳