سبک زندگی بهشتی...
شهید آیت الله بهشتی :
ماآگاهانه در راه با شرف زیستن ، سرافراز زیستن ،خدایی زیستن ، باخود بودن و ازآن خود بودن همه این رنجها را تا آن افق دور به جان خریده ایم …
تاملی کوتاه در این جمله می تواند نمایی کلی از نوع نگرش شهید بهشتی به زندگی و سبک زندگی ایشان برای ما ترسیم کند.
فاکتورهایی مانند آگاهی ، شرافت ، عزتمندی ، ایمان و استقلال اصول اساسی یک زندگی اسلامی را تشکیل می دهند .
جهالت و بی دینی که اساس زندگی پوچ و بی هدف می باشند در این نوع از زندگی راهی ندارند .
شخصی که این سبک از زندگی را برای زیستن برگزیده است هرگز عملی مرتکب نمی شود که شرافت او را زیر سوال ببرد و یا عزت اورا تحت تاثیر قرار دهد . چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی .
این چنین افرادی همواره به دنبال استقلال و دوری ازوابستگی می باشند و تمام تلاششان برای رسیدن به این افق ترسیم شده، می باشد .می تواند آرمان شهر اسلامی را برای ما ترسیم کند .
زندگی به این سبک و در چنین اجتماعی نهایتش رسیدن به اوج قله ایمان و سعادت می باشد .
تطبیق همین معیارها از زندگی فردی به زندگی اجتماعی و پیاده کردن این معیارها و سایر اصول اسلامی در مدیریت اجتماعی می تواند تعادل و عدالت را نهادینه کرده و جامعه را به جامعه ای سالم و ایمن تبدیل کند و نهایتاً به ترسیم ارمان شهر اسلامی بی انجامد.
حتی حکومتهای اسلامی در سیاستهای کلان اجتماعی خود لازم است پایبندی به اصولی چون حفظ شزافت و عزت و استقلال را در راس قرار داده و تمام برنامه ها و سیاستهایشان را براین اساس برنامه ریزی کنند.
باید توجه داشت که غفلت از این سبک زندگی ،جامعه را در سراشیبی انحراف و انحطاط قرار می دهد و این همان چیزی است که دشمن همواره به دنبال رواج آن در جوامع اسلامی بوده است .
اسلامی که مد نظر دشمن است، اسلامی لائیک ، وابسته ، بدون هوئیت و جاهلانه و در یک کلام اسلام آمریکائی می باشد که نمونه آن را امروزه دربسیاری ازکشورهای به ظاهراسلامی می توانیم مشاهده کنیم.
لطفاً روز تولد همسرتان را فراموش نکنید!
درلابلای روزهای سخت و پرفشار و با استرس و در گذر زندگی های روز مره در جهان امروزی انسانها علاوه برگسترش وسایل ارتباطی از هم دورتر و دورتر شده اند که گاهی این دوری به درون خانواده ها کشیده شده و چه بسا همسرانی که علیرغم زندگی مشترک زیر یک سقف از هم فرسنگها فاصله دارند و تنها هستند .
حضور در شبکه های مجازی گاهاً مارا از حضور در فضاهای حقیقی بازداشته و سردی خاصی را بر فضای زندگی حاکم کرده است .
زندگی که قرار بود کلبه ای باشد گرم برای زندگی عاشقانه برای بعضی افراد، تبدیل شده است به غار تنهایی و دلتنگی .
البته شادتر و عاشقانه تر و طلایی کردن فضای زندگی فرمول زیاد پیچیده ای ندارد .
کافی است به یاد داشته باشید که ایمان و عشق و وفاداری به عنوان عناصر اصلی این کیمیاگری می باشند.
ایجاد لحظات شاد و جاودانه (هرچند کوتاه و کوچک ) در زندگی ، هدیه دادنهای بی مناسبت و یا با مناسبت، مسافرتهای کوتاه و گذراندن لحظاتی فارغ از همه چیز در کنار خانواده … همه و همه خورشیدهای کوچک گرمابخش زندگی شما خواهند بود .
روزهای خاص زندگی مانند روز تولد و یا سالگرد ازدواجتان را قراموش نکنید و آنها را به همسرتان یاد آوری کنید .به او هدیه بدهید و اطمینان بدهید که دوستش داشته و خواهید داشت .
از لجاجت و حسدورزی و کینه توزیو چشم و هم چشمی بپرهیزید و عاشقانه زندگی کنید و قدر فرصتی را که خدا در اختیار تان گذاشته بدانید.
سیداسد... لاجوردی، شهید راه مبارزه با نفاق!
اول شهریور سالروز شهادت شهید لاجوردی
کلام شهید ((روز قبل از شهادت )):
«خداسایه رهبری رااز سر مردم کم نکند که اگر سایه او بر سر ملت نبود حال و روز ایران چیزی شبیه افغانستان بود و … »
پیاه رهبر انقلاب به مناسبت شهادت ایشان:
من المومنین رجال صدقوا ماعاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدلواتبدیلا
شهادت سید بزرگوار و مجاهدفی سبیل الله مرحوم آقای حاج سیداسداللهلاجوردی که از چهره های منور انقلاب و پیشروان جهاد فی سبیل الله بود بار دیگر ارج و قدر سربازان دیرین اسلام و مبارزان سختکوش راه آزادی را در خاطره ها زنده ساخت . منافقان کوردل و خیانت پیشه با این جنایت ، عمق کینه خود را نسبت به یاران صادق امام امت و خدمتگزاران حقیقی مردم آشکار کردند و چهره منفور خود را تیره تر و منفورتر ساختند این شهید عزیز در تمام دوران مبارزات اسلامی ، به اخلاص و صبر و مقاومت و روشن بینی شناخته شده بود . در راه خدا بلاهای بزرگ را به جان می خرید و در میدانهای سخت حاضر بود . پس از پیروزی انقلاب در همه مسئولیتهایی که در راه خدمتگزاری به مردم و کشور به او تحویل شد ، با قدرت و ایثار و به دور از اغراض و مطامع مادی ، ادای وظیفه کرد و هیچ گاه خستگی به خود راه نداد ، شهادت در راه خدا اجر بزرگی است که خدای شاکر علیم به این انسان مومن و با اخلاص مرحمت فرمود خداوند روح مطهر او را با اجداد طیبین و طاهرینش محشور گرداند .
دلسوزیِ اشتباه والدین!
بسیاری اوقات پدر و مادرها از روی دلسوزی و محبت، در مقابل بیاحترامیهای فرزندانشان اغماض کرده و تذکر هم نمیدهند در صورتی که این دلسوزیِ بیجا موجب میشود به مرور حرمت والدین در نظر آنها کم شود. کسی که پدر و مادر در نظرش حرمتی نداشته باشند، چطور میتواند حرمت امام زمانش را حفظ کند؟ بهترین شیوه برای تذکر به فرزند هم، این است که پدر به فرزند تذکر دهد که احترام مادرش را حفظ کند و مادر به فرزند یاد بدهد که احترام پدر را رعایت کند.
استاد پناهیان
با معنویت شما قویتر خواهید شد....
شهيد باهنر از زبان همسرش
چند روزي است پي چهره هاي گرم و بي ادعايي مي گردم كه بشود نشان آدمها داد و گفت، هنوز هستند آنهايي كه دغدغه هايشان عميق تر از دلواپسي هاي روزمرگي است…
برخلاف هميشه كه از تاريخ گريزانم، همه كتابها را صفحه به صفحه گشته ام و تمام زندگينامه ها را براي پيدا كردن يك نقطه اصيل و شفاف زير و رو كرده ام…
از آن روزها فقط من گريه هايش به خاطرم مانده و لنز دروبينهايي كه روي چهره دوست داشتني و آرام آدمها مي نشست.
نمي خواهم اين روزها بهانه اي باشد تا هر چه صفت خوب است بگذارم روي بعضي ها به صرف اين كه يك مناسبت خاص است.
اما اين را نمي شود انكار كرد كه عمق باورها، آدمها را دوست داشتني تر مي كند و تأثيرگذارتر. درست مثل باهنرها، رجايي ها و بهشتي ها…
حقيقتاً نمي دانم در اين چند سال كه بي حضور ماديشان تمام شده است، چقدر به آنها انديشيده ايم، چقدر از آموخته هايشان آموخته ايم، چقدر وسواس اين را داشته ايم كه روي همان خط ممتدي پا بگذاريم كه آنها پا گذاشتند و راهي را برويم كه آنها عاشقانه رفتند و در تاريخ جاودانه شدند.
به قول زهرا عينكيان، همسر شهيد باهنر، شايد يادبودها نشانمان دهند كه بعضي از مكانها بهترين كلاس براي آموختن است.
اصلاً اين رويدادها و مرورشان باعث مي شود تا فهميده شود شخصيتها و اتفاقهاي متن انقلاب واقعي اند. همان اتفاقهايي كه باعث مي شود يك تاريخ از يك روز معمولي فراتر رود و جدي گرفته شود.
زهرا عينكيان كه از نزديك تب و تابهاي يك معلم، نويسنده و مبارز را درك كرده و با آنها مانوس و آشناست شرح فشرده اي از آشنايي و همراهي با شهيد باهنرست. به عبارتي، او بهترين روايتگر نيمه دوم زندگي شهيد باهنرست.
خودش تعريف مي كند: آشنايي من با «محمد جواد» از طريق خواهرم بود و آقاي برقعي. مي دانستم روحاني است و تحصيل كرده و… اين شد مقدمه ازدواج من با ايشان در سال 1344؛ خيلي ساده، بي تكلف و با هزينه دو هزار و پانصد توماني.
او مي گويد: اوايل، كتابهاي درسي(تعليمات ديني) مدارس را مي نوشت و از اين طريق دنبال كننده اهدافش بود و بعدها روشهاي ديگر هم جايگزين شد.
او توضيح مي دهد: اين تب و تابها و فعاليتهاي سياسي با تولد «نهضت» پررنگ تر شد. «نهضت» دختر بزرگمان است كه نامش را محمد جواد انتخاب كرد؛ به معناي نهضت اسلامي و تحقق انقلاب.
انگار خاطرات آن روزها براي عينكيان مرور شده باشد، مي گويد: ساواك او را ممنوع المنبر كرده بود. وضعيت اقتصاديمان اصلاً خوب نبود. گاهي شهيد مي رفت بيرون، برمي گشت، يك نان سنگك مي آورد مي خنديد و مي گفت: نان سنگك داغ با پنج ريال پنير خريده ام…
منتظر بودم از فعاليتهاي مبارزاتي شهيد بگويد. حاجيه خانم از دستگيري هاي مكرر همسرش شروع مي كند. موقعي كه در مسجد جامع بازار تهران منبر رفته بود يا زماني كه براي سخنراني به شيراز دعوت شده بود، اما از نحوه برخورد ساواك در زندان حرف نمي زد. مي گويد: شهيد خيلي از آن چيزها تعريف نمي كرده است.
با گذشت زمان، مفهوم خيلي از چيزها براي عينكيان روشن شده است؛ خيلي از روايات نامفهوم به ويژه آن روايت امام صادق(ع) كه فرموده اند: «ما صابريم و شيعيان ما از صابرانند»
اين موضوع زماني به خاطر خانم عينكيان مي آيد كه شهيد باهنر، خاطره دستگيري خواهرش را توسط ساواك تعريف مي كرده و جريان گذاشتش را توي سردخانه براي او گفته است.
اما با اين وجود هيچ وقت از هدفش دور نمانده است.
عينكيان معتقد است: شخصيت شهيد باهنر بيشتر فرهنگي بوده است.
آن هم با اشاره به هسته كانون توحيد، دفتر نشر كتابهاي درسي و…
و اين رسالت بعد از نخست وزير شدنش بيشتر شده است. مي گويد: تأكيد شهيد روي گرفتاريها و دردهاي خانواده و شهدا بوده است، هميشه و خيلي…
از روز هفتم تير مي پرسم و انفجار مركز حزب جمهوري
مي گويد: محمد جواد براي مأموريتي خارج شده بود، بعد كه ماجراي انفجار را مي فهمد و شهادت بهشتي را، گريه مي كند و بعد آرزويي كه خيلي زود به آن مي رسد…
حرفهايش كه تمام مي شود، با خودم فكر مي كنم كه شهادت هميشه وجود داشته است و آدمها براي اينكه به كمال برسند به آن محتاجند.
حالا به رجايي ها و باهنرها؛ فكر مي كنم. به آنهايي كه مشتاقانه از خاك گذشتند و به افلاك پيوستند.
چقدر دوست دارم شبيه آنها شوم. آزاد و رها!
چقدر دوست دارم بتوانم روزي پرنده شوم و رنگ آسمان حقيقت را از نزديك ببينم. بدون واسطه. دوست دارم رها شوم؛ آزاد آزاد؛ مثل باهنر، مثل رجايي .
روایتی از قیام سالار شهیدان به قلم سید شهیدان...
گوش کن که قافله سالار چه می خواند :
و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل …
آیا تو می دانی که از چه امام آیاتی که در شأن هجرت نخستین موسی است فرا می خواند ؟ عقل محجوب من که راه به جایی ندارد … ای رازداران خزاین غیب ، سکوت حجاب را بشکنید و مهر از لب فروبسته اسرار برگیرید و با ما سخن بگویید . آه از این دلسنگی که ما را صُمُّ بُکم می خواهد … آه از این دلسنگی !
سر آنکه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در کجاست ؟ طبیعت بشری درجست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد . یاران ! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست ، سخن از آنان است که اسلام آورده اند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند . کنج فراغتی و رزقی مکفی … دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی که برزبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست ، در باد است . در جست و جوی مأمنی که او را ازمکر خدا پناه دهد ؛ در جست و جوی غفلت کده ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل که خانه غفلت پوشالی است و ابتلائات دهر ، طوفانی است که صخره های بلند را نیز خرد می کند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوسته به خاک شود. اگر کشاکش ابتلائات است که مرد می سازد ، پس یاران ، دل از سامان برکنیم و روی به راه نهیم . بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت کار بترساند . اگر رسم مردانگی سرباختن است ، ما نیز چون سید الشهدا او را پاسخ خواهیم گفت که : « ای پدر عبدالرحمن ، آیا ندانسته ای که از نشانه های حقارت دنیا در نزد حق این است که سر مبارک یحیی بن زکریا رابرای زنی روسپی از قوم بنی اسرائیل پیشکش برند ؟ آیا نمی دانی که بر بنی اسرائیل زمانی گذشت که مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را کشتند و آنگاه در بازارهایشان به خرید و فروش می نشستند ،آن سان که گویی هیچ چیز رخ نداده است ! و خدا نیز ایشان را تا روز مؤاخذه مهلت داد .» اما وای از آن مؤاخذه ای که خداوند خود اینچنین اش توصیف کرده است : اخذ عزیز مقتدر .
آه یاران ! اگر در این دنیای وارونه ، رسم مردانگی این است که سر بریده مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند … بگذار اینچنین باشد .این دنیا و این سر ما !
امربه معروف و نهی از منکر: حرکت در مسیر رستگاری
مجموع آيات و رواياتى كه در موضوع امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد استفاده مى شود كه اسلام مى خواهد همه افراد جامعه اسلامى، به گونه اى تربيت شوند كه در برابر رفتار هم ديگر احساس مسئوليت كنند؛ زيرا روشن است كه مصالح و سعادت دنيوى و اخروى افراد جامعه به يك ديگر مرتبط است و اعمال و رفتار افراد اجتماع در سرنوشت يك ديگر تأثير مى گذارد و آثار صلاح و فساد افراد، تنها به خود آنها محدود نمى شود، بلكه نتايج مثبت و منفى بسيارى از اعمال اعضاى جامعه، به كسانى بر مى گردد كه در آن جامعه زندگى مى كنند؛ براى مثال سود و زيان رعايت يا عدم رعايت قوانين اجتماعى به همه مى رسد. كارهاى خوب نيكوكاران در سعادت ديگران مؤثر است و كارهاى بد بدكاران نيز در جامعه اثر مى گذارد و اساساً افراد جامعه، مانند اعضاى يك پيكرند كه اگر يكى از عضوها سلامت خود را از دست بدهد، ديگر اعضا را نيز با مشكل روبه رو مى كند. از همين رو، حتى در جوامع غربى كه فردگرايند و معمولاً در كار يك ديگر دخالت نمى كنند، درباره امورى كه آثار منفى در جامعه دارد و منافع مادى آنان را به خطر مى اندازد، حساسيت نشان داده و درباره اين گونه امور، نظارت و كنترل دارند. از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نقل شده است كه فرمود: يك فرد گناه كار در ميان مردم، همانند كسى است كه با جمعى سوار كشتى شود و به هنگامى كه در وسط دريا قرار گيرد تبرى برداشته و به سوراخ كردن موضعى كه در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض كنند در جواب بگويد: من در سهم خود تصرف مى كنم. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند، طولى نمى كشد كه آب دريا به داخل كشتى نفوذ كرده و يك باره همگى در دريا غرق مى شوند. پيامبر(صلى الله عليه وآله)با اين مثال زيبا، منطقى بودن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را مجسم ساخته و نظارت فرد بر اجتماع را يك حق طبيعى مى داند كه ناشى از پيوند سرنوشت هاست. بنابراين، يكى از ادله وجوب امر به معروف و نهى از منكر، پيوند سرنوشت انسان ها به يك ديگر در دنياست و علاقه به سرنوشت خود و اطرافيان اقتضا مى كند كه انسان مسلمان، براى ايجاد جامعه اى سالم ـ كه سرشار از خوبى ها و تهى از بدى هاست ـ بكوشد. افزون بر اين، اسلام به مهرورزى، مهربانى و دست گيرى از انسان هاى نيازمند، اهميت ويژه اى داده است و محبوب ترين مردم را كسى مى داند كه وجودش براى ديگران سودمندتر باشد. ((به نقل از سایت پرسمان قرانی))
دفاع از مرزهای ایران، باحضور در عراق و سوریه!
حضرت آیتالله خامنهای: «کسی که از اینجا میرود در عراق یا در سوریه بهعنوان دفاع از حریم اهلبیت در مقابل این تکفیریها میایستد، درواقع دارد از شهرهای خودش دفاع میکند.» ۹۵/۴/۵
«این شهدا امتیازاتی دارند؛ یکی این است که اینها از حریم اهل بیت در عراق و سوریه دفاع کردند و در این راه به شهادت رسیدند…
امتیاز دوم این شهدای شما این است که اینها رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور… اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهی استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم. در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین، انقلاب اسلامی فدا کردند.
امتیاز سوم هم این است که اینها در غربت به شهادت رسیدند. این هم یک امتیاز بزرگی است. این هم پیش خدای متعال فراموش نمیشود. ۹۴/۱۱/۵
مسجد ، خانه ، سنگر ...
امام خمینی ( ره ):
مسجد محلی است که از آن باید امور اداره بشود. این مساجد بود که این پیروزی را برای ملت ما درست کرد. این مراکز حساسی است که ملت باید به آن توجه داشته باشند. این طور نباشد که خیال کنیم حالا دیگر ما پیروز شدیم، دیگر مسجد می خواهیم چه کنیم؟ پیروزی ما برای اداره مسجد است.»
«مساجد باید مجتمع بشود از جوانها! اگر ما بفهمیم که این اجتماعات چه فوایدی دارد و اگر بفهمیم که اجتماعاتی که اسلام برای ما دستور داده و فراهم کرده است، چه مسائل سیاسی را حل می کند، چه گرفتاریها را حل می کند، این طور بی حال نبودیم که مساجدمان مرکز بشود برای چند پیرزن و پیرمرد.»
«اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوی باشد، ترس از فانتومها نداشته باشید! ترس از آمریکا و شوروی و اینها نداشته باشید! آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت کنید به اسلام، پشت کنید به مسجد.»
«ای ملت! مسجدهای خودتان را حفظ کنید!… مسجدها را حفظ کنید! بروید به مسجد… تا این نهضت به ثمر برسد! مملکت شما نجات پیدا کند.»