شهید «علیرضا مالمیر»؛ عصای دست «شهید چمران»
شهید «علیرضا مالمیر» از بچههای محله شهدا یا همان محله اقدسیه در شهر ری بود. جایی که «بیت الشهداء» یا «دخمه» معروف در آنجا قرار دارد. جوانهای بسیاری از آن محله لباس رزم بر تن کردند و در همان نوجوانی با ملائکه هم پرواز شدند.
علیرضا مالمیر هم یکی از آنها بود. او جزء اولین رزمندههای شهرری بود که برای یاری دین خدا پا به جبهه گذاشت. او آنقدر دلاور و نترس بود که جزء یاران نزدیک شهید چمران قرار گرفت؛ هرکجا درگیری سخت و سینه به سینه با دشمن بود علیرضا یکی رزمندههای پا بهرکاب بود.
علیرضا 19 ساله بود که بالاخره مزد مجاهدتش را از خدای خود گرفت و در بهار سال 60 و تنها چند روز قبل از شهادت پیر و مرادش شهید «مصطفی چمران» خلعت شهادت را به تن کرد و آسمانی شد.
اما دریغ که مزار این مجاهد در قطعه 24 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) پرت افتاده و زائری ندارد. شاید خیلیها شهید چمران را در این عکس دیدهاند؛ اما آن بسیجی کنار دستش را ندیدهاند و نام و یادی از شهید «علیرضا مالمیر» نکردهاند.
ان شاءالله روزی برسد که سردار و سرباز با هم دیده شوند و حتی مزارشان هم زیارتگاه همگان شود.
شهید مالمیر در گلزار شهدای تهران، قطعه 24، ردیف 85، شماره 30 به خاک سپرده شده است.
کدام کتاب های اخلاقی و عرفانی را بخوانیم؟
کتاب های اخلاقی
????معراج السعاده، ملا احمد نراقی
????خودشناسی برای خودسازی، آیت الله مصباح یزدی
????اخلاق در قرآن (سه جلد) آیت الله مصباح یزدی
????تهذیب نفس، آیت الله ابراهیم امینی
????کتاب های مرحوم آیت الله شجاعی
????کتاب های شهید آیت الله دستغیب شیرازی
???? سرگذشت و شرح زندگانی بزرگان دین
????سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی
????سلوک معنوی، شرح زندگی حضرت آیت الله بهاء الدینی
????فریادگر توحید، شرح زندگی حضرت آیت الله بهجت
????فضیلت های فراموش شده، شرح زندگی مرحوم تربتی
????خودسازى یا تزکیه نفس، آیت الله ابراهیم امینى
????خودسازى، شهید باهنر
????خودسازى، آیت الله محمد یزدى
????جهاد با نفس، ج ۳، آیت الله حسین مظاهرى
????نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
???? کتابهایی با محور عرفان
????آداب الصلوه , امام خمینى
????چهل حدیث ,امام خمینى
????المراقبات , میرزا جواد ملکى تبریزى
????اسرار الصلوه , میرزا جواد ملکى تبریزى
????رساله لقاءالله , میرزا جواد ملکى تبریزى
????رساله لب اللباب , علامه طهرانى
????رساله سیر و سلوک علامه بحرالعلوم
????سیر و سلوک , بانو مجتهده امین
????اسرار عبادات , آیت اللّه جوادى آملى
????عرفان اسلامى , شهید مطهرى
????نامه ها و برنامه ها , آیت الله حسن زاده آملى
????در آسمان معرفت , آیت الله حسن زاده آملى
شاه با همه دنيا ساخته بود ولي با خدا نساخته بود
علامه شیخ محمد تقی شوشتــــری در فرازي از كلامشان آورده اند:
انسان بايد هميشه خدا را در نظر داشته باشد. اگر انسان خدا را داشت، ديگر احتياج به هيچ كس نداشته و اگر خدا را نداشت بر فرض همه دنيا را هم داشت، از اول دنيا تا آخر دنيا سلطنت هم داشته باشد وقتي كه در گذشت مثل اينكه هيچ نبوده و معلوم است اگر خدا را نداشت، اهل هلاكت است و «ياَلْيتَنَي كُنْتُ تُراباً»خواهد گفت.
شاه با همه دنيا ساخته بود ولي با خدا نساخته بود.
«مَثَل الّذينَ اَتْخذوا مِنْ دون الله اولياء كمَثْلَ الَعْنكبوت اتّخذت بيتاً»
اگر تمام دنيا باشد هيچ به درد كسي نمي خورد، اگر كسي خدا را داشت و دنيايش هم خوب بود مثل حضرت سليمان و داوود كه سلطنت داشتند نه بر بشرتنها، بر وحوش و بر طيور، بر همه، به مصداق آيه «لاينبغي لاِحدٍ مِنْ بَعْدي» مرضي خداوندند. سلطنت آنها هم يك سلطنت خدايي بود. ولي اگر كسي دنيا را هم نداشته باشد مثل حضرت سيدالشهدا(ع) يا ذكريا كه مي گويند با ارّه او را بريدند و باز ضرري نكرد چون خدا را داشت.
سد الشهدا هم خدا را داشت كه با او آن رفتار را كردند، خداوند هم يك مقامي به او داد و حرم او را مثل خانه خودش قرار داد. در روز عرفات، اول خدا نگاه به زوار عرفه حسين(ع) در كربلا ميكند و بعد به آنها كه در عرفات هستند خداوند يك چنين مقامي عطا مي كند، چون امام حرمت خانه خدا را نگهداري كرد، و روز هشتم ذي الحجه كه از مكه حركت كرد خدمت ايشان عرض شد همه از اطراف و اكناف به خانه خدا ميآيند چرا شما خارج مي شود؟
فرمود اينها براي اينكه دنيايشان خوب بگذرد ميخواهند مرا بكشند، تا مرا نكشند، نمي توانند آن طور كه مي خواهند شهوتراني كنند و من نمي خواهم به واسطه ريختن خون من، هتك حرمت خانه خدا بشود.
در صورتي كه اگر حضرت را در آنجا شهيد مي كردند، حضرت خودش اقدامي به هتك نكرده بود اما اين اندازه هم راضي نشد. از اين جهت فرمودند اگر يك وجب از خانه خدا دورتر باشم، بهتر از اين است كه يك وجب از خانه خدا هتك بشود.
حدیثی از پیامبر اکرم (ص)
پیامبر صلى الله عليه و آله :
اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاَغْنياءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمندان نيكوتر؛ تقوا نيكو است اما از علما نيكوتر؛ صبر نيكو است اما از فقرا نيكوتر، توبه نيكو است اما از جوانان نيكوتر و حيا نيكو است اما از زنان نيكوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
شهادت گوهر تابناک دریای معرفت الله
شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى. (مقام معظم رهبری )
وشهید همان کسی است که پا به خلوت خدا گذارده است و نزد پروردگارش روزی می خورد
شهید زنده ترین زنده ای ست که حیات به خود دیده است
شهید کسی است چشمش به نور الهی روشن شده است
کسی نمی تواند در وصف شهید جمله ای بگوید مگر آنکه رها شدن و پریدن با تمام وجود به سمت معشوق را درک کرده باشد
شهدا، عرفایی هستند که مراحل عرفان را در عشق و اطاعت و فنا تجربه کرده اند
شهادت گوهر دریای معرفت الله است و شهید غواصی که راه دستیابی به این گوهر را یافته است
از خود فانی شدند تا در خدا باقی شوند و این راز زنده بودن شهداست
شهادت مرگی تجارت گونه و پرسود است زیرا خدا خون بهای شهیدان را می پردازد و خدا در قبال کسی که تمام دارائیش را فدای او کرده باشد سنگ تمام می گذارد
وشهید شاهدی است که با شهادتش بر حقانیت راه حق شهادت میدهد.
درهم آمیختگی عرفان و حماسه در کلام آیت الله جوادی آملی
«حماسه و عرفان» نام یکی دیگر از آثار ارزشمند آیت الله جوادی آملی است. همان طور که از نام این کتاب بر می آید، موضوع آن دربارة عرفان، حماسه و ارتباط بین این دو مقوله است. اصل مطالب کتاب، برگرفته از سخنرانی های آیت الله جوادی آملی است که در محرم سال 1411ق (1368ش) انجام شده و پس از انجام تغییرات لازم و حذف و اضافات، بازبینی و تأیید نهایی ایشان به چاپ رسیده است.
این عالم بزرگوار در مقدمة کتاب نگاشته اند:
«نقش حماسه و تأثیر ستم ستیزی در تعالی روح بشر، زمینة اشتیاق عارفان ناب را به شهادت فراهم کرده و مجاهد کوی حق را با عرفان اصیل آشنا می سازد و این، همان هماهنگی حماسه و عرفان است
جهاد حقیقی بدون عرفان ناب نخواهد بود؛ چنانکه عرفان خالص بدون ایثار مال و جاه و نثار جان حاصل نخواهد شد. در وصف مجاهدان راستین، نشانه های عرفان مشهور است و در رسم عارفان واقعی، علامت های مجاهدت مشهود».
بخشی از متن کتاب :
«سرّ جاودانگی حادثة کربلا، که اصل آن در مدت کمتر از یک روز و در بخش بسیار کوچکی از سرزمین پهناور اسلامی واقع شد، نیز همین هاست. در طی این سیزده قرنی که از این حادثة کبری و داهیة عظمی می گذرد، هر اَبَرقدرتی که آمد با هدف کربلا جنگید. هیچ قدرت جابری نیامد مگر اینکه گاهی با نام حسین(ع)، گاهی با قبر او، گاهی با زایر او، گاهی با وقف برای او و خلاصه همگی با مرام و آیین او جنگیدند و برای اضمحلال و نابودی هدف نهضت کربلا و شهدای گرانقدر آن، قیام و اقدام کردند؛ ولی هیچ کدامشان به مقصد شوم خود نرسیدند و نه تنها نتواستند این مشعل فروزان هدایتگر نسل بشری را خاموش کنند بلکه خودشان نابود شدند.
از آن طرف در طول تاریخ افراد فراوانی جنگیدند، کشتند و کشته شدند ولی نام آنها در لابلای تاریخ دفن شد. یک مورخ بحّاث باید در صفحات تاریخ با جدیّت و پشتکار کنجکاوی کند تا بتواند از لابلای کتب تاریخی قصه ای تاریخی را استنباط کند. اما حماسة کربلا همواره سرآمد تاریخ است و بر تارک آن می درخشد.
این بدان جهت است که آفرینندگان این حماسة پرشکوه افراد عادی نبودند بلکه کسانی بودند که عرفان ناب را با حماسه و نبرد دلیرانة خود آمیخته بودند.»
در مجموع، این کتاب مطالب مفید و آموزنده ای از قیام حضرت سید الشهداء و نیز جایگاه حماسه و عرفان در دین اسلام ارائه می کند که برای خوانندگان قابل استفاده و بهره برداری است.
اصلیترین حرف کربلا که مورد غفلت قرار میگیرد چیست؟
اصلیترین حرف کربلا که مورد غفلت قرار میگیرد چیست؟
مقصر اصلی کربلا قاتلین نبودند، خاذلین بودند؛ آنها که یاری نکردند! نشستند و نگاه کردند!
هیچکدام از ما امکان ندارد ما جزء قاتلین حسین(ع) قرار بگیریم، اما جزء خاذلین چطور؟!
ما علاوه بر قاتلان، باید خاذلان حسین(ع) را هم لعنت کنیم؛ آنهایی که نشستند و نگاه کردند.
مهمترین عبرتی که باید از کربلا بگیریم دوری کردن از این ویژگی شخصیتی است: «یاری نکردن حق در بزنگاه» در آن لحظۀ حساس، اگر حسین(ع) را کمک نکنیم، کار تمام است! این بزرگترین عبرتی است که باید از عاشورا گرفت.
برخی خوبان، سرِ بزنگاه که باید حق را کمک کنند، میگویند: حالا چند روز سکوت کنیم، ببینیم چه میشود!
اگر حسین(ع) در کربلا تنها مانده، بهخاطر آدمبدها نبود؛ بهخاطر نامردها بود
ثمرۀ مهم عاشورا، نفرت پیدا کردن از دشمنان حسین(ع) است؛ نه علاقمند شدن به حسین(ع)
ثمرۀ مهم عاشورا و روضههای حسین(ع) برای ما، آشنایی با حسین(ع) و علاقمند شدن به ایشان نیست(این محبت را در اثر صفای دل به شما دادهاند) بلکه ثمرۀ مهم عاشورا، نفرت پیدا کردن از دشمنان امام حسین(ع) است.
عاشورا بیشتر میخواهد جبهۀ مقابل حسین(ع) را رسوا کند و ما را از آنها متنفر کند. در عاشورا، حسین(ع) ما را دور خودش جمع کرده که دشمنانش را به ما معرفی کند تا از آنها متنفر باشیم، از آنها فاصله بگیریم و حتی یکذره هم شبیه آنها نباشیم.
ذکری که فرمودهاند در روز عاشورا مستحب است بارها بگویید این است: «لعنت بر قاتلین حسین(ع)». این حسّ مقدس باید در ما تقویت شود که ما نمیخواهیم ذرهای مثل دشمنان حسین(ع) باشیم.
اصلیترین حرف کربلا که مورد غفلت قرار میگیرد چیست؟ امام حسین(ع) در سخنان خود با کوفیان، یک ویژگی شخصیتی را مطرح میکند که مهمترین عبرتی است که باید از دشمنان حسین(ع) بگیریم و سعی کنیم این ویژگی رذیلانه را از شخصیت خودمان دور کنیم.
یک ویژگی شخصیتی در برخی افراد هست که خداوند از آن بهشدت متنفر است و آن اینکه تو شاهد باشی جلوی تو به مؤمنین ظلم کنند و هیچ کاری نکنی! «وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنينَ شُهُودٌ»(بروج/7)
پستترین ویژگی شخصیتی که در قاتلین حسین(ع) بود که باید از دلمان دور بیندازیم، این است که حسین(ع) به آنها میفرماید: «به خدا قسم، یاری نکردن(نامردی و عهدشکنی) در خون شماست»(الْخَذْلُ فِيكُمْ مَعْرُوف..؛ بحارالانوار/45 /83 و تحفالعقول/241) درد کربلا، قاتلین حسین(ع) نبودند؛ درد کربلا، تنها گذاشتن امام حسین(ع) و یاری نکردن او و عهدشکنی بود. دردِ امام حسین(ع) این نیست که بعضیها قاتل و جنایتکارند؛ دردِ ایشان از یاری نشدن و تنها ماندن است.
حسین(ع) در ادامه میفرماید: «لعنت خدا بر ناکثین» ناکثین کسانی هستند که بعد از پیمان، نامردی میکنند و پیمان میشکنند! این خصلت شخصیتی برخی است. ناکثین را باید شناخت. مشکل اصلی کربلا، ناکثین و خاذلینِ حسین(ع) بودند و الا قاتلین همیشه در طول تاریخ بودهاند.
اصلی کربلا، ناکثین و خاذلین هستند؛ ناکث بودن در خون آن مردم بود. ما علاوه بر قاتلان، باید خاذلان حسین(ع) را هم لعنت کنیم. خاذلان کسانی هستند که نشستند و نگاه کردند. زینب(س) هم عصر عاشورا به عمر سعد فرمود: تو داری نگاه میکنی و حسین(ع) را میکُشند؟(ارشاد مفید/2/ 112) یعنی تو هم از خاذلین هستی.
چرا ما بیشتر از قاتلین حسین(ع)، باید از خاذلین متنفر باشیم؟ چون آنها مقصر اصلی کربلا هستند! و الا در این دنیا، قاتلین همیشه بودهاند و این طبیعی است، دنیا بهشت نیست که آدم بد اصلاً نباشد! اگر حسین(ع) در کربلا تنها مانده، بهخاطر آدمبدها نبود، بلکه بهخاطر نامردها بود. بله، هیچکدام از ما امکان ندارد جزء قاتلین حسین(ع) قرار بگیریم، اما جزء خاذلین چطور؟ آن لحظۀ حساس، اگر حسین(ع) را کمک نکنیم، کار تمام است! این بزرگترین عبرتی است که باید از عاشورا گرفت. باید عمیقاً از خاذلین و ناکثین متنفر باشیم.
بعضی از خوبان، سرِ بزنگاه که باید حق را کمک کنند، میگویند: «حالا چند روز سکوت کنیم ببینیم چه میشود!» جبهۀ حق الان به تو نیاز دارد، خودت را برای کِی نگه داشتهای؟!
خاذل و ناکث بودن(عهدشکنی و نامردی) جزء شخصیت پلید بعضی افراد است. خیلی از نخبگان جوامع بشری اینطوری میشوند. خیلی بد است که روی ما حساب کنند، اما در لحظۀ حساس، کمک نکنیم. وقتی امام زمان(ع) هم میآید عدهای از شیعیان، یکدفعهای کنار میکشند.
استاد پناهیان
ظلم ستیزی سرلوحه رفتار انسان حسینی
…اکنون نیز، هم راه سالار شهیدان زنده است و هم مرام و مسلک اموی و مروانی و عباسی وجود دارد.
این که سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نموده اند برای آن است که اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد،
خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می گرداند. چون اشکْ رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته
می شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز می دهد.
از اینرو انسان حسینی منش، نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد. این که عده ای به فکر ظلم کردن یا ظلم پذیری هستند
برای آن است که خوی حسینی در آنها نیست وگرنه شیعه خاص حسینبن علی(ع) نه ظلم می کند و نه ظلم می پذیرد.
آن کسی که ظلمپذیر است اموی مسلک است چنانکه ظالم هم اموی صفت است، هر چند که زمزمه «یا حسین» بر لب داشته باشد.
لذا اگر انسان بخواهد بفهمد که راهی راه حضرت حسین بن علی(ع) است یا راهی راه امویان، باید ببیند که در او خوی ستم پذیری
یا سلطه گری وجود دارد یا نه. اگر گرایش به این خصلت های زشت را در خود دید باید در اخلاق خود تجدیدنظر کند.
جنگی که دانشگاه بود و دانشگاهی که خط مقدم جنگ است
روزگاری دشمن مرزهای ما را مور تهاجم قرار داد دلیران و جوانان این مرز بوم درس و کار و زندگی خود را رها کردند
و در لبیک به فرمان امامشان به جبهه ها شتافتند.
جبهه و جنگی که به مرور دانشگاه و کار ودرس آنها شد.
پس از پایان جنگ هم همان فرهنگ ایثار و جهاد و تلاش را با خود به عرصه کار و تحصیل و زندگی خود آوردند و این همان دلیلی است که امروز دشمن به مرزهای ما کاری ندارد بلکه اصل تهاجم خود را بر روی دانشگاهها ، زندگی و فرهنگ ما متمرکز کرده است.دشمن می داند برای ضربه زدن به ملتی مانند ایران ، باید ابتدا مراکز فکر و اندیشه و فرهنگ آن را از کار بیندازد بعد به سراغ مرزهای خاکی آن برود.
حال که دشمن به خوبی جبهه جنگ را از سخت به نرم تغییر داده باید به او نشان داد که دانشگاه و زندگی و محیط کار برای ما جبهه رویارویی ما با دشمن است و هرجا ردی از دشمن ببینیم جانانه در مقابلش می ایستیم
تازمانیکه روحیه ایثار و جهاد باشد فرقی ندارد که در دانشگاه باشی یا در دورترین نقطه مرزی
هرجاباشی همانجا سنگر توست و قلم و ابزار و وسایل ات اسلحه تو
و تو سرباز مدافع حریم انقلاب و اسلام هستی
لبیک یا حسین
مادر، تلالویی از مهربانی و بخشندگی خداوند
پیامبر اعظم(ص):
بهشت زیر پای مادران است.
هر فرزند نیکوکاری که از روی شفقت به پدر و مادر بنگرد، برای هر نگاهی ثواب یک حج مقبول به او دهند.
امام صادق(ع):
خشنودی خداوند در خشنودی پدر و مادر است و خشم او در خشم ایشان است.
فرمانبرداری پدر و مادر، فرمانبرداری خدا و معصیت آنها، معصیت خداست.
امام علی(ع):
با پدرانتان نیکی کنید تا پسرانتان با شما نیکی کنند
ژرژ هربرت:
یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار، برتری دارد..
شوبر:
هیچ زنی به جز مادر در زندگی پیدا نمی شود که عشق و جوانی
و آمال و آرزوهای خود را مفت و مسلّم در اختیار کسی بگذارد.
گوته:
هیچ چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه اش روح پرور نیست،
و هیچ چیز حس احترام و تقدیس ما را به اندازه مادری که کودکانش او را احاطه کرده باشند، بیدار نمی کند.
ادگار آلن پو:
آن گاه که فرشتگان در آسمان ها، سر در گوش یکدیگر نهاده
و نجواگرانه نغمه های پرشور عشق را سر می دهند، هرگز نمی توانند کلمه ای آسمانی تر از مادر بیابند.
آناتول فرانس:
مادر، جلوه حقیقت، و خشنودی او همانند خشنودی خداوند است؛ خداوند را باید همواره خشنود نگاه داشت.
لویی پاستور :
ای پدر و مادر، ای گمشدگان عزیز، من همهچیز خود را به شما مدیون هستم.
کارل ایمرمان :
ای مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابدیت، ثابت و درخشان خواهی ماند.»
ژول میشله:
این یک قاعده کلی است که همه مردان برجسته، عوامل برتری خود را از مادرانشان به ارث میبرند.
رالف والدو امرسن :
تار و پود روح مادر را از مهربانی بافتهاند.
انوره دو بالزاک :
هیچگاه در زندگی نمیتوانید محبتی بهتر، بیپیرایهتر و واقعیتر از محبت مادر خود بیابید
یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار میارزد.» جورج هربرت.
ژرژ هربرت:
مادر، آهن ربای قلب و ستاره قطبی چشم کودک است.
ادیسون:
دنیا هر چه دارد از من است، و من هر چه دارم از مادر