دلدادگی شهدا به امام حسین علیه السلام
پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم، ولی نه آن قدر که آلوده اش شوم و خویش را فراموش و گم کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن و حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم.
(سردار شهید حاج ابراهیم همت)
اگر روزی چشم از جهان فروبستم، چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راه بودم. چشم به راه ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا بیاید و از یاران او باشم… می خواستم ضریح امام حسین (علیه السلام) و سقای باوفایش را در آغوش بفشارم و خاک تربتش را توتیای چشم بنمایم.
(شهید مسعود تفنگچی)
زمانی در میان مکتب های مختلف سرگردان بودم، اما قلبی در سینه ام داشتم سرشار از محبت به حضرت علی (علیه السلام) و خاندان او و عشقی داشتم به امام حسین (علیه السلام) و عاشورای او که سفینه ی نجاتی بود برای نجاتم از میان افکار به هم ریخته
(شهید سید علی راشدی)
امام حین (علیه السلام) سرسلسله ی شیداییان عشق است و شیدایی را که به هر کس نمی بخشند. شیدایی حق، پاداش از خود گذشتی است. شهدا، کلید دارای کعبه ی شیدای هستند و کعبه ی شیدایی، کربلاست.
… آن که با پای اختیار، قدم در طریق کربلا نهاده است، می داند که خون، حرم سیدالشهداست و این نه رازی است که بر اغیار فاش شود.
(سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی) (1)
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
فلاح نژاد فرمانده گردان ما بود… همیشه اول نماز می خواند و بعد غذا می خورد، اشکهایش در نماز فراوان بود، دیدارش انسان را به یاد خدا می انداخت و صحبتش نیز روحیه بخش رزمندگان بود. در صحبتهایش عشق به کربلا و شوق دیدار امام حسین (سلام الله علیه) موج می زد.
روزی صبحانه به ما نرسیده بود و حسابی گرسنه بودیم. نزدیک ساعت 11 غذا آوردند، فلاح نژاد هم مهمان ما بود، مجبور شد قبل از نماز، ناهار را همراه ما صرف کند بعد از ناهار پرسید: وقت نماز شده؟ یکی از برادران گفت: پنج دقیقه از وقت اذان گذشته است. با تعجب و حیرت گفت: پنج دقیقه گذشت؟!… شتابان برای وضو حرکت کرد. نزدیک بود به منبع برسد که ناگهان گلوهله ای از بالا به طرف زمین سقوط کرد و صدای مهیبی را به اطراف پراکنده. پس از فروکش کردن گرد و خاک و دود، فلاح نژاد را دیدم که به طرف سنگر می آید. خوشحال شدم که او طوری نشده و سالم است…. چهره اش آرامتر از همیشه و طراوات از گونه هایش پیدا بود. اما بدون اینکه حرفی بزند و تعارفی کند، داخل سنگر شد و من هم به دنبال او رفتم ولی مشاهده کردم که دستش را روی قلبش گذاشته و کمی بعد دیدم دهانش پر از خون است و خون از آن بیرون ریخت… ترکش به قلبش اصابت کرده بود. خودش را به طرف روزنامه ای که در سنگر بود، کشاند… دیدم دستش را روی قلبش می گذارد و بر می دارد و روی روزنامه چیزی می نویسد… نگاهم به آن روزنامه افتاد ونوشته خونینش را خواندم که با خون قلبش نوشته بود:
(السلام علیک یا ابا عبدالله حسین) و در حالی که گل خنده برچ هره اش بود به دیدار معبود شتافت.(2)
منابع:
1- ماهنامه ی دیدار آشنا – شماره 56 و55، ص 53 و 52.
2- عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس ج3، ص 95 – 93.
جنگ تحميلي و شهادت طلبي و ايثار زنان ايران اسلامي
جنگ تحميلي و شهادت طلبي و ايثار زنان ايران اسلامي
در 31 شهريور سال 1359 در حالي كه جمهوري اسلامي ايران پس از گذشت يك سال و اندي مبارزه عليه ظلم و استبداد در حال تثبيت پايه هاي خود و استقرار آرامش بود، درگير جنگ تحميلي و نابرابر با همسايه غربي خود عراق شد اين كشور متجاوز ، از زمين و آسمان كشور عزيزمان را مورد حمله قرار داد.طبيعي بود كه مردان و زنان شجاع و باغيرت اين مرز و بوم كه در همه برهه ها ثابت كرده بودند با جان و دل خود به ميهن خويش عشق مي ورزند، به دفاع از كيان اسلام دربرابر تمامي كفر بپردازند. متأسفانه درباب حضور زنان در اين جبهه كمتر پژوهشي جدي صو رت گرفته است، ليكن در اين بخش سعي شده گوشه اي از اين مهم را بيان داريم.
كيفيت حضورزنان وايثارگري هاي آنان دراين برهه به دو شكل،مستقيم و غيرمستقيم، خلاصه مي گردد در شكل مستقيم، گرچه زنان ازحضوردرصحنه و خط مقدم معاف بودند، ولي با شروع جنگ و حملات موشكي،شهرها حالت تدافعي به خود گرفته و حضور زنان پررنگ تر شد
حضور مستقيم زنان:
درباره حضور مستقيم زنان نمونه هاي فراواني وجود دارد كه اين زنان علاوه بر فعاليت هاي مانند نگهباني از انبار مهمات، امداد رساني به رزمنده ها، حضور مسلحانه نيز داشته اند، از جمله اين زنان ايثارگر و شهادت طلب، نوشين نجار بوده است كه درباره اين حضور و فعاليت زنان مي گويد"كوكتل مولوتوف درست مي كرديم،گوني ها را پر از شن مي كرديم و در نقاط حساس خرمشهر مي چيديم، شب ها روي پشت بام مسجد جامع با اسلحه يك به يك نگهباني مي داديم و هر يك ساعت بار پستمان را عوض مي كرديم درهمان جريانات خرمشهر بود كه زنان ايثارگر و شهادت طلب اين مرز و بوم ثابت كردند كه زماني كه اسلام در خطر باشد ،مردانه مي جنگند و كسي به گرد پايشان نمي رسد، شهناز حاجي شاهي نمونه اي از اين زنان شهادت طلب شجاع است كه در خرمشهر مردانه مي جنگيد و وقتي رزمنده ها براي استراحت به عقب بر مي گشتند به سرعت مشغول آماده كردن غذا مي شد حضور اين زنان شهادت طلب محدود به خرمشهرنبود ، بلكه در جبهه هاي غرب و مناطق مرزي نيز اين زنان حضور فعال داشتند، خانم نواب صفوي، نوه نواب صفوي از جمله اين زنان بود كه براي ديده باني به طرف بهمن شير مي رفت و با اطلاعات مفيدي از دشمن بر مي گشت ، گويند يك روز در حالي بر مي گشت كه پيكر شهيدي را حمل مي كرد وگويي از عمليات چريكي بر مي گشت .
حضور غير مستقيم زنان
از جمله خدمات اين مرحله زنان مي توان به ايثار فرزندان خود در راه حيثيت و اصلاح جامعه اشاره كرد. هنوز يادمان نرفته است چه بسيار مادران سلحشورري بودند كه با تربيت اولاد صالح و معرفي آنان به مراكز بسيج جهت اعزام به جبهه قوت قلب مسئولين جنگ را سبب مي شدند ، امام قدس سره اين صحنه را اين گونه بيان مي فرمايند…» خدا مي داند در طول تاريخ مثل اين مادرها ما نداشتيم، الا كم كه فرزندانش كشته بشوند و بعد بيايد و بگويد كه نه من افتخار مي كنم. و.. عكس العمل اين مادرهاي جوان مرده ، را زنده نگه داشته وگرم نگه داشته، براي اين كه اينها هستند كه به ما شجاعت مي دهند«
جلوه ديگر ايثار اين زنان، ايثار همسران محبوب خود بوده است كه بهترين واصلي ترين تعلق خويش كه همسر باشد را با تمام مشكلات و دلبستگي ها تشويق و ترغيب به حضور در ميادين جنگ مي نمودند تا آنجا كه امام قدس سره زبان به مدح آنان گشوده و مي فرمايند »كجا ما از زنان ، آن قدرت و عظمت را ديده بوديم كه امروز داريم از مادران شهيد مي بينيم؟ كجا ما از زنان جوان آن فداكاري را ديده بوديم كه در دوران جنگ ديديم ، آنان همسران محبوبشان را به ميدان هاي جنگ مي فرستادند و عفت و امانت آنها را حفظ مي كردند تا آنها با خاطر آسوده در ميدان ها باشند « باز در حسن ختام اين بخش به سخني گهر بار و تمام كننده ازحضرت امام (ره) درباره حضور و جايگاه زنان ايثارگر در اين برهه مي پردازيم، امام درباره اين حضور مي فرمايند »زنان حق بيشترازمردان دارند، زنان مردان شجاع را دردامان خود بزرگ مي كنند، اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شوند ملت ها به شكست و انحطاط كشيده مي شوند«
ايثارگري زنان و نقش آن در پيروزي انقلاب اسلامي
ايثارگري زنان و نقش آن در پيروزي انقلاب اسلامي
بر هيچ كس پوشيده نيست كه زنان ايثارگر و شهادت طلب ايران ، نقش بسيار مهمي در پيروزي انقلاب اسلامي داشتند. حقيقتاً در مواردي نقش سنگين تر و مؤثرتري نسبت به مردان در جريان مبارزه ايفا كردند،.اهميت بيشتر اين موضوع زماني آشكار مي شود كه مي بينيم، زنان نه تنها در برخي موارد در صحنه مبارزه حضور جدي و فعال داشته ودر خط مقدم بودند،بلكه مشوق اصلي مردان وهمسران خويش براي شركت در مبارزه به حساب مي آمدند مصداق ديگر ايثار آنان تربيت فرزندان صالح براي ادامه راه و آينده نهضت اسلامي بود.اين نقش از اهميت ويژه اي برخوردار است ،شواهد نشان مي دهد كه زنان مسلمان در شهرهاي مختلف ، جلسات سياسي داير مي كردند،همچنين در تظاهرات خياباني به همراه فرزندان خردسال خود شركت مي كردند .
روشن است كه هيچ كس آنها را مجبور به انجام چنين كارهايي نكرده است .در هيچ قانوني نوشته نشده است كه زنان ايراني مجبورند حتي اگر كودك خرد سال دارند در تظاهرات عليه رژيم پهلوي شركت كنندوبه مبارزات مسلحانه بپردازند. تنها مسبب اين ايثار گري ها،عشق به اسلام وطن و حراست و حفاظت از آن است . امام خميني (ره) حضورزنان شهادت طلب و ايثارگررا در تظاهرات و ايستادگي هاي آنها در مقابل توپ و مسلسل را برخاسته از ايمان دانسته و صريحاً اعلام كردند كه خانم ها از شهادت نمي هراسند به تعبير امام خميني (ره) جرأت و شجاعت زنان ايران مانند يك معجزه بود حضور گسترده زنان در واقعه 17 شهريور كه 650 تن از آنان در ميدان شهدا به شهادت رسيدند ، ميزان شهادت طلبي و ايثار زنان اين مرز وبوم را نشان مي دهد
دستگيري زنان مبارز و شكنجه كردن آنها از سوي ساواك، نشانگر الگو پذيري زنان ايران از حضرت زينب (س) است ، مدارك واسناد نشان مي دهد كه ساواك در شكنجه كردن مبارزين هيچ تفاوتي ميان زن و مرد قايل نبود. عده اي از مبارزين تا آخرين لحظه زير شكنجه مقاومت كرده و حتي از گفتن نام حقيقي خويش خودداري مي كردند بسياري از بانوان دستگير شده، زير شكنجه ساواك به ، شهادت مي رسيدند. مهم ترين و برجسته ترين اصل كه روند پيروزي انقلاب را تسريع مي كرد، نقش شهادت طلبي زنان ايران و ترويج فرهنگ آن در ميان جامعه بود . امام خميني (ره) شهادت طلبي را تحول عظيم به شمار آورده و تأكيد نمودند كه شهادت طلبي بالاتر از اصل مبارزه است.زنان ايران نبرد عليه رژيم طاغوت را به “جهاد مقدس” تعبير كرده و آن را جزئي از وظايف ديني خود به شمار مي آورند .
زنان با ذكر اين نكته كه شهادت اجر اخروي دارد، يكديگر را به اين امر تشويق مي كردند .اين مطلب كه شهادت اجر اخروي دارد نشان از كمال معنويت زنان ايراني در اين برهه از تاريخ كشورمان است آنان اين مطلب را نيز تبليغ مي كردند و با هركس كه برخورد داشتند او را به اين مهم دعوت مي كردند اين مطلب مي رساند كه زنان ايراني با آگاهي از اينكه امكان دارد در مبارزه با رژيم طاغوت به شهادت برسند بدون ترس و واهمه به تبليغ مي پرداختند.
تبليغ فرهنگ شهادت توسط زنان ايران و افتخار آنان به شهادت مردان خويش ، منحصر به شعار نبود.دليل اين مدعا آن است كه بسياري از آنان در زندان هاي ساواك به شهادت رسيدند.. داشتن آرزوي شهادت از سوي زنان ايران و افتخار به شهادت مردان خويش ، موجب حضور فعال مردان وتقويت روحيه آن ها گرديد، امام خميني (ره) در پيامي اساس پيروزي ملت را شهادت دانسته و تأكيد فرمود : مسلمانان صدراسلام با داشتن روحيه شهادت طلبي پيشرفت نمودند در پايان بررسي حضور زنان شهادت طلب در روند پيروزي انقلاب اسلامي سخني تمام كننده از حضرت امام خميني (ره) را بيان مي كنيم ، امام خميني درباره ايثارگري هاي زنان در اين برهه مي فرمايند » :بانوان ايراني جانشان را ،جوانانشان را، وقتشان را ، وقف اسلام كردند و اسلام را به اينجا رساندند.
آنچه انقلاب اسلامي را از ساير انقلاب ها متمايز مي سازد روح شهادت طلبي حاكم و علي الخصوص ايثار زنان ايراني است.مساله شهادت هنوز هم براي غربي ها حل نشده است.دليل اين امر مي تواند تفكر ماترياليستي حاكم بر جوامع غربي باشد چرا كه در اين تفكر تنها ماده و ثروت اصالت دارد و همه كارهاي انسان به اين دنيا ختم مي شود.
زنان ايثارگر و شهادت طلب در انقلاب مشروطه
زنان ايثارگر و شهادت طلب در انقلاب مشروطه
در مراحل ابتدايي انقلاب مشروطه (اواخر دهه 1270 - اوايل دهه 1280 ) زنان بيشتر تحت تأثير روحانيون بودند. به دليل حمايت آنان از مشروطيت، از خانه هايشان بيرون آمدند وتظاهرات و رفتارهاي ديگري كه غير زنانه تلقي مي شد شركت مي كردند، مانند» جريان شورش نان. «كم كم حركت زنان بيشتر شد و استقلال بيشتري يافت. آنها انجمن ها و دورهاي خصوصي بر پا مي كردند. آگاهي اجتماعي و فعاليت غير خانگي شان بالاترمي رفت. برخي از انجمن ها وسازمان هاي مخفي زنان، با ازجان گذشتگي و ايثار به نبردهاي مسلحانه دست مي زدند، براي مثال در مبارزه اي مسلحانه بين موافقان و مخالفان مشروطه درآذربايجان ،جسد 20 زن درلباس مردانه يافت شده است
زنان ايثارگر و شهادت طلب اين مرز و بوم، در هر زمان كه احساس كردند، منافع ملي و دين و عقيده آنها در خطراست، با شجاعت هر چه تمام تر حضور يافتند. نمونه بارزاين حضور در جريان پخش شايعه درباره نمايندگان مجلس كه خواسته هاي روس ها را پذيرفته اند، مي بينيم كه 300 زن ايثارگر و شهادت طلب با تپانچه به مجلس رفتند تا آنها ، را مجبور به حراست از آزادي و تماميت ارضي كشور نمايند
از جان گذشتگي و فداكارهاي اين زنان بدون چشم داشت مادي و به دست آوردن پست ومقامي بوده است .اين اقدامات به دور از ريا و حد اعلاي ايثار بوده است. شاهد اين مدعا حضور زنان بسيار در مبارزات با لباس مردانه، بدون اينكه كسي آنها را بشناسد است، نمونه اي از اين حضور بي ريا و ايثارگرانه را در جريان سربازي كه به شدت زخمي است و از اينكه درمان شود امتناع دارد مي بينيم . همچنين در جريان يكي از مبارزهاي آذربايجان پس از يافتن اجساد يك گروه 20 نفره ازسربازان مشروطه خواه، مشخص شد كه تمامي آنها زن بودند
نكته جالب توجه در اين رفتار زنان ايثار گر اين است كه نمي خواهند شناخته شوند.اين مساله معلول دو علت مي تواند باشد :نخست اينكه فضاي فرهنگي جام عه در آن زمان و حتي امروز پذيراي چنين رفتاري نبود.اين هرگز بدان معنا نيست كه اين زنان ايثارگر كار خلافي انجام داده اند.هدف از بيان اين نكته اين است كه ميزان فشاري كه مي توانست از طرف عامه متوجه چنين زناني باشد را درك كنيم.درد اسارت و شكنجه ها را نيز بر آن اضافه كنيم.
دوم اينكه اين زنان تنها براي پيشبرد اهداف انقلاب دست به چنين عمليات هاي مسلحانه مي زدند نه براي حذب يا انجمن خاصي.از سران مشروطه نيز توقع پست ومقامي نداشتند.دليل اين مدعا اين است كه هيچ سند و مدركي مبني بر درخواست پست و مقام يا چيز ديگري از طرف اين زنان وجود ندارد.
حضور زنان ايثارگر و شهادت طلبي آنان در پيشبرد آرمانهاي اسلام و مسلمين بسيار چشمگير بوده است، به طوري كه حتي درحراست و حفاظت از جان علما نيز، نقش محافظ آن بزرگواران را در جريان سخنراني ها ايفا مي كنند و حتي زناني چون همسر حيدرخان تبريزي با چماق هايي كه زير چادر پنهان مي ساختند ، وظيفه برقراري نظم را در سخنراني ها بر عهده داشتند
علاوه بر زنان مبارز تبريز، زناني از گيلان و كردستان در جريان مبارزات مشروطه حضور داشته اند.سن و سال و ناتواني جسمي نيز مانع انجام فعاليت هاي ايثار گرانه آنها نبود.به طوري كه درجريان مبارزات پيرزن شصت و هفتاد ساله و دختر سيزده و چهارده ساله هم به چشم مي خورد. همچنين زنان كشاورز روستاهاي آذربايجان هم در حالي كه نوزادان خود را بر پشت بسته بودند ، اسلحه برداشتند و دوش به دوش مردان جنگيدند.
شجاعت و جسارت اين زنان شهادت طلب و ايثارگر چنان بود كه زماني كه مجلس توسط محمد علي شاه قاجار به توپ بسته مي شود و مردان جرأت نمي كنند اجساد مبارزان را بردارند و به خاك بسپارند ، اين مهم را زنان انجام مي دهند .
حضور زنان ايثارگر در جريان مبارزات مشروطه چنان بود كه حتي پاولويچ با تعجب بيان مي دارد كه يكي ازسنگرهاي تبريزرا زنان چادر به سراداره مي كردند . شهادت طلبي و از جان گذشتگي زنان مسلمان ايران ، چنان عين الدوله را ترسانده بود ، كه براي كنترل اوضاع دستورداد ، از بيرون آمدن زنان جلوگيري كنند، از اين رو هركس از ايشان را مي ديدند دستگير مي كردند.به همين دليل و همان گونه كه حاج سياح نوشته است» : در زندان هاي دولتي از زنان مبارز كم نبود « با اين وصف اقدام عين الدوله فايده زيادي نبخشيد ، زيرا هنگامي كه علما و مردم در شاه عبدالعظيم بست نشستند، زنان بسياري كفن پوشيده، ضمن سينه زني و نوحه سرايي به بازار آمدند و علي رغم مخالفت و تلاش دولتي ها بازار را تعطيل كردند .
زنان ، علاوه بر ايثار جان درطول اين دوره با ايثار مال و فعاليت هاي غير قهرآميز ديگر در راه مبارزه با ظلم و استكبار قدم هاي استواري برداشتند ، نمونه آن فروخت ن جواهرات خود و خريدن سهام در جريان تأسيس بانك ملي از دولت بود.اين اقدام به اين دليل انجام شد كه محتاج وام از اجنبي ها نباشندنكته جالب ديگر دررفتار اين زنان آن بود كه علي رغم آنكه در آن موقع،هيچ خانواده اي نبود كه عزيزي را ازدست نداده باشد ودرغم آن داغدار نباشد، ولي هيچ زني براي مرگ پدر، شوهر، برادر، و فرزند خود نمي گريست تا دشمن از غم و ناله هاي آنان خرسند نشود البته نقش زنان دشتستاني در اين اندازه پايان نيافت ، بلكه شجاعت آنان در جنگ با انگليسي ها و صبرشان در مصيبت از دست دادن خويشان و نزديكان ، موجي ازعشق به وطن و دين را در مردان آن ديار پديد آورد. به طوري كه مردان دلاور بوشهري با شبيخون هاي گاه و بي گاه ، هرگز نگذاشتند كه دشمن در خطه جنوب احساس امنيت كند .
زنان ايراني در اين برهه از تاريخ كشورمان ثابت كردند كه داشتن شعور سياسي منحصر به تحصيل كرده ها نيست.آنان در سايه تعاليم ناب اسلام آگاهتر از به اصطلاح روشنفكران فرنگ رفته مصالح منافع كشور را درك مي كردند.در راستاي حفظ منافع كشور حتي از ايثار جان دريغ نداشتند.
فرهنگ ايثار و شهادت طلبي در اسلام
فرهنگ ايثار و شهادت طلبي در اسلام
ازهمان زماني ، كه بذرهاي ايمان در جان مسلمانان ريخته شد ، همه اقشار جامعه در مبارزه با ظلم كوشيدند. اين حضور و بذل جان و شهادت طلبي منحصر به مردان نبود و درهرعرصه اي كه زنان ايثاگر و شهادت طلب حضور يافتند با ايثار هر چه تمام تر، حتي الگوي مردان شدند.
روح شهادت طلبي و ايثار برگرفته از انديشه اسلامي است .در انديشه اسلامي كساني كه در راه اسلام و وطن كشته شوند،در شمار شهيدان اند.البته اين بدان معنا نيست كه در آيين اسلام جان انسان ارزش ندارد،اتفاقا برعكس،اسلام بيان مي دارد كه ارزش جان يك انسان برابر با تمام بشريت است ،انسان ايثارگر جان خود را فداي ارزشي والاتر كه همان رضاي خداست مي كند. شواهد تاريخي فراواني از حضور زنان، چه در معركه هاي نبرد و چه در عرصه هاي مختلف جامعه اسلامي داريم كه در ذيل به برخي از آنها خواهيم پرداخت.
“ام نسان ” يكي از زناني است كه با شجاعت هر چه تمام تر و روحي سرشار از شهادت طلبي با اجازه پيامبر به سوي خيبر روانه مي شود و با مداواي مجروحين جنگ ، آنچه در توان دارد را در راه اسلام و پيشبرد اهداف آن ايثار مي كند )واقدي ، محمد بن عمر، المغازي ، جلد 2،ص( 687 مقام و منزلت نيز مانع ايثارگري هاي اين زنان نيست .مصداق اين مدعا فاطمه زهرا ) س)است كه همراه 14زن ديگر در نبرد احد حضورمي يابد، و به مداواي مجروحين و رساندن آب و آذوغه به رزمندگان مي پردازد.
“صفيه” دختر عبدالمطلب مي گويد: در جنگ احزاب زير رگبار سنگ و تير بوديم ، يك يهودي به سوي ما آمد. من شمشير حسان بن ثابت را برداشتم و گردن يهودي را زدم، ؛ طوري كه سرش به سمت گروهي پرتاب شد.
از ديگرزنان شهادت طلب كه با حضور در جنگ همراه پيامبر، با از جان گذشتگي به سربازان اسلام خدمت كرده است “ام عطيه ” است، ايشان بيان مي دارد كه در هفت جنگ همراه پيامبر (ص) بودم. دراين جنگها ، تداركات ايشان را نگهداري مي كردم، براي ايشان غذا درست مي كردم و مجروحين را مداوا كرده و از مريض ها پرستاري مي كردم (امين، اعيان الشيعه ،ج، 3،ص 842 )دراين دوره حضور دو زن شجاع و نترس ،كه باكي از شهادت و ايثار در راه اسلام ندارند به چشم مي خورد، يكي” ام حارث انصاري ” است، كه هنگامي شوهر خود مي خواهد از معركه بگريزد ، لگام شتر او را مي گيرد و به فرار او اعتراض مي كند و نشان مي دهد كه بذل جان و دفاع از اسلام و آرمان هاي آن زن و مرد نمي شناسد.
“ام عماره ” ديگر زن شهادت طلب است. فداكاري اين زن را در جنگ احد مي بينيم . زماني كه مردان مي گريزند و تنها افراد معدودي به دفاع از پيامبر مي ايستند، او يكي از آنها بود. وي كه براي آب دادن به رزمندگان به جبهه جنگ آمده بود هنگامي كه چنين مي بيند مشك را مي اندازد و سلاح برمي گيرد و با هر وسيله ممكن دشمن را از پيامبر )ص(دور مي سازد، ام عماره در اين نبرد جراحات بسيار برداشت ،به طوري كه درمان اين جراحات يك سال به طول انجاميداو درغزوه هاي بني قريظه ، خيبر و حنين نيز شركت كرد . شجاعت و دلاوري او در حنين كمتر از احد نبود، خود او نقل مي كند كه» در حنين مردم از هر سو مي گريختند و من و چهار زن ديگر مي جنگيديم. مردي از هوازن را ديدم كه پرچم جنگ را حمل مي كند و سوار بر شتر به دنبال مسلمانان مي تازد. شترش را پي كردم، او به زمين افتاد و من بر پشتش نشستم پي در پي او را زدم تا از پا درآمد و شمشيرش را برداشتم “.« ام عماره ” پس از وفات پيامبر نيز در جهاد مسلمانان شركت كرد چنانكه در جنگ يمامه به سختي جنگيد و يك دست او قطع شد
اين جانبازي ها و جانفشاني ها پشتوانه فرهنگي قوي اي مي خواهد .پشتوانه اين قسم حركات آموزه هاي اسلامي است.ايثار و شهادت طلبي از متعلقات اين آموزه ها است . به همين دليل است كه به موازات پيشرفت اسلام و در بطن آن باليده است.
جلوه اي ديگر از ايثارگري هاي زنان در حماسه عاشورا نمود پيدا مي كند، حماسه عاشورا را زنان و مرداني ساختند كه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگي ذلت بار ترجيح دادند تا گلواژه آزادي و آزادگي همواره در تاريخ سبز بماند.در اين حماسه خونين بيشتربه نقش آفريني مردان و ياراني كه در ركاب حضرت به فوز عظيم شهادت نايل شدند توجه شده است و نقش زنان و ايثار آنان كمتر مورد توجه بوده است .يكي از اسوه هاي است. درجه صبر و فداكاري زينب (س) در حماسه كربلا ايثار حضرت زينب)س( ستودني است. از آنجا كه در اين مختصر مجال بيان وجود آن نوراني نيست، به ديگر زنان و ايثارو شهادت طلبي آنها خواهيم پرداخت.
مادروهمسر وهب(همسرعبدالله بن عمير كلبي) ، از اسوه هاي ايثار و شهادت طلبي و نهايت توجه و ارادت به مقام ولايت است . در روز عاشورا مادر وهب مكرراً به فرزند يادآور مي شود كه به جاي شيري كه به تو دادم، دلم مي خواهد جانت را در طبق اخلاص بگذاري و در خدمت امام عليه السلام تا سر حد شهادت با دشمن بجنگي، وهب در روز عاشورا در حالي كه در اثر ضربت هاي شمشير خون از بدنش مي چكيد، نزد مادر آمد و گفت، آيا كنون از من راضي هستي؟ مادر گفت از تو خوشنود نخواهم شد تا پيشاپ يش امام به شهادت برسي، وهب به ميدان تاخت و پس از چندي به شهادت رسيد . دشمن كه مي خواست روحيه مادر وهب را تضعيف كند سر وهب را براي او فرستاد ولي مادر وهب سر را به سوي دشمن پرتاب كرد و گفت سري را كه براي دوست داده ايم پس نمي گيريم، ايثار فراتر از اين كه، زني جگرگوشه اش را فداي اسلام و امام مسلمين كند و خشنود و شاد از هديه اي كه به درگاه باري تعالي عرضه كرده است. همسر وهب نيز در حالي كه بر بالين شوهرش بود به شهادت رسيد.
“ام البنين” يكي از همسران باكمال امام علي (ع) است .وي مادر چهار شهيد كربلا، حضرت عباس (ع) ، عبدالله ، جعفر ، عثمان، است . وقتي خبر شهادت فرزندان خود را شنيد، گفت شنيده ام بر سر عباس عمود آهني زدند و دستانش را بريدند . اگردست دربدن پسرم بود چه كسي مي توانست با او بجنگد، وي بلافاصله جوياي احوال امام حسين (ع)مي شود و مي گويد:” از امام حسين (ع) مرا خبر بده، فرزندانم و همه آنچه زيرآسمان كبود است فداي حسين)ع (باد". وقتي خبر شهادت امام حسين)ع (را شنيد ناله اش بلند شد و گفت رگهاي دلم را پاره كردي. اين علاقه او به امام حسين، نشان كمال معنويت اوست .وي آن همه ايثار را درراه مقام رهبري فراموش كرده و تنها ازرهبرسخن به ميان برد
به اين ترتيب مادر چهار شهيد، كه تنها ثمره عمر او و ميوه قلب او بودند از شهامت ، شجاعت و حمايت از رهبر سخن مي گويد و خالصانه فرياد مي زند: فرزندانم و همه آنچه زير آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع) باد!
قداست و عظمت فاطمه سلام اللّه عليها
قداست و عظمت فاطمه سلام اللّه عليها
اءسماء بنت عميس گويد:
هنگامى كه حضرت زهراء سلام اللّه عليها اوّلين فرزندش امام حسن عليه السلام را به دنيا آورد و زايمان نمود، خونى را كه ديگر زن ها در موقع زايمان به عنوان خون نفاس مى بينند از او خارج نگرديد.
و من از اين جريان بسيار تعجّب كردم ، به هيمن جهت راهى منزل پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله گشتم و چون بر آن حضرت وارد شدم ، عرض كردم : يا رسول اللّه ! آيا فاطمه خون حيض و نفاس نمى بيند؟!
حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله در پاسخ به من اظهار داشت : آيا نمى دانى كه دخترم فاطمه ((طاهره و مطهّره )) است ؟!
يعنى ؛ پاك و پاكيزه مى باشد و با ساير زنان تفاوت دارد و خون حيض و نفاس از او خارج نمى گردد.
و امام محمّد باقر عليه السلام نيز حكايت فرمايد:
چون قيامت برپا شود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها بر درب ورودى دوزخ توقّف نمايد و به درگاه خداوند متعال اظهار دارد: خداوندا! تو مرا فاطمه ناميده اى و وعده دادى هر كه دوستدار و علاقه مند به من و ذريّه ام باشد، او را به آتش جهنّم مجازات نخواهى كرد و مى دانم كه وعده تو حقّ است .
آن گاه از سوى پروردگار متعال ندا مى رسد: اى فاطمه ! راست مى گوئى ، من تو را فاطمه ناميده ام و وعده داده ام هر كه علاقه مند به تو و ذريّه ات بوده و ولايت آن ها را پذيرفته باشد به آتش دوزخ مجازات نخواهم كرد و هم اكنون به وعده خود وفا مى كنم .
و آن هائى را كه دوست دارى و اهل آتش جهنّم هستند، تو مى توانى آنها را شفاعت نمائى ؛ و من شفاعت و وساطت تو را پذيرا هستم ، تا آن كه موقعيّت و منزلت تو را نزد ملائكه و انبياء و اهل محشر آشكار سازم .
پس اى فاطمه ! هر كه در پيشانى و بين دو چشمان او نوشته باشد كه مؤ من هست ، مى توانى شفاعت نمائى و نجات بخش او از آتش دوزخ باشى و او را وارد بهشت گردانى .
شوخى زن و شوهر با رضايت خداوند
شوخى زن و شوهر با رضايت خداوند
سمان فارسى حكايت نمايد:
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها بر پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد.
وقتى رسول خدا چشمش بر چهره فاطمه افتاد، او را گريان و غمگين ديد، به همين جهت علّت را جويا شد؟
حضرت زهراء سلام اللّه عليها در پاسخ پدر اظهار داشت : اى رسول خدا! روز گذشته بين من و همسرم ، علىّ بن ابى طالب عليه السلام جريانى اتّفاق افتاد كه با يكديگر ضمن صحبت ، شوخى و مزاح مى كرديم و من جمله اى را به عنوان شوخى به شوهرم گفتم ، كه موجب ناراحتى او شد.
و چون احساس كردم كه همسرم ناراحت است ، از سخن خويش غمگين و پشيمان گشتم و از او خواهش كردم تا از من راضى و خوشحال گردد.
و او نيز عذر مرا پذيرفت و شادمان شد و با خنده روئى با من مواجه گشت و احساس كردم كه از من راضى مى باشد؛ ولى اكنون از خداى خود وحشت دارم كه مبادا از من خشمگين و ناراضى باشد.
رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله با شنيدن چنين مطالبى اظهار نمود: اى دخترم ! همانا رضايت و خوشنودى شوهر همانند رضايت و خوشنودى خداوند متعال خواهد بود و غضب و ناراحتى شوهر سبب نارضايتى و ناراحتى خدا مى گردد.
و سپس افزود: هر زنى كه خداوند را همچون حضرت مريم عبادت و ستايش كند؛ وليكن شوهرش از او ناراضى باشد، عبادات و اعمال او مقبول درگاه خدا قرار نمى گيرد.
اى دخترم ! بدان كه بهترين اعمال ، فرمان بُردارى و تبعيّت از شوهر است ، البتّه در مواردى كه خلاف اسلام و قرآن نباشد بعد از آن ، بهترين كارها براى زن ريسندگى است ، يعنى كارهاى سبك و فردى ، به دور از نامحرمان را انجام دهد.
اى دخترم ! هر زنى كه زحمات و مشقّات خانه دارى را تحمّل كند و خانه دارى نمايد و براى رفاه و آسايش اعضاء خانواده اش تلاش نمايد، همانا او اهل بهشت خواهد بود.
ملاقات در بستر بيمارى
ملاقات در بستر بيمارى
ابن قُتيبه يكى از علماء و تاريخ نويسان اهل سنّت در كتاب خود آورده است :
پس از گذشت مدّتى از جريان سقيفه ، روزى عمر به ابوبكر گفت : ما فاطمه ، دختر رسول اللّه را از خودمان خشمناك و ناراحت گردانيده ايم ، بيا با يكديگر به ملاقات و ديدار او رويم تا از ما راضى و خوشنود شود.
لذا هر دو حركت كردند و چون به درب منزل رسيدند، اجازه ورود خواستند؛ ولى به ايشان اجازه داده نشد.
به ناچار حضور امام علىّ عليه السلام آمدند و در اين باره با او سخن گفتند؛ بنابر اين امام علىّ عليه السلام براى آنها اجازه ورود طلبيد و چون وارد شدند، روبروى حضرت زهراء سلام اللّه عليها نشستند.
و حضرت روى خود را از آن ها برگرداند، سلام كردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.
ابوبكر گفت : اى حبيبه رسول اللّه ! سوگند به خدا كه من تو را بيش از دخترم ، عايشه دوست دارم .
روزى كه پدرت از دنيا رفت ، اى كاش من مرده بودم ؛ علّت آن كه تو را از حقّ ميراث پدرت منع كردم ، چون شنيدم كه فرمود: ما ارثيّه اى به جاى نمى گذاريم ، آنچه از اموال ما باقى بماند، صدقه است .
در اين هنگام ، فاطمه سلام اللّه عليها فرمود: اگر حديثى را از پدرم رسول خدا برايتان بگويم ، تاءييد مى كنيد؟ گفتند: آرى .
فرمود: خداوند را بر شما گواه مى گيرم ، آيا نشنيديد از پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله كه مى فرمود: رضايت فاطمه رضايت من است ، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من مى باشد، هركه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر كه او را خشمگين و ناراحت كند، مرا خشمگين و ناراحت كرده است ؟!
گفتند: بلى ، چنين سخنى را از رسول اللّه شنيده ايم .
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائكه را شاهد و گواه مى گيرم كه شما دو نفر مرا خشمگين و ناراحت كرده ايد و من از شما خوشحال و راضى نخواهم شد تا پدرم ، رسول خدا را ملاقات كرده و شكايت شما را به او كنم .
ابوبكر گفت : از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه مى برم ، و سپس در حال گريه از نزد حضرت خارج شدند.
شادى با ديدار فاطمه عليها السلام
شادى با ديدار فاطمه عليها السلام
هنگامى كه اين آيه قرآن بر پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله نازل شد:
(و إ نّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اءجْمَعين ، لَها سَبْعَةُ اءبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ) يعنى ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامى افراد مى باشد، كه خداوند برايش هفت درب قرار داده و از هر درى افرادى وارد خواهند شد.
آن حضرت بسيار گريه و اصحاب آن حضرت نيز همه گريان شدند و كسى توان صحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت .
و چون هرگاه پيغمبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّه عليها را مى ديد، شادمان و خوشحال مى گرديد، به همين علّت سلمان به سوى منزل آن مخدّره آمد تا ايشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادى و آرامش رسول خدا گردد.
وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها وارد شد، ديد حضرت مشغول آسياب نمودن مقدارى جو مى باشد و با خود اين آيه قرآن را زمزمه مى نمايد:
((وَ م ا عِنْدَاللّهِ خَيْرٌ و اءبْقى )) يعنى ؛ آنچه نزد خداى متعال و خواست او است بهتر و با دوام مى باشد.
پس سلمان فارسى بر حضرت زهراء سلام كرد و بعد از آن ، جريان ناراحتى و گريه حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را براى آن بزرگوار بيان نمود.
فاطمه زهراء سلام اللّه عليها با شنيدن اين خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را كه حدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافكند.
سلمان فارسى با ديدن چنين زندگى و لباسى به گريه افتاد و گفت : چقدر سخت و غير قابل تحمّل است كه دختران رؤ ساء و پادشاهان لباس هاى سُندس و ابريشم بپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسايش باشند؛ ولى دختر محمّد، پيغمبر خدا صلّلى اللّه عليه و آله چادر پشمينِ وصله دار بپوشد و اين همه سختى ها و مشقّت ها را تحمّل نمايد.
هنگامى كه حضرت فاطمه سلام اللّه عليها به حضور پدر خود، حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد، اظهار نمود: يا رسول اللّه ! سلمان از زندگى و لباس هاى من تعجّب كرده و در گريه و اندوه ، فرو رفته است .
حضرت رسول صلوات اللّه عليه به سلمان فرمود: دخترم ، فاطمه محبوب خدا است و از سابقين در ورود به بهشت خواهد بود.
پس از آن ، حضرت زهراء سلام اللّه عليها اظهار داشت : پدر جان ! دخترت فداى تو گردد، چرا گريان بوده اى ؟
حضرت رسول فرمود: دخترم ! جبرئيل امين دو آيه قرآن پيرامون جهنّم بر من نازل نمود، كه بسيار دردآور و وحشتناك بود و سپس آن دو آيه شريفه را خواند.
حضرت زهراء سلام اللّه عليها با شنيدن آن دو آيه قرآن گريست و به صورت بر زمين افتاد و گفت : واى به حال گناه كارانى كه اهل آتش جهنّم گردند.
سلمان چون اين صحنه دلخراش را ديد، گفت : اى كاش من گوسفندى مى بودم تا مرا مى كشتند و قطعه قطعه مى كردند و مى خوردند و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنيدم !!
و ابوذر گفت : اى كاش مادرم عقيم بود و مرا نزائيده بود و اين گونه وصف آتش دوزخ را نمى شنيدم !!
و سپس مقداد گفت : و اى كاش من پرنده اى در منقار پرندگان مى بودم و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنيدم .
اهميّت نماز، 15 ضرر و زيان در نماز
اهميّت نماز، 15 ضرر و زيان در نماز
مرحوم سيّد بن طاووس در كتاب فلاح السّائل آورده است :
روزى حضرت صدّيقه كبرى ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها به محضر مبارك پدر بزرگوار خود، رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه عليه و آله وارد شد؛ و اظهار داشت : اى پدر جان ! جزاى آن دسته از مردان و يا زنانى كه نماز را سبك مى شمارند، چيست ؟
پيامبر خدا صلوات اللّه عليه فرمود: دخترم ، فاطمه جان ! هركس نماز را سبك شمارد و به شرائط و دستورات آن بى اعتنائى نمايد، خداوند او را به پانزده نوع عقاب ، مجازات مى گرداند:
شش نوع آن در دنيا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن ، سه نوع در قبر و سه نوع ديگر در قيامت آن هنگامى كه از قبر بر انگيخته شود خواهد بود.
امّا آن شش نوع عقابى كه در دنيا خواهد ديد:
1 برداشتن بركت و توفيق از عمرش ، كه نتواند از آن بهره كافى و سودمندى برگيرد.
2 برداشتن بركت از درآمدهايش .
3 پاك شدن سيماى نيكوكاران از چهره اش .
4 سرگردان و دلسرد شدن در كارها و عباداتش .
5 دعاها و خواسته هايش مستجاب نخواهد شد.
6 آن كه در دعاى مؤ منين سهيم نخواهد بود و دعاى خير ايشان شاملش نمى شود.
و امّا آن عقاب هائى را كه هنگام مرگ خواهد ديد:
1 ذليلانه خواهد مُرد.
2 گرسنه و تشنه جان مى دهد.
3 هيچ چيزى تشنگى و گرسنگى او را بر طرف نسازد.
و امّا آن عذاب هائى كه در قبر دچارش مى شود:
1 خداوند متعال ملكى را ماءمور مى نمايد تا مرتّب او را مورد شكنجه قرار دهد.
2 قبرش تنگ و تاريك و وحشتناك مى باشد.
و امّا آنچه در قيامت مبتلايش مى گردد:
1 خداوند ملكى را ماءمور مى نمايد تا او را بر صورت ، روى زمين بكشاند و اهل محشر او را تماشا نمايند.
2 محاسبه و بررسى اعمالش سخت و دقيق خواهد بود.
3 و در نهايت اين كه مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمى گيرد و عذابى دردناك دچارش خواهد شد.