گریستن در مصیبت امام حسین (ع)
با نگاهی به شیوه عزاداری برای امام حسین (ع) در اهل بیت (ع) میتوان دریافت که مهمترین آیین در عزاداری آن حضرت (ع) گریستن است که از آدم تا خاتم بر مصائب سیدالشهداء گریستهاند.[1]
احادیث و روایتهای فراوانی از معصومین (ع) در مورد گریه کردن بر مصیبت سیدالشهداء (ع)، گریه انداختن دیگران، اظهار کردن حزن برای سالار شهیدان و دیگر مواردی که دخالت مستقیم و یا غیر مستقیم به زنده نمودن شعائر حسینی (ع) دارد، نقل شده است که همه و همه بر اظهار نمودن حزن در مصیبت سیدالشهداء دلالت دارد.
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
“آگاه باشید که خداوند بر گریهکنندگان امام حسین (ع) از روی رحمت و مهربانی درود میفرستد."[2]
نه تنها پیامبران الهی برای حضرت اباعبدالله (ع) عزاداری کردند که اهل بیت (ع) نیز از رسول خدا (ص) تا حضرت حجت (ع) همه و همه در عزای آن حضرت گریه سر دادند و ناله زدند و میزنند.
[1] . برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب اشک حسینی (ع) سرمایه شیعه، عبدالحسین نیشابوری.
[2] . بحارالانوار: ج 44، ص 304.
تشکیل مجالس عزا
هر سال روز اول محرم تا روز عاشورا، پیراهن خونین و پاره پاره سیدالشهداء را از طرف عرش به طرف زمین معلق مینمایند. لذا از ابتدای محرم کلیه موجودات عوالم علویه بلکه مادیات عوالم سفلیه که تعلق به آن حضرت دارند، منقلب و عزادار و محزوناند.[1]
امام حسین (ع) فرمود: “به دوستان و شیعیان ما بگوئید در اقامه و برپایی ( مجالس) عزا و مصیبتهای ما همت و کوشش نمایید."[2]
در زمان ائمه اطهار (ع) نسبت به سختگیریهای حاکمان جور، مجالس و عزاداریها شدت و ضعف داشته است. اما در هر زمانی عزاداری در منازل دوستان اهل بیت (ع) ترک نشده است.[3]
در مورد کیفیت و مدت برگزاری مراسم عزاداری در حضور امامان شیعه (ع) نیز از روایات و شواهد تاریخی چنین بر میآید که بر خلاف ادعای پنهانی بودن این مراسم در زمان ایشان، امامان شیعه (ع) برای رسیدن به اهداف مقدس خویش سعی میکردند این مراسم را به صورت دستهجمعی، حتی در صورت امکان با حضور خانواده خویش، علنی و در ملأ عام و در هر فرصت ممکن برپا دارند.[4]
در روایتی از حضرت امام رضا (ع) رسیده است:
“آن کس که مصائب ما را بیاد آورد و بر مصائب ما بگرید، در قیامت با ما و در درجهای که ما هستیم خواهد بود و کسی که مصیبت ما را به یاد دیگران بیاندازد و خود بگرید و دیگران را بگریاند، روزی که چشمها گریان است چشم او گریان نخواهد بود. و کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما (مکتب ما) در آن احیاء میگردد، روزی که دلها میمیرد قلب او نمیمیرد."[5]
در سیره معصومان (ع) میبینیم در خفقانیترین شرایط برای امام حسین (ع) مجلس عزا برپا میکردند و گاه مجلس عادی را هم تبدیل به مجلس عزای امام حسین (ع) میساختند.
[1] . خصائصالزینبیه: ص49، خصیصه 19؛ ثمراتالعواد: ج 1، ص36.
[2] . منتهیالامال: وداع حضرت با اهل بیت خویش
[3] . احرام محرم: ص30.
[4] . سنت عزاداری و منقبتخوانی در تاریخ شیعه امامیه: ص 42.
[5] . عیون اخبارالرضا (ع): ج 1، ص 329؛ امالی شیخ طوسی: ج 1، ص 117، اقناعاللائم: ص 193.
آیا گفتن ذکر حسین علیهالسلام در سینهزنی و به اصطلاح شور تند و پشت سر هم، بی احترامی است و اشکال شرعی دارد؟ آیا این مصداق غنای روضهخوانی است؟
آیا گفتن ذکر حسین علیهالسلام در سینهزنی و به اصطلاح شور تند و پشت سر هم، بی احترامی است و اشکال شرعی دارد؟ آیا این مصداق غنای روضهخوانی است؟
ظاهرا مصداق غنا نباشد، اما باز یک توصیهای رهبر انقلاب داشتند به برخی از مداحان که تکرار این الفاظ ثمره چندانی ندارد و عین عبارت این بود که فرمودند “این مداحی شما، نوحهخوانی شما باید حکم یک منبر آموزنده را داشته باشد". یعنی قصیدههایی را بخوانید ، مطالبی را داشته باشید که مردم بر معرفتشان نسبت به ائمه اطهار علیهمالسلام و تاریخی که گذشته است، وقایعی که در عاشورا اتفاق افتاده است اطلاع بیشتری پیدا کنند؛ باید یک منبر آموزنده باشد. و میفرمودند که تکرار این الفاظ ثمرهای ندارد. البته نمیتوانیم به طور کلی بگوییم حرام است؛ نه، حرام نیست و به عنوان یک فتوا نیست. به عنوان یک توصیه که به جای تکرار این الفاظ مطالبی گفته شود که برای مخاطبین ضمن اینکه عزاداری هست مفید هم باشد و بر معرفت آنها بیفزاید و چیز یاد بگیرند.
توسط حجتالاسلام والمسلمین فلاحزاده
آیا هروله کردن در عزاداری اشکال دارد؟
آیا هروله کردن در عزاداری اشکال دارد؟
اگر موجب وهن مذهب نباشد، یعنی دیگران سواستفاده نکنند علیه مکتب اهلبیت علیهمالسلام، اشکالی ندارد. ولی به طور کلی توصیه این است که از اینگونه اعمال در عزاداری ها پرهیز کنند.
در پاسخ سوال هایی که معمولا در مورد شیوه ی عزاداری و برخی از کارهایی که در عزاداری صورت میگیرد و اشکال شرعی هم ندارد مثل تعزیهخوانی و امثال اینها، وقتی سوال شده است، ضمن تایید آن عزاداریهای متعارف و متعادلی که از دیرباز بین مومنین مرسوم بوده اضافه فرموده اند:"بهتر آن است که مجلس ذکر مصیبت برپا کنند".پس معلوم است که اینگونه کارهای متعارف مثل هیئتهای عزاداری مثل سینهزنی و زنجیرزنی به طور متعارف اینها اشکالی ندارد و جزء شعائر دینی ما محسوب میشود. اما یک کارهایی که موجب وهن مذهب است در شان مومن نیست این کارها را انجام دهد و دشمنان علیه مکتب تشیع از آن سوءاستفاده میکنند ، آن کارها جایز نیست.
توسط حجتالاسلام والمسلمین فلاحزاده
یک عزاداری مورد رضایت اهلبیت علیهمالسلام چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
یک عزاداری مورد رضایت اهلبیت علیهمالسلام چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
در جواب باید عرض کنیم عزاداری دو حیث دارد: یک حیث محتوایی است و مطالبی که گفته میشود، یک حیث قالب و شیوه عزاداری است. از نظر محتوا آنچه که گفته میشود نباید مطالب حرام و خلاف شرع باشد، یعنی دروغ نباشد، غلو نباشد، موجب وهن مذهب نباشد، موجب تنقیص مقام اباعبدالله علیهالسلام و معصومین علیهمالسلام نباشد و همچنین موجب پایین آمدن مقام خود مومنین و عزاداران هم نباشد؛ یعنی از نظر محتوا مطالب مستند باشد، خلاف عقاید مکتب اهلبیت علیهمالسلام نباشد، خلاف مرام اهلبیت علیهمالسلام نباشد. نسبت به شیوه عزادارای اولا همراه با کار حرام نباشد مثل موسیقی حرام و امثال اینها، و موجب وهن مذهب هم نباشد، یعنی کاری نکنند که سوژه به دست دشمنان بیفتد و با این شیوه عزاداری که داریم، آنها علیه مکتب اهلبیت علیهمالسلام و پیروان مکتب اهلبیت علیهمالسلام تبلیغ سوء داشته باشند. اجمالا این را میتوانیم ویژگیهای عزاداری مناسب مورد رضایت اهلبیت علیهمالسلام برشماریم.
توسط حجتالاسلام والمسلمین فلاحزاده
پیامک عاشورایی
محرم شراره عشق ناب
- راه حسین، کوتاه ترین راه رسیدن به بهشت است.
- خون جاری عاشورا، تا ابدیت در رگ و ریشه آزادگی جاری است.
- حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از جهنم پلیدی هاست.
- عاشورا، عاشقانه ای آرام در قلب واقعه کربلاست.
- حسین، زیباترین نامی است که در شناسنامه بشر نوشته اند.
- عاشورا، صحنه نمایش فراگیر و فشرده تمامیت کارزار خوبی و بدی است.
- عاشورا، عرضه اثبات ظفرمندی انسان خداگونه بر سپاه ابلیس است.
- حسین، تفسیر بعثت، ترجمان نبوت و معنای امامت است.
- عاشورا، تداوم رسالت انسان در پهنه خلقت است.
- عاشورا، شراره عشق حق است که بر جان عاشقان حسین فرو می ریزد.
- ای خدا! جوششِ چشمه های عاشورا را در قلب ما جاری کن، و دل های ما را از زلال مهرش سیراب گردان.
- محرم، ماه محرم شدن در پیشگاهِ خدا و مَحرم شدن، با حسینیان است.
- عاشورا، انفجاری از نور بود و تابشی از حق، که بر اندیشه ها تجسم کرد.
- عاشورا، قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان. کیست که از این معبر عبور کند و قرار و پناه نگیرد؟
- عاشورا، تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف.
- هیچ نقطه ای در هویت هستی نیست که از حرکت و شعر و شعور عاشورایی خالی باشد.
- عاشورا، از جاذبه ها دل کندن و به جذبه دوست رسیدن است.
- محرم، ماه تجدید حیات بشریت است.
- عاشورا یک نیم روز بیش نیست که در آن، شهادت به روشنی بر سر تکلیف خویش ایستاده است.
- شهادت، طرحِ کربلاست و اسارت، شرح آن!
- این شمعِ وجودِ حسین است که محفلِ محرم را پیوسته روشن نگاه می دارد.
- حسین، نام آورترین نام و نامدارترین سردار بر چکاد روشنی هاست.
- حسین، تندیس ایمان و عشق الهی است.
- عاشورا، مجمعِ عمومی حماسه سازان هستی است.
- حسین(علیه السلام)، آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان است.
- محرم، حریم حرم خدا و حرمت سنت حسین(علیه السلام) است.
- کربلا، عمیق ترین زخمی است که بر پیکر زمین نشسته، و رساترین فریادی است که در دهلیز تاریخ پیچیده است.
- نخل ها، از سنگینی داغ تبار علی(علیه السلام) خمیده اند.
- حسین(علیه السلام)، حماسی ترین شاهنامه جهان است.
- عاشورا، بغضِ گریه را می شکند و جام سینه را از خون لبریز می کند.
- محرم، ماه آمیختگی با حسین و آموختگی از حسین است.
- محرم، تنها ماهی است که در تقویم ها با سرانگشت خونین ورق می خورد.
- تاسوعا، مقدمه جان فشانی و عاشورا، سرفصل دلباختگی در محضر حسین علیه السلام است.
- برای شناخت و معرفت حسین علیه السلام، باید از مرزِ تاسوعا و عاشورا گذشت.
- حادثه عاشورا، کمر تاریخ را شکست و ماندگارترین باور را بر پهنه زمان نگاشت.
- در نهمین منزل از ماه عاشقی، سیل اشک را به میهمانی خون دلِ دهمین منزل فرا می خوانیم.
- کربلا چرا تشنه ای؟ این اشک زلال و شیرین نسل هاست که قطره قطره بر پهنای گونه دلت می بارد.
- محرم، سیاه پوش لحظه های عاشوراست.
- نام حسین(علیه السلام) را مشعل راهمان می کنیم تا در بیراهه های پرپیچ و خم گمراهی، گم نشویم.
- خون حسین(علیه السلام) و یارانش، قبله نمای کمال و سعادت است.
- امروز، درِ بوستان سرای عاشورا، با مقتل خوانی گریه گشوده می شود؛ پس «ای اشک ها بریزید».
- آسمان نینوا، در محضر این همه خون، از وسعت آبی خویش شرمسار است.
- عاشورا، جاده ای پر عبور برای عاشقانه های جگرسوزِ آب است.
- امروز، دل ها در حُسن ختام زیارت عاشورا، سجده سجده در خون افتاده اند.
- نگاه کن؛ حنجره قتلگاه، روبه روی آتش بوسه ها چه پاسخی دارد: «این کشته فتاده به هامون حسین توست».
- قدم به قدم، صدای «یا حسین» در کربلا کاشته شده است؛ مراقب باشیم روی حُرمت لاله ها پا نگذاریم!
- پررنگ تر از خون، حدیثی در عاشورا نوشته نشده است که دل های کربلایی آن را بخوانند.
- عطر تربت کربلا بر دوش قلم های عاشورایی نشسته است تا بنویسند: لبیک یا حسین!
- عاشورا، صحن مطهری بود که اذن دخول آن، خون عباس علیه السلام است و توسل به باب الحوائج، کلید ارتباط با فلسفه عاشورا.
روز عاشورا
-روز عاشورا، روز به بار نشستن «خون» در سوگ پرپر شدن گل های محمدی است.
- روز عاشورا، روز استقامت در دین، به بلندای «صراط مستقیم» است.
- روز عاشورا، روز تماشای چگونه مردن برای آموختن چگونه زیستن است.
- روز عاشورا، روز مُحرِم شدن در حرم مُحرَّم است!
- روز عاشورا، روز عاشورایی شدن حق جویان و حق طلبان است.
- روز عاشورا، روز انجام بزرگ ترین مسئولیت «آدم» در دشوارترین شرایط است.
- روز عاشورا، روز دادن آنچه هست برای ایجاد آنچه باید باشد.
- روز عاشورا، روز پایداری و وفاداری در عصر غروب دین در روزگار بی تفاوتی-هاست!
- روز عاشورا، روز متفرق شدن دنیاطلبان و زرخواهان از محضر رهبر است.
- روز عاشورا، روز یادگیری رسم دین داری و آیین وفاداری است.
- روز عاشورا، روز هجرت آگاهانه و جانبازی عاشقانه در راه دوست است.
- روز عاشورا، روز انتخاب شهادت در عصر زندگی حاکمان جور است.
نماز اول وقت (بدون حضور قلب) هم انسان ساز است
کلُّ یومِ عاشورا
گفت : چند روز تا محرم مانده ؟
گفتم : محرم ؟ امروز عاشوراست …!
” خندید “
گفتم : مگر نشنیده ای کلُّ یومِ عاشورا ؟
” گریه کرد “
مسلم بن عقیل(ع),زندگی نامه مسلم بن عقیل(ع),شهادت مسلم بن عقیل(ع)
زندگی نامه مسلم بن عقیل(ع)
روزشمار حرکت حضرت مسلم به کوفه تا شهادت
15 رمضان 60: رسیدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بن عقیل به کوفه برای بررسی اوضاع
5 شوال 60: ورود مسلم بن عقیل به کوفه،استقبال مردم از وی و شروع آنان به بیعت
11 ذی قعده 60: نامه نوشتن مسلم بن عقیل از کوفه به امام حسین و فراخوانی به آمدن به کوفه
8 ذی حجه 60: دستگیری هانی،سپس شهادت او، خروج مسلم بن عقیل در کوفه با چهار هزار نفر،سپس پراکندگی آنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفی شدن در خانه طوعه. تبدیل کردن امام حسین«ع» حج را به عمره در مکه، ایراد خطبه برای مردم و خروج از مکه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و یاران به طرف کوفه.
9 ذی حجه 60: درگیری مسلم با کوفیان،سپس دستگیری او و شهادت مسلم بر بام دار الاماره کوفه
شناسنامه مسلم بن عقیل علیه السلام
جناب مسلم بن عقیل بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. مسلم همسر رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنیهاشم و کسی است که سید الشهداء او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت.
چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد. اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به شهادت رساند.
نامه های کوفیان
زمانی که دوازده هزار نامه با بيش از بيست و دو هزار امضا از طرف کوفيان به دست امام حسين عليه السلام رسيد، آن حضرت تصميم گرفت به نامه های ايشان پاسخ دهد. از اين رو، نماينده ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحيه مردم به کوفه فرستاد. به اين منظور، نامه ای برای ايشان نوشت و مسلم بن عقيل، عموزاده و شوهرخواهر خويش را به عنوان سفير و نماينده به کوفه فرستاد.
مأموريت خطير مسلم در سفر به کوفه، تحقيق درباره اين بود که آيا عموم بزرگان و خردمندان شهر، آماده پشتيبانی از امام حسين عليه السلام و عمل به نامه هايی که نوشته اند هستند يا نه؟ مسلم شبانه وارد کوفه شده، به منزل يکی از شيعيان مخلص رفت. خبر ورود مسلم در شهر طنين انداز گرديد و شيعيان نزد او رفت و آمد و با امام عليه السلام بيعت می کردند. در تاريخ آمده که دوازده، هجده و يا به نقل از ابن کثير، چهل هزار نفر با مسلم بيعت نمودند.
نامه مسلم در کوفه به امام حسین علیه السلام
مسلم پس از چهل روز بررسی اوضاع کوفه، نامه ای به اين مضمون به امام حسين عليه السلام نوشت: «آنچه می گويم حقيقت است. اکثريت قريب به اتفاق مردم کوفه آماده پشتيبانی شما هستند؛ فورا به کوفه حرکت کنيد». امام که از احساسات عميق کوفيان با خبر شده بود، تصميم گرفت به سوی اين شهر حرکت کند.
ورود ابن زیاد به کوفه
ابن زياد به همراه پانصد نفر از مردم بصره، در لباس مبدّل و با سر و صورت پوشيده وارد کوفه شد. مردم که شنيده بودند امام عليه السلام به سوی آنان حرکت کرده، با ديدن عبيداللّه گمان کردند آن حضرت وارد کوفه شده است. لذا در اطراف مرکبش جمع شده، با احساسات گرم و فراوان به او خير مقدم گفتند. پسر زياد هم پاسخی نمی داد و همچنان به سوی دارالاماره پيش می رفت تا به آنجا رسيد. نعمان بن بشير(حاکم کوفه) که گمان می کرد او امام حسين عليه السلام است، دستور داد درهای قصر را ببندند و خود از بالای قصر صدا زد: از اينجا دور شو.
من حکومت را به تو نمی دهم و قصد جنگ نيز با تو ندارم. ابن زياد جواب داد: در را باز کن. در اين لحظه مردی که پشت سر او بود صدايش را شنيد و به مردم گفت: او حسين عليه السلام نيست، پسر مرجانه است. نعمان در را گشود و عبيداللّه به راحتی وارد دارالاماره کوفه شد و مردم نيز پراکنده گشتند.
هانی بن عروه
مسلم می دانست دير يا زود عبيداللّه کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال او خواهد گشت و درصدد دستگيری و قتل او بر خواهد آمد. لذا تصميم گرفت جای خود را عوض کند و به خانه کسی برود که نيروی بيشتری در کوفه دارد، تا بتواند از نفوذ و قدرت او برای ادامه کار و مبارزه با حکومت ستمگر استفاده کند. به همين منظور خانه هانی بن عروه را برگزيد و هانی نيز به رسم جوانمردی، به او پناه داد. هانی بن عروه، از بزرگان کوفه و اعيان شيعه بوده، از اصحاب پيامبر (ص) به شمار می آيد.
دستگیری هانی
پس از آنکه ابن زياد از مخفیگاه مسلم به دست غلام خود باخبر شد، درصدد برآمد با زر و زور و تزوير، ميزبان او، هانی را دستگير کرده، زمينه را برای دستگيری مسلم و ديگر بزرگان فراهم سازد. هانی که ميزبان مسلم بود، می دانست عبيداللّه قصد دستگيری او را دارد. لذا بيماری را بهانه کرده، از رفتن به مجلس او خودداری می کرد. ابن زياد چند نفر را طلبيد و نزد هانی فرستاد.
آنان سرانجام هانی را نزد ابن زياد بردند. ابن زياد با ديدن هانی به او گفت که با پای خويش به سوی مرگ آمده است و درباره مسلم از او پرسيد. هانی منکر پناه دادن به مسلم شد. در اين هنگام عبيداللّه معقل، غلام خود را صدا زد و هانی با ديدن او، دانست که انکار سودی ندارد. عبيداللّه با تازيانه بر سر و صورت هانی زد و صورت و محاسنش را از خونش رنگين نمود، سپس دستور داد او را زندانی کنند.
طوعه زنی جوانمرد
مسلم، غريب و تنها در کوچه های کوفه می گشت. نمی دانست کجا برود. افزون بر تنهايی، هر لحظه بيم آن می رفت او را دستگير کرده، به شهادت برسانند. به ناگاه در کوچه ای، زنی را ديد که بر درِ خانه ايستاده است. تشنگی بر مسلم غلبه کرد. نزد آن زن رفته، آبی طلبيد. زن که طوعه نام داشت، کاسه آبی برای مسلم آورد. مسلم بعد از آشاميدن آب همانجا نشست. طوعه ظرف آب را به خانه برد و بعد از لحظاتی بازگشت و ديد که مرد از آنجا نرفته است. به او گفت: ای بنده خدا! برخيز و به خانه خود، نزد همسر و فرزندانت برو و دوباره تکرار کرد و بار سوم، نشستنِ مسلم را بر در خانه اش حلال ندانست.
مسلم از جای خويش برخاست و چنين گفت: من در اين شهر کسی را ندارم که ياری ام کند. طوعه پرسيد: مگر تو کيستی؟ و پاسخ شنيد: من مسلم بن عقيل هستم. طوعه که از دوستداران خاندان پيامبر (ص) بود، در خانه را به روی مسلم گشود و از او پذيرايی کرد.
سخنان عبيداللّه برای دستگيری مسلم
با آنکه مسلم تنها شده بود، ولی باز عبيداللّه از ترس او و يارانش از قصر بيرون نمی آمد. لذا به افراد خويش دستور داد همه جای مسجد را بگردند تا مبادا مسلم در آنجا مخفی شده باشد. آنان نيز همه مسجد را زير و رو کردند و مطمئن شدند که مسلم و يارانش آنجا نيستند. سپس عبيداللّه وارد مسجد شد، بزرگان کوفه را احضار کرد و گفت: «هر کس که مسلم در خانه او پيدا شود و او خبر ندهد، جان و مالش بر ديگران حلال است و هر کس او را نزد ما بياورد، به اندازه ديه اش پول خواهد گرفت».
تهديد و تطميع عبيداللّه کارساز شد و بلال، فرزند طوعه، به دليل ترس و به طمع رسيدن به جايزه، صبح زود وارد قصر شده، مخفیگاه مسلم را لو داد. عبيداللّه با شنيدن اين خبر، به محمد بن اشعث دستور داد به همراه هفتاد نفر مسلم را دستگير کنند.
امان دادن به مسلم و دستگيری او
مسلم در درگيری با سربازان عبيداللّه، حدود 45 نفر از آنان را از پای درآورد تا آنکه ضربه شمشيری صورتش را دريد. با اينکه مسلم زخمی بود، باز هم کسی يارای مقابله با او را نداشت. آنان بر پشت بامها رفته و سنگ و چوب بر سر مسلم ريختند و دسته های نی را آتش زده بر روی او انداختند. ولی مسلم دست از جدال برنمی داشت و بر آنها يورش می برد.
وقتی ابن اشعث به آسانی نمی تواند مسلم را دستگير کند، دست به نيرنگ زد و گفت: ای مسلم! چرا خود را به کشتن می دهی؟ ما به تو امان می دهيم و ابن زياد تو را نخواهد کشت. مسلم جواب داد: چه اعتمادی به امان شما عهدشکنان است؟ ابن اشعث بار ديگر امان دادنش را تکرار کرد و اين بار مسلم به دليل زخمهايی که برداشته و ضعفی که در اثر آنها بر او چيره شده بود، تن به امان داد. مرکبی آورده مسلم را دست بسته بر آن سوار کردند و نزد عبيداللّه بردند.
شهادت حضرت مسلم
کشتن مسلم را به «بکربن حمران احمری» سپردند، کسی که در درگيريها از ناحيه سر و شانه با شمشير مسلم بن عقيل مجروح شده بود. مامور شد که مسلم را به بام «دارالاماره» ببرد و گردنش را بزند و پيکرش را بر زمين اندازد.
مسلم را به بالای دارالاماره می بردند، در حالی که نام خدا بر زبانش بود، تکبير می گفت، خدا را تسبيح می کرد و بر پيامبر خدا و فرشتگان الهی درود می فرستاد و می گفت: خدايا! تو خود ميان ما و اين فريبکاران نيرنگ باز که دست از ياری ما کشيدند، حکم کن!
جمعيتی فراوان، بيرون کاخ، در انتظار فرجام اين برنامه بودند. مسلم را رو به بازار کفاشان نشاندند. با ضربت شمشير، سر از بدنش جدا کردند، و… پيکر خونين اين شهيد آزاده و شجاع را از آن بالا به پايين انداختند و مردم نيز هلهله و سروصدای زيادی به پا کردند.