چرا سفارش کرده اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید؟
سرّ این که سفارش کرده اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) تولّی داشته باشید و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنانشان تبرّی بجویید، برای آن است که طرز فکر معاندان آنها منفور شود وگرنه هم اکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنها را لعنت کنیم. نام و یاد آنها رخت بربسته است و قبرشان نیز زباله دانی بیش نیست، الان سخن از فکر و راه یزید و یزیدیان عصر است. به گزارش ایسنا، آیت ا… جوادی آملی در کتاب ارزشمند «حماسه و عرفان» درباره فلسفه زیارت و عزاداری و علت سفارش به خواندن زیارت عاشورا در هر روز نکاتی را مطرح کرده است که در پی می آید.
فلسفه زیارت و عزاداری
سرّ این که سفارش کرده اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) تولّی داشته باشید و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنانشان تبرّی بجویید، برای آن است که طرز فکر معاندان آنها منفور شود وگرنه هم اکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنها را لعنت کنیم. نام و یاد آنها رخت بربسته است و قبرشان نیز زباله دانی بیش نیست، الان سخن از فکر و راه یزید و یزیدیان عصر است. زن فرعون وقتی که به درگاه الهی دعا کرد، نگفت خدایا مرا فقط از فرعون نجات بده بلکه گفت: (ربّ ابْنِ لی عنْدک بیتاً فی الجَنّه ونجّنی من فرْعوْن وعمله ونجّنی من القوْم الظالمین) یعنی مرا از فرعون و فرعونیان، که طرفداران سنّت سیّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفکرّ برای همیشه باقی می ماند هر چند که اسم و عنوانش تغییر کند. بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنه حیات و زندگی، به علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) عرض شد: این مقدس های خشک از بین رفتند. فرمود: «کلاّ والله إنّهم نُطَف فی أصْلاب الرجال ….»؛ اینها نطفه هایی هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداری از اینها از بین بروند، عده ای دیگر ظهورمی کنند تا این که سرانجامِ کار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.اکنون نیز، هم راه سالار شهیدان زنده است و هم مرام و مسلک اموی و مروانی و عباسی وجود دارد. این که سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن فرموده اند برای آن است که اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می گرداند. چون اشکْ رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز میدهد. از اینرو انسان حسینی منش، نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد.
گریه بر امام حسین (ع)
براساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیها السلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه السلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثه تلخی پیش آمد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی»؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیه السلام) به خلافت می رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت. بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود، آن حضرت (علیه السلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه کنند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه جان سوز کربلا هم بیاثر نباشد. وجود مبارک سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: «أنا قتیل العبره»؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکه چشم خارج شود و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.
آیت الله جوادی آملی
شیعه بودن، تنها به ادعا نیست؛ به عمل است
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إنَّ شیعَتَنا مَن سَلُمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشًّ و غِلٍّ و دَغَلٍ؛
به یقین، شیعیان ما آنانند که دلهایشان از هر نوع فریبکاری، کینه و دشمنی پاک و سالم باشد.
بحارالانوار، ج 68، ص 156
شرح حدیث:
شیعه بودن، تنها به ادعا نیست؛ به عمل است.
اعتقاد به تشیّع تنها اعتقاد به امامت امامان معصوم(علیه السلام) پس از پیامبر خدا(ص) نیست، بلکه پیروی کردن از آن پیشوایان در همه ی زمینه ها، از جمله در راه و رسم زندگی و اخلاق و رفتار با دیگران است.
امام حسین(علیه السلام) این سخن را در پاسخ کسی فرمود که به آن حضرت گفت: یابن رسول الله! من از شیعیان شمایم.
حضرت او را از این ادّعا که بدون پشتوانه ی عملی باشد نهی کرد و به تقوا فرا خواند و فرمود: نگو من از شیعیان شمایم، بگو من از موالیان و دوستداران شمایم. ادّعای شیعه بودن، ادّعای بزرگی است.
مگر می توان پیرو یک «پشوا» بود و در رفتار و صفات، از او «پیروی» نکرد؟
پیشوایان ما، پاک ترین انسانهای زمان خود بودند و از پیروان خود انتظار داشتند در تهذیب نفس و خودسازی و آراستگی به صفات نیک و پیشگامی در امور خیر و در داشتن دلی دور از کینه و دشمنی و رفتاری دور از نیرنگ و فریب، به آنان اقتدا کنند.
دل، قلمرو محبت خدا و خوبان است. آلوده ساختن آن به کینه و حسد و بدخواهی، جفا در حقّ آن است.
شیعیان نباید سر کسی کلاه بگذارند، کلک بزنند، علیه فردی یا جمعی نقشه بکشند و توطئه بچینند و از درِ دشمنی درآیند.
صداقت و خیرخواهی، شاخصه ی پیروان اهل بیت(علیه السلام) است.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
لااقل در دنیای خود آزاده باشید
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم؛
اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل در دنیای خود آزاده باشید.
بحارالانوار، ج45، ص51
شرح حدیث:
این کلام حسینی، مربوط به زمانی است که حضرت در واپسین لحظات حیات، مجروح بر زمین کربلا افتاده بود. وقتی دید سپاه کوفه به طرف خیمه های زنان و فرزندان بی دفاع حمله می کنند، خطاب به یزیدیان و همه ی وجدانهای بیدار فرمود:
گر شما را به جهان دینی و آیینی نیست
لااقل مردم آزاده به دنیا باشید(1)
حمله به زنان و کودکان بی دفاع، همیشه و همه جا رفتاری غیرانسانی و برخلاف اصول جوانمردی به شمار آمده است.
مکتب حسینی، مکتب حریّت و آزادگی است.
پیام عاشورا، تنها مخصوص مسلمانان و امت محمّدی نیست. هر انسانی که به ارزشهای اخلاقی و انسانی و به حریّت و مردانگی پایبند باشد، می تواند از فرهنگ عاشورا درس بیاموزد و از سالار شهیدان، آزادگی را فرا گیرد.
این پیام که «اگر دین ندارید، دست کم آزاد مرد باشید»، قابل صدور به همه ی جهان است و همه ی آزادگان را به این فرهنگ و ارزش دعوت می کند. آزادگی، در میان ملل غیرمسلمان هم طرفدار دارد و آزادگان در همه جای دنیا پیدا می شوند.
پس پیام امام حسین(علیه السلام) را باید به جهان صادر کرد و جهانیان را با الفبای فرهنگ عاشورا آشنا ساخت.
مرام حسینی، همیشه زنده و زندگی ساز است.
پی نوشت:
1. دکتر قاسم رسا.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
عبادت و بندگی خداوند
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إنَّ الله جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ اِلّا لِیَعرِفوهُ، فَاِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ؛
خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر آنکه او را بشناسند. پس هرگاه خدا را بشناسند، او را عبادت می کنند.
علل اشرائع، ص 9
شرح حدیث:
فلسفه ی خلقت انسان در قرآن کریم، عبادت و بندگی خداوند به شمار آمده است(1).
خداپرستی جز در سایه ی خداشناسی میسّر نیست.
آفرینش انسانها بر اساس فطرت توحیدی و با رهنمودهای وحی و انبیا و در سایه ادراکهای عقلی، انسان را به شناختِ آفریدگار هستی بخش رهنمون می شود. اگر بشر، ندای فطرت را بشنود و دعوت انبیا را گوش کند و بپذیرد و در زندگی عقل را راهنمای خویش قرار دهد، هم از «معرفت» برخوردار می شود، هم از «محبت خدا» و هم از «عبادت پروردگار».
خداپرستی، هدف خلقت است. معرفت خدا، زمینه ساز پرستش اوست.
اگر بخواهیم بشریت، در بستر خداپرستی قرار گیرد و از رهگذر عبادت، به کمال بشری راه یابد، راهی جز افزودن معرفت او نسبت به خدای متعال و نعمتهایش و حکمت و تدبیر او در عالم و هدفداری خلقت نیست.
هر کس خداوند را بیشتر بشناسد، او را بیشتر می پرستد. این شناخت باید به مرحله ی قلبی و ایمانی برسد.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
باید طعم شیرین محبت و معرفت خدا را چشید، تا بتوان عارفانه و عاشقانه او را عبادت کرد.
پی نوشت:
1. وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات، 56)
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
گندم از گندم بروید، جو ز جو
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
اِعمَل عَمَلَ رَجُلٍ یَعلَمُ اَنَّهُ مَأخوذٌ بِالإجرامِ، مَجزِیٌ بِالإحسانِ؛
همچون کسی عمل کن که می داند به خاطر گناهانش مؤاخذه می شود و به خاطر نیکوکاری، پاداش می یابد.
بحارالانوار، ج44، ص127
شرح حدیث:
آنچه انسان را به انجام کار نیک وامی دارد، امید به پاداش است.
آنچه آدمی را از ارتکاب به عمل خلاف و مجرمانه باز می دارد، ترس از عقوبت است.
کسی که به پاداش امید دارد و از کیفر و عقاب بیمناک است، انگیزه ای درونی پیدا می کند که نیکوکار باشد و از بدیها پرهیز نماید.
خداوند، اساس عالم را بر این قرار داده که هر کس، نتیجه ی کار نیک و بد خویش را چه در دنیا و چه در آخرت ببیند. این مقتضای حکمت و عدالت الهی است و بارها در آیات قرآن بر آن تأکید شده و گرفتاریهای بشر را هم پیامد عملکرد سوء آنان دانسته است و آخرت را هم بازتاب دنیا معرفی کرده و بهشت برین یا دوزخ سوزان را پاداش و کیفر صالحات و سیّئات مردم برشمرده است.
داشتن این باور و عقیده، هم انگیزه آفرین است برای کارهای نیک، هم عامل بازدارنده است از مفاسد و رذایل.
چون بد کردی مباش ایمن ز آفات
که واجب شد طبیعت را مکافات
سپهر آیینه ی عدل است، شاید
که هر چه از تو بیند، وانماید(1)
پس نتیجه ی نیک و بدمان به خودمان برمی گردد. اگر اهل عمل صالح باشیم، گلی بر سر خود زده ایم و اگر بدکار و مردم آزار باشیم، ریشه ی خود را زده ایم.
این همان حکمتی است که سعدی هم به آن اشاره کرده است:
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید، جو ز جو
و کیست که بدی بکارد و خوبی برداشت کند!
پی نوشت:
1. نظامی گنجوی
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
حضرت مهدی (عج) چه ویژگیهایی برای امام حسین (ع) بیان نمودهاند؟
پرسش :
حضرت مهدی (عج) چه ویژگیهایی برای امام حسین (ع) بیان نمودهاند؟
پاسخ :
1- امامت امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که درباره امام حسین (علیه السلام) عرضه میدارد: «و صل علی الحسین بن علی امام المؤمنین و وارث المرسلین و حجة رب العالمین(1)؛ و بر حسین بن علی، امام مؤمنان، و وارث پیامبران و حجت پروردگار عالمیان درود فرست».
در این فقرات نیز سه عنوان برای امام حسین (علیه السلام) ذکر شده است؛
1- امام مؤمنان، 2- وارث علم انبیاء مرسل، 3- حجت پروردگار عالمیان.
2- اخلاص در ولایت امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که درباره امام حسین (علیه السلام) فرمود: «السلام علیک، سلام… المخلصِ فی ولایتک(2)؛ سلام بر تو، سلام… کسی که در ولایت و دوستی تو خالص است».
امام حسین (علیه السلام) از جمله دوازده امامی است که از جانب خداوند متعال به امامت رسیده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به امامت و وصایت او تصریح نموده است، و لذا بر عموم مسلمین خصوصاً دوستانش ولایت دارد، و بر ماست که بر ولایت او اخلاص داشته باشیم تا از برکات آن بهرهمند شویم؛ زیرا پذیرش ولایت آن بزرگوار در حقیقت به نفع خودمان میباشد.
3- امام حسین (علیه السلام)؛ مرجع دینی مردم
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «اشهد انّک… کنت… معدن الاحکام(3)؛ گواهی میدهم که تو… معدن حکمها بودی».
امام حسین (علیه السلام) کسی بود که از سرچشمهی علم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شهر علم او یعنی حضرت علی (علیه السلام) سیراب شده و در دامان آنان پرورش یافته بود و لذا مرجع دینی مردم به حساب میآمد. و نیز میراث علمی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که نزد پدرش حضرت علی (علیه السلام) بود و از او به برادرش امام حسن (علیه السلام) منتقل شد، بعد از شهادت او به امام حسین (علیه السلام) منتقل گشت.
4- حرمت امام حسین (علیه السلام) نزد خداوند متعال
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در مورد امام حسین (علیه السلام) میفرمود: «السلام علیک، سلام العارف بحرمتک(4)؛ سلام بر تو، سلام آگاه به حرمت و احترامت».
امام حسین (علیه السلام) هم امام است و هم معصوم و هم دارای فضایل و مناقب بیشمار، از آن جمله رسیدن به مقام شهدا و شهید شهیدان، لذا بدین جهت دارای حرمت و احترام ویژه و خاصی نزد خداوند متعال است، و بر ماست که به حرمت او معرفت پیدا کرده و آن را پاس بداریم.
5- امامان از ذریهی امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «السلام علی مَن الائمة من ذریته(5)؛ سلام بر کسی که امامان از فرزندان اوست».
مطابق روایتی که آمده از خصلتها و خصوصیات امام حسین (علیه السلام) که عوض شهادتش خداوند متعال به او عنایت کرده این که امامت از ذریهی امام حسن (علیه السلام) به ذریهی امام حسین (علیه السلام) منتقل شد و این کرامتی بس بزرگ است که منشأ آن شهادت و فداکاری آن حضرت بوده است.
6- امام حسین (علیه السلام) از اصحاب کساء
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «السلام علی خامس اصحاب الکساء(6)؛ سلام بر پنجمین فرد از آل عبا».
آیهی «تطهیر» که دلالت بر طهارت و عصمت از گناه و سهو و اشتباه و نسیان دارد بر پنج تن آل عبا نازل شد که یکی از آنها حضرت امام حسین (علیه السلام) بوده است.
خداوند متعال میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً(7)؛ خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد».
7- امام حسین (علیه السلام)، سید شهدا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود: «السلام علی شهید الشهداء(8)؛ سلام بر سید شهداء».
در طول تاریخ بشریت خیلیها در راه حق و حقیقت و پیاده شدن احکام الهی و مبارزهی با مستکبران به شهادت رسیده و جان خود را فدا کردند ولی کاری که امام حسین (علیه السلام) انجام داد هرگز قابل مقایسهی با دیگران نیست، و لذا هیچ روزی به مانند روز عاشورا نبوده و نخواهد بود، و بدین جهت است که او را سید و سرور شهیدان و شهید شهدا لقب دادهاند.
8- امام حسین (علیه السلام)، فریاد برآورندهی به حق و بیّنه
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «… و صدعت بالحق و البیّنة(9)؛ … و به حق و بیّنه فریاد برآوردی».
گاهی باطل چنان در جامعه گسترش مییابد که برای امر به معروف و نهی از منکر باید فریاد برآورد و با بیّنه و برهان مردم را به سوی حق دعوت نمود، همانگونه که امام حسین (علیه السلام) چنین نمود.
9- قیام امام حسین (علیه السلام) با اهل بیت و یاران، در راه حق
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «… فسرتَ فی اولادک و اهالیک و شیعتک و موالیک(10)؛ … و با فرزندان و خاندان و پیروان و دوستانت به راه افتادی».
گاهی مصالح اقتضا میکند که انسان با اهل بیت و اولاد و شیعیان و موالی خود قیامی را شروع کند و آنان نیز در نهی از منکر و امر به معروفش شریک باشند و حتی خون آنها هم با خون خودشان در راه اهداف بلند اسلام مخلوط شود، همانگونه که امام حسین (علیه السلام) در قیام خود در صحرای کربلا چنین نمود.
10- تقرب به سوی خدا با محبت امام حسین (علیه السلام) و برائت از دشمنان او
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «السلام علیک، سلام… المتقربِ الی الله بمحبتک، البریء من اعدائک(11)؛ سلام بر تو، سلام کسی که… خواهان نزدیکی به خدا با محبت تو، و بیزار از دشمنانت میباشد».
تقرب به سوی خدا با محبت و دشمنی است، محبت به اولیای الهی از آن جمله امام حسین (علیه السلام) و بغض و دشمنی نسبت به دشمنان اولیای الهی از آن جمله قاتلان امام حسین (علیه السلام)، و دین هم جز حبّ و بغض حقیقی و به مورد نیست، و این حبّ و بغض است که انسان را پیرو محبوب حقیقی و مخالف افراد پست میکند.
11- شفا در تربت امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «السلام علی من جُعِلَ الشفاء فی تربته(12)؛ سلام بر کسی که خداوند شفا را در تربت او قرار داد».
در روایات آمده که خداوند متعال در عوض شهادت امام حسین (علیه السلام) سه امتیاز به او داد که به دیگران نداده است؛ یکی آنکه شفا را در تربتش قرار داده، و لذا هرگاه مریضی از آن به اندازهی یک نخود به نیّت شفا بخورد به اذن خداوند متعال اگر صلاح باشد شفا پیدا میکند.
12- اجابت دعا زیر گنبد امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «السلام علی من الاجابة تحت قبّته(13)؛ سلام بر کسی که اجابت دعا در زیر گنبد اوست».
در روایت آمده که خداوند متعال عوض شهادت امام حسین (علیه السلام) به او سه خصلت داده است؛ یکی از آنها اجابت دعا زیر قبّهی ایشان است، اگر مصلحت باشد. و ممکن است که معنای حدیث این باشد که هر دعایی هر جای عالم میشود و صلاح است که به اجابت برسد زیر قبهی امام حسین (علیه السلام) به هدف اجابت نایل میگردد.
13- برپایی عزا در سوگ امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «و اختلفت جنود الملائکة المقربین، تُعَزِّی اباک امیرالمؤمنین و اقیمتْ لک المآتم فی اعلی علّیین(14)؛ فرشتگان مقرب برای سوگواری و تسلیت گفتن به پدرت امیرمؤمنان نزد او میرفتند و در اعلی علّیین برایت مجلس عزا و ماتم برپا شد».
از آداب دعا، تعزیت گفتن به صاحبان آن و برپایی مراسم عزاداری است، همان کاری که بین مردم مرسوم بوده و حتی صحابه آن را در سوگ امواتشان انجام میدادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به آن تشویق کرده است. کاری که ملائکهی آسمان در اعلی علّیین برای امام حسین (علیه السلام) انجام دادند.
14- شکسته شدن دل در مصیبت امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود: «السلام علیک… سلام من قلبه بمصابک مقروح(15)؛ سلام بر تو… سلام کسی که قلبش در مصیبت تو مجروح است».
کاری که امام حسین (علیه السلام) کرد و جانفشانی که او با اهل بیتش در راه خدا و دینش نمود، دل هر انسانی را جریحهدار میکند گرچه مسلمان هم نباشد. و لذا مشاهده میکنیم که بسیاری از افراد غیر مسلمان هستند که وقتی واقعه و حوادث کربلا را میشنوند متأثر شده و دلشان شکسته و قلبشان جریحهدار میگردد.
15- گریه در ذکر امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود: «السلام علیک… سلام من… دَمْعُهُ عند ذکرک مسفوح(16)؛ سلام بر تو… سلام کسی که… اشکهایش هنگام ذکر [مصیبت تو] ریزان است».
گریه ناشی از سوز دل و شکستن و جریحهدار شدن آن است. گریه در سوگ اولیا و جانفشانی آنها نه تنها تأثیر منفی روانی نداشته و حالت افسردگی ایجاد نمیکند بلکه میتواند حالت معنوی عجیبی در روح و روان انسان داشته باشد، و قلب زنگار دیدهی انسان گناهکار را شستشو دهد.
16- همهی عالم گریان در سوگ امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی مصیبت امام حسین (علیه السلام) میفرماید:«بکت السماء و سکّانها و الجنان و خزّانها و الهِضاب و اقطارها، و البحار و حیتانها، و الجنان و وِلدانها و البیت و المقام، و المشعر الحرام، و الحلّ و الحرام(17)؛ آسمان و ساکنانش، و بهشت و خزینه دارانش، و کوههای گسترده بر روی زمین و کرانههایش، و دریاها و ماهیانش، و جنّیان و فرزندانشان، و خانهی خدا و مقام ابراهیم، و مشعر الحرام، و حلّ و احرام، بر او گریستند».
کاری که امام حسین (علیه السلام) انجام داد دوست و دشمن را به گریه درآورده و به تحسین واداشت و نه تنها موجودات ذی شعور بلکه تمام موجودات عالم و ذرات آن بر آن حضرت گریه کردند.
17- سینه زنی در سوگ امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «و لطمت علیک الحور العین(18)؛ و به خاطر تو حور العین بر سینه زد».
یکی از انواع عزاداریها و سوگواری در مصیبت امام حسین (علیه السلام) سینه زنی یا صورت زنی است، کاری که حتی ملائکه در سوگ امام حسین (علیه السلام) انجام دادند.
18- زنا زاده بودن قاتلان امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که درباره امام حسین (علیه السلام) فرمود: «السلام علی قتیل الادعیاء(19)؛ سلام بر کشته شده به دست زنازادگان».
یکی از عوامل شقاوت انسانها و عاقبت به شرّی زنازادگی و زناکاری است، و لذا هنگامی که به تاریخ زندگی سرکردگان لشکر عمر بن سعد و عبیدالله بن زیاد رجوع میکنیم پی میبریم که بسیاری از آنها این کار بودهاند.
پینوشتها:
1. جمال الاسبوع، ص 301.
2. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
3. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
4. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
5. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
6. همان.
7. احزاب، آیه 33.
8. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
9. مزارکبیر، ص 165.
10. مزارکبیر، ص 165.
11. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
12. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
13. همان.
14. مزارکبیر، ص 165.
15. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
16. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
17. مزارکبیر، ص 165.
18. مزارکبیر، ص 165.
19. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
شباهتهای امام مهدی (عج) با امام حسین (ع) چیست؟
پرسش :
شباهتهای امام مهدی (عج) با امام حسین (ع) چیست؟
پاسخ :
1- امر به معروف و نهى از منكر
سالار شهيدان حسين بن على عليهماالسلام در اين امر ملاحظۀ تقيّه را نكرد و اين از ويژگىهاى آن حضرت است. در لئالى الاخبار از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده كه حضرت فرمودند: «مادامى كه مردم امر به معروف و نهى از منكر نمايند و بر كار نيک معاونت كنند پيوسته در خوشى و خير باشند، پس اگر اين كار را نكنند بركتها از آنان سلب مىشود و بر يكديگر مسلط گردند و نه در زمين ياورى براى آنها باقى مىماند، نه در آسمان.»
و از آن حضرت مروى است كه فرمودند: «اگر مردم به معروف امر نكنند و از منكر نهى ننمايند و از اخبار اهل بيت من پيروى نداشته باشند، خداوند بدها و شرارشان را بر آنها مسلّط گرداند، آنگاه خوبها دعا كنند دعايشان مستجاب نشود.»
امام عصر عليه السّلام از جانب خداوند متعال مأمور است كه تمام منكرات را از همه جاى دنيا بردارد، بهطورىكه ديگر احدى باقى نماند كه براى فعل منكر خود پناهى داشته باشد.
در كتاب المحجه البیضاء در تفسير آيۀ شريفۀ: (اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي اَلْأَرْضِ أَقامُوا اَلصَّلاةَ وَ آتَوُا اَلزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اَلْأُمُورِ(1)؛ كسانى كه هرگاه در زمين، آنان را توانايى دهيم، نماز را بپا دارند، و زكات [به مستحق] برسانند، و امر به معروف و نهى از منكر نمايند، و عاقبت كارها به دست خدا است.)، از امام باقر عليه السّلام نقل كرده كه حضرت فرمودند: «اين براى آل محمد است، مهدى و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به تصرف آنها درآورد، و دين را آشكار سازد و خداوند متعال به وسيلۀ او و يارانش بدعتها و باطل را از بين مىبرد، همچنانكه سفيهان حق را ميرانده باشند، تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهى از منكر خواهند نمود، و آخر كارها به دست خدا است.»(2)
2- نبودن بيعت طاغوت زمان
در اوصاف امام حسين عليه السّلام آمده كه روز عاشورا به آن حضرت عرض شد: به حكم و حكومت عموزادگانت سر فرودآور. حضرت در پاسخ فرمودند: «لا و اللّه لا أعطيكم بيدي إعطاء الذّليل و لا أفرّ فرار العبيد؛ به خدا قسم كه هرگز دستم را از روى خوارى و ذلّت به شما ندهم و مانند بردگان فرار نمىكنم.» آنگاه با صداى بلند فرمودند: «اى بندگان خدا! من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردم اگر قصد آزار و سنگسار مرا داريد، و به پروردگار خود و شما پناه مىبرم از هرمتكبرى كه به روز حساب ايمان نداشته باشد.» و نيز، آن حضرت فرمودند: «مرگ در حال عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است.»
در توقيعى كه در احتجاج از حضرت حجّت عجّل اللّه تعالی فرجه الشريف روايت شده، آمده است: «و امّا علّت غيبت من، خداوند عزّ و جلّ مىفرمايد: (يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ(3)؛ ای كسانى كه ايمان آوردهايد از چيزهايى مپرسيد كه هرگاه برايتان فاش گردد شما را بد آيد.)، هيچ يک از پدرانم نبود مگر اينكه در گردن او بيعتى براى سركش زمانش واقع شد، ولى من در حالى خروج مىكنم كه بيعتى براى احدى از طاغوتها بر گردنم نيست.»(4)
3 - خروج از مدینه و عزیمت به مکه
امام حسين عليه السّلام ترسان از مدينه بيرون رفت و در مكّه نزول كرد، سپس به سوى كوفه حركت فرمود؛ حضرت حجّت عليه السّلام نيز نظير همين برايش اتفاق مىافتد كه در خبر صحيحى از امام باقر عليه السّلام آمده: «پس سفيانى عدّهاى را به مدينه مىفرستد، و مهدى عليه السّلام از آنجا به سوى مكّه كوچ مىكند، به ارتش سفيانى خبر مىرسد كه حضرت مهدى عليه السّلام به مكّه رفت، لشكرى در تعقيب آن حضرت مىفرستد، ولى به او نمىرسند تا اينكه ترسان وارد مكّه شود -به همان روش موسى بن عمران عليهما السلام لشكر سفيانى در بيداء فرود مىآيد، پس منادى از جانب آسمان ندا مىكند: «يا بيدآء أبيدي القوم؛ اى بيداء! اين گروه را نابود كن.» پس زمين آنها را فرومىبرد، و فقط سه نفر از آنها باقى مىماند كه خداوند صورتهايشان را به عقب برمىگرداند، و آنها از قبيلۀ كلب هستند.»(5)
4 - مصيبت
برای آن دو بزرگوار سختترين مصيبتها است. اما مصيبت امام حسين عليه السّلام كه در گفتگوى آدم و جبرئيل آمده كه گفت: «اى آدم اين فرزند تو به مصيبتى دچار مىگردد كه مصيبتها در كنار آن كوچک خواهد بود.» و امّا قائم عليه السّلام از اين جهت كه مصيبتش طولانى و محنتش شديد است.(6)
5- یاری خواستن
امام حسين عليه السّلام، هنگامى كه مىخواست از مكّه به سوى عراق خروج كند، يارى خواستند و فرمودند: «هرآنكه حاضر است جان خود را در راه ما بخشد و خودش را مهياى لقاء اللّه نمايد، با ما بيايد كه ان شاء اللّه من فردا حركت مىكنم.»
امام مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشريف نيز، هنگامى كه در مكّه ظهور مىكند، يارى مىطلبد، چنانكه از امام پنجم حضرت باقر عليه السّلام در حديثى طولانى و صحيح چنين آمده: «… در آن روز قائم عليه السّلام در مكّه است، پشت خود را به بيت اللّه الحرام تكيه زده و به آن پناه برده، بانگ مىزند: اى مردم! ما از خداوند يارى مىجوييم، هركه مىخواهد ما را اجابت كند كه ما خاندان پيغمبر شما هستيم، و نزديکترين مردم به خدا و محمد صلّى اللّه عليه و آله. هركس دربارۀ آدم با من بيعت دارد [بيايد] كه من نزديکترين افراد به آدم هستم و هركه دربارۀ نوح با من محاجّه دارد، من نزديكترين كسان به نوح هستم، و هركه دربارۀ ابراهيم با من بيعت دارد، من نزديکترين افراد به ابراهيم هستم، و هرآنكه دربارۀ محمد صلّى اللّه عليه و آله با من گفتوگو دارد، من نزديکترين افراد به محمّد صلّى اللّه عليه و آله هستم، و هركه دربارۀ پيغمبران بحث دارد بيايد كه من نزديکترين مردم به پيغمبران هستم، مگر نه خداوند در كتاب محكم خود مىفرمايد: (إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى اَلْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اَللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(7)؛ البتّه خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ديگر و خداوند شنواى داناست.)، پس من باقيماندۀ از آدم و ذخيرۀ از نوح و برگزيدۀ از ابراهيم و پاكيزۀ خالص از محمد صلّى اللّه عليهم اجمعين مىباشم. هر آنكه دربارۀ كتاب خدا با من محاجّه كند من نزديکترين مردم به كتاب خدا هستم، و هركه دربارۀ سنّت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با من بيعت كند، من به سنّت رسول خدا از همه نزديکترم. كسانى كه سخن امروز مرا شنيدند، آنان را به خدا سوگند مىدهم كه به كسانى كه غايب بودهاند برسانند، و از شما مىخواهم كه به حقّ خدا و به حقّ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و به حقّ خودم بر شما -كه حقّ قرابت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىباشد- اينكه ما را كمک كنيد و كسانى كه به ما ظلم مىكنند از ما منع نماييد، كه ترسانيده شديم و به ما ظلم شده و از شهر و فرزندانمان رانده شديم و بر ما سركشى كردند و از حقّمان كنارمان زدند و اهل باطل بر ما افترا بستند، خدا را خدا را دربارۀ ما، كه ما را وامگذاريد و يارىمان نماييد كه خداوند شما را يارى كند.»(8)
پینوشتها:
1- سوره حج، آیه 41
2- مکیال المکارم، صص 318-319 به نقل از لئالی الاخبار، ج 5، ص 261
3- سوره مائده، آیه 101
4- ترجمه مکیال المکارم، ص 171 به نقل ازاحتجاج، ج 2، ص 284
5- همان، ص 275 به نقل از بحار الانوار، ج 52، ص 238
6- همان، ص 275 به نقل از بحار الانوار، ج 44، ص 245
7- سوره آل عمران، آیه 33
8- ترجمه مکیال المکارم، ص 276 به نقل از بحار الانوار، ج 52، ص 238
آیا حکومت امام حسین (ع) بعد از حکومت امام زمان (عج) آخرین حکومت است؟
پرسش :
آیا حکومت امام حسین (ع) بعد از حکومت امام زمان (عج) آخرین حکومت است؟
پاسخ :
اصل رجعت ائمه یعنی اینکه امامان بعد از ظهور امام زمان برخواهند گشت، امری است که در بسیاری از روایات و دعاهای ما وارد شده است. به طوری که ما در زیارات اهلبیت علیهمالسلام میگوییم ایمان داریم به رجعت شما و اینکه امامان برخواهند گشت واقعیتی است که از سوی ما پذیرفته شده است.
طبیعی است که وقتی امام به دنیا برگردد، باید حکومت از آن امام باشد، در بعضی از بحثها افراد میگویند که در روایات به حکومت امامان اشاره نشده اما این از واضحات است یعنی وقتی امام به دنیا برگردد معنای اینکه حکومت نکند چه خواهد بود یعنی اینکه امام در یک جهان متعالی بعد از ظهور که کاملا دینی و اسلامی است، زندگی کند ولی حکومت از آن دیگری باشد. عملا چنین چیزی امکان ندارد. یعنی کسی که دارد حکومت میکند، از تقوا و علم و توانایی از امام پایینتر است، بنابراین هر جایی که میگوید ائمه برمیگردند، قطعا برمیگردند که حکومت کنند وگرنه در جامعهای با حضور امام اگر شخصی غیر امام حکومت کند، معلوم میشود که آن جامعه ایده آل نیست.
در رابطه با امام حسین علیهالسلام در در جلد 8 کتاب کافی آمده، حضرت امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیه 4 سوره اسرا میفرمایند: «منظور از “و کان وعد مفعولا"، خروج و قیام امام زمان علیهالسلام است و بعد از آن منظور خروج امام حسین علیهالسلام است.
بعد حضرت ادامه میدهند که امام حسین علیهالسلام با 70 تن از یاران خود به دنیا برمیگردند و این یاران مردم را به امام حسین علیهالسلام دعوت میکنند و این در زمانی است که امام زمان علیهالسلام زنده است و در جامعه حضور دارد.
وقتی در قلب همه مومنان مسلم شد که این شخص که به دنیا برگشته امام حسین علیهالسلام و حجت خداست. مرگ به سراغ امام زمان علیهالسلام میآید، امام زمان علیهالسلام وفات میکند و امام حسین علیهالسلام، ایشان را غسل و کفن میکند و در قبر وارد مینماید.
از این روایت معلوم میشود، بعد از حکومت امام زمان علیهالسلام، کسی که عهدهدار حکومت میشود، امام حسین علیهالسلام است. اما نمیتوان گفت که این آخرین حکومت است زیرا بعد از امام حسین علیهالسلام، امامان دیگر رجعت میکنند و حکومتی که امام زمان علیهالسلام با ظهورشان تأسیس کردند، توسط امامان دیگر ادامه پیدا میکند.
از ظاهر روایات معلوم میشود که آخرین امامی که حکومت می کند، حضرت امام علی علیهالسلام است و با از دنیا رفتن ایشان، آثار قیامت پیدا میشود و بساط حیات از روی زمین برچیده میشود و قیامت رخ میدهد.
ویژگیهای گروه باطل در عصر امام حسین (ع) و در آخرالزمان چیست؟
پرسش :
ویژگیهای گروه باطل در عصر امام حسین (ع) و در آخرالزمان چیست؟
پاسخ :
کربلا شاهد حماسه و عرفان در یک طرف و جنایت و رذالت در طرف دیگر بود. در یک جبهه امام حسین علیهالسلام و عدهای از صالحان و پاکان روزگار و ولایتمداران قرار داشتند و در جبهه دیگر، یزید و گروه نفاق و دنیاپرست و سلطهگر صف بسته بودند. باطلگرایانی چون عمر بن سعد، ابن زیاد، شمر و … در برابر حقطلبانی چون ابوالفضل عباس، علی اکبر، حبیببن مظاهر و … به مصاف برخاستند و بزرگترین جنایت تاریخ بشری را رقم زدند.
ویژگیهای گروه باطل در عاشورا
چهره کریه و ننگین گروه باطل و شرّ را در عاشورا چنین میتوان ترسیم کرد:
نفاقگرایی
یکی از ویژگیهای بارز بنیامیه و ولایتستیزان، نفاق و دورویی، پذیرش مصلحتی و دروغین اسلام و شرک پنهانی و باطنی بود. این نفاق و خبث باطنی، منشأ بسیاری از رذالتها و کژیها بود. به همین جهت درباره بنیامیه و بهخصوص سپاه یزید آمده است: «آنان اسلام را نپذیرفتند؛ ولی در برابر آن تسلیم شدند و کفر خویش را پنهان داشتند و چون یاورانی یافتند، آن را آشکار ساختند.»
دنیاگرایی و حرامخواری
زرسالاران و دنیاگرایان، از محورهای عمده در تشکیل سپاه باطل در نینوا بودند؛ یعنی، یکی از انگیزهها و عوامل اصلی حرکت خصمانه آنها، مادیگرایی، دنیادوستی و دلبستگی فراوان به پول و ثروت بود و این نیز ناشی از حرامخواری و دنائت نفس بود. مستندات تاریخی گواهی میدهد که افرادی چون ابن سعد، به خاطر رسیدن به حکومت ری، ابن زیاد جهت تثبیت موقعیتش در کوفه و بصره و کوفیان نیز برای حفظ اموال خود و دستیابی به غنایم جنگی، به دشمنی با پیشوای عادل برخاستند.
امام حسین علیهالسلام به آنان فرمود: «ملئت بطونکم عن الحرام؛ شکمهای شما از حرام پر شده است.»
دینستیزی و دینفروشی
گروه باطل در واقعه طف، با اینکه به اسم دین و یاری آیین الهی به مبارزه با امام حق برخاستند و خود را «سپاهیان خدا» مینامیدند؛ اما در واقع امر، دین ستیزانی بیپروا و دینفروشانی فرومایه بودند که شریعت اسلام را ملعبه دست خود قرار داده و عمق کینه و دشمنی خود را با آیین اسلام و نبیمکرّم و عترت معصوم او بروز دادند. آنان با انحراف در آموزههای دین و انواع بدعتها و کفرورزیها، کمر به نابودی اسلام بسته بودند و قیام امام حسین علیهالسلام نیز برای نجات دین خدا از دست آنان بود.
در روایات آمده است: «آنان مال خدا (بیت المال) را دست به دست چرخانده و دین خدا را دستاویز فریب قرار دادند» و نیز: «آنان حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساخته اند.»
فسادگری و ناپاکی
گروه باطل در عصر امام حسین علیهالسلام در اوج پلیدی و فساد قرار داشتند و فسق و فجور آنها ـ بهخصوص یزید ـ شهره آفاق بود؛ آن هم کسی که تکیه بر مسند خلافت پیامبر زده و داعیهدار رهبری مسلمانان بود. چنین شخصی تمامی حرمتهای الهی را زیر پا گذاشته و از شرب و خمر گرفته تا زنا و قمار را مرتکب میشد!
درباره یزید و عمّال وی آمده است: «آنان، همواره همراه شیطان هستند. فرمان خدا را فرو نهاده و فساد را آشکار ساخته و حدود الهی را تعطیل کرده اند». امام حسین علیهالسلام فرمودند: «من چگونه با یزید بیعت کنم؛ در حالی که یزید مردی تبه کار است و فسق و فجور را علنی کرده است…»
ظلم و ستمگری
یزید و سرکردگان شریر او و پیشینیان فاسق او (چون معاویه)، ظلم و ستم خود را بر مؤمنان و صالحان ـ بهخصوص ولایتمداران ـ به اوج رسانده بودند و خون بیگناهان را بی امان بر زمین میریختند. به همین جهت امام حسین علیهالسلام علت قیام خود را، مبارزه با حاکم ستمکار وقت میدانست: «وقتی حاکمی ستمکار زمام امور جامعه را به دست گرفت و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال کرد…باید با زبان و قلم و سلاح در برابر او بایستید.»
سلطهجویی و سلطنتمآبی
مهمترین هدف بنیامیه از پذیرش اسلام، رسیدن به قدرت و تکیه زدن بر مسند حکمرانی بود. آنان در این راه دست به هر جنایت و خیانتی زدند و چهره کریه سلطهطلب خود را زیر نقاب اسلام ظاهری، پنهان کردند. حاکم نابکاری چون معاویه، سلطنت را در اسلام، بنیان گذاشت و انسان فرومایهای چون یزید برای حفظ آن، حجت الهی و انسانهای پاک را به شهادت رساند و …!!
ابوسفیان به بنیامیه و سردمداران نفاق میگفت: خلافت را چون توپ به یکدیگر پاس دهید، سوگند به آن که ابوسفیان بدان سوگند میخورد، نه بهشتی در کار است و نه دوزخی!
شیطانگرایی و حقستیزی
جبهه ولایتستیز عصر حسینی، نه تنها تابع دین خدا و مطیع دستورات رسول خدا نبودند؛ بلکه طوق بندگی شیطان را برگردن نهاده و با ولایت عظمای الهی دشمنی کردند. آنان از جنود ابلیس بوده و در تحقق اهداف او گام بر میداشتند. راه شیطان، راه فریب، فساد، ستم، شهوت و نفاق و شرک است؛ به همین جهت امام حسین علیهالسلام درباره آنان فرمودند: «آگاه باشید که اینان ملتزم فرمان شیطان شده و اطاعت یزدان را ترک کردهاند و شیطان براینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است.»
بدعتگذاری
بعد از رحلت نبی مکرم اسلام، به تدریج انحرافات و بدعتگذاریها شکل گرفت و در زمان امام حسین علیهالسلام به اوج خود رسید. گستره این بدعتگذاری دین و شریعت نیز را در بر میگرفت و به همین جهت آن حضرت احساس خطر کرده و در جهت مبارزه با این انحراف و ناراستی گروه باطل قیام فرمود. درباره آنان آمده است: «همواره در این خیال هستند که هیچ حرامی را فرونگذارند؛ جز آنکه آن را حلال شمرند.» و نیز: «حدود الهی را تعطیل کرده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساختهاند.»
حرمتشکنی اهل بیت علیهم السلام
بر اساس آموزههای متعالی اسلام، خاندان وحی، از ارجمندی و احترام خاصی برخوردارند و مقام و منزلت آنان، برتر و والاتر از همگان است. دوستی اهلبیت، اجر رسالت پیامبر اکرم صلّیالله علیه وآله و اطاعت از آنها، مسوولیت هر مسلمانی و پذیرش ولایت ایشان، تکمیل دینداری است. اما سوگمندانه باید گفت که گروه باطل و افسادگر، منزلت عترت نبی صلّیالله علیه وآله را نادیده گرفته و حرمت آنها را شکستند؛ چنان که سالار شهیدان علیهالسلام فرمودند:«بنیامیه، حرمت ما را نادیده گرفتند؛ اموال ما را به یغما بردند و اینک قصد جانم را کردهاند…»
حضرت علی علیهالسلام درباره معاویه و بنیامیه (گروه باطل) فرموده بود: «…. والله لایزالون حتی لایدعوا للهِ مُحرّماً الا استحلّوه و لاعقداً الا حلّوه و حتی لایبقی بیت مَدَر و لاَوَبرَالا دَخله ظُلُمهم و نَبَأ به سوء رعتهم و حتی یقوم الباکیان یبکیان: باک یبکی لدینه و باک یبکی لدنیاه…؛ سوگند به خدا! بنیامیه همواره ستم میکنند تا اینکه هیچ حرام خدا را باقی نگذارند؛ مگر آنکه آن را حلال گردانند و عهد پیمانی را که میبندند، به جور میشکنند. هیچ خیمه و خانهای وجود ندارد که ستمکاران بنیامیه در آن راه نیابند. در حکومت آنان دو دسته میگریند: دستهای برای دین خود که آن را از دست دادهاند و دستهای برای دنیای خود که به آن نرسیدهاند.»
آن حضرت در جای دیگر میفرمایند: «…انما هم مطایا الخطیئات و زوامل الآثام…؛ آنان (امویان) مرکبهای عصیان و نافرمانی و شتران بارکش گناهند…»
این تصویر ظلمانی و شرورانه با شدّت و ضعف در همه زمانها وجود داشته است؛ ولی در عصر قیام حسینی و پیش از ظهور حضرت مهدی علیهالسلام در آخرالزمان، شدیدتر و رذیلانهتر بوده و خواهد بود؛ همان گونه که در محرم 61 هجری، اوج جنایت و شرارت گروه باطل به نمایش درآمد.
براساس روایات آخرالزمانی، جهان آکنده از ظلم و ستم، فساد، نابرابری، جنگ و کشتار، بدعت و انحرافات گسترده خواهد بود و ابلیس از تمامی حربههای شیطنت و فساد انگیزی استفاده خواهد کرد.
ویژگیهای گروه باطل در آخرالزمان و عصر ظهور
روایات مربوط به آخرالزمان، چهره کریه گروه باطل را چنین ترسیم میکند:
ظلم و ستمگری
یکی از ویژگیهای بارز گروه باطل در دوران ظهور، جور و بیداد فراوان و حاکمیت جبّاران، مستکبران، کینه توزان و ستمگران است. آنان منشأ عداوتها، خونریزیها و ظلمها بوده و از بزرگترین دشمنان حضرت مهدی علیهالسلام خواهند بود. چنانچه در روایات آمده: «سراسر زمین را ظلم و جور و دشمنی فرا میگیرد» و «…بعد از آنها (خلفا و امیران)، پادشاهان ستم پیشهای خواهند آمد و آن گاه مردی از اهلبیت من خروج خواهد کرد.»
دجالگری و ظهور دجال
از سردمداران گروه باطل و دشمنان منجی موعود، دجّال (طاغوت پرتزویر و حیلهگر) است. او مردم را به طغیان و فساد، خروج از ولایت الهی و فتنه و آشوب دعوت میکند و جریان دجالگری و الحاد را رهبری میکند. میان او و یارانش با لشکر قائم علیهالسلام جنگ واقع میشود و بالاخره به دست آن حضرت یا عیسی علیهالسلام کشته میشود.
هیچ پیامبری نیست، جز اینکه امتش را از دجال دروغگوی نابینا بر حذر داشته است؛ بیشتر اصحابش، فرزندان نامشروع و یاران طیلسان سبز (یهودیان) میباشند… و حضرت قائم، دجال را میکشد و او را در کناسه کوفه به دار میزند .
کفر و گمراهی
مهمترین دشمنان و کینهتوزان با حق طلبان (پیامبران و امامان)، بیدینان، گمراهگران و کافران بودهاند. اینان در دوران قیام امام مهدی علیهالسلام نیز در کنار دیگر گروههای باطل قرار گرفته و به مخالفت و خصومت با انقلاب حق طلبانه برخواهند خاست. مهمترین ویژگی این جریان، الحاد، دینستیزی (سکولاریسم) و دنیاگرایی است که با ریشهکنی آن به دست حضرت مهدی علیهالسلام جهان به نورانیت و پاکی خواهد رسید.
«کفار بر نهرهای پنج گانه سیحون، جیحون، دجله، فرات و نیل مسلّط میشوند؛ جوّ عمومی و حاکم، جو کفر و بیدینی است؛ به طوری که حتی برخی از مؤمنان را نیز متزلزل کرده و به کفر دعوت میکند و حکام ستمگر مردم مسلمان را به گمراهی میکشانند.»
سفیانیگری و بیرحمی
یکی از جریانهای بارز باطل در دوران ظهور، جریان سفیانی است. این گروه بسیار منحرف، ولایت ستیز، اهریمنی و فسادگر، دست در دست یهودیان و مسیحیان، به جنایتهای فراوانی دست میزند و فساد، بیرحمی و طغیان را به حد اعلای خود میرساند. این جریان در دشمنی با امام زمان علیهالسلام و صالحان و پاکان، جدیت داشته و در چند مرحله از بین خواهد رفت.
«سفیانی از حق منحرف شود و از شاهراه دین خارج شود» ؛ «سفیانی، سپاهی را به سوی مدینه میفرستد و فرمان میدهد که هر کس از بنیهاشم در آنجا باشد، بکشند. [پس] مهدی علیهالسلام ظهور میکند و …. سیل خون راه میاندازد…. حلالها را حرام و حرامها را حلال میسازند… فجایع بزرگ همراه با ذلّت بزرگ روی میدهد.»
فتنهگری و کشتار
آخرالزمان، دوران فتنهها و آشوبها است که عمدتا از سوی زرسالاران، مستکبران و سلطهجویان به وجود میآید. اینها از سردمداران گروه باطل و از دشمنان حق و صلح و عدالت هستند که به دست امام زمان علیهالسلام نابود خواهند شد.
«فتنههای متعددی حادث میشود که تا ظهور حضرت مهدی علیهالسلام ادامه دارد» و «اثر آخرین فتنه، در هر خانهای ظاهر میشود.»
سلطهگری اشرار و مشرکان
حاکمیت و سلطه جریان شرک و شرارت، از ویژگیهای دیگر گروه باطل در دوران قیام مهدوی است. مشرکان، اشرار و فاسقان، در برابر جبهه حق قرار گرفته و منشأ بسیاری از تباهیها و منکرات خواهند بود. درباره آنها روایت شده است: «ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار میگردد و اشرار بر نیکان مسلّط میشوند، فاسقان بر مردم حکومت میکنند و اشرار از ترس شرارت، مورد احترام میباشند، مشرکان فرزندان امت اسلامی را به استخدام خود در میآورند و اوباش و فسّاق رهبری مردم را بر عهده میگیرند و…»
نفاق و ناصبیگری
جریان نفاق و ولایت ستیز، از دشمنان سرسخت حق و حقطلبان بوده و دشمنی آنها با اهلبیت ـ به خصوص مهدی علیهالسلام ـ آنها را از بارزترین گروههای باطل قرار داده است.
«هنگامی که قائم قیام میکند، گروهی از دین و ولایت خارج میشوند؛ در صورتی که پنداشته میشد آنان از پیروان حضرت میباشند؛ هنگام قیام حضرت مهدی علیهالسلام، همه ناصبیان و دشمنان اهلبیت را بر آن حضرت عرضه میکنند؛ اگر به اسلام (ولایت) اقرار کردند، آنان را رها میکنند؛ وگرنه به قتل میرسند یا آنان را به پرداخت جزیه، ملزم میکنند» و «چون حضرت قائم علیهالسلام قیام کند، به کوفه میآید و در آنجا همه منافقان را به قتل میرساند و کاخهای آنان را ویران میکند…»
شیطان و فسادگریهای او
مهمترین عامل ظلمت جهان و شکلگیری و ساماندهی جبهه باطل، شیطان (ابلیس) است. او تمامی حرکتهای حق ستیز را رهبری میکند و در زمان ظهور نیز تمامی اعوان و انصار خود را جهت مقابله با حضرت مهدی علیهالسلام بسیج میکند. اما تومار عمر و فعالیت او، به دست حضرت برچیده میشود.
«…خداوند تا روز قیام قائم علیهالسلام، به شیطان مهلت داده است. وقتی خداوند قائم علیهالسلام را مبعوث میکند و [اجازه قیام میدهد]، حضرت به مسجد کوفه میرود و در آن هنگام، شیطان در حالی که با زانوان خود راه میرود، به آنجا میآید و میگوید:ای وای بر من از امروز…!» و «…باطن [مردم] خبیث و ناپاک و ظاهرشان زیبا باشد. همّت مردم شکمشان و شرافت آنان کالای آنها است. زنانشان قبله و دینشان، در هم و دینار است. فاحشهگری و زشت کاری ظهور کند. بسیار دروغ میشنوند و بسیار حرام خوار میگردند. بر بدکاری متحد میشوند و بایکدیگر بر دروغ و کینهتوزی دوستی میورزند. سالهای قبل از ظهور قائم، سالهای خدعه و نیرنگ خواهد بود. شرّ و بدعت در آن بیشتر از گذشته است. زنان تظاهر میکنند و دروغ را حلال میدانند. شیطان با بدنهای آنان مخلوط شده، در خونهایشان رسوخ کرده و آنها را به دروغ و گناه وسوسه میکند تا آنجا که بدکاری، فراگیر همه شهرها میشود. دلها سخت و زمین پر از ستم و کشتار میگردد و…»
زراره میگوید: حضرت امام صادق علیهالسلام فرمودند: «منادی [از سوی آسمان] با با نام حضرت قائم، بانگ خواهد زد. پرسیدم: خصوصی است یا عمومی؛ حضرت فرمودند: عمومی است؛ هر قومی آن را به زبان خودشان میشنوند. عرض کردم: پس چه کسی با حضرت قائم مخالفت خواهد کرد؛ در حالی که نام او ندا میشود؟ فرمود: ابلیس، آنها را وا نخواهد گذاشت تا اینکه [در آخر شب] ندا میکند و مردم را به شک میاندازد (لایدعهم ابلیس حتی ینادی و یشکک الناس).»
در روایتی نیز از آن حضرت آمده است: «صوت جبرییل من السماء و صوت ابلیس من الارض؛ فاتّبعوا الصوت الاوّل و ایاکم الاخیر اَن تُفتَنُوا به؛ صدای جبرییل (هنگام ظهور) از آسمان است و صدای ابلیس از زمین؛ پس شما از صدای اول پیروی کنید و مبادا که از صدای اخیر به فتنه افتید.»
دشمنیهای عرب و اهل کتاب
از جریانهای باطل در زمان ظهور و از مخالفان انقلاب جهانی مهدوی، اعراب، یهودیان و مسیحیان هستند. اینان نیز در جبهه باطل قرار میگیرند و به جهت در خطر افتادن منافع و خواستههای خود، به دشمنی با منجی موعود میپردازند.
«آنگاه که قائم ما قیام کند، بین او و عرب و قریش راهی جز شمشیر (و جنگ) نخواهد بود»؛ «هنگامی که علیه یهود، نصارا، صابئین، مادیگرایان و برگشتگان از اسلام و کافران در شرق و غرب کره زمین قیام میکند، اسلام را به آنان پیشنهاد میکند. هر کس از روی میل پذیرفت، دستور میدهد نماز بخواند و زکات دهد…[اما] هر کس مسلمان نشود، گردنش را میزند تا آنکه در شرق و غرب جهان، یک کافر بر جای نماند.»
یهودیانی که با دجال هستند، میگریزند و پنهان میشوند؛ ولی درختها و سنگها، فریاد بر میآورند: ای روح الله! این یهودی است. حضرت نیز آنان را میکشد و کسی را بر جای نمیگذارد.
منبع: کتاب «فروغ حق»، نوشته حجتالاسلام رحیم کارگر
داستان مرد دانا و نانوا
مرد دانا صبح زود از مقابل مغازه نانوایی عبور می کرد. دید نانوا عمدا مقداری آرد ارزان جو را با آرد مرغوب گندم مخلوط می کند تا در طول روز به مردم به اسم نان مرغوب گندم بفروشد و سود بیشتری به دست آورد. مرد دانا از مرد نانوا پرسید:” آیا دوست داری با آن بخش از وجودت که به تو دستور این کار را داد و الآن مشغول انجام این کار است تمام عمر همنشین باشی!؟”
مرد نانوا با مسخرگی پاسخ داد:” من فقط برای مدتی اینکار را انجام خواهم داد و بعد که وضع مالی ام بهتر شد اینکار را ترک می کنم و مثل بقیه نانواها آدم درست و صادقی می شوم!؟”
مرد دانا سری تکان داد و گفت:” متاسفم دوست من!! هر انسانی که کاری انجام می دهد بخشی از وجود او می فهمد که قادربه این کار هست. این بخش همه عمر با انسان می آید. در نگاه و چهره و رفتار و گفتار و صدای آدم خودش را نشان می دهد.
کم کم انسان های اطراف ات هم می فهمند که چیزی در وجود تو قادر به این جور کارهای خلاف است و به خاطر آن از توفاصله می گیرند. تو کم کم تنها می شوی و این بخش که تو دیگر دوستش نخواهی داشت همچنان با تو همراه خواهد شد و نهایتا وقتی همه را از دست دادی فقط این بخش از وجودت یعنی بخشی که قادر به فریب است در کلک زدن مهارت دارد با تو می ماند و تو مجبوری تمام عمر با تکه ای که دوست نداری زندگی کنی و حتی در آن دنیا با همان تکه همراه شوی!
اگر آنها که محض تفنن و امتحان به کار خلافی دست می زنند و گمان می کنند بعد از این تجربه قادر به بازگشت به حالت پاکی و عصمت اولیه نیستند و بخشی از وجود آنها نسبت به توانایی خود در خطاکاری آگاه و بیدار می شود و همیشه همراهشان می آید ، شاید از همان ابتدا هرگز به سمت کار خلاف حتی برای امتحان هم نمی رفتند.