کمک به مردم بخش مهمّى از ایمان است.
امام علی علیه السلام فرمودند:
نِعْمَ زادُ الْمَعادِ الاِْحْسانُ اِلَى الْعِبادِ (غرر الحکم، جلد 6، صفحه 161، حدیث 9912) و قال فى روایة اخرى: رَأْسُ الاْیمانِ الاِْحْسانُ اِلَى النّاسِ؛(غرر الحکم، جلد 4، صفحه 52، حدیث 5253)
احسان و کمک به بندگان خدا، زاد و توشه مناسبى براى جهان پس از مرگ است. و در روایت دیگرى فرمود: کمک به مردم بخش مهمّى از ایمان است.
شرح حدیث:
یکى از برکات حکومت اسلامى «جشن عاطفه ها»، «جشن نیکوکارى»، «طرح إکرام» و طرح هاى مشابه آن است، که مردم براى کمک به اقشار محروم جامعه بسیج مى شوند. بدون شک کمک به مردم از عبادت هاى مهمّ، بلکه یکى از مهم ترین عبادات است.
بدین جهت حضرت على (علیه السلام) در روایت اوّل این کار را بهترین زاد و توشه جهان آخرت معرّفى مى نماید. اگر این روایت را در کنار آیه شریفه (تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوى)؛ «زاد و توشه برگیرید، که بهترین زاد و توشه تقوى است»(1) بگذاریم روشن مى شود که احسان زاییده تقوى، و تقوى زاییده احسان است. بنابراین انگیزه اصلى مردم از کمک ها، برخواسته از تقوى و اعتقادات آن هاست و در حقیقت اسلام قوى ترین مشوّق احسان و نیکوکارى است.
در روایت دوم رابطه احسان و ایمان مطرح شده است، انسان ضعیف الایمان احسان نمى کند، ولى مؤمنان راستین اهل احسانند. جالب این که در این روایات تنها احسانِ به مسلمانان یا مؤمنان مطرح نشده است، بلکه در یکى احسان به بندگان خدا و در دیگرى احسان به مردم مطرح شده است و مفهوم آن این است که حتّى نیکى به فقراء و نیازمندانِ غیر مسلمان باعث فزونى تقوى و ایمان مى گردد، زیرا خداوند تمام بندگانش را دوست دارد و کسى که بندگان خدا را دوست داشته باشد، خدا را دوست دارد. بدین جهت احسان به هر نیازمندى مشروع و پسندیده است.
آثار احسان و نیکوکارى
احسان دو رقم تأثیر دارد؛ تأثیرى در احسان کننده (مُحْسِنْ) دارد، و تأثیرى دیگر در احسان شونده. تأثیرى که این عمل در احسان کننده دارد، بسیار مهم تر از تأثیر آن در احسان شونده است. (برخلاف آنچه معمولا تصوّر مى شود و بدین جهت در بسیارى از موارد احسان همراه با منّت و آزار و اذیّت است). جالب این که قرآن مجید درباره زکات، که نوعى احسان است، تعبیر به «تُطَهِّرُهُمْ» و «تُزَکّیهِمْ»(2) دارد; یعنى احسان باعث «طهارت» و «تزکیه» احسان کننده مى شود، به رشد اخلاقى او کمک مى کند و باعث از بین رفتن صفات زشت و رذیله او مى گردد.
شاهد این مطلب روایتى است که مى گوید: «صدقه اى که به فقیر مى دهید قبل از این که به دست فقیر برسد، به دست خدا مى رسد!»(3)
آیه انفاق(4) هم به خوبى دلالت بر این مطلب دارد، که انفاق باعث رشد و نموّ انفاق کننده مى گردد.
نکته آخر این که احسان نه تنها طهارت فردى را به دنبال دارد، بلکه باعث طهارت اجتماعى نیز مى گردد؛ زیرا یکى از عوامل مهمّ بسیارى از گناهان اجتماعى فقر است، و هنگامى که در سایه احسان فقر برچیده شود، جامعه نیز پاک مى گردد.
پی نوشت:
1. سوره بقره، آیه 197.
2. این دو جمله در آیه شریفه 103 سوره توبه آمده است.
3. صحیح مسلم، جلد 2، صفحه 702، (به نقل از مثال هاى زیباى قرآن، جلد اوّل، صفحه 109).
4. منظور از آیه انفاق، آیه 261 سوره بقره است.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
سه دستور مهمّ برای کسب خیر دنیا وآخرت
امام علی علیه السلام فرموند:
لا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُوا الاْخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ، وَ یُرَجِّی التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ، یَقُولُ فِى الدُّنْیا بِقَوْلِ الزّاهِدینَ وَ یَعْمَلُ فِیها بِعَمَلِ الرّاغِبینَ؛
از کسانى مباش که آخرت را بدون انجام اعمال صالح مى خواهند، و توبه را با آرزوهاى دراز تأخیر مى اندازند، و درباره دنیا همچون زاهدان سخن مى گویند، ولى همچون دنیاپرستان عمل مى کنند!.
نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 150.
شرح حدیث:
به راستى سخنان حضرت على (علیه السلام) معجزه آسا است و این جمله از درخشان ترین آن ها است. در این جمله سه دستور مهمّ، که خیر دنیا و آخرت فرد و جامعه در آن نهفته، آمده است. توجّه کنید:
1ـ بهشت را به بهانه نمى دهند، و تنها سخن گفتن، بدون عمل، نجات بخش انسان نخواهد بود. تنها ادّعاى عشق به دین و ولایت و پیشوایان دین، گره اى از مشکلات ما باز نخواهد کرد و با لقلقه زبان بدون عمل، امیدى به آسودگى و راحتى در جهان آخرت نخواهد بود.
ادّعاى دوستى و ولایت اهل البیت (علیهم السلام) زمانى کارساز است که مجموعه اى از اعمال صالح و نیک به همراه داشته باشیم، تا اگر مرتکب لغزش ها و خطاهایى شده باشیم، ولایت و شفاعت و مانند آن، لغزش ها و خطاها را جبران کند. در ضمن از مباحث فوق روشن مى شود مدعیان عشق به خاندان پیامبر (علیهم السلام) که هیچ توشه اى از اعمال صالح ندارند چقدر در اشتباهند.
2ـ توبه و بازگشت به سوى خداوند با آرزوهاى طولانى سازگار نیست. مخصوصاً که انسان از آینده خود هیچ اطّلاعى ندارد و زمان مرگ خود را نمى داند. کسى که نمى داند یک لحظه دیگر زنده است یا مرده، چگونه آرزوهاى طولانى دارد؟! و شخصى که آرزوهاى طولانى دارد چگونه مى تواند توبه کند؟! أجل زنگ خطر و داروى مهمّى براى درمان این درد است. هنگامى که اجل حضرت سلیمان (علیه السلام)مى رسد حتّى اجازه نشستن به او داده نمى شود و در حال ایستاده قبض روح مى گردد!(1) بنابراین نباید با آرزوهاى طولانى توبه را به تأخیر بیندازیم.
3ـ سومین موعظه حضرت این است: از کسانى که بین گفتار و عملشان تفاوت وجود دارد مباش! کسانى که به هنگام سخن گفتن آن چنان در مورد دنیا سخن مى گویند که گویا تارک و زاهد دنیا هستند؛ ولى در مقام عمل کاملا وابسته و حریص بر دنیا مى باشند. سعى کن سخن و عملت هماهنگ باشد. واى به حال من، اگر از عشق على دم مى زنم، امّا عملم هماهنگ با معاویه هاست! سخن از معنویّت و خداپرستى و روحانیّت مى گویم، ولى غرق در مادّى گرایى و تجمّل پرستى مى باشم!
راغبین به دنیا چه کسانى هستند؟ آن ها کسانى هستند که در سر دو راهى ها پشت به خدا و رو به دنیا مى کنند.
مردم هنگامى که بر سر دو راهى قرار مى گیرند، چند دسته اند:
نخست، افرادى که بى قید و شرط راه دنیا را برگزیده و به خدا پشت مى کنند.
دوم، گروهى که عکس گروه اوّل عمل مى کنند و راه آخرت را در پیش مى گیرند.
و گروه سوم، انسان هاى شکّاک و متحیّرند، اشخاصى همچون عمر ابن سعد که هم طالب ملک رى به قیمت شهید کردن امام حسین (علیه السلام)مى باشند و هم خواهان بهشت برین، و در جنگ عقل و نفس امّاره بالاخره عقل آن ها مغلوب مى گردد! باید با این معیار خود را بسنجیم، تا معلوم شود که از چه گروهى هستیم.
پی نوشت:
1. تفسیر نمونه، جلد 18، صفحه 44. و تاریخ انبیاء، صفحه 197.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
آرزوی طولانی
امام علی علیه السلام فرمودند:
ما اَطالَ اَحَدٌ الاَْمَلَ اِلاّ نَسِىَ الاَْجَلَ و اَساءَ الْعَمَلَ؛
هیچ انسانى آرزوهاى خود را طولانى نمى کند، مگر این که مرگ را فراموش مى کند و اعمال او بد مى شود!.
غرر الحکم و درر الکلم، جلد 6، صفحه 101، حدیث 9676.
شرح حدیث:
آرى آرزوهاى دور و دراز، انسان را گرفتار سوء رفتار و قبح اعمال مى کند. در زبان عرب دو لغت به معناى امید و آرزوست؛ یکى «رجاء» و دیگرى «أمَل» است، اوّلى بار مثبت دارد و منظور از آن امید و آرزوى سازنده است، ولى «اَمَل» گاه بار منفى دارد و به معنى آرزوهاى غیرسازنده است. ظاهراً در فارسى «امید» معادل «رجاء» و «آرزو» معادل «امل» است. حضرت على (علیه السلام) در این روایت پرمعنى به یکى از جنبه هاى منفى «أمل» مى پردازد و تأثیر سوء آن را در اعمال انسان گوشزد مى نماید.
سؤال: راستى چرا «آرزوهاى طولانى» این قدر بد است؟
پاسخ: خاصیّت زرق و برق مادّى دنیا این است که از دور جاذبه قوى دارد، امّا وقتى انسان به نزدیک آن مى رسد به آن عادت مى کند و جاذبه خود را از دست مى دهد. مانند موادّ مخدّر که افراد قبل از رسیدن به آن برایشان جاذبه دارد، امّا وقتى معتاد شدند دیگر جذبه اى براى آن ها ندارد. و باید مرتّباً مقدار آن را افزایش دهند تا در کام مرگ فرو روند.
شخصى که اجاره نشین است و از مشکلات آن رنج مى برد آرزو مى کند که خانه اى ملکى، هر چند کوچک نصیبش شود و این برایش فوق العاده جاذبه دارد، امّا هنگامى که به آن مى رسد، پس از مدّت کوتاهى برایش عادى مى شود و آرزوى خانه اى بزرگ تر با امکانات بیش تر مى کند، امّا به آن هم قانع نیست و هر روز در فکر منزل مرفّه ترى است.
هفت اقلیم ار بگیرد پادشاه *** همچنان در بند اقلیمى دگر!
بنابراین آرزوها مرز و پایانى ندارد، بدین جهت اگر انسان بخواهد به آرزوهاى خویش برسد باید تمام نیرویش را صرف رسیدن به آن نماید و طبیعى است که دیگر وقت و نیرویى ندارد که صرف جهان آخرت نماید. بدین جهت در احادیث معصومین آرزوهاى طولانى مذمّت گردیده و موجب فراموش کردن آخرت شمرده شده است(1).
این مطلب را نیز در نظر داشته باشیم که زیادى نعمت، که معمولا آرزوهاى طولانى در راستاى تحصیل آن است، در بسیارى از موارد مایه بدبختى است! حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) از بیابانى عبور مى کردند، فرمود: بروید مقدارى شیر بیاورید و پول آن را هم به صاحب حیوان بدهید. صاحب آن حیوان از دادن شیر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) امتناع ورزید! پیامبر (صلى الله علیه وآله) دعا کرد که اموالش زیاد شود! از آن جا گذشتند و به شبان دیگرى رسیدند و همان تقاضا را مطرح کردند. آن شبان ادب کرد و به سرعت مقدارى شیر در اختیار پیامبر (صلى الله علیه وآله) و همراهان قرار داد. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا! به اندازه کفاف و عفاف به او نعمت ارزانى دار! اصحاب از تفاوت این دو دعا، براى آن دو نفر پرسیدند؟ حضرت فرمود: زیادى نعمت براى شخص اوّل مایه رنج و عذاب است(2).
پی نوشت:
1. در روایتى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «طُولُ الاَْمَلِ یُنْسِى الاْخِرَةَ، آرزوهاى طولانى سبب فراموشى آخرت است» (اخلاق در قرآن، جلد سوم، صفحه 188).
2. بحار الانوار، جلد 69، صفحه 61، حدیث 4.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
کنترل گرانفروشی
امام علی علیه السلام فرمودند:
وَ لْیَکُنِ الْبَیعُ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوازینِ عَدْل وَ اَسْعار لا تُجْحِفُ بِالْفَریقَیْنِ مِنَ الْبایِعِ وَ الْمُبْتاعِ فَمَنْ قارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ اِیّاهُ فَنَکِّلْ بِه وَ عاقِبْهُ فى غَیْرِ اِسْراف؛
باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد; با موازین عدل و نرخ هایى که نه به فروشنده زیان برساند و نه به خریدار! و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار، به چنین کارى دست بزند، او را کیفر کن! و در مجازاتش بکوش، ولى زیاده روى نکن.
نهج البلاغه، نامه 53، (عهدنامه مالک اشتر).
شرح حدیث:
سه مشکل مهمّ جامعه ما را تهدید مى کند:
1ـ تهاجم فرهنگى دشمن، که بى رحمانه عقاید و آداب و رسوم ملّت مسلمان را هدف قرار داده است.
2ـ ایجاد اختلاف و رخنه در صفوف یکپارچه و متّحد مسلمانان، که از ابزارهاى کهنه دشمنان است.
3ـ تورّم و گرانى بى حساب، که با سوء مدیریّت خودى ها، یا کارهاى حساب شده دشمن پدید مى آید.
در مورد مشکل سوم، که موضوع روایت فوق نیز مى باشد، توجّه به نکاتى لازم است.
الف) تورّم و گرانى در حدّ معقول و شناخته شده قابل تحمّل و تحلیل اقتصادى است. امّا نرخ هاى ساعتى و قیمت هاى ناپایدار، که هر لحظه در حال تغییر است، نوعى هرج و مرج و غارت اقتصادى است. و این جاست که حکّام شرع باید در مقابل این مسأله بایستند و با عوامل آن برخورد مناسب کنند.
ب) از نظر شرع دست قانون گذاران بسته نیست؛ زیرا این که گفته مى شود قیمت کالا حدّ معیّنى ندارد، بلکه تابع توافق خریدار و فروشنده است، مربوط به شرایط عادى اقتصادى است؛ ولى حکومت اسلامى مى تواند در شرایط غیرعادى نرخ کالاها را مشخّص کند و گرنه بعضى از مردم دیگران را همانند گرگ مى خورند. بنابراین طبق عناوین ثانویّه و در شرایط ویژه اقتصادى، مى توان نرخ کالاها را مشخّص کرد و متخلّفین را مجازات نمود. بلکه از حدیث فوق استفاده مى شود که نظارت حکومت به عنوان اوّلى لازم است و وجود انواع تعزیرات، که روى حساب و کتاب باشد، لازم و ضرورى است.
ج) همه مردم باید در چنین زمان هاى حسّاس همکارى نمایند و با خوددارى از خرید کالاهاى گران، عملا با گران فروشان مبارزه کنند.
د) آخرین نکته این که حکومت اسلامى باید لااقل در زمانى که گران فروشى مردم را تحت فشار قرار داده، نرخ هاى خود را جابجا نکند.
با رعایت نکات چهارگانه بالا مى توان گرانفروشى را کنترل کرد، تا اسلام و انقلاب را تهدید نکند.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
هرگاه روزى تو به تأخیر افتاد...
امام علی علیه السلام فرمودند:
یا کُمَیْلُ! قُلْ عِنْدَ کُلِّ شِدَّة «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» و قُلْ عِنْدَ کُلِّ نِعْمَة «اَلْحَمْدُلِلّهِ» تُزْدَدْ مِنْها، وَ اِذا اَبْطَأَتِ الاَْرْزاقُ عَلَیْکَ «فَاسْتَغْفِرِ اللهَ» یُوَسَّعُ عَلَیْکَ فیها؛
اى کمیل: در مواجهه با هر مشکلى بگو: «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» خداوند کفایت آن مشکل را مى کند و هرگاه نعمتى به تو رسید بگو: «الحمدلله» تا سبب فزونى نعمت گردد، و هرگاه روزى تو به تأخیر افتاد، «استغفار کن» که باعث گشایش روزى است!.
بحار الانوار، جلد 74، صفحه 270.
شرح حدیث:
از سوى معلّمى بزرگ همچون على (علیه السلام) براى شاگرد مستعدّى چون کمیل، سه ذکر بسیار عالى و مهمّ براى سه هدف بزرگ بیان شده است. آرى همه چیز در نزد معصومین (علیهم السلام) هست؛ حتّى اوراد و اذکار، و نیازى به دیگران نمى باشد. گفتن سه ذکر فوق، در سه زمان مخصوصى که در روایت آمده است، آثار مهمّى دارد؛ ولى آنچه که مهمّ است توجّه به این نکته که: «ذکر، فقط لقلقه زبان نیست» بنابراین، اگر به مفهوم این ذکرهاى جالب، توجّه نکنیم و پیام آن ها را در جامعه پیاده نکنیم، آن آثار را نخواهد داشت.
معناى ذکر «لا حول و لاقوّة الا بالله» این است که تمام قدرت ها به دست خداست و حلاّل همه مشکلات اوست و هر چه هست از ناحیه اوست. اگر این معنى را باور کنیم و در نتیجه با تمام وجود به در خانه او برویم و ایمانمان به این مفاهیم قوى شود، یعنى حالتى شبیه حالت غریق در دریا پیدا کنیم، که جز قدرت خداوند به هیچ چیز دیگر فکر نکنیم، خداوند در مشکلات ما را کفایت خواهد کرد.
پیام ذکر «الحمدلله» این است که با رسیدن به نعمتى مغرور نشویم و حقیقتاً نعمت را از جانب او بدانیم، از آن سوء استفاده نکنیم، بخل نورزیم، در این صورت نه تنها نعمت باقى مى ماند، بلکه فزونى مى یابد.
و ذکر سوم (استغفراللّه) نیز چنین است. معناى استغفار این است که دیگر به سراغ گناه نرویم؛ زیرا یکى از عوامل معضلات اقتصادى در جامعه گناهان است، جامعه گناهکار جامعه فقیرى نیز خواهد بود(1). البتّه بروز این مشکلات به هنگام گناه، زنگ بیدارباشى است براى مؤمنان.
با این بینش، بروز مشکلات فوق خود نعمت است، بدین جهت خداوند کفّار را به حال خود رها کرده و براى بیدارى آن ها زنگ بیدارباش نمى زند، تا در گناهان خویش غرق شوند.
پی نوشت:
1. براى آگاهى بیش تر از آثار گناهان در دنیا، به کتاب تحقیقى پیرامون نماز باران، صفحه 81 به بعد، مراجعه کنید.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
هیچ سرمایه اى همچون عقل نیست
امام علی علیه السلام فرمودند:
لا غِنَى کَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ کَالْجَهْلِ؛
هیچ سرمایه اى همچون عقل نیست و هیچ فقرى همچون جهل و نادانى نیست.
نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 54.
شرح حدیث:
غنا و بى نیازى دو گونه است: 1ـ بى نیازى برون ذاتى. 2ـ بى نیازى درون ذاتى.
منظور از بى نیازى برون ذاتى آن است که انسان به وسیله اشیاء خارج از ذاتش از دیگران بى نیاز شود؛ به وسیله مقام، قدرت، دوستان، پول و مانند آن. این غناى برون ذاتى است که چندان اعتبار ندارد، به همین جهت این نوع غنا عطش روحى انسان را فرو نمى نشاند و لهذا ثروتمندان تشنه تر هستند! بر این اساس است که وقتى از بهلول مى پرسند: شخصى نذر کرد که به فقیرترین مردم کمک مالى کند، باید به چه کسى بدهد؟ گفت: «به هارون الرشید!»(1).
2ـ نوع دوم، غناى درون ذاتى است؛ یعنى کسى که با استفاده از سرمایه درونى وجود خویش و بدون کمک گرفتن از ابزار بیرون خویش غنى است. چنین اشخاصى در سایه ایمان، اعتماد به نفس، قناعت، توکّل بر خدا، تقوى، که سرمایه هاى بزرگى محسوب مى شود، به غناى درون ذاتى دست مى یابند و از همه غنى ترند. ویژگى مهمّ سرمایه هاى درون ذاتى این است که دزدان نمى توانند آن را به سرقت ببرند. حضرت على (علیه السلام)خود از جمله کسانى است که غناى درون ذاتى دارد. بدین جهت در دوران بیست و پنج ساله سکوتش همانند کوه ایستادگى و مقاومت مى کند و هنگامى که به قدرت مى رسد اسیر قدرت نمى گردد، بلکه قدرت را اسیر خویش مى نماید و به دنیا همچنان بى اعتناست.
آرى، آن حضرت در اوج قدرت دنیا را از کفش پر وصله اش بى ارزش تر!(2)
و از برگ جویده شده در دهان ملخ کم بهاتر!(3)
و از عطسه بز کم قیمت تر!(4)
و از استخوان خنزیرى که در دست شخص جذامى باشد(5)، پست تر معرّفى مى کند! این است سرمایه واقعى و جاودانى.
پی نوشت:
1. داستان مذکور را به شکلى که در بالا آمده است در منابع معتبر نیافتیم. ولى داستانى شبیه به آن در کتاب «بهلول عاقل»، صفحه 31 وجود دارد. به این داستان توجّه کنید:«روزى هارون الرشید مبلغى پول به بهلول داد تا آن را صرف نیازمندان کند، بهلول پول را گرفت و پس از لحظه اى به خلیفه بازگرداند! هارون از علّت آن پرسید. بهلول جواب داد: هر چه فکر کردم محتاج تر از خلیفه کسى را نیافتم!»
2. نهج البلاغه، خطبه 33.
3. نهج البلاغه، خطبه 224.
4. نهج البلاغه، خطبه 3.
5. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 236.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
برگزاری نمایشگاه کتاب در مدرسه
زیاده روی در خصومت و دشمنی
امام علی علیه السلام فرمودند:
مَنْ بالَغَ فِى الْخُصُومَةِ اَثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فیها خُصِمَ؛
کسى که در خصومت و دشمنى زیاده روى کند مرتکب گناه مى شود، و کسى که در آن کوتاهى نماید مغلوب مى گردد.
بحارالانوار، جلد 74، صفحه 419.
شرح حدیث:
مسأله اعتدال و میانه روى در همه چیز، از مسایلى است که اسلام به آن دعوت مى کند. این مسأله آن قدر مهمّ است که حتّى به هنگام خصومت و دشمنى با دشمنان سر سخت، مطلوب مى باشد.
تجربه نشان داده است که تندروى ها و کندروى ها همواره به مشکلات مختلفى ختم مى گردد، بدین جهت اصل «إعتدال» یک اصل فراگیر است که در کلّ نظام هستى حاکم است، در گردش سیّارات به دور خورشید تعادل بسیار حسّاسى وجود دارد، به گونه اى که اگر فاصله آن ها با خورشید نزدیک تر شود جذب خورشید مى شوند و بر اثر حرارت خورشید نابود مى گردند و اگر دورتر شوند از حوزه جاذبه آن فرار مى کنند و از انرژى خورشید بهره نمى گیرند. این تعادل و اعتدال در سیستم بدن ما انسان ها نیز عجیب و حیرت آور است، هرگاه تعادل به هم مى خورد فوراً بیمارى ها آغاز مى گردد.
پیام روایت
این حدیث شریف به ما مى آموزد که ما هم باید در زندگى شخصى خویش در همه چیز معتدل باشیم؛ حتّى در دشمنى ها و دوستى ها، در بحث ها و مناظره ها، در عبادت ها و کارها و فعالیّت هاى زندگى، در إبراز محبّت ها و غم و شادى ها، و خلاصه در همه چیز اعتدال را باید مراعات کرد.
در تفسیر آیه شریفه 143 سوره بقره (وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً)آمده است که منظور از «کذلک» قبله مسلمان هاست؛ یعنى همان گونه که قبله شما مسلمان ها در وسط شرق و غرب عالم و در وسط قبله یهود و نصارى مى باشد، خود شما هم امّتى متعادل باشید(1).
ما این مطلب را در شبانه روز حداقل ده بار از خداوند طلب مى کنیم: (اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ)؛ «پروردگارا! ما را به راه راست، آن راهى که غیر از چپ و راست است، هدایت فرما!».
پی نوشت:
1. تفسیر نمونه، جلد اوّل، صفحه 483.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
بهترین زینت انسان باایمان
امام علی علیه السلام فرمودند:
یا کُمَیْلُ! اَحْسَنُ حِلْیَةِ الْمُؤْمِنُ التَّواضُعُ، وَ جَمالُهُ التَّعَفُّفُ، وَ شَرَفُهُ التَّفَقُّهُ، وَ عِزُّهُ تَرْکُ الْقالِ وَ الْقیلِ؛
اى کمیل! بهترین زینت انسان باایمان تواضع و فروتنى است، و زیبایى و جمال مؤمن در عفّت و پاکدامنى است، و شرافت او در آگاهى است، و عزّت او در ترک قیل و قال و گفت و گوهاى بى ثمر است!.
بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413.
شرح حدیث:
حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) طبق این روایت، به چهار مطلب مهمّ و سرنوشت ساز اشاره مى نماید، و در حقیقت در این چهار جمله فرهنگ سازى مى کند و مفهوم تازه اى براى بعضى کلمات ارایه مى دهد. که براى رعایت اختصار به شرح جمله اوّل اکتفاء مى کنیم:
مرو». آیا منظور از «مشى» در آیه شریفه، «راه رفتن» معمولى است که از مصادیق تواضع است، یا «مشى» در این جا به معناى وسیع کلمه است و شامل خط و مشى اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و رفتار کوچک و بزرگ مى شود؟ بعید نیست معناى دوم مراد باشد.
در روایتى از امام على (علیه السلام)مى خوانیم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ اَلَْمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْکِبْرِ اَلْمَسَبَّةُ؛ میوه درخت تواضع محبّت و دوستى و جلب قلوب است و میوه درخت تکبّر و خود برتربینى، کینه و عداوت و دشمن سازى است»(1).
تواضع، که معناى آن ترک خودبرتربینى مى باشد، براى همه، خصوصاً اهل علم و کسانى که الگوهاى جامعه محسوب مى گردند، بسیار مهمّ است. یکى از نشانه هاى تواضع ابتدا به سلام است، طبق برخى روایات پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) همواره ابتدا به سلام مى کرد(2) و بدین طریق قلب مردم را به سوى خویش جلب مى کرد. چرا ما از چیزى که این قدر کم هزینه و پراستفاده است، بهره بردارى نمى کنیم؟!
اقسام تواضع
تواضع سه شاخه دارد. 1ـ تواضع در مقابل خداوند. 2ـ تواضع در مقابل خلق خداوند 3ـ تواضع در مقابل حق.
منظور از تواضع در برابر خداوند روشن است، همان گونه که تواضع در برابر خلق خدا هم روشن است. این نکته لازم به ذکر نیست که منظور از «خلق خدا» در این جا مؤمنان است، بنابراین تواضع در مقابل کفّار و دشمنان معنى ندارد، بلکه باید در برابر آن ها عزیز و سربلند بود.
و امّا تواضع در برابر حق، مطلبى است که پاى بسیارى از کسانى که داراى تواضع نوع اوّل و دوم هستند نسبت به آن مى لنگد! ما باید جرأت پذیرش اشتباهات خود را داشته باشیم و همواره در مقابل حق سر تسلیم فرود آوریم، هر چند ناگوار باشد و طرف مقابل، از نظر سنّ و سال، یا تحصیل، یا موقعیّت اجتماعى و خانوادگى، پایین تر از ما باشد.
پی نوشت:
1. غرر الحکم، حدیث 4614ـ 4613، (به نقل از اخلاق در قرآن، جلد 2، صفحه 74).
2. منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 54.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
دنیا بر سه چیز استوار است
امام علی علیه السلام فرمودند:
قامَتِ الدُّنْیا بِثَلاثَة: بِعالِم ناطِق مُسْتَعْمِل لِعِلْمِه، وَ بِغَنِىّ لایَبْخَلُ بِمالِه عَلى اَهْلِ دینِ الله عَزَّوَجَلَّ، وَ بِفَقیر صابِر. فَاِذا کَتَمَ الْعالِمُ عِلْمَهُ، وَ بَخِلَ الْغَنِىُّ، وَ لَمْ یَصْبِرِ الَْفقیرُ، فَعِنْدَها الْوَیْلُ وَ الثَّبُورُ؛
دنیا بر سه چیز استوار است: دانشمند سخنورى که به دانش و سخنان خویش عمل مى کند و ثروتمندى که از دادن اموالش به بندگان نیازمند خداوند بخل نمى ورزد و نیازمندى که صبر و تحمّل دارد؛ بنابراین اگر دانشمند، دانش خود را مخفى کند (و در اختیار دیگران نگذارد) و ثروتمند بخل بورزد (و به فقراء کمک نکند) و فقیر صبرپیشه نکند، مصیبت و هلاک دنیا را فرا مى گیرد.
بحارالانوار، جلد 10، صفحه 119. روایت فوق به أشکال مختلف نقل شده و به گونه دیگر، در نهج البلاغه، در بخش کلمات قصار، شماره 372 نیز آمده است.
شرح حدیث:
از روایت فوق نکاتى استفاده مى شود؛ دو نکته آن بسیار مهمّ است:
1ـ «عالِم» باید «ناطق» باشد و گرنه همچون گنج پنهان در زیر خاک ها، نتیجه اى براى جامعه نخواهد داشت. بنابراین سخنورى عالم، نه تنها عیب محسوب نمى شود، بلکه لازمه یک عالم از دیدگاه امام على (علیه السلام)است. همان گونه که خود آن حضرت، که مصداق کامل و أتمّ «عالم» بود، سخنورى بسیار قوى و بى نظیر بود. علاوه بر این، «نطق» عالم، باید همچون «نُطق» پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) باشد که «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»(1). بنابراین آنچه مى گوید باید در مسیر رضایت خداوند باشد، نه جهت إرضاى هواى نفس!
2ـ «عالم ناطق» و «دانشمند سخنور» قبل از آن که مردم را دعوت به چیزى کند، باید خود عامل به آن باشد. و پیش از آن که مردم را از عمل به چیزى نهى کند، لازم است خود تارک آن باشد. در این صورت است که چنین دانشمندى، عالم ربانى مى شود و «نگاه کردن به چهره او» حتّى «نظر کردن به درب خانه اش» و «حضور در مجلسش» همه عبادت محسوب مى گردد و سخنش جهاد فى سبیل الله شمرده مى شود(2).
اگر عالم دانش خویش را احتکار نکرد، بلکه آن را منتشر نمود و قبل از مردم خود به آن عمل کرد، و ثروتمند فقراء را در استفاده از اموالش شریک کرد، و فقراء هم در مقابل فقر صبور و پر تحمّل بودند، اجتماع دچار مشکلى نخواهد شد؛ ولى مصیبت و هلاکت زمانى است که نه دانشمند دانش خویش را در اختیار نیازمندان بگذارد، و نه ثروتمند دست فقیر و نیازمند را بگیرد، و نه نیازمند صبر و تحمّل داشته باشد.
خواننده محترم! هر یک از ما و شما در یکى از این سه دسته هستیم. از خداوند بخواهیم در آنچه وظیفه ماست، موفّقمان بدارد.
3. شخصى از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «این که از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «نگاه کردن به چهره علما عبادت است» منظور چه عالمى است؟ حضرت فرمودند: «منظور عالمى است که هنگامى که به چهره اش نگاه مى کنى، به یاد جهان آخرت مى افتى و امّا عالمى که چنین نباشد نگاه کردن به چهره اش (نه تنها عبادت محسوب نمى شود، بلکه) باعث فتنه است!» (میزان الحکمة، باب 2845، حدیث 13438).
پی نوشت:
1. سوره النجم، آیه 3.
2. شخصى از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «این که از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «نگاه کردن به چهره علما عبادت است» منظور چه عالمى است؟ حضرت فرمودند: «منظور عالمى است که هنگامى که به چهره اش نگاه مى کنى، به یاد جهان آخرت مى افتى و امّا عالمى که چنین نباشد نگاه کردن به چهره اش (نه تنها عبادت محسوب نمى شود، بلکه) باعث فتنه است!» (میزان الحکمة، باب 2845، حدیث 13438).
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.