چرا اسلام شناسان غربی شیفته علی(ع) هستند؟
دوره کوتاه زمامداري امام علي (ع) سرشارازآموزه هاي گرانقدري است که مي تواند به عنوان الگويي بي نظيرمورد توجه انديشمندان سياسي و فراترازآن دولتمردان قرار گيرد. امام علي(ع) رابطه ناگسستني بين حکمت نظري و سياسـت عملي برقرارمي کند وهـدف از زندگي کوتاه دنيـوي را مقدمه و آزمايشگاهي براي زندگي پايدار اخروي مي نامد، برهمين اساس علاوه بر پاسخگويي به مردم ،دادگاه عدل الهي را محکمه اي مي داند که زمامدار بايد درمقابل آن پاسخگوي گفتار، رفتاروکردارخويش باشد.
زمامداري امام علي(ع) با نفي استبداد، خودکامگي و جورپيشگي همراه بود و درموارد متعددي در خطبه ها و نامه هاي خويش واليان و مسئولان حکومتي را به رعايت دقيق حقوق مردم فرا مي خواند و آنها را از بيماري مهلک خود رأيي، تماميت خواهي و انحصارطلبي برحذرمي داشت. توصيه به گذشت، چشم پوشي ازاشتباهات مردم و تواضع و فروتني درمقابل آنان نه تنها ازنصايح اخلاقي، بلکه ازدستورات مؤکد وي به کارگزاران امورکشوري و لشکري بود.
امام علي(ع) خود نيـزبـه طريق اولي عامل بـه اين وصايا بود و به مردم مي فرمود: با من آنگونه که با ستمگران سخن مي گوييد، سخن نگوييد، سخناني که ازعصبانيت و خشمگيني شماست ازمن مخفي نکنيد و ازراه سازشکاري با من وارد نشويد. فكرنكنيد که اگر مطلب حقي را گفتيد من ناراحت مي شوم. وي با نفي چابلوسي، تجليل و تمجيد، پند و اندرز مردم در خطاها و اشتباهات احتمالي را از جمله حقوق خويش برمردم مي شمارد و عنوان مي کند از گفتن حق و مشورت عادلانه به من چشم پوشي نکنيد.
سیره علی(ع) الگوی شایسته برای صاحبان قدرت:
چگونگي مواجهه حضرت علي(ع) با منتقدان، مخالفان و معاندان بسي درس آموزاست. وي نه تنها برمنتقدان خرده نمي گرفت، بلكه عمل انتقادي را داراي ارزش مي دانست. امام درعهد نامه مالك اشتر يادآورمي شود كه اي مالك از ميان آنان [مردم] كسي را به خودت نزديك كن كه حرف حقي را كه تلخ است به تو بهترو بيشتربزند. درگفتار و كردارت كه خدا براي دوستانش نمي پسندد كمترتو را ستايش كند هرچند اين كار تو را ناراحت نمايد و دلتنگ شوي (نامه/ 53).
گفتاروكردارامام علي(ع) با مخالفان و معاندان نيزداراي آموزه هايي شگفت است. علي(ع) درمقابل تندروي ها ومخالفت هاي خوارج از جاده انصاف، عدالت و آزادي خارج نشد و برآزادي ها و حقوق اين گروه كه ازمخالفان وعنودان سرسخت بودند، پاي فشرد وبه آنان گفت: بدانيد كه شما نزد ما سه حق داريد و تا هنگامي كه همراه ما هستيد آنها را از شما بازنمي گيريم؛ شما را ازمساجد خدا كه نام اورا درآنها بر زبان مي آوريد منع نمي كنيم، شما را ازدرآمد عمومي وغنايم تا زماني كه دستتان درجنگ همراه ماست محروم نمي سازيم وتا جنگ با ما آغاز نكرده ايد با شما نمي جنگيم.
درخصوص رفتار با دشمنان و رعايت عهد و پيمان با آنان نيزبه مالك اشتر مي نويسد: اگر ميان تو و دشمنت پيماني بسته شد و يا اماني به او دادي بايد به پيمان وعهد خود وفاداربماني وامانت را دراماني كه داده اي رعايت كني. هر پيمان وعهدي كه داده اي حفظ آن به عهده توست و براي حفظ آن بايد سينه سپر كني. زيرا در ميان واجب هاي خدا، با همه اختلافي كه درفكر و عقيده ميان مردم هست، واجبي كه مورد بزرگداشت بيش از وفاي به عهد باشد درميان اعمال واجب نيست. مشركان با اينكه ازنظرمعنوي غيرازمسلمانانند، براي پيمان احترام قائلند، زيرا ازتجربه هاي تلخ پيمان شكني و عواقب آن اندرزآموخته اند.
بنابراين دروفاي به عهد دغلكاري مكن وپيمان خويش را مشكن و به دشمن خود نيرنگ مزن، زيرا فقط نادان تيره دل نسبت به خدا گستاخ مي گردد و درحقيقت خدا عهد و امان خود را در پناهگاه رحمت خويش در ميان مخلوق خود قرارداده است تا ازاين دژ به عظمت خدا دست يابند و درسايه عظمت وي آسوده خاطر گردند. بنابرين نه دغلكاري ، نه نيرنگ ونه خيانت بايد ديده شود. هرگاه به سختي افتادي مبادا پيمان را بدون دليل شرعي برهم بزني، زيرا با مشكلات پيمان ساختن به اميد آن كه مشكلاتش بر طرف گردد و پايان شايسته اي داشته باشد، بهترازخيانتي است كه ازعوارض آن وحشت داشته باشي و بهترازاين است كه براثرخيانت به پيمان تحت تعقيب خدا قراربگيري كـه نه در دنيا و نه درآخرت اززير بارمسئوليت آن نتواني بيرون بيايي ( همانجا)
چگونگی برخورد با دشمن:
اوج زيبايي برخورد با دشمن را در موضوع وصيت امام علي(ع) درخصوص ابن ملجم مرادي، قاتل علي(ع) ديده مي شود. وي به فرزندانش امام حسن و حسين چنين سفارش مي كند: من ديروز در ميان شما بودم و امروز مايه پند شما و فردا از ميان شما خواهم رفت. اگرماندم خودم با ابن ملجم حسابم را مي رسم و اگرنابود شدم، نابودي وعده گاه من است. اگرعفو كردم، بخشش وسيله ايست براي تقرب من به خدا و ثوابي است براي شما، بنابراين ازاوصرفنظر كنيد كه خدا مي گويد: آيا دوست نداريد خدا گناهان شما را ببخشد (نهج البلاغه، نامه 23). مواظب باشيد درخونريزي فرو نرويد، نگوييد امير- المومنين كشته شد، امـيرالمومنين به قتل رسيد. توجـه داشته باشيد كـه دربرابركشته شدن مـن، فقط يك ضربت دربرابرضربت وي به اوبزنيد، اورا “مثله” ننماييد، زيرا من ازرسول خدا(ص) شنيدم مي فرمود: ازمثله كردن هرچند نسبت به سگ هار پرهيزنماييد (نامه شماره 47.ص،751). بعد از من خوارج را به قتل نرسانيد، زيرا كسي كه به دنبال حق باشد و آن را نيابد مانند كسي نيست كه دنبال باطل برود و آن را بدست آورد (خطبه/ 60)
رویکرد امیرالمومنین در لحظات سخت حکمرانی:
اسلام دین تعقل و اندیشه است و از انسان خواسته می شود برای انتخاب بهترین ها اندیشه کند. موعظه، نصیحت و جدال احسن و حتی دعوت مخالفان به گفتگو توصیه می شود. بنابراین یکی از وظایف اصلی رهبران الهی هدایت است. بر همین مبنا است که حضرت به دشمنان مهلت اندیشیدن داده و در آغاز جنگ شتاب نورزیده(خطبه 43) و آن را به تاخیر می اندازد(خطبه55) و قبل از جنگ نیز با طرف مقابل اتمام حجت می کند(خطبه/137) و از لغزشها در می گذرد(خطبه159) و پیمانشکنان را مورد لطف خود قرار می دهد(خطبه/ 4) و بعد از جنگ فرمان عفو عمویم صادر می کند و فرمان عدم تعقیب فراریان را صادر می کند…( نامه/ 29).
رفتار و منش علی در جنگ ها نیز بر معیار عدالت است. آنجایی که عدالت به او اجازه دهد تساهل و مدارا به خرج خواهد داد و جایی که عدالت اجازه ندهد دست علی برای مدارا بسته خواهد بود. از همین روست که در جنگها فرمان مىدهد:«درختان را قطع نکنید، بیگناهان را نکشید. آب آشامیدنى را مسموم و مسدود نکنید، فراریان را تعقیب نکنید، با اسیران به نرمى رفتار کنید، اموال مسلمانان را به غنیمت برندارید و…»( عسکرى، 1375: 2/147) حضرت در وصیت خود به فرزندش امام حسن مجتبی، نکته های ارزشمندی از تساهل و مدارا را آموزش می دهند؛ «هنگامى كه بر دشمنت غلبه كردى، شكر قدرت را عفو او قرار ده»( خطبه/ 86 ، حكمت/ 11).
«هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودی خدا در آن است رد مکن که آسایش رزمندگان و آرامش فکری و امنیت کشور در صلح تأمین میگردد… اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید یا در پناه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفادار باش و بر آنچه بر عهده گرفتی امانتدار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان؛ زیرا هیچ یک از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست که همه مردم جهان با همه اختلافاتی که دارند در آن اتفاق نظر دارند…
پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده… پس از محکم کاری در قرارداد نامه دست از بهانهجویی بردار. مبادا مشکلات پیمانی که بر عهدهات قرار گرفته و خدا آن را بر گردنت نهاده تو را به پیمان شکنی وا دارد…»( نامه/ 53). از سوی دیگر خطاب به یارانش که عازم جنگ صفین بودند، فرمودند؛ «اى فرزندان مهاجران، به سوى سرکردگان کفر و بازماندگان جنگ احزاب و دوستان شیطان حمله ور شوید.»( ابن ابى الحدید، 2/194) یا وقتى چشمان مبارکش در میدان صفین به پرچم هاى سپاه معاویه افتاد، فرمود: «قسم به کسى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، آن ها اسلام نیاورده بودند، بلکه به ظاهر تسلیم شدند و کفر خویش را پنهان نمودند.».
نظر آیت الله قاضی در مورد سکوت آیت الله بهجت
روزهاي اكنون،تداعيگر خاطره عارف گرانسنگ و مربي سترگ عرفان عملي، جمال السالكين مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمدتقي بهجت(اعلي الله مقامه )است. درباره او اگر چه فراوان سخن رفته، اما حديث فتوحات روحي و معنوي آن ره يافته كوي دوست، همچنان نامكرر است. در گفت و شنود پيش روي، حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي بهجت، بخشهايي از مقامات پدر را به بازگويي نشسته است.
در زیر گفتگو مشرق با حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي بهجت فرزندمرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمدتقي بهجت را می خوانید
*عوالم معنوی مرحوم آیتالله بهجت بر همگان روشن است. شايد اين سوال در اولين بخش از گفت وشنود ما به هنگام باشد كه این گرایشها از چه زمانی در ایشان پدید آمد و استاد ایشان چه کسی بود؟
چه کسانی به خدمت امام مهدی (عج) رسیدند؟
شرایط سیاسی حاکم بر عصر امام زمان (عج) به علت تدابیـر سخت نظامی خلفای عباسی که دشمن سرسخت ائمّه بودهاند اقتضاء مینمود، که شیعیان در تقیة کامل و اختفاء فعّالیتهای مذهبی خود را انجام دهند و ارتباط با ائمه برای شیعیان بسیار سخت انجام میگرفت، تنها وکلای شیعه در این دوره با زحمات عدیده امکان ارتباط با ائمه را داشتند و پس از آن و روی کار آمدند حکومت های بعدی و غیبت امام عصر (عج) بسیاری از فضلا و بزرگان د ینی به تشرف ایشان رفتند.
سه گروه حضرت (عج) را دیدهاند
اهل بیت آن حضرت (عج) حکمیه خاتون عمة امام عسگری (ع) و خادمان خانة امام (ع) از جمله ظریف (ابونصر)، ابوسعید غانم ردیف اولین کسانی بودهاند که امام را زیارت کردهاند، همچنین خادم دیگری از امام عسگری (ع) نقل کرده است که امام زمان(عج) در گهواره بود که به محضرش شرف یاب شدم . . . به من فرمود: «انا خاتم الاوصیاء و بی یدفع الله عن اهلی و شیعتی». «و روی محمد بن یعقوب رفعه عن نسیم الخادم و خادم ابی محمد ـ علیه السّلام ـ . . .» وارد شدم به حضور امام زمان (عج) بعد از اینکه ده شب از ولادتش میگذشت، در این حال عطسه نمودم به من فرمود: «یرحمک الله. . . ». فقال: «الا ابشرک فی العطاس، هو امان من الموت ثلاتة ایام».
چنانکه پیش از این گفته شد، گروه دوم که از دیدار امام (عج) در حیات پدرشان از نواب امام مهدی (عج)به نام عثمان بن سعید عمروی بودند.
گروه سوم از زیارت کنندگان حضرت در عهد امام عسگری(ع) اصحاب خاص و شیعیان نامدار حضرت بودهاند که به برخی از آنها اشاره کردیم و بسیاری از بزرگان شیعه از جمله علمای شهر قم و شیعیان خاص امام (ع) به زیارت حضرت صاحب الزمان (عج) در زمان حیات پدرشان رسیدهاند.یکی از این یاران و بزرگان شیعی علی ابن مهزیار اهوازی است که در قرن سوم هجری قمری زندگی می کرد و از فقها ، محدثان و دانشمندان معروف شیعه و از اصحاب امام رضا(ع) ، امام جواد(ع) ، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بوده و احکام دینی را نزد آنها فرا گرفته و در برخی از مناطق ، بخصوص در اهواز به عنوان نماینده ایشان بوده است .علی ابن مهزیار از مردم دورق (شادگان امروزی) بود که بعداً در اهواز ساکن شد . محل تولد ایشان منطقه هندیجان است، ولی با توجه به اینکه در قرن سوم هجری قمری هندیجان از توابع شهر دورق بود، لذا او را اهل دورق معرفی کرده اند .
پدر وی مذهب نصرانی داشت و سپس مسلمان شد و علی نیز به تبعیت از پدر در نوجوانی مسلمانگردید . براساس برخی روایات وی در زمان امام حسن عسکری(ع) وفات یافته است . بنابر روایات تاریخی هنگامی که مأمون خلیفه عباسی دستور داد تا امام رضا (ع) به عنوان ولی عهد او از مدینه عازم خراسان شود امام (ع) در مسیر حرکت خود در روز شانزدهم صفرسال 201 هجری قمری وارد اهواز شد و چند روزی در این شهر توقف نمود .
بهترين راه مبارزه با فقر در کلام امام علی (ع)
امام علی (عليه السلام) فرمودند: مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ.كسى كه در هزينه كردن اعتدال پيشه كند هرگز فقير نخواهد شد.شرح و تفسير حکمت 140 نهج البلاغه:امام علی (عليه السلام) در اين كلام كوتاه و نورانى خود اشاره به آثار ميانه روى در امور كرده و مى فرمايد: «كسى كه در هزينه كردن ميانه روى كند هرگز فقير نخواهد شد»، (مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ). «عال» از ريشه «عيل» (بر وزن عين) در اصل به معناى عيالمند شدن است، ولى اين واژه به معناى فقير نيز به كار رفته است. بعضى گفته اند اگر از ماده «عول» باشد به معناى فزونى عيال است و اگر از ريشه «عيل» باشد به معناى فقر است و «اقتصاد» به معناى ميانه روى در هر كار مخصوصاً در امور مالى است.اين معنا امروز هم در مقياس كوچك خانواده و هم در مقياس وسيع جامعه ثابت شده است كه اگر از اسراف و تبذير پرهيز شود و در هزينه كردن سرمايه ها صرف جويى و ميانه روى گردد بسيارى از مشكلات حل مى شود، مشكل زمانى براى فرد يا جامعه پيدا مى شود كه حساب دقيقى براى هزينه ها و نيازها در نظر نگيرد و يا بى حساب و كتاب آنچه را دارد هزينه كند كه به يقين زمانى فرا مى رسد كه فرد يا جامعه در فقر فرو مى روند.در منابع اسلامى نيز روايات فراوانى در اين زمينه ديده مى شود، از جمله در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «الإقْتِصادُ فِى النَّفَقَةِ نِصْفُ الْمَعِيشَةِ، ميانه روى در مخارج زندگى نيمى از معيشت انسان را تأمين مى كند».در حديثى از اميرمؤمنان(عليه السلام) در غررالحكم مى خوانيم: «مَنْ صَحِبَ الاِْقْتِصادَ دامَتْ صُحْبَةُ الْغِنى لَهُ وَجَبَرَ الاِْقْتِصادُ فَقْرَهُ وَخَلَلَهُ، كسى كه همنشين ميانه روى باشد غنا و بى نيازى پيوسته همنشين او خواهد بود و اقتصاد فقر او را جبران و مشكلات او را برطرف مى سازد».در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه فرمود: «ضَمِنْتُ لِمَنْ اِقْتَصَدَ أنْ لا يَفْتَقِرُ، من ضمانت مى كنم كسى كه ميانه روى پيشه كند هيچ گاه فقير نشود». البته ميانه روى نه تنها در مسائل اقتصادى و مالى در مقياس فرد و جامعه، بلكه در همه كارها مطلوب است حتى توصيه شده كه مؤمنان در عبادت كه وسيله قرب الى الله است نيز ميانه روى را از دست ندهند.مرحوم «كلينى» در كتاب كافى بابى تحت عنوان اقتصاد در عبادت آورده كه نخستين حديثش از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين است: «إنَّ هذا الدّينُ مَتِينٌ فَاَوْغِلُوا فيهِ بِرِفْق وَلا تُكَرِّهُوا عِبادَةَ اللهِ إلى عِبادِ اللهِ فَتَكُونُوا كَالرّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذي لا سَفَراً قَطَعَ وَلا ظَهْراً أبْقى، اين آئين حساب شده و متين است. در اين مسير با مدارا حركت كنيد و بندگان خدا را به عبادت زياد مجبور نكنيد كه همانند سوار وامانده اى مى شويد كه نه به مقصد رسيده و نه حيوان را سالم گذارده است»
عذرخواهی طلبه جوان از زن معتاد/ این ماجرا واقعی است
با جمعی از “حلقه جهادی محبین” برای توزیع یک وعده شام گرم به محله امام زاده یحیی رفتیم. میانه راه خانه ای قدیمی و نسبتا متروکه ای سر زدیم که 27 خانوار دورتادور حیاط خانه در آلونک های 7 تا 11 متری زندگی می کردندکوچه ای تنگ و درب آهنی خشن و کم عرض و زنگ گرفته و بعد هم پله های بلند با موزائیک های شکسته، راه رسیدن به حیاط خانه بود.حجاب دیوارهای گچ مرده، لباس های کهنه و خیس روی طناب بود . بوی تند مواد و ذغال از زیرزمینی که از طریق پنجره ای به کف حیاط راه داشت، بیرون می زد و هوا را تلخ می کرد.آنطرف تر زنی نشسته بود که گفته می شد شوهرش را دستگیر کردند و به جرم حمل مواد مخدر به 5 سال زندان محکوم است. همراه و آشنای محل می گفت این زن جوان در آستانه انحراف است و می گوید اگر شیرخشک نوزادم جور نشود مجبورم تن فروشی کنم.خانم دیگری مضطرب و چادر به کمر ایستاده و بی توجه به توزیع غذا، مدام از عقب افتادن اجاره خانه اش می نالد. از بداخلاقی صاحب خانه می گفت و اینکه تهدیدش کرده اسباب و اثاثیه را بیرون می ریزد؛ ماهی 100 هزار تومان اجاره این اتاقک بود.پیرزن خسته و غمین دیگری روی بالکن نشسته و زیر لب ورد می خواند. آنطرف تر هم کودکان خردسال با موتور معیوب و از کار افتاده همسایه بازی می کردند.از جمع ما برخی در حال توزیع غذا و برخی هم با بچه ها بازی می کردند. بین این گروه جهادی چند نفری هم طلبه بودند. طلبه ها همزمان با توزیع غذا با اهل خانه گپ و گفت و خوش و بش داشتند. در این اثنا طلبه جوانی سمت یکی از این آلونک های تنگ و تاریک رفت. خانه ای 9 متری که بوی تند تریاک از پنجره کوچک اتاق بیرون می زد.طلبه در می زند و دختر جوان از پشت پنجره می گوید لطفا در را از پشت باز کنید. از بیرون روی در قفل زده بودند تا نتواند از خانه خارج شود. در از بیرون باز می شود و زن جوان معتاد با آرایش زننده ای جلو می آید تا غذا را تحویل بگیرد.اما چشمش که به عبا و عمامه می افتد گوئی که انتظار نداشته، سفره دلش باز می شود و بی مقدمه از زندگی تلخش می گوید.روحانی جمع ما خجالت می کشد و در تمام مدت سکوت کرده و سرش پایین است. زن با صدائی بی جوهر و با لحن آرام حرف می زند که نکند جز طلبه کسی بشنود. چند دقیقه ای می گذرد تا اینکه حرفش تمام و ساکت می شود. شاید منتظر بود طلبه نصیحتی کند، یا وعده ای دهد، یا حداقل دعائی کند و رد شود.طلبه جوان مکثی می کند و در انتها یک جمله می گوید و بسرعت از اتاق بیرون می آید: “خواهرم ببخشید. به خاطر کم کاری ماست که شماها در این سختی هستید و گرفتارید. خواهرم ببخشید، ببخشید…"با خودم فکر کردم این طلبه از چه چیز عذرخواهی می کند؟ از کدام کار ناکرده اش می گوید؟ از کدام قصور و تقصیر سخن می گوید؟لحظاتی گذشت و افکاری از ذهنم عبور کرد که در واپیسن دقایق حضور، نگاهم به این خانه دودآلود و فسرده را تغییر داد. دوست داشتم مجدد برگردم و از تک تک اهالی خانه طلب عذر کنم.
*آری این مردم اگر گرفتار مشکلات تودرتو و معاصی هولناک و درد آلود شدند؛ ما مقصریم.
*مقصریم از اینکه برای رفع گرفتاری این مردم تلاش نکردیم. شاید هم بالاتر از این…
*مقصریم از اینکه جامعه ای فراهم ساختیم که قربانی اش این مردم آسیب دیده اند. شاید هم بالاتر از این….
بزرگی می گفت؛ ما مقصریم. مقصریم که آنقدر انسانیت بخرج ندادیم و دیندار نبودیم و به تکلیف مان عمل نکردیم که شرایط ظهور فراهم شود تا آنقدر ظلم و رنج در گوشه گوشه عالم نباشد. رنج این عالم از گناهان ماست؛ گناه این مردم از معاصی ما.
منبع: جهان
تاثیر غم و اندوه درپیری از نگاه امام علی (ع)
امام علی (عليه السلام) فرمودند: الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ. غم و اندوه نيمى از پيرى است.
شرح و تفسير حکمت 143 نهج البلاغه:
امام علی (عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و حكيمانه تأثير غم و اندوه را در جسم و روح انسان بيان مى دارد و مى فرمايد: غم و اندوه نيمى از پيرى است» (الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ).
اشاره به اين كه بسيار مى شود كه غم و اندوه، انسان را پير مى كند، هرچند انسان به حسب سن و سال پير نشده باشد، موهاى او تدريجاً سفيد مى شود، قامت وى خميده و قواى بدن رو به تحليل مى رود و از نظر فكرى و روحى نيز احساس پيرى مى كند. منظور امام علی (عليه السلام) اين است كه انسان تا مى تواند غم و اندوه را به خود راه ندهد و از آثار سوء آن بپرهيزد.
البته انكار نمى توان كرد اسباب غم و اندوه مختلف است و بخشى از آن قابل اجتناب نيست، گاه مربوط به مسائل دينى و معنوى است كه انسان به هر حال با آن دست به گريبان خواهد بود.
حتى در حديث معروفى از ابن عباس مى خوانيم كه مى گفت: هيچ آيه اى شديدتر و مشكل تر از اين آيه (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ) بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل نشد و از اين رو هنگامى كه اصحاب آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان گشته فرمود: شَيَّبَتْني هُودُ وَالْواقِعَةُ، سوره «هود» و «واقعه» مرا پير كرد.
گفته شده علت همان دستورى است كه خداوند به پيغمبرش درباره استقامت در مقابل دشمنان سرسخت و كينه توز و بى رحم داده است. (و مى دانيم سوره «هود»و «واقعه» هر دو در مكه نازل شده در زمانى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)سخت از طرف مشركان در فشار بود و گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب» و «خديجه» نازل شد كه امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاك پيامبر(صلى الله عليه وآله) را احاطه كرده بود).
ولى به هر حال بسيارى از عوامل غم و اندوه امورى است كه انسان مى تواند خود را از آن دور دارد يا نسبت به آن بى اعتنا باشد، از اين رو در حديثى آمده است كه زيارت اهل قبور غم و اندوه را زايل مى كند، زيرا سرچشمه بسيارى از اندوه ها امور مادى است، هنگامى كه انسان به زيارت اهل قبور مى رود و پايان كار دنيا را مى بيند كه ثروتمند و مسكين همه در يك جا خفته اند و هيچ كدام جز كفنى با خود از اين دنيا نبرده اند آرامش پيدا مى كند.
در طب امروز اين مسئله به روشنى ثابت شده كه سرچشمه بسيارى از بيمارى هاى جسمى ناراحتى هاى روحى است، بيمارى هاى اعصاب، قلب، معده و غير آن در بسيارى از موارد از فشارهاى عصبى و به اصطلاح استرس ها و غم و اندوه ها ناشى مى شود و درمانى جز خلاص كردن خود از غم و اندوه ها ندارد و اگر انسان عزم راسخ و اراده قوى داشته باشد مى تواند خود را از آن دور دارد.
بسيارى از حكما و شعرا براى كمك كردن به انسان ها براى فراموشى اسباب اين گونه غم و اندوه ها سخنان نغز و پربارى دارند. شاعر عرب مى گويد: ما فاتَ مَضى وَما سَيَأْتيكَ فَأَيْنَ *** قُمْ فَاغْتَنِمِ الْفُرْصَةَ بَيْنَ الْعَدَمَيْنِ و شاعر فارسى زبان مى گويد: از دى كه گذشت هيچ از آن ياد مكن *** فردا كه نيامدست فرياد نكن در واقع اين دو شاعر گويا مطلب خود را از حديث امام صادق(عليه السلام)اخذ كرده اند آنجا كه مى فرمايد: «اصْبِرُوا عَلَى الدُّنْيا فَإنَّما هِىَ ساعَةٌ فَما مَضى مِنْهُ فَلا تَجِدُ لَهُ أَلَماً وَلا سُروراً وَما لَمْ يَجِىءْ فَلا تَدْري ما هُوَ وَإنَّما هِىَ ساعَتُكَ الَّتي أنْتَ فيها فَاصْبِرْ فيها عَلى طاعَةِ اللهِ وَاصْبِرْ فيها عَلى مَعْصِيَةِ اللهِ،» در برابر امور دنيا صبر و شكيبايى پيشه كنيد، زيرا ساعتى بيش نيست، آنچه گذشته است نه دردى از آن احساس مى كنى نه سرورى و آنچه نيامده است نمى دانى چيست، بنابراين دنيا براى تو همان ساعتى است كه در آن هستى پس در برابر اطاعت خداوند شكيبايى پيشه كن و بر ترك معصيت صبر نما.
در حقيقت بسيارى از افكار غم انگيز افكار بيهوده اى است كه ما خودمان آن را براى خود فراهم مى كنيم مثلا مى نشينيم خود را با افراد بالادست مقايسه مى كنيم و بر محروميت خود اشك حسرت مى ريزيم و گاه مى گوييم: اى كاش فلان فرصت را از دست نمى دانيم كه اگر نداده بوديم امروز چه ثروت يا چه مقامى داشتيم. به همين دليل دستور داده شده است كه هميشه به پايين تر از خود نگاه كنيد تا شاد و خرم باشيد و نگاه به بالاتر نكنيد تا غمگين و اندوهگين شويد. نيز بسيار مى شود كه به هنگام وقوع حوادث ما يك روى سكه را مى بينيم و نگران مى شويم در حالى كه سوى ديگر سكه ممكن است امورى باشد كه بهترين كمك را به ما كند. قرآن مجيد مى فرمايد: «(فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً)، چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد».
اگر مهربانی خدا نبود...
اگر مهربانی خدا نبود…
اگر مهربانی و عفو خدا که به هر بهانهای بر سر و روی ما میبارد نبود، آنوقت میفهمیدیم یک گناه کافی است تا انسان به مرز نابودی برسد و دومینوی سقوط آغاز شود.
عاملی که باعث «فساد» زنان بنیاسرائیل شد
اهمیت به جایگاه همسر در خانواده منحصر در مسائل مالی نیست بلکه چه بسا نیازهای عاطفی از اولویت بالاتری برخوردار باشد؛ زیرا در پرتو بر آورده کردن نیاز عاطفی قدرت تحمل بر تنگی معیشت برای همسران بالا میرود. از سوی دیگر بسیاری از اختلافاتی که بین زوجین اتفاق میافتد، به دلیل نادیده گرفتن این امر مهم در مسأله زناشویی است.
دین اسلام نیز نسبت به این مسأله حساسیت بالایی خرج داده تا جایی که حجم عمدهای از روایات اهلبیت(ع) به موضوع روش برخورد با همسر اختصاص یافته است و در این روایات، به جزئیترین مسائل مربوط به زناشویی پرداختهاند. به عنوان نمونه پیامبر گرامی اسلام(ص) در روایتی فرمود: «ﻟﺒﺎسﻫﺎی ﺧﻮد را ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﯿﺪ و ﻣﻮﻫﺎی ﺧﻮد را ﮐﻢ ﮐﻨﯿﺪ، ﻣﺴﻮاک ﺑﺰﻧﯿﺪ و آراﺳﺘﻪ و ﭘﺎﮐﯿﺰه ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﯽ اﺳﺮاﺋﯿﻞ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﮑﺮدﻧﺪ ﺗﺎ زﻧﺎﻧﺸﺎن ﺑﻪ ﻓﺴﺎد ﮐﺸﯿﺪه ﺷﺪﻧﺪ.» (نهجالفصاحه) در این روایت شریف، پیامبر(ص) لباس تمیز، اصلاح مو، مسواک کردن و در صورت کلی آراستگی و پاکیزگی را از ملزومات مردان در زندگی زناشویی بر شمردند و علت انحراف زنان بنیاسرائیل را در عدم رسیدگی مردانشان در این امورات معرفی کردند.
همچنین حضرت در روایتی دیگر با تأکید بر آرایش مردان برای همسرانشان فرمود: «همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرایش را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست دارند زینت و آرایش را در مردانشان ببینند؛ النّساءُ یُحبِبنَ أن یُرینَ الرجل فی مِثلِ ما یُحبّ الرجل أن یُری فِیه النّساء مِنَ الزّینة»
سحر، بهترین زمان تنهایی
سحر، بهترین زمان تنهایی
هنگام تنهایی بهتر میتوان خود را یافت، همچنان که بیشتر میشود خود را باخت. هنگام تنهایی زمان جمعآوری امتیازات کلان و نیز زمان از دست دادن امتیازات فراوان است. بهترین زمان تنهایی، برای به دست آوردن امتیازات فراوان، سحر است. سحر میتوان تنها با مرور آرزوهای خوب به خیلی جاها رسید.
رجائی و باهنر از نگاه امام(ره) و مقام معظم رهبری
رجائی و باهنر از نگاه امام(ره) و مقام معظم رهبری
امروز سالگرد شهادت محمد علی رجایی و حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در ساختمان نخست وزیری کارگذاشته شده بود، است.
به مناسبت سالگرد شهادت محمد علی رجایی و حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در ساختمان نخست وزیری کارگذاشته شده بود،گزارش نبض سحر، به مناسبت بیانات حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری را در خصوص این دو شهید والا مقام مرور می کنیم:
امام خمینی در سخنرانی به مناسبت شهادت محمدعلی رجایی (رئیس جمهور) و محمدجواد باهنر (نخست وزیر) در تاریخ ۹ شهریور ۶۰ در جمع اقشار مختلف مردم می فرمایند:
«منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: انا للَّهِ وَ انّا الَیْهِ راجِعُونَ. (۱) با این منطق، هیچ قدرتی نمیتواند مقابله کند. جمعیتی که – ملتی که – خود را از خدا میدانند و همه چیز خود را از خدا میدانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود میدانند، با این ملت نمیتوانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزی میپذیرد، آن کوردلان نمیتوانند مقابله کنند. اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان میکنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، میتوانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجمتر شد. ملتی که قیام کرده است. در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند. آنها گمان میکنند که افکار مؤمنین و ملت بپا خاسته ما همچون افکار غربزدهها و غرب است که جز به دنیا فکری نمیکنند و جز متاع دنیا را نمیبینند، آنها هم آن طورند.»
و درباره شهیدان رجایی و باهنر می فرمایند:
«ملت ما چون علی بن ابی طالب را فدا کرده است از برای اسلام، فدا کردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسئله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شدهاند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند؛ و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که باهم در جبهههای نبرد با قدرتهای فاسد همجنگ و همرزم بودند. و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودهام و خداوند خواست که باهم از دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند.»
«کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، «نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی» را ندا داده است و با بانگ «الله اکبر»، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و این نهضت را و این انقلاب را بپا کردهاند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست.»
سخنان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در مورد شهیدان رجایی و باهنر
امام خمینی رحمت الله علیه:«( آقای رجایی و آقای باهنر) این طور نبوده که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد؛ آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست، آنها را نبرده بود تحت لوای خودش، و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد.»
آیت الله العظمی خامنه ای(مد ظله العالی):«من، شهید رجایی را به عنوان یکی از اسوه های بزرگ تقوا و اخلاص و ایمان می شناسم.»«این دو عنصر خدمتگزار (رجایی و باهنر) را باید به عنوان عناصر فراموش نشدنی در تاریخ دولت و انقلاب خودمان همواره به یاد داشته باشیم.»«این دو بزرگوار، حقاً و انصافاً، از عناصر برگزیده و برجسته این کشور و نظام بودند. امتحان داده و دلسوز و مردمی بودند. وجودشان با آرمان های انقلاب آمیخته بود. طعم سختی ها را چشیده بودند. دوران مجاهدت و مبارزه برای پیروزی اسلام را با توفیقات و سربلندی پشت سر گذاشته بودند. همه اینها ارزش هایی بود که در این عزیزان وجود داشت.»«مرحوم شهید آقای رجایی و مرحوم شهید آقای باهنر، حقیقتاً دو نمونه برجسته از یاران انقلاب و امام بودند».