اویس !من از تو غریب ترم !
07 آبان 1395
قبول ! تو از من خیلی عاشق تری . پاک تری . اصلاًهمه ی ((خیلی ها )) ما تو است. من فقط از تو خیلی غریب ترم.من! جوان قرن های دور از او !نه رویش را دارم ،نه بویش را .نه حتی تصویر کامل او را ! انگار کن که من بی راهه ای رفته ام.حتی تا انتها!کجایند آن رسولانی که نه سیزده سال ،فقط چند سال ،برای بازگشتم صبوری کنند؟کجایند آنهاکه برای باز آمدنم بگریند؟نفس بزنند،چنان دنبالم بدوند که رمق زانوانشان تمامی بگیرد ،نفس گفت و گویشان ببرد و باز رای آمدنم دعا کنند؟
اویس !من خیلی دورم .کسی از نسل غریب .نسل گریز پا !کجاست زمزمه ی محبتی که مرا به مکتب باز آورد ؟کی می رسد آن جمعه که زمزمه ی محبتی ….
اللهُمَ إِناَّ نشکُو إِلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنَا صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ غَیبَةَ وَ لِیِّنا.
منبع:کتاب خدا خانه دارد ،فاطمه شهیدی ،ص31